اصول

پیشینه تاریخی « انکار خدا و قرآن » در بین انسان ها

تاریخ انکار خداوند و بیراهه رفتن ازاین حقیقت(تاریخ الحاد)

بعد از اینکه خداوند پروردگار آدم و حوا را روی زمین فرود آورد وعده زندگی کوتاهی روی دنیا به آنان داد و به آنان امر نمود که خداوند را به یکتایی بپرستند و برای الله سبحانه وتعالی شریک قائل نشوند و عقیده ی خود را پاک نگه دارند؛ آدم و نوه هایش خود را از شرک و شریک قراردادن برای خداوند محفوظ کردند.

حتی بعد از هزار سال از فوت حضرت آدم نگذاشتند شرک و خرافات و پرستش سنگ های بی جان داخل فرهنگ انسانیت شود و امانتی را که متحمل آن شده بودند را صحیح وسالم  و نسل به نسل تحویل نوه های خود دادند؛ به همین دلیل خداوند بزرگ در طول آن مدت هیچ پیامبری را نفرستاد .

اما بعد از هزار سال از وفات حضرت آدم، بی باوری و شرک در میان نوه های آدم نفوذ کرد و شدت گرفت ؛ پس خداوند حضرت نوح را جهت راهنمایی آنان فرستاد ، او مدت ۹۵۰ سال در میان ان قوم ماند و در طول آن مدت به جز چند نفر که ابن عباس آن ها را ۸۰ نفر ذکر می کند بقیه از شرک و خرافات دست برنداشتند به همین دلیل مورد خشم و عذاب خداوند قرار گرفتند و بوسیله طوفان غرق شدند. با غرق شدن آنها اگر چه مشرکان و بت پرستان روی زمین محو شدند اما مقابله میان حق و باطل تمام نشد و در همه عصرها ودر عصر حاضر نیز ادامه دارد. بیشتر مردم بی باوری خود را نسبت به پیامبران و همراهانشان اعلام کردند و آنها را گمراه و نادان می دانستند و با تکبر می گفتند: چگونه شما که هیچ چیزی از ما بیشتر ندارید به پیامبری مبعوث شده اید؟ اگر خداوند  بخواهد فرستاده ای میان ما روانه کند بی شک فرشته های خود را می فرستاد.

 همانطور که خداوند در قرآن در این باره می فرماید:اذ جائتهم الرسل من بین أیدیهم و من خلفهم ألا تعبدوا إلا الله قالوا لو شاء ربنا لانزل ملائکه فإنما بما أرسلتم به کافرون / هنگامی که پیامبرانی را برای آن ها می فرستادیم و به آنها امر می نمودیم به مردم ابلاغ کنند که غیر از خداوند یکتا هیچ کس را نپرستند اما آنان می گفتند اگر پروردگارمان می خواست کسی را جهت هدایت ما بفرستد شما را نمی فرستاد بلکه فرشتگان را می فرستاد و سخنان شما را باور نداریم.

آنها الله سبحانه و تعالی را انکار نکردند چون به وجود الله ایمان داشتند و می گفتند: اگر خداوند می خواست فرشتگان را می فرستاد [و لئن سألتهم من خلق السماوات والارض و سخر الشمس والقمر لیقولن الله فأنی یؤفکون ][۳]قسم به خداوند اگر از مشرکان سوال کنی چه کسی آسمان و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده به یقین می گویند خداوند آن ها را آفریده پس چگونه از یکتا پرستی روی گردان می شوند؟!

اما آنها برای خداوند شریک قرار می دادند و بت هایی را درست می کردند و می پرستیدند تا آنها را به خدا نزدیک کند[والذین اتخذوا من دونه أولیاء ما نعبدهم إلا لیقربونا إلی الله زلفی][۴]

با توجه به این چند آیه معلوم شد که مشرکان نیز وجود خدا را انکار نمی کردند، از قدیم الایام برای اثبات خدا نیازی به دلایل و مدارک نبوده چون فطرت انسان ها براساس باور به خداوند درست شده است و به همان گونه نیز مانده است ؛ اما آن چیزی که جای تامل است آن فکر و ایده ای است بنام « الحاد» که خود را مدرن هم معرفی می کند؛ اندیشه ای  که به وجود خدا باوری ندارد حتی آفرینش انسان را نیز بیهوده تلقی می کند .

صاحبان این ایده می خواهند زندگی کاملا جنگلی و حیوانی را برای آدم ها به ارمغان بیاورند ؛ آن زندگی که هیچ نوع ارزش و قانون و قانون مداری در بین آنها وجود ندارد.

این عقیده باطل و خرافی را فیدیاس واسپاسیا که همسرش بود ۵۰۰ سال قبل از تولد حضرت عیسی (علیه السلام) و بیست سال بعد از آن ها نیز فردی بنام  یوربودیس برای آن تبلیغ می کردند که نتوانستند موفق شوند و شکست خوردند، در اثر چنین تبلیغاتی شیرازه ی جامعه را ویران کردند .

 ۳۹۹ سال قبل از تولد حضرت عیسی (علیه السلام) فردی یونانی به نام سقراط  شروع به اهانت و بی احترامی به خداهای آتن (یونان) کرد و درصدد برآمد  تا الحاد و انکار خداوند را در بین مردم منتشر نماید ، اما او نیز نتوانست این فکر را در میان مردم عصر خویش ترویج و گسترش دهد که در نهایت او نیز کشته شد.

از آن پس این تفکر و باور ملحدانه در میان مردم گسترش یافت که این جهان خود به خود و بدون دخالت خداوند پدید آمده و هیچ خالقی ندارد.

ارنست هکل یکی از دانشمندان یونانی می گوید: ماده سبب بوجود آمدن جهان ااست و زندگی به یک ریشه برمی گردد. 

این عقاید و افکار الحادی و باطل در زمان های بعد از آنها و به شیوه های گوناگون دوباره طرفدار پیدا کرد.

این افکار درمیان مردان قدیم عرب نیز مثل مکیع پسر ایاس، یحیی پسرزیاد، حمادپسر عجرد و یارانش نسل به نسل  چرخش داشته تابه امروز که در عصر خودمان به افکار ماتریالیستی، دموکراسی ، علمانیت،عقل گرایی، کومونیستی و غیره، تبدیل شده است که سرانجام به اشکار شدن کسانی مثل دیو دورس و سیکولویس ایتالیایی و دکتر العفم عرب و کسانی در بین خودمان منجر شد که کورکورانه دنبال این افکار رفته اند و افکار علمانیت، شیوعیت و ….. را برای خود برگزیدند و به انکار خداوند و پیامبران و قیامت و زندگی پس از مرگ پرداختند و تمامی کتابهای آسمانی را افسانه و باطل تلقی کردند.

 عجیب این است که آنها به نام روشن فکری با قران مقابله نمودند و اسلام و قرآن را یک برنامه کهن وغیر قابل استفاده برای این عصر معرفی  کردند و به شخص مسلمان به دید کهنه پرست نگاه می کنند؛ بی خبر از اینکه خودشان دنباله رو برنامه ها و افکاری هستند که ((۵۰۰))سال قبل از تولد حضرت عیسی (علیه السلام) و بیشتر از ۱۰۰۰سال قبل از آمدن اسلام و پیامبر صلی الله علیه وسلم ظهور کرده اند .

 اما اینگونه افراد و مدعیان روشنفکری شکست خوردند و به هدفشان نرسیدند، البته این فکر پلید ۲۴۰۰ قبل شکست خورده است. کسانی که این افکار را به مردم تزریق می کردند افکارشان را همراه خود به گور بردند.

هرچند این ها می خواهند این افکار پلید و تاریخ گذشته را به ما و جوانان و فرزاندان هوشیار مسلمانان با شیوه ای دیگر عرضه نمایند  و تزریق کنند ولی باید بدانند که راه بجایی نخواهند برد.

آنان باید بدانند که هرگز از فیدیاس ، اسپابیا، مارکس، لینان و …توفیق بیشتری کسب نخواهند نمود و باید انان نیز همانند پیشینیانشان این افکار را همراه خود به گور ببرند و مردم آنها را فراموش خواهند کرد همانگونه که همفکران آنان را نیز به فراموشی سپرده اند، در مقابل  نام مبارک الله سبحانه و تعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم در سراسر این جهان در هر لحظه و ساعت به گوش مسلمانان و غیرمسلمان با هر افکار و ادیانی می رسد و شعله گرم و روشن اسلام هرگز با این بادها خاموش نمی شود وازبین نخواهد رفت، (یریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم وااله متم نوره ولو کره الکافرون).

این ها از کدام فکر تازه سخن می گویند کسانی که با فکر ۲۴۰۰ساله اشان نتوانسته اند به اندازه تعداد سال های عمرشان افراد و طرفدار با خود همراه سازند؟

آیا می توان گفت: این الحاد و بی باوری ۲۴۰۰ساله با عقل و هوش انسان های این عصر سازگار است؛ که در طول این تاریخ طولانی نتوانسته اند هیچ قوم و جامعه ای را باخود همراه سازند و نتوانسته اند این افکار باطل و پلید را در جامعه برویانند؟!

برعکس تا روزگار جلو می رود این افکارشان بیشتر زرق و برقش را از دست می دهد و همراهانشان نیز هوشیارتر می شوند و از آن ها فاصله می گیرند و از خواب غفلت بیدار می شوند و به دین مبین اسلام مشرف شده و شهادتین را برزبان جاری می کنند و به خاری در چشمان مدعیان و منادیان الحاد مبدل می گردند.

سیف الدین هادی سویری 

ترجمه:فایق رسولی سالاره

منبع: ئیسلام په یک

نمایش بیشتر

فایق رسولی سالاره

استان آذربایجان غربی - سردشت طلبه و دانشجو مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا