تاریخ

زمانی که صلاح الدین عطیه ، خدا را به عنوان شریک دهُم معامله اش انتخاب می نماید(داستان)

داستان میلیاردیر مصری که از داد و ستد با خدایش سودمند می شود

در روستای کوچکی در استان دقهلیهه مصر ۹ جوان از خانواده‌هایی  بی بضاعت که  فارغ التحصیل  رشته کشاورزی بودند تصمیم گرفتند برای تامین معیشت خود و خانوادهایشان با کمک هم شغلی پیشه کنند ؛ پس پروژه‌ی یک مرغ داری را شروع کردند، هر کدام با ۲۰۰ جُنیه (واحد پول مصر) در این پروژه مشارکت کردند؛ ولی به خاطر کافی نبودن سرمایه برای این پروژه به فکر افتادند که شریک دیگری را به جمع خود بیفزایند تا با حضور ۱۰ شریک سرمایه‌گذاری را شروع نموده و درآمد مناسبی کسب نمایند؛ ولی متاسفانه کسی را برای این امر نیافتند!

در یکی از روزها یکی از شُرکا، که نامش صلاح عطیه  بود به همکارانش گفت : الحمدلله من شریک دهم را پیدا کردم! همگی خوشحال شدند و پرسیدند: اوکیست؟

جواب داد:خداوند بزرگ را شریک دهم پروژه امان قرار می‌دهیم و از این به بعد یک دهم( ۱%)درآمد مان را به خداوند می دهیم، به این امید که او هم حافظ سرمایه و پروژه ی ما باشد و در کسب و کار مان برکت بیندازد!

همه ی شُرکا با این پیشنهاد صلاح الدین موافقت کردند و گفتند: احسنت ؛ بهترین شریک را انتخاب کرده ای!

سال اول گذشت و سود زیادی نصیبشان شد ،طوری که تصورش راهم نمی کردند؛ درآمد و سود حاصله را تقسیم کردند ویک دهم آن را به خداوند بخشیدند!

هر سال که می گذشت با بیشتر شدن درآمد و سرمایه درصد بیشتری از آن را برای  خداوند کنار می گذاشتند تا بالاخره سهم خداوند رسید به۵۰% یعنی نصف سود پروژه )!

شرکای نهگانه آن بخش از درآمد را که به اصطلاح سهم خداوند بود را  به شرح زیر توزیع می کردند :

۱- احداث دو تا دانشگاه علوم دینی دخترانه وپسرانه.

۲- احداث دو مدرسه ابتدایی دخترانه وپسرانه.

 ۳- احداث دو دبیرستان دخترانه و پسرانه.

۴-با  افزایش درآمد و سود حاصل از پروژه ، صندوق خیریه ای را دایر نمودند و تصمیم گرفتند دانشگاهی را در روستاشان احداث کنند ؛ ولی به دلیل اینکه روستا ایستگاه قطار نداشت موفق به اخذ مجوز برای آن نشدند! پس براین شدند ابتدا راه آهن را به روستا بیاورند!  و برای اولین بار در تاریخ مصر در این روستای کوچک راه آهن افتتاح شد!

 ۵-بخشی از سود مخصوص خدا را برای احداث خوابگاهی اختصاص دادند که ۶۰۰دانشجو را در خود جای می داد .

۶-بخشی دیگر از آن را برای احداث خوابگاه ویژه پسران که ظرفیت ۱۰۰۰ دانشجو را داشت اختصاص دادند و البته هزینه ایاب و ذهاب آن دانشجویان نیز از صندوق خیریه پرداخت می شد.

شرایط طوری پیش می رفت که در روستای محل سکونت شُرکا حتی یک نفر فقیر هم پیدا نمی‌شد!

پس از اینکه  مهندس صلاح عطیه روستا را ترک نمود با خودش بر صندوق خیریه نظارت می کرد و تعداد زیادی کارمند در آن صندوق به کار گمارده شده بودند و از حساب صندوق به فقرا و یتیمان و بیوه زنان و جوانان بیکار و… کمک می‌شد.

مهندس صلاح عطیه تصمیم گرفت تمام ثروت شخصی خود را به خداوند بزرگ ببخشد و خودش هم مثل یک کارمند در آن صندوق خیریه کار کند و پروژه ها را اداره کند !

چیزی که لازم و مهم است به آن اشاره کنیم این است که این مرد بزرگ ،هرگز حاضر نشد در رسانه ها حضور داشته باشد و در این باره با کسی هم سخن شود.

او در سال ۲۰۱۶  دنیا را وداع گفت و میلیون‌ها نفر در مراسم به خاک سپاری این رادمرد بزرگ و نیکوکار شرکت کردند.

تونیکی میکن و در دجله انداز

      که ایزد در بیابان دهد باز.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

ترجمه : فریده مولودی ( واوان سردشت)

منبع : سایت کلمتی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا