اصول

سمع و عقل در قرآن

نویسنده: دکتر علی قرداغی
مترجم: کلثوم حسن زاده

در سایه آیه ی مبارک «وَ قَالُوا لَو کُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصحَابِ السَّعِیر»:
در این آیه خداوند بزرگ چند صحنه از روز آخرت را برایمان توصیف می کند که وجودمان را به لرزه می اندازد. از آن حالت ناگواری که برای دوزخیان رخ می دهد و گفتگوهایی را که میان آنها انجام می گیرد و همچنین عذابی درونی و فیزیکی که بدان گرفتار شده اند سخن می گوید. در آن روز آشکار می شود که بزرگان و حاکمان چگونه خود را از زیردستان و پیروانشان مبرا می پندارند. در میان شعله های آتش یکدیگر را سرزنش می کنند و هر کدامشان گناه خویش را به گردن دیگری می اندازد. حاکمانی که در دنیا زیردستانشان را رهبری کرده و پیروانشان را امر و نهی می کردند، امروز آنها را سرزنش می کنند که چرا از آنها پیروی کرده اند. متقابلاً زیردستانشان نیز گناه خویش را به گردن آنها می اندازند. قرآن این گفتگوی میان آنها را به روشنی برایمان بیان می کند.

خداوند بزرگ در قرآن کریم، سرنوشت دوزخیان را از زمانی که اولین گناه در زمین انجام گرفت، که قتل هابیل توسط برادرش قابیل بود، بیان می کند. سپس از سرنوشت گمراهان و کافران و بدکارانی سخن می گوید که همگی اهل دوزخ اند. خداوند متعال در اینجا عامل و دلیل رفتن آنها را به دوزخ روشن ساخته و همچنین عامل سیه روزی آنها را در دنیا و آخرت در دو عبارت بسیار روشن و آشکار بیان می دارد که همین نیز عامل اصلی رفتن آنها به دوزخ می باشد، آنجا که خداوند می فرماید: «وَ قَالُوا لَو کُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصحَابِ السَّعِیر» [ملک:۱۰] یعنی: به شیوه ای کامل و خوب به فطرت و پیام آسمانی گوش نداده اند، پیامی که با اقوام گذشته ارتباط داشته و یا وحی که به پیام پیامبران خاتمه داده و به تنها شریعت روی زمین تبدیل گشته و همان پیامی که بر پیامبرمان محمد(صل الله علیه و سلم) نازل شده است.

آنها در این جهانی که در سراسر آن آیات و نشانه های روشنی به چشم می خورد، اندیشه نکردند تا به آفریننده و خالق آن که خداوند بزرگ می باشد، پی برده و ایمان بیاورند. دشمنان نه از این کتاب خواندنی (قرآن) بهره جستند که گونه ای از وحی می باشد و نه از این کتاب سرگشاده (جهان هستی) بهره جستند که سرشار از دلایل قوی بر اثبات وجود خداوند و همچون چراغی روشن برای ایمان می باشد. آنها به گناهان خویش اعتراف نمودند و فهمیدند که به آن عواملی که آنها را به خوشبختی و سعادت می رساند، متوسل نشده اند، به همین خاطر شایسته آن هستند که به دوزخ بروند. در حقیقت تمام دلایل خوشبختی و بدبختی، پیشرفت و عقب ماندگی، درماندگی و بیکاری و گرفتاری ها در دنیا و آخرت، به این دو عامل اصلی بر می گردند؛ ابتدا عدم بکارگیری شایسته گوش (سمع) و سپس بکار نگرفتن خوب و کارآمد عقلی که تفکر و تدبر نموده و آیات و نشانه های گردون را درک نماید. به فصاحت آیات متعالی توجه نمایید تا قدرت قرآن را در روشن ساختن مسایل درک کنید. اما قبل از تفسیر آیه به این موارد توجه کنید:

کلمه (لَو) به معنای غصه خوردن برای گذشته ای می باشد که بسیار بعید است باری دیگر برگردد. بعضی وقت ها تنها در قالب یک آرزو و تمایل است، اما پس از آنکه فرصت را از دست داد، آنگاه یقین پیدا می کند که به هیچ وجه بازگشتی برای آن نیست. در اسلام از بکار بردن کلمه (لَو) نهی شده است، زیرا لازم است فرد ایماندار مدام بر خداوند توکل نماید و خود را به ای کاش و اگر و خیالات و رؤیاها سرگرم نکند، به گونه ای که بگوید: اگر چنان می کردم، چنان می شد. زیرا کلمه (لَو) در را بر روی شیطان باز می کند و این نیز موجب یأس و سستی خواهد شد. اما دوزخیان شایسته آن هستند که می گویند (لَو) و آن نیز نوعی ندامت و غصه خوردن برای گذشته است. کلمه (کُنّا) اتمام حجتی است بر افراط گرایان مقابل خداوند و پشیمانی آنان از آنچه انجام داده اند.

بر هر فرد و جامعه و امتی به صورت عام لازم است که در همه چیز کاملاً تفکر و تدبر کنند تا بدانند که سرانجام آن چه خواهد شد، سپس بدان اقدام نمایند. در این آیه نیز اشاره کرده که چه کسی را به عنوان دوست و یاور خود انتخاب می کنی؟ دوست نیکو و صادق هر لحظه تو را به یاد خداوند می اندازد و تو را به خیر و نیکی سفارش می کند، هم در دنیا از دوستی با او بهره مند و سودمند می شوی و هم در آخرت تو را به بهشت می رساند. اما دوستی که تو را به سوی حق و راستی نمی برد و به تعهداتش وفا نمی کند، برایت تبدیل به بدبختی شده و موجب سیه روزی و پشیمانی ات می گردد. اما در این اوقات پشیمانی دیگر سودی نخواهد داشت. اگر برخی از این حاکمان، دوست و همراه صالحی می داشتند و آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کردند، دچار این ستمکاری و ظلم نمی شدند که اکنون گرفتار آن شده اند. آنگونه که خداوند بزرگ در مورد فرعون می فرماید: «فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَأَطَاعُوهُ إَنَّهُم کَانُوا قَومًا فَاسِقِینَ» [الزخرف:۵۴]

عمل (نسمع) تعبیری از اهمیت گوش دادن به صورت کلی می باشد. ایماندار به خوبی به آنچه در قرآن آمده است، گوش فرا می دهد. به همین خاطر سعی دارد هر چه سریعتر بدان عمل نماید، در قرآن تدبر کرده و در تجارب داستان اقوام پیشین نظر می افکند و سعی دارد که از خوبی هایشان تبعیت کرده و از بدی هایشان عبرت بگیرد. اگردوزخیان به اصلاحگران زمان خویش گوش داده بودند و از عالمان و پیامبران تبعیت می کردند، امروز دچار این عذاب و بدبختی نمی شدند.

کلمه (أو) دارای معنایی وسیع می باشد. یعنی هر کدام از این دو موردی که اشاره کردیم (سمع و عقل)، اگر به درستی بکار گرفته می شدند و به آنها عمل می شد، کافی بودند که به وسیله آن از آتش دوزخ نجات یابند. آن کس که به قرآن گوش دل فرا می دهد و از آن پیروی می کند و دستوراتش را اجرا می کند، او را به راه راست هدایت و به خوشبختی دنیا و آخرت سوق می دهد. آن کس که دارای عقلی سلیم باشد، قرآن او را به سوی ایمان راهنمایی کرده و از این راه نیز سرافرازی دنیا و آخرت را کسب می کند.

اما اگر به مسلمانان امروز نگاه کنیم، می بینیم که هرچند خداوند به آنها نعمت گوش داده است، اما از تجارب اقوام گذشته عبرت نمی گیرند و درس نمی آموزند، خداوند به آنها عقل داده اما آن را در چیزی که لازم است اندیشه کنند، بکار نمی گیرند.

مسلمانان امروزی می بایست دارای تمدنی پیشرفته می بودند، زیرا آنها علاوه بر سمع و عقل و تمام حواس دیگر، دارای پیام آسمانی قرآن نیز هستند که سرچشمه ای بزرگ از معرفت و دانش و امر به معروف و نهی از منکر می باشد. به همین خاطر مسئولیت فرد مسلمان بسیار بزرگ است و این مفهوم اهمیت کار جمعی می باشد. اگر دقت کنیم هر بار در نمازهایمان این عبارت ارزنده را تکرار می کنیم: «إیَّاکَ نَعبُدُ وَ إِیَّاکَ نَستَعِینَ» یعنی به صورت جمعی به خداوند روی می آوریم: «خدایا تنها تو را عبادت می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم».

آیه «فِی أصحَابِ السَّعِیر» نیز مفهوم جمعی را می رساند. مثلا اگر ما همگی در یک کشتی باشیم، اگر کشتی به سوی ساحل آرام در حرکت باشد، همگی نجات خواهیم یافت. اما اگر کشتی غرق شود، همگی غرق خواهیم شد و این شبیه همان حالتی است که مسلمانان امروزی در آن به سر می برند. اگر مسلمانان به انجام اعمال صالح روی بیاورند، موجب رستگاری جامعه خواهد شد. اما اگر به اعمال ناپسند و باطل و ظالمانه بپردازند، در آن صورت همگی به سوی غرق و فنا شدن می رویم و بیچاره ی دنیا و آخرت خواهیم شد. این آیه برنامه ای بزرگ و با اهمیت را با منهج (بهترین امت) برایمان تعیین می نماید، اما این منهج تنها شعار و حرف نیست، بلکه با عمل و اثبات واقع می شود. در حقیقت از راه پاک دلی، نیکوکاری، حکومت، تمدن و پیشرفت و قدرتمند شدن از لحاظ مادی و معنوی بدست می آید. اگر چنین نباشیم، ضعیف، بی خیر و بی بهره، جاهل و بیمار نمایان خواهیم شد. (بهترین امت) رمزی برای فعالیت و عمل، عقل و استراتژی می باشد.

اکنون اگر در آن همه نقشه و توطئه هایی که علیه اسلام و مسلمانان کشیده می شود دقت کنیم، متوجه می شویم که روش هایشان تغییر یافته است. اکنون مانند گذشته از طریق نیروی سربازی و نظامی سعی در استثمار ما ندارند، بلکه به داخل ما نفوذ کرده و ما را در بین خودمان پراکنده و در نتیجه ضعیف ساخته اند و گروه های مختلف تروریستی را در میانمان ایجاد کرده اند که علیه جریان های میانه رو بکار گمارده می شوند و از این طریق جنگ های داخلی، آشوب، عقب ماندگی و خونریزی را در میان اقوام مسلمان برپا می دارند. در گزارشی از یک کانون استراتژی خواندم که پروژه اکنون صهیونیست و آمریکا و روسیه آن است که مسلمانان را از اسلام جدا کرده و اسلام را به مساجد محدود کنند، همانگونه که واتیکان چنان می کنند. سپس مسلمانان را از تمدن و سیاست و دولت جدا کنند، تا نقشی در زندگی نداشته باشند.

بزرگی قرآن در این عبارت روشن می شود که می فرماید: «وَ قَالُوا لَو کُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصحَابِ السَّعِیر». این گفته ای است که فرد و جامعه را مخاطب قرار می دهد و خود دعوتگری از سوی خداوند برای ایمانداران می باشد. آری اگر عقل خویش را بکار می گرفتیم و در سرنوشت اقوام گذشته دقت می نمودیم، اکنون در دوزخ نمی بودیم.

دنیا از نظر اسلام، کشتزار آخرت است. یعنی تا از بهشت دنیا عبور نکنیم و در دنیا، بهشت را احساس نکنیم، به بهشت آخرت نمی رسیم. این گفته امام ابن تیمیه است. از نظر اسلام دنیا و آخرت به هم گره خورده اند و همدیگر را کامل می کنند. بنابراین اگر به دنبال آخرتی لذت بخش و سعادتمندانه هستی، باید ابتدا دنیایی این چنین را برای خود بنا نمایی. اما متأسفانه امروزه مسلمانان به این گفته ی قرآن اهمیتی نمی دهند و آن را درک نمی کنند و نمی توانند دنیایی شایسته را برای خود بسازند، آنگونه که می فرماید: «وَ لَقَد ذَرَأنَا کَثِیرًا مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لَهُم قُلُوبٌ لَا یَفقَهُونَ بِهَا وَ لَهُم أَعیُنٌ لَا یُبصِرُونَ بِهَا وَ لَهُم آذَانٌ لَا یَسمَعُونَ بِهَا أَولَئِکَ کَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ أُلَئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ» [الأعراف:۱۷۹]. کسانی که عقل دارند اما با آن اندیشه نمی کنند و تنها به احساس و عواطف و غرایز تکیه می کنند. چشم دارند اما حقیقت را با آن نمی بینند. خداوند چنین کسانی را به «اولئک هم الغافلون» توصیف می کند. با این حال امت مسلمان نباید غافل باشد. بلکه باید امتی زنده و آگاه و صاحب برنامه استراتژی برای زندگی باشد و این همان امتی خواهد بود که خداوند از آن به (بهترین امت) یاد می کند.

والسلام علیکم و رحمهالله

نمایش بیشتر

کلثوم حسن زادە

@@نویسنده و مترجم و شاعر ایران - آذربایجان غربی - سردشت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا