اصول

منافات «رجم» با روح و ضوابط کتاب و سنت

سنگسار و رجم  ؛ بدعتی شوم(۶)نویسنده: حمید مهدوی 

بخش هشتم، خاستگاه رجم

سنگسار پیش از آن که به حوزه زندگی اجتماعی عرب جاهلی و پس از آن به میان مسلمانان راه یابد، در دین یهود به عنوان مجازات مرتکبین زنا مطرح بوده، چنان که در تورات آمده است :«و کسی که با زن دیگری زنا کند یعنی هرکه با زن همسایه خود زنا نماید زانی و زانیه البته کشته شوند.»[سِفر لاویان، باب بیستم، آیه،۱۰]و«اگر دختر باکره ای به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته با او همبستر شود، پس هردوی ایشان را نزد دروازه شهر بیرون آورده ایشان را با سنگها سنگسار کنند تا بمیرند.»[سفر تثنیه، باب بیست و دوم، آیه ۲۴]

*چه بسا این قانون نیز وحیانی نبوده و محصول تحریف تورات بوده باشد! به این دلیل که در قرآن کریم بنی اسرائیل را محرِّف تورات و عدول کننده از قوانین آن معرف کرده است«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ »[مائده/۳۲]( به همین جهت بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانى را- جز به قصاص و یا فسادى که در زمین کرده است- بکشد چنان است که همه مردم را کشته باشد و هر کس انسانى را از مرگ نجات دهد گویى مردمان را حیات بخشیده است و رسولان ما با دلایل روشن براى آنها آمدند، اما بسیارى از آنها در روى زمین از حد خویش تجاوز کردند [ و خود به وضع قانون پرداختند.])

*ماجرای ایوب(ع) نیز می تواند تأیید دیگری بر این سخن باشد. (۲۵)

بنا بر تحقیق «جواد علی» قبایلی از اعراب جاهلی که با یهود مراوده داشتند، برخی از مناسک و آداب دینی یهود را در زندگی خود به کارمی بستند، از جمله: قانون سنگسار کردن مرتکبین زنا را ! « وقد وقف العرب الذین کانوا على اتصال بالیهود على بعض أحکام دینهم مثل: الرجم بالنسبه للزنا، واعتزال النساء فی المحیض.»[المفصل فی تأریخ العرب قبل الاسلام / ج۱۲، ص۱۳۷](آن دسته از اعراب که با یهود رابطه و معاشرت داشتند برخی از احکام دین آنان را اخذ می کردند، مانند: رجم در قبال زنا و منزوی کردن زنان به هنگام عادت ماهانه.)

بخش نهم، منافات «رجم» با روح و ضوابط کتاب و سنت؛

۱ـ تعارض رجم با «توبه»؛ آشکار است که عموم گناهان از جمله«زنا» با توبه بخشوده می شوند «وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً * وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً »[نساء/۱۶-۱۵]

در سوره فرقان نیز به صراحت به مرتکبین زنا مجال توبه ، و به تعبیری مجال ادامه زندگی داده شده است «وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً*یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً*إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً *وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً» [فرقان/۷۱-۶۸] (و آنان که معبود دیگرى را با خدا نمى‏پرستند، و کسى را که خدا خونش را حرام کرده است، جز به حق نمى‏کشند، و زنا نمى‏کنند ،کسى که این اعمال را مرتکب شود به کیفر سختى می رسد.* روز قیامت عذابش دو چندان می شود، و در آن با خوارى و سرشکستگى جاودانه می ماند. * مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، که خدا بدى‏هایشان را به خوبى‏ها تبدیل مى‏کند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.* و هر که توبه کند و کار شایسته انجام دهد قطعاً به صورتى پسندیده و نیکو به سوى خدا باز مى‏گردد.)

نکته: «آمنَ» در آیه هفتاد ناظر بر مشرک بودن فرد نیست بلکه نشان می دهد که ارتکاب کبایر روح ایمان را از انسان سلب می کند یا آن را به شدت تضعیف می کند!

برپایه آیات قرآن کریم لازمه توبه «اصلاح» مفسده یا مفاسد ایجاد شده است « فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ »[مائده/۳۹]( پس کسى که بعد از ستم کردنش توبه کند و [مفاسد خود را] اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه‏اش را مى‏پذیرد زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.) ؛ اکنون باید پرسید : اگر فرد مرتکب زنا کشته شود، چگونه می تواند توبه کند و به اصلاح تباهی بپردازد ؟! آیا جبران مافات و مقابله با زشتی ها جز با بهره مندی از فرصت زندگی امکان پذیر است؟

به همین دلیل است که پیامبر اکرم(ص) کسانی را که توبه می کردند مجازات نمی کرد، در صحیح بخاری آمده است:« حَدَّثَنَا عَبْدُ الْقُدُّوسِ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنِی عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ الْکِلَابِیُّ حَدَّثَنَا هَمَّامُ بْنُ یَحْیَى حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی طَلْحَهَ عَنْ أَنَسِ بْنِمَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَصَبْتُ حَدًّا فَأَقِمْهُ عَلَیَّ قَالَ وَلَمْ یَسْأَلْهُ عَنْهُ قَالَ وَحَضَرَتْ الصَّلَاهُ فَصَلَّى مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا قَضَى النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الصَّلَاهَ قَامَ إِلَیْهِ الرَّجُلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَصَبْتُ حَدًّا فَأَقِمْ فِیَّ کِتَابَ اللَّهِ قَالَ أَلَیْسَ قَدْ صَلَّیْتَ مَعَنَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَکَ ذَنْبَکَ أَوْ قَالَ حَدَّکَ» [صحیح بخاری، ح۶۸۲۳ /صحیح ابن حبان، ج۵،ص۱۵/صحیح ابن خزیمه،ج۱،ص۱۶۰/ صحیح مسلم، ح۲۷۶۴ ](… انس بن مالک رضی الله عنه گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم بودم که مردی وارد شد و عرض کرد: ای فرستاده خدا! من مرتکب گناه مستوجب حد شده ام(زنا)، آن را بر من جاری کن.انس گفت: پیامبر سخنش را پی گیری و به او توجهی نکرد. هنگام نماز فرارسید و او همراه پیامبر نماز گزارد و وقتی حضرت نماز را به پایان برد، مرد مجدداً خدمت ایشان رفت و سخنش را تکرار کرد و درخواست کرد که حکم قرآن را در باره اش اجرا کند. پیامبر فرمود: آیا همراه ما نماز گزاردی؟ گفت: بله. فرمود: همانا که خداوند گناهت را بخشوده است [ و در روایتی دیگر آمده که« فرمود: از مجازاتت در گذشته است.»])

ابن قیم در فصل «قیاس توبه التائب على توبه المحارب»می نویسد:« قال النبی – ص- :«التائب من الذنب کمن لا ذنب له» والله تعالى جعل الحدود عقوبه لأرباب الجرائم ورفع العقوبه عن التائب شرعا وقدرا فلیس فی شرع الله ولا قدره عقوبه تائب البته»[اعلام الموقعین، ابن قیم، ج۲،ص۹۷]( توبه کننده از گناه مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است. خداوند تعالی حدود را به منظور مجازات مجرمان مقرر کرده است و رفع آن نیز از تائب بر اساس شریعت و خواست خداوند است. پس در شریعت و اراده الهی هرگز تائب مجازات نمی شود.)

او همه مسلمانان را در هر عصری مشمول این حکم می داند ؛ بدین معنی که اگر مسلمانی مرتکب گناهی گردد که موجب اجرای حد باشد و او پیش از آشکار شدن آن یا اطلاع یافتن حاکم، پشیمان شود و توبه کند و آنگاه حاکم را از کرده خود آگاه سازد، سزاوار بخشایش است و «حد» بر او جاری نمی شود: « سقوطُ الحدِّ بالتوبهِ قبلَ القدرهِ علیه وهذا أصحُّ المسالک»[ابن قیم ،اعلام الموقعین، ابن قیم، ج۲، ص۹۷]

با این تفاصیل آیا می توان پذیرفت که پیامبر اکرم(ص) فرمان به رجم زنی دهد که دچار لغزش شده و خود اعتراف و توبه کرده است؟!(۲۶)

۲ـ تعارض رجم با آیه نخست سوره طلاق: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»(اى پیامبر! هرگاه می خواهید زنان را طلاق دهید در زمان پاکیشان طلاق دهید و حساب عده را نگه دارید و از خدایى که پروردگار شماست بترسید، نه شما آنها را از خانه‏هایشان بیرون کنید و نه آنها بیرون روند مگر آن که مرتکب زنا شوند، این حدود الهى است. هر کس از حدود خدا تجاوز کند به خود ستم کرده است. تو نمى‏دانى امید است خدا از آن پس وضع تازه‏اى فراهم آورد.)

پیشتر در توضیح مصادیق واژه «فاحشه» گفته شد که مراد از آن «زنا» می باشد، بنابراین واضح است که در این آیه تنها«طرد از خانه» به عنوان مجازات زنا بیان شده است.

۳ـ تعارض رجم با آیه ۱۹ سوره نساء؛« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً.»( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، برای شما حلال نیست که زنان را بر خلاف میلشان به ارث ببرید. وبر آنان سخت مگیرید تا قسمتى از آنچه را که به آنها داده‏اید بازپس ستانید، مگر آنکه مرتکب فحشایى به ثبوت رسیده شده باشند. و با آنان به نیکویى رفتار کنید. و اگر [به علتى‏] از آنان نفرت داشتید [باز هم با آنان به صورتى شایسته و پسندیده رفتار کنید] چه بسا چیزى خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانى قرار مى‏دهد.)

واضح است که مراد از«فاحشه مبیّنه» زنا می باشد که اندکی پیشتر، یعنی آیه پانزدهم به صراحت ذکر شده است. بدین روی اگر حکم زنای محصنه «رجم» و کشته شدن باشد، دیگر تحت فشار قرار دادن او برای بازستاندن مهریه و وادارکردنش به پذیرش طلاق چه معنایی دارد؟!

۴ـ تعارض رجم با مفهوم «لهنَّ»درآیه« ۱۵ سوره نساء«وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً .» مراد از جمله «أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا » با توجه به معنی«لام» در«لهنّ» که متضمن معنی «سود» می باشد، این است که «خداوند می خواهد راهی برای آزادی زنان از حبس دائمی در خانه بگشاید.» از این رو نمی توان کیفرسنگین سنگسار شدن را که به مراتب از حبس خانگی شدیدتر و مقرون به خشونتی وصف ناپذیر است، به نفع آنان دانست!

*معمولاً و ناظر بر آسان گرفتن خداوند بر بندگان«یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ…» بسیاری از علما بر این باورند که حکم آیه ناسخ می باید از آیه منسوخ سبک تر باشد.

امام شافعی می فرماید:«إن اللّه خلق الناس لما سبق فى علمه مما أراد بخلقهم و بهم، لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ» و أنزل الکتاب [علیهم‏] (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِینَ» [و] فرض [فیه‏] فرائض أثبتها، و أخرى نسخها، رحمه لخلقه بالتخفیف عنهم، و بالتوسعه علیهم.[شافعی، احکام القرآن، ج ۱،ص۲۰](خداوند مردم را مبتنی بر علم ازلی خود و اراده ای که از آفرینش آنان داشت، آفرید «هیچ کس بر رد حکمش قادر نیست و او زود به حساب بندگان رسیدگی می کند.[رعد/۴۱] و بر ایشان کتاب فروفرستاد،«این کتاب را که بر تو نازل کردیم، بیانگر همه چیز و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.»[نحل/۸۹] و در آن فرایضی را به صورت ثابت بیان کرد و برخی [از آیات] را نسخ نمود ، به خاطر مهربانی و آسان گیری نسبت به آنان و ایجاد گشایش در کارهایشان.)

۵ـ تعارض رجم با آیه دوم سوره نور؛ نظر به مطلق بودن آیه دوم سوره نور نمی توان فرد یا افرادی مانند زنان و مردان متأهل را از شمول آن خارج کرد. الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»(هر زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، هرگز در [اجرای حکم] دین خدا از آنان گذشت نکنید، و باید گروهى از مؤمنان شاهد مجازاتشان باشند.)

۶ـ تعارض رجم با آیات سوم و بیست و ششم سوره نور؛ در هریک از این دو آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»[نور/۳] و« الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ »[نور/۲۶] با بیان این که مردان و زنان زناکار یا همان افراد پلید، درخور همزیستی هستند و مؤمنین یا انسان های پاک، مجاز به ازدواج با آنها نیستند ، ادامه حیات مرتکبین زنا را به وضوح تأیید می کند، زیرا اگر حدّ زنا رجم و اعدام باشد، با هم زیستن زانی و زانیه و خبیثات و خبیثین موضوعیت نخواهد داشت!

*پرواضح است که مقصود از «زانی» و «زانیۀ» یا «خبیث» و «خبیثۀ» کسانی است که زنا پیشه اند و عادت به بزهکاری دارند نه کسی که در اثر غلبه نفس دچار لغزش می شود و با توبه به جرگه پاکان بازمی گردد. و جالب این که قرآن کریم – با توجه با آیات یاد شده- حتی برای زنا پیشگان نیز مجازات رجم و اعدام مقرر نکرده است!

۷ـ تعارض رجم با «عهدذکری» بودن«ال» در واژه «العذاب» آیه هشتم سوره نور؛ در زبان عربی یکی از کاربردهای «ال» این است که وقتی با اسمی همراه می شود، نشان از وحدت ماهیتی با همان اسم است که پیشتر بدون «ال» ذکر شده است، محی الدین درویش به نقل از ابوالبقاء می نویسد:« إنما أعادۀ بالألف و اللام لیعلم أنه الأول»[اعراب القرآن و بیانه،ج۱۰،ص۲۶۸](ذکر مجدد اسم ، همراه با الف و لام برای آن است که بدانند اسم دوم، همان اسم اول است.) ؛ مثلاً در سوره مزمل واژه «رسول» در آیه ۱۵با «الرسول» آیه ۱۶ هیچ تفاوتی ندارد«إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْکُمْ کَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً *فَعَصى‏ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِیلاً»( بنابراین کلمه«العذاب» در آیه هشتم دقیقاً همان «عذاب» مذکور در آیه دوم سوره نور است ، و چون «العذاب» آیه هشتم مربوط به زنای محصنه است پس مصداق آن که همان حد مطلق زنا می باشد جز «جَلد» مذکور در آیه دوم نیست، «الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[نور/۲] وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ»[نور/۸]

*در آیه اخیر«وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ …» به صراحت بیان شده است که اگر زن اتهام زنا را از سوی شوهر خود – به روش گفته شده – نپذیرد(۲۷)«عذاب» از وی دور می شود. در قرآن کریم فعل «درأ» آن گاه که مراد دورکردن«مرگ» باشد ، با واژه«موت» به کار رفته است «الَّذِینَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ »[آل عمران/۱۶۸] (آنان که خود نشسته‏اند، درباره برادران خویش مى‏گویند: اگر اطاعت کرده بودند، کشته نمى‏شدند. به آنها بگو: اگر راست مى‏گویید، مرگ را از خود دور کنید). ولی در آیه مذکور همراه با «درأ» ، «العذاب» به کار رفته و این خود می تواند تأیید دیگری بر مجازات «جلد» باشد نه «رجم»!

۸ـ تعارض رجم با پیوند معنایی میان آیه دوم سوره نور و آیه چهارم همین سوره؛ تمامی مفسرین و قرآن شناسان بر این امر اتفاق نظر دارند که برای فهم و تفسیر درست آیات قرآن کریم می باید هریک از آیات و حتی سُوَر را در ارتباط و پیوند تقدمی و تأخری بررسی و مطالعه کرد.چند مثال:

مثال نخست: بدون توجه به زمینه طرح آیه هشتاد و ششم سوره هود و آیات پیشین هرگز نمی توان فهمید که«بقیت الله» در این آیه« بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ » به چه معنی است. ممکن هست هرکس آن را به دلخواه خود حمل بر«فرزند نیک» ، « کارهای نیک» ، «دین منجی» و یا «امام عصر» کند! اما زمانی که آیه پیشین را از نظر می گذرانیم« وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ »[هود/۸۵]( و اى مردم! در وزن و پیمانه کردن کالا عدالت را مراعات کنید و به مردم کم نفروشید و در روى زمین بفساد و تباهى برنخیزید. ) به سادگی می توان دریافت که بحث از مسائل مالی و کسب و کار است و منظور از«بقیت الله» رزق حلالی است که از معامله سالم به دست می آید و نه هیچ تعبیر و تفسیر دیگری!

مثال دوم: چنانچه آیه پنجم سوره توبه مجرد از آیات پیشین و پسین دیده شود، نتیجه ای جز فرمان به جنگ ابتدایی حتی علیه مشرکینی که با مسلمانان سرجنگ ندارند ، به دست نمی آید! لذا آن را «آیۀ السیف» می خوانند و مجوزی برای اعمال خشونت و ایجاد نقار و نفرت میان ابنای بشر می دانند!:« فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیم »[توبه/۵](و چون ماه های حرام به سر رسید، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و یا اسیرشان کنید و [از ورود به مکه] بازشان دارید. و در هرکمینگاهی به انتظار آنان بنشینید ، پس اگر توبه کردند و نماز را به پای داشتند و زکات را پرداختند، از ایشان دست بدارید که خداوند آمرزنده و مهربان است.)

ولی هنگامی که به آیات قبل و بعد آیه پنجم رجوع می کنیم، روشن می شود که این آیه جزئی از مجموعه آیاتی است که اصول و راهبرد امر جنگ و صلح و ضوابط مربوط به آن را توضیح می دهد. متوجه می شویم که این آیه به تصریح آیه نخست « بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ »( از این پس خداوند و رسولش از مشرکانی که با شما عهد بستند[و آن را شکستند] بیزارهستند.) دارای شأن خاص است ، یعنی مربوط و منحصر به مشرکینی است که با مسلمانان پیمان عدم تجاوز و دشمنی بستند و آن را نقض کردند. و استثنایی که در آیه چهارم آمده است، بیشتر روشن می کند که فرمان «قاتِلوا» قابل اطلاق و انطباق بر عموم مشرکین نیست« إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین»[توبه/۴] ( مگر کسانی از مشرکان که با شما عهد بستند و [هیچ یک از مواد آن را] نشکستند و کسی را علیه شما یاری ندادند، پس شما نیز پیمان را تا زمان انقضای آن مراعات کنید، به راستی که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.) آیه ششم نیز به صراحت هرچه تمام تر نه تنها مسلمانان را از جنگ با مشرکین غیر محارب باز می دارد، بلکه ایشان را مؤظف می کند که هریک از مشرکین را که خواستار فهم دین هستند، پناه دهد و امنیتش را فراهم کند و چنانچه نپذیرفت ، باز مؤظف است او را در صحیح و سالم به مکان و مأوای خود بازگرداند !« وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ »[توبه/۶]( و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا اینکه سخن خدا را بشنود، سپس او را به جاى امن خود برسان،[واگر نپذیرفت] براى آن است که آنان گروهى هستند که نمى‏دانند.)

بر همین اساس وقتی در آیات دوم و چهارم سوره نور دقت می کنیم متوجه می شویم که در آیه دوم مجازات یا حد زنا«صد ضربه تازیانه» تعیین شده است«الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ »[نور/۲] و با فاصله اندکی سخن از تهمت به زنان متأهل و پاکدامن به میان می آید؛ «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَهً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[نور/۴](آنانى را که نسبت زنا به بانوان پاکدامن مى‏دهند و چهار شاهد براى ادعاى خود نمى‏آورند، با هشتاد ضربه تازیانه مجازات کنید و هرگز شهادتشان را نپذیرید که اینها مردمى فاسقند.) بی گمان نتیجه آن طرح«مجازات» و این ذکر«محصنات» این است که کیفر زنای محصنه همان است که در آیه دوم بیان شده است! و قائل بودن به عدم ارتباط بین این دو آیه همانا چیزی جز سبک شمردن فصاحت و بلاغت قرآن کریم نیست!

فرض کنیم که در آیین نامه ی مربوط به جرائم راهنمایی و رانندگی آمده است، بند اول: «هرکس از چراغ قرمز عبور کند ، یکصدهزارتومان جریمه می شود.» و در ادامه نوشته شده باشد، بند دوم: «هر مأموری مردان و زنان راننده را بدون مدرک – مثلاً فیلم دوربین های کنترل ترافیک- ، متهم به نادیده گرفتن چراغ قرمز کند، طبق قانون با او برخورد می شود.» اکنون آیا این استنباط درست است که «مردان و زنان» راننده بند دوم قانون را مشمول «هرکس» بند اول ندانیم؟! و بدون هیچ قرینه روشنی مدعی شویم که : مجازات مردان و زنان بند دوم قانون مزبور نه یکصد هزار تومان جریمه که «اعدام» است ! بدون تردید کسی چنین برداشتی از این متن نمی کند . پس چگونه است که در متون نوشته بشر این میزان روشنی و بلاغت را می پذیریم اما وقتی به کلام آفریدگار متعال می رسیم ، هم منطق بیان آن را در هم می ریزیم و هم روش مقبول ارتباط آیات و نتیجه معقول را نادیده می گیریم و منطوق صریح و صحیح کلام را کنار می گذاریم و بر مفهوم خودساخته ای تکیه می کنیم که هیچ قرینه ای دال بر تأیید آن وجود ندارد؟!

۹ـ تعارض رجم با آیات ششم لغایت نهم سوره نور؛ در این آیات مسأله«لِعانِ» یا «ملاعنۀ» طرح شده است که مربوط به مردان و زنان متأهل است.(۲۸) در اینجا نیز مبتنی بر استدلال مذکور در شماره قبل معلوم است که حدّ بیان شده در آیه دوم عام و شامل هر فردی که مرتکب زنا شود ، می گردد و اگر قرار باشد کسانی از شمول حکم آیه دوم، خارج شوند ، این غیر متأهلین هستند که احکام مربوط به آنان ذکر نشده است ! و هیچ قرینه ای حاکی از انحصار حکم در آنها نیست!

۱۰ـ تعارض رجم با خطاب «یا ایها الناس» که در برگیرنده محصن و غیرمحصن است؛در حدیث زیر به روشنی آمده است که پیامبر(ص) پس از آن که حد زنا را -که «جلد» باشد-، اجرا کرد، با خطاب قرار دادن همه مردم(یا ایها الناس) یادآوری می کند و نشان می دهد که مجازات زنا نسبت به زنان و مردان ازدواج کرده یا نکرده چیزی جز «جلد» نیست: «أخبرنا مالک، حدثنازید بن أسلم – رضی الله عنه – «أَنَّ رجلا اعْتَرَفَ على نفسِهِ بالزّنى ، على عهدِ رسولِ اللَّه -صلى الله علیه وسلم- ، فَدَعا له رسولُ اللَّه بِسَوْطٍ ، فَأُتیَ بِسَوطٍ مَکْسورٍ ، فقال : فَوقَ هذا ، فَأُتیَ بِسَوْطٍ جَدیدٍ لم تُقطَعْ ثَمرَتُهُ ، فقال : بینَ هذینِ.، فَأُتیَ بِسَوْطٍ قد رُکِبَ بِهِ فلانَ ، فَأمَرَ به رسولُ اللَّه -صلى الله علیه وسلم- فَجُلِدَ ، ثم قال : أُیُّها الناسُ ، قد آنَ لکم أنْ تَنْتَهُوا عن حدودِ اللَّه ، مَنْ أصَابَ من هذه القَاذُورَهِ شَیئا فَلْیَسْتَتِرْ بِسِتْرِ اللَّه ، فَإنَّه مَنْ یُبْدِ لَنَا صَفْحَتَهُ نُقِمْ علیهِ کتابَ اللَّه».[الموطأ، به روایت محمدبن الحسن،ج۳،ص۶۴،ح۶۹۷/ بیهقی ، السنن الکبری ،ج۸، ص۳۲۶ /عبدالرزاق، المصنف،ج۷،ص۳۶۹/ابو نعیم اصفهانی، معرفۀ الصحابه،ج۳،ص۱۶۵۰](مردی در زمان پیامبر(ص) اقرار به ارتکاب زنا کرد، پیامبر(ص) برای مجازات او درخواست تازیانه کرد. تازیانه ای(۲۹) زواردررفته و شکسته آوردند، فرمود: بهتر از این را بیاورید. پس تازیانه ای نو که گره های اطراف آن نشکسته بود، آوردند.فرمود: چیزی مابین این دو! پس تازیانه ای را که مورد استفاده قرارگرفته و نرم شده بود آوردند ، آنگاه فرمان داد تا با همان، مجازات اجرا شود.سپس فرمود: ای مردم هنگام آن رسیده است که از کارهای حرام دست بردارید و حدود الهی را مراعات کنید، اما چنانچه هریک از شما مرتکب امر زشتی(مانند زنا) شد، آن را فاش نکند زیرا خداوند چنین می خواهد، واگر کسی خود عمل زشتش را افشا کند، ما حکم خداوند را در باره اش اجرا می کنیم.)

*امام شافعی با وجود «منقطع»(۳۰)بودن این حدیث، به این دلیل که اهل علم روایتش کرده اند، او نیز آن را بیان کرده است« قَالَ الشَّافِعِىُّ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا حَدِیثٌ مُنْقَطِعٌ لَیْسَ مِمَّا یَثْبُتُ بِهِ هُوَ نَفْسُهُ حُجَّهٌ وَقَدْ رَأَیْتُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ عِنْدَنَا مَنْ یَعْرِفُهُ وَیَقُولُ بِهِ فَنَحْنُ نَقُولُ بِهِ.»[بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ۳۲۶](امام شافعی معتقد بود که این حدیث منقطع است و دلیلی بر درستی آن نیست اما چون دیدم که علما آن را پذیرفته و نقل می کنند ، ما نیز به آن قائل شدیم.)

۱۱ ـ تعارض با خطبه حجۀ الوداع پیامبر(ص)؛در بخشی از این خطبه آمده است:« قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ : ثُمّ مَضَى رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّمَ عَلَى حَجّهِ فَأَرَى النّاسَ مَنَاسِکَهُمْ وَأَعْلَمَهُمْ سُنَنَ حَجّهِمْ وَخَطَبَ النّاسَ خُطْبَتَهُ الّتِی بَیّنَ فِیهَا مَا بَیّنَ … أَمّا بَعْدُ أَیّهَا النّاسُ فَإِنّ لَکُمْ عَلَى نِسَائِکُمْ حَقّا ، وَلَهُنّ عَلَیْکُمْ حَقّا ، لَکُمْ عَلَیْهِنّ أَنْ لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَدًا تَکْرَهُونَهُ وَعَلَیْهِنّ أَنْ لَا یَأْتِینَ بِفَاحِشَهِ مُبَیّنَهٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَإِنّ اللّهَ قَدْ أَذِنَ لَکُمْ أَنْ تَهْجُرُوهُنّ فِی الْمَضَاجِعِ وَتَضْرِبُوهُنّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرّحٍ فَإِنْ انْتَهَیْنَ فَلَهُنّ رِزْقُهُنّ وَکُسْوَتُهُنّ بِالْمَعْرُوفِ وَاسْتَوْصُوا بِالنّسَاءِ خَیْرًا ، …»[سیره ابن هشام، ج۲، ص۶۰۳ / سنن ترمذی، ج۳،ص۴۶۷/ سنن ابن ماجه،ج۱،ص۵۹۴](ابن اسحاق گفت: پیامبر(ص) حج گزارد و به مردم نیز آداب و سنن حج را آموخت و مردم را چنین مورد خطاب قرارداد …« ای مردم شما بر زنانتان حقی دارید و ایشان بر شما حقی دارند. حق شما بر آنان این است که کسی را که دوست نمی دارید به خانه تان راه ندهند و مرتکب زنا نشوند، اگر چنین کردند خداوند به شما اجازه داده است که با آنان ترک همبستری کنید و به گونه ای که آسیب جدی وارد نشود ایشان را بزنید، چنانچه از نافرمانی و زشت کاری دست کشیدند ، بر شماست که نیازمندی های زندگیشان را تأمین کنید. و در باره زنان به نیکی سفارش کنید،…)

همانطور که در بخش نخست گذشت واژه«فاحشۀ» و به ویژه ترکیب وصفی آن «فاحشۀ مبیّنۀ» در قرآن کریم ناظر بر چهار معنی است :«زنا، لواط، ازدواج با نامادری وبرهنه طواف کردن کعبه»؛ واضح است که موارد دوم و سوم نسبت به مطلق زنان و مورد چهارم نسبت به زنان مؤمن موضوع خطبه، منتفی است. بنابراین مقصود از«فاحشۀ مبیّنۀ» زنا می باشد که پیامبر اکرم مجازات آن را در خطبه مذکور،«سنگسار» عنوان نکرد!

۱۲ـ تعارض رجم با «قتلِ صبر»(زجرکشی)؛ پیامبر رحمت(ص) حتی نسبت به زجرکشتن حیوانات بی اعتنا نبوده و به شدت از آن نهی فرموده است« نَهَى النَّبِىُّ – صلى الله علیه وسلم- أَنْ یُقْتَلَ شَىْءٌ مِنَ الدَّوَابِ صَبْرًا.[ صحیح بخاری، ح۱۹۵۸، صحیح مسلم ، ح ۱۹۵۸ / سنن ابن ماجه، ح۳۱۸۸](پیامبر منع کرده است از این که جانداری با زجر و عذاب کشته شود.)

«قَالَ أَبو أَیُّوبَ الأَنْصَارِىَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَنْهَى عَنْ قَتْلِ الصَّبْرِ فَوَالَّذِى نَفْسِى بِیَدِهِ لَوْ کَانَتْ دَجَاجَهٌ مَا صَبَرْتُهَا.[سنن ابی داود/ ج۳، ص۱۳/صحیح ابن حبان،ح۵۶۱۰](ابو ایوب انصاری گفت: شنیدم که پیامبر خدا از زجرکشی نهی کرده است و فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست اوست حتی راضی به زجرکش کردن مرغی نیستم[چه رسد به انسان!])، با وجود این واقعیت چگونه ممکن است انسانی که مظهر و مأمور به رحمت است ، از کشتن توأم با زجر و درد انسانی – هرچند گناهکار- ،راضی باشد؟!

۱۳ـ تعارض رجم با دیگر احادیث پیامبر(ص) مذکور در صفحه ۳۳ همین نوشتار

ادامه دارد

                      برای مطاالعه بخش پنجم این مطلب اینجا را کلیک کنید

 

 

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا