اندیشه

میهن دوستی در آینه ی اسلام

دوست داشتن میهن غریزه ای است فطری و میهن دوستی و احساس محبت نسبت به هم میهنان امری است درونی که خداوند انسان ها را بر اساس آن آفریده است و همین که انسان در مکانی متولد شد ، آب و هوای آنجا را استنشاق نمود و در بین مردمانش زندگی کرد ؛ احساس وابستگی و دل بستگی نسبت به این مکان و مردمانش بر او مستولی می شود و بزرگترین توهین به آن شخص این است که او را بی میهن! صدا بکنی ! 

دوست داشتن میهن یکی از ارزش هایی است که مورد تایید اسلام می باشد و فقهای مسلمان بر این نکته اتفاق نظر دارند که اگر دشمن به میهن حمله کند بر همه هم میهنان واجب است که در مقابل او ایستادگی نموده و از میهن پاسداری نمایند.

از آنجا که ترک میهن و آوارگی خیلی دشوار است و از دست هرکسی ساخته نیست؛ خداوند ، مهاجران را که از  وطن و میهن رانده شدند را می ستاید و آنان را راستگویان می نامد و امتیازات و حقوقی را برایشان قایل می شود.

لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ [این غنایم نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند خواستار فضل خدا و خشنودى او مى‏ باشند و خدا و پیامبرش را یارى مى کنند، اینان همان مردم درست کردار و صادق اند .

سوره حشر آیه ۸

با اندک مراجعه ای به تاریخ و البته قرآن کریم در می یابیم که پیامبران در میان اقوانشان همواره مدعی و البته منادی میهن دوستی وهمزیستی با قوم و خویشان خویش بوده اند و خداوند هم به منظور ایجاد نزدیکی و ارتباط بین آنان و قومشان گاهی به عنوان برادر و گاهی هم تحت عنوان رفیق و دوست معرفیشان می فرماید؛ برای مثال  در آیه های زیر سه تن از پیامبران به عنوان برادر اقوامشان، معرفی شده اند.

  وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا و به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم سوره هود آیه ۶۱

 ﴿ وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ﴾ و به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم / سوره هود آیه ۵۰

 ﴿ وَإِلَىٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا﴾ و به سوى اهل مدین برادرشان شعیب را فرستادیم سوره هود  آیه ۸۴

 پیامبران از میان اقوامشان و از جنس انسان، برگزیده شده اند و هیچ یک از آنان از آسمان یا از جنسدیگری مبعوث نگشته اند﴿ یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنْفُسِنَا ﴾  آن گاه خدا گوید ای گروه جن و انس، مگر برای هدایت شما از جنس خود شما رسولانی نیامدند که آیات مرا برای شما میخواندند و شما را از مواجه شدن با این روز سخت میترساندند؟ آنها با نهایت پشیمانی  جواب دهند که ما به جهالت و بدی بر خود گواهی می دهیم..

خداوند جل جلاله در باره پیامبر خاتم، حضرت محمد هم می فرماید: ﴿ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ﴾

آری ؛ باید پیامبر از خود مردم و هم زبان و هم نژاد قومش باشد تا بدین گونه تاثیر کلام و بیانش فراوان تر باشد..

در قرآن می خوانیم که  برای همه اقوام و ملیت ها پیامبری با زبان خودشان مبعوث شده است﴿ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ ﴾ و ما پیش از تو پیامبرانی  را به سوی قومشان روانه نمودیم

﴿ وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ نَذِیرًا ﴾ ترجمه : واگر می خواستیم در هر آبادی پیامبر و هشداردهنده ای برمی انگیختیم..

﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ ۖ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴾ و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم؛  تا بر آن ها معارف و احکام الهی را بیان کند، آنگاه خدا هر که را خواهد به ضلالت وا می گذارد و هر که را خواهد به مقام هدایت میرساند و او خدای مقتدر داناست…

 در سایه آیات قرآنی فوق می توان گفت: اگرچه  در تاریخ  و قرآن از اسامی پیامبر برخی اقوام خبری نیست؛ ولی قطعا با توجه به  ضرورت رسیدن هدایت ربانی به همه انسان ها، ملل و اقوامی که در گذشته وجود خارجی داشته اند، آنان نیز مانند آن اقوامی که در قرآن از پیامبرشان یادشده است  دارای پیامبری از نژاد خود بوده اند!

و به تعبیری دیگر چون بعثت پیامبر در میان اقوامی همچون کورد و تورک و بلوچ و فارس و … هیچگونه منافاتی با فلسفه هدایت های الهی ندارد و در هیچ یک از منابع دینی هم این مقوله نفی نشده است ؛ لذا اینکه ملتی بیاید و ادعا کند که در میان یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی باید سهمی داشته باشد، گزاف نگفته است!

محبت و دل بستگی پیامبران به حاک و میهنشان

قرآن از دلبستگی و علاقه وافر پیامبران به میهن و زادگاهشان سخن می گوید و در واقع آنان را انسان هایی علاقه مند به میهن و دوستدار مردم معرفی می فرماید.

فرعون ، پادشاه ستمگر معاصر حضرت موسی از آنجا که می دانست آن پیامبر الهی شیفته خاک و میهن و زادگاهش می باشد و مردم نیز به میهنشان علاقمندند اینگونه طرفدارانش را علیه حضرت آن پیامبر هُمام می شوراند ﴿إِنَّ هَذَا لَسٰحِرٌ عَلِیمٌ * یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ (الشعراء: ۳۴-۳۵) موسی کسی است که می خواهد بدین سحر و شعبده ها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه می فرمایید؟

همچنین قرآن نقل می کند که فرعون، حضرت موسی را مورد خطاب قرار داده و با متهم نمودن او به دشمنی با هم میهنانش می گوید: ﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یٰمُوسَى﴾(طه:۵۷) آیا آمده ای تا با جادوگریت ما را از میهن مان آواره نمایی؟!

با توجه به دلبستگی انبیای الهی به سرزمین پدریشان، مخالفانشان همواره آنان را به اخراج از میهن و آواره نمودنشان تهدید می کنند ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا …﴾ إبراهیم۱۳

همین ادبیات را از زبان مخالفان حضرت شعیب می شنویم ﴿قَالَ الْـمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یٰشُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کٰرِهِینَ﴾ [الأعراف:۸۸  اشراف زورمند و متکبر از قوم او گفتند: اى شعیب سوگند یاد مى کنیم که تو و کسانى را که به تو ایمان آورده اند از شهر و آبادى خود بیرون خواهیم کرد یا به آئین ما باز گردید، گفتند: آیا (مى خواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم ؟!

    قوم لوط علی رغم خدمات بزرگی که برای قوم و میهنش کشید این گونه تهدید می شود  ﴿و ما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون ﴾ اعراف (۸۲ ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند اینها را از شهر و آبادى خود بیرون کنید که اینها افراد متظاهرى هستند!

 حضرت موسی که شیفته خاک و زادگاهش بود و دوران آوارگی به سختی بر او سپری می شد پس از پایان دوران آوارگی اش در مدین بلافاصله تصمیم می گیرد به میهنش بازگردد ﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ ءَانَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی ءَانَسْتُ نَارًا لَعَلِّی ءَاتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ﴾ القصص۲۹ و چون موسى آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را [همراه] برد آتشى را از دور در کنار طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت [اینجا] بمانید که من آتشى از دور دیدم شاید خبرى از آن یا شعله‏ اى آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید

یکی از موارد جالب وابستگی انبیا نسبت به میهنشان عبارت است از وصیت حضرت یوسف مبنی بر اینکه بعد از مرگش جنازه اش را به گورستان پدرانش ببرند که حاکمان مصر مخالفت نمودند و بعدها و پس از مبعوث شدن حضرت موسی ، این ماموریت عملی شد..

 دلبستگی پیامبر اسلام نسبت به میهنش

حضرت محمد پس از بازگشت از غار حرا و دریافت نخستین آیات وحی راهی خانه شد و در باره آنچه بر او گذشته با همسرش خدیجه به رایزنی پرداخت، همسر وفادارش ضمن دلجویی از آن حضرت، از او خواست که جهت بررسی بیشتر ماجرا همراه او نزد عموزاده مسیحی اش ، ورقه بن نوفل بروند ، ورقه از محمد خواست تا ماجرا را برایش بازگوید .. که ورقه ابتدا گفت: آن کس که بر تو فرود آمده همان فرشته وحی است که بر پیامبران سابق الهی نازل شده است … در ادامه و در مقام پیش بینی شرایط آن حضرت گفت: ای کاش آن روزی که قومت تو را از شهر مکه اخراج می کردند زنده بودم تا از شما حمایت نمایم! محمد  که به میهنش عشق می ورزید با تعجب فراوان پرسید: آیا آنان مرا از شهر اخراج خواهند نمود؟! السیره النبویه لابن هشام

آری محمد از بس که دل بسته زادگاهش بود پیش بینی ورقه عالم مسیحی را زیر سوال می برد ؛ او  آن قدر به قومش خدمت کرده بود که رویارویی با قومش را بر نمی تابد!

به تعبیری دیگر محمد صلی الله علیه و سلم شاید به همه هزینه های احتمالی مبعوث شدنش فکر کرده بو د جز بیرون راندنش از شهر و زادگاه !

محمد صلی الله علیه و سلم به عنوانی پیامبری که به مردم و میهنش عشق می ورزید پس از مبعوث شدنش به پیامبری شبانه روز جهت ایجاد تغییر در جامعه اش تلاش می کرد؛ برای بالابردن فهم و شعور هم شهری هایش خیلی زحمت کشید، برای زدودن آثار فقر در بین مردمش هرکاری کرد و قبل از نبوت هم برای مبارزه با هرگونه ستم و فقر در جامعه اش مبارزه می نمود.

آن پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و سلم سیزده سال در مکه ماند و برای اینکه برای همیشه در این شهر بماند از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد و برای متحد ماندن مردم زادگاهش مکه از هیچ جهدی مضایقه نمی کرد..

پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم از هر جهت به قوم و هم شهری هایش عشق می ورزید و خدمت به آنان را در دستور کار داشت و آن قدر در میان قومش درستکار بود که همه او را امین می نامیدند؛ اشیای قیمتی اشان را نزد محمد امین می گذاشتند..

 پیش بینی ورقه نسبت به پیامبر صلی الله علیه و سلم صادق از آب در آمد  و از روزهای آغازین دعوت اسلامی، شکنجه و آزار مشرکان بر آن حضرت و یاران فداکارش فزونی گرفت و به شیوه های گوناگون تلاش کردند محمد و یارانش را آزار دهند و یکی از بزرگ ترین آزارهایشان نسبت به آن حضرت و یارانش این بود که از شهر مکه بیرونشان کنند.

این همه خدمات و زحمات پیامبر صلی الله علیه و سلم نتوانست شافع ماندنش در مکه باشد و سرانجام پس از سیزده سال خدمت ، مقاومت و خویشتنداری، او و یارانش مجبور شدند شهرشان مکه را به قصد یثرب ترک گویند…

پیامبر صلی الله علیه و سلم زمانی شهرش را ترک نمود که هیچ چاره ای نداشت و شبانه و بدون اینکه کسی از اقربا و دوستدارانش او را بدرقه نماید از دیار خارج شد…

محمد صلی الله علیه و سلم پس از رانده شدن از مکه این گونه شهرش را مخاطب قرار می دهد و مراتب نگرانی و اندوهش را بیان می کند: تو شیرین ترین شهر و محبوب ترین شهر جهان هستی ؛ سوگند به خدا اگر قومت مرا از تو بیرون نمی کردند هرگز جایت نمی گذاشتم و جای دیگری سکنی نمی گزیدم! سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی تعلیق محمد ناصر الدین الألبانی مکتبه المعارف للنشر والتوزیع الریاض ط: ۱، ص: ۸۸۰

یکی از مفاهیمی که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم بر آن پرورش می یافتند عبارت بود از عشق خدمت به میهن و هم میهنان…آن حضرت، اصحاب غیر عرب و آنان که از راه دور به شبه جزیره عرب آمده بودند و اسلام را پذیرفته بودند را پس از فراگرفتن اصول دین، این گونه راهنمایی می فرمودند:

ارجعوا الی اهلیکم فاقیموا فیهم و علموهم و صلوا کما رایتمونی اصلی فاذا حضرت الصلاه فلیوذن لکم احدکم و لیومکم اکبرکم … به میان قوم خود برگردید و آموزه های دینی تان را در میانشان بپا دارید و آنان را آموزش دهید و آن گونه که من را مشاهده نموده اید، نماز بگذارید ، هرگاه زمان نماز فرا رسید یکی از شما اذان بگوید و بزرگ ترینتان امامت نماز را عهده دار شود..

آری آن پیامبر رحمت صلی الله علیه و سلم به شهر و زادگاهش عشق می ورزید و از همه اصحاب و یارانش می خواست که میهن دوست باشند و به هم میهنانشان خدمت نمایند.

پیامبر صلی الله علیه و سلم پس از اینکه به شهر یثرب رفت، یکی از  نخستین کارهایی که انجام داد این بود که نام یثرب را به مدینه النبی – شهر پیامبر- تغییر داد؛ تا مهاجران که از دوری دیارشان دردمند بودند به این شهر علاقمند شوند و برای دوری از شهرشان، مکه،  بی تابی ننمایند!

مورخان می گویند: وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم و مهاجران در مدینه مستقر شدند آب و هوای این شهر علیرغم مطبوع تر بودنش نسبت به هوای مکه با مذاق بسیاری از آنان نمی خورد … ام المومنین عایشه اطلاع پیدا نمود که تعدادی از مهاجران از جمله پدر بزرگوارش و عامر بن فهیره و بلال حبشی که با هم زندگی می کنند مریض شده اند و به تب شدیدی مبتلا گشته اند.. از پیامبر خواست که به او اجازه دهد تا از آنان عیادت کند.. ابتدا به عیادت پدرش رفت ؛ از او پرسید در چه حالی هستی ؟ طوری پاسخ داد که معلوم نبود چه می گوید! وقتی پیش عامر رفت او هم به شدت از شرایط موجود گله مند بود و مدینه را سرزمین بلا نامید… عایشه رضی الله عنها پیش بلال رفت تا از وی نیز دلجویی نماید که آن صحابی بزرگوار این گونه از زادگاهش یاد می کند و شرایط دشوار مدینه را به تصویر می کشد: خدا لعنت کند شیبه و عتبه دو پسر ربیعه و همچنین امیه بن خلف را که باعث شدند ما شهر مکه را ترک نماییم و به سرزمین وبا آواره شویم !

وقتی حضرت عایشه نتایج ملاقاتش را به محضر رسول اکرم رساند آن حضرت ضمن اعتراف به احساسات پاک آن اصحاب گرامی اش اینگونه با خدایش مناجات می کند و برای بالابردن آستانه تحمل یارانش از خدایش کمک می گیرد و می گوید: پروردگارا مدینه را مانند مکه بلکه بیشتر ، نزد یاران من دوست داشتنی و محبوب قرار بده؛ پروردگارا تب وارده بر مدینه را به منطقه غیرمسکونی جحفه منتقل بفرما ، خداوندا رزق و روزی همشهریانم را فزونی ببخش. حدیث را امام بخاری روایت نموده است.

پیامبر اسلام پس از مستقر شدن در شهر یثرب به آن شهر و هم شهریانش عشق ورزید و از زندگی کردن در آن لذت می برد و از اصحاب و یارنش نیز دعوت می نمود که به مدینه عشق بورزند ؛ چرا که برادران صادق و امین آنان در این شهر ؛ نه مکه سکونت دارند!

انس بن مالک رضی الله عنه روایت می کند پیامبر صلی الله علیه و سلم بسیار به شهر مدینه عشق می ورزید و وقتی که از مسافرت باز می گشت به محض دیدن دیوارهای مدینه شترش را سریع تر می راند تا زودتر به شهر مورد علاقه اش مدینه برسد.. در بخش های آتی این مبحث به تعریف میهن و میهن دوستی و چگونگی میهن داری از دیدگاه های گوناگون خواهیم پرداخت

 

                                                                             ادامه دارد 

رسول رسولی کیا-  دبیر قرآن – مهاباد

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا