تاریخ

پیام بهار

 

اگر چه طبیعت، در هر لحظه‌ای برای انسان عاقل پیامی نو به همراه دارد، اما فصل بهار بیش از سایر فصول سال پیام‌آور نشاط و سر حالی و تلاش و پشتکار است. پیامبر اسلام-صلّی الله‌ علیه‌ وسلّم- همواره در نیایش صبح و شامشان می‌فرمود:

 «اللهم انی عبدک ابن عبدک، ابن امتک، ناصیتی بیدک، ماض فی حکمک، عدل فی قضاءک، اسألک بکل اسم هولک سمیت به نفسک، او انزلته فی کتابک، او علمته احداً من خلقک، او استأثرت به فی علم الغیب عندک، ان تجعل القرآن نور صدری و ربیع قلبی و جلاء حزنی و ذهاب همی» [مسند امام احمد، ج۱، ص۳۹۱، ۴۵۲)

-خدایا، من بنده‌ی تو فرزند بنده‌ی تو و فرزند کنیز توأم، سرنوشت من در دست توست، فرمان و حکم تو بر من جاری است، قضا و قدر تو درباره‌ام عین عدل است، با هر نام مبارکی که خود را بدان نامیده‌ای، یا آن را در کتاب خویش نازل فرموده‌ای، یا آن را به کسی از مخلوق خود آموزش داده‌ای، یا آن را در پیشگاه خود در علم غیب ترجیح داده‌ای، از تو درخواست می‌کنم که قرآن را نور سینه‌ام و بهار دلم و روشنی نگرانی‌ام و از میان رفتن اندوهم بفرمایی.

آری پیامبر رحمت-صلّی الله‌ علیه‌ وسلّم- بیشتر به بهار معنویت توجه داشت و از خدا مسئلت می‌فرمود که قرآن را بهار دل او گرداند؛ زیرا قرآن کریم پیام‌آور معنویات و فضایل و کمالات است، همان‌طوری که کتاب آسمانی خدا در دل‌ها بهار می‌آفریند، بهار کائنات نیز می‌تواند به‌عنوان پیام‌آور زیبایی مورد توجه قرار گیرد.

ابن‌اثیر در توضیح واژه‌ی (ربیع) می‌گوید:

 «جمله‌ی (اللهم اجعل القرآن ربیع قلبی) -خدایا قرآن را بهار دل من قرار بده. – از آن روی بیان شده است که: دل انسان در بهار زمان، مالامال و لبریز از نشاط و شوق و شکوفایی می‌گردد و انسان با همه‌ی وجود به بهار گرایش دارد.» [النهایه فی غریب الحدیث و الائر، ج۲، ص۱۸۸؛ ابن‌اثیر، مؤسسه التاریخ العربی]

آری تا دل انسان زنده نشود، بدیهی است که امکان رسیدن به کمالات بس دشوار می‌نماید:

 «إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ» [ق: ۳۷]

در حقیقت پیامبر-صلّی الله‌ علیه‌ وسلّم- در این نیایش از خدا می‌خواهد که کلام والای خویش را بهار دل او قرار دهد؛ یعنی کلام خدا را به باران و شرایط بهاری تشبیه می‌فرماید. بر این اساس انسان می‌تواند از زیبایی‌های ظاهری بهار طبیعت، پیام‌های معنوی و علمی دریافت کند و این پیام‌ها را در زندگی خویش تحقق بخشد. اکنون به عنوان نمونه به بخشی از این پیام‌ها اشاره می‌گردد.

  • بهار پیام‌آور زیبایی:

 در زیبایی بهار جای هیچ‌گونه تردیدی نیست، به‌طوری‌که طبیعت و انسان و پرندگان و همه‌ی موجودات زنده در بهار نوای نشاط و شور و شوق سر می‌دهند. در این مورد شعراء و صاحبدلان سخنان نغز فراوانی دارند که جای آن در این مقال کوتاه نیست.

 آری بهار معجزه‌ای است که در جهان آفرینش هر سال تکرار می‌گردد، تا زیبایی‌ها را به نمایش بگذارد و اهل دل از آن پیام‌های زیبایی دریافت می‌کنند و اهل بصیرت بر آن چشم درون می‌گشایند و به رازهای بسیاری دست می‌یابند.

 اکنون با علامه بدیع الزمان سعید نورسی-رحمه‌ الله‌- در گشت و گذاری به تماشای بهار می‌رویم:

  «دوست عزیز! امروز یکی از روز بهاری، نوروز سلطان جهان است… بدین مناسبت در جهان طبیعت، دگرگونی و تغییرات شگرفی رخ می‌دهد و حوادث شگفت‌انگیزی تبارز می‌کند… بیا! با هم به گردش در طبیعت و تفرج و تفریح بپردازیم… صحرا سرسبز و پر از گل‌های زیبا است. بیا! تا از طبیعت بهاری بهره‌مند شویم.

 نگاه کن! این همه مردم روی به طبیعت و صحرا نهاده‌اند تا بهاری شوند…

 نگاه کن! در اینجا حوادثی شگرف و شگفت‌انگیزی اتفاق افتاده است: ساختار طبیعت که پیش از این -در زمستان- فرو ریخته بود، شکلی نو به خود گرفته است. حقا که معجزه‌ای در کار است!

 آری ساختاری که دیروز از هم فرو ریخته بود، با شتاب وصف‌ناپذیری دوباره شکل می‌گیرد، گویا شهری ویران و تهی از سکنه است که تبدیل به شهری مدرن می‌گردد. بیابان برهوت تبدیل به گلستان شده است!

 خوب نگاه کن! هر لحظه پدیده‌ای نو را می‌بینی که طبیعت را دگرگون می‌کند. می‌پنداری حوادث همانند پرده‌های سینما در برابر چشمانت می‌گذرد و صحنه‌ها عوض می‌شود.

 خوب دقت کن! و به زیبایی نظام آفرینش بنگر! که چقدر استوار و دقیق تنظیم شده است!

 آری! این نمایش پدیده‌های حقیقی است، که اگر چه هر پدیده‌ای با دیگری متفاوت است، اما هر کدام در جای خود نظم جهان را در اوج دقت و ظرافت در معرض دید بینندگان قرار می‌دهد، به طوری که حتی نمایش‌های تخیلی نمی‌تواند از چنین زیبایی و جذابیت و استحکامی برخوردار باشند! بلکه میلیون‌ها افسون گر ماهر نمی‌توانند چنین صحنه‌ی زیبایی را به نمایش بگذارند!

 آری سلطان جهان بس بزرگ و عظیم است، او صاحب معجزاتی شگرف و سترگ در طبیعت است که بسیار از آن‌ها از دید ما پنهان است و بهار بخش کوچکی از آن‌ها است.» [سعید نورسی، الکلمات، ص۵۶]

 بهار پیام‌آور کمال الهی:

 وقتی که انسان بر طبیعت زیبای بهار می‌نگرد، فطرتش او را به یاد کمالات بی‌پایان خالق هستی می‌اندازد، او که دارای همه‌ی اسماء و صفات کمال است، آری او که بهار را رقم زده است تا جلوه‌ای از کمال خویش را برای هدایت صاحب نظران به نمایش بگذارد تا انسان علاوه بر بهره‌گیری از زیبایی‌های مادی و ظاهری، از زیبایی‌های معنوی و روحی نیز بهره‌مند گردد. و به نگاهی سطحی و گذرا بر حقایق موجود در عالم اکتفا نکند که بهار پیام‌آور کمال خالق هستی است و حیف است که از آن حداکثر بهره برگرفته نشود. پس می‌توان از بهار بهره‌های علمی و معنوی به‌دست آورد و زندگی را با آن رونق بخشید.

  «جهان هستی با همه‌ی زیبایی‌های مادی آنکه بی‌شمار و بی‌حد و مرز جلوه می‌کند، چیزی نیست جز ترشحات زیبایی‌های معنوی و علمی آفریدگار آن. آری شکی نیست که این زیبایی‌ها و کمالات علمی و معنوی جلوه‌هایی از جمال و زیبایی و کمال سرمدی آفریدگار است» [سعید نورسی، الظلمات، ص۷۴۲]

  «آری در هر نامی از نام‌های مبارک خالق عالم، حسن و جمال بی‌پایان نهفته است. بهشت با همه‌ی لطافت و جمال و نعمت‌هایش، نمودی از تجلی جمال رحمت او و رحمت جمال او است. همه‌ی زیبایی‌ها و جمال و محاسن و کمالات دوست داشتنی و محبت آفرین در جهان هستی فقط اشاره‌ای است، به جمال بی‌پایان او و نشانی است بر کمال والا و بر‌تر خدای سبحان.» [سعید نورسی، الظلمات، ص۷۶۲]

 قرآن کریم درباره‌ی بهشت می‌فرماید:

  «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَهٌ * لِّسَعْیِهَا رَاضِیَهٌ * فِی جَنَّهٍ عَالِیَهٍ * لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَهً * فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَهٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَهٌ * وَأَکْوَابٌ مَّوْضُوعَهٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَهٌ * وَزَرَابِیُّ مَبْثُوثَهٌ *» [الغاشیه: ۸-۱۶]

 بهار نوید بخش زندگی جاوید:

 خدای متعال، زنده شدن طبیعت مرده را که در بهار صورت می‌گیرد و اینکه گیاهان و گل‌ها و درختان از نو جوانه می‌زنند، دلیل زندگانی جاوید در جهان آخرت می‌داند: «وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ کَذَٰلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» [الأعراف: ۵٧]

  «فَانظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» [الروم: ۵٠]

  «وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَٰلِکَ النُّشُورُ» [فاطر: ٩]

 آری انسان موجودی است که جاودانه می‌شود و با مرگ حیات او به پایان نمی‌رسد، بلکه با مرگ زندگانی او در سرایی دیگر آغاز می‌گردد.

 بنابراین بهار با خود، نوید زندگی دوباره و یا پیام جاودانگی انسان را به همراه دارد. اما چه‌بسا که زندگانی دنیا، برای ما بسان بهار جلوه کند و ما را از واقعیت دنیا غافل نماید، ازاین‌روی خدای متعال فرموده است:

  «إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» [یونس: ٢۴]

 بنابراین بهار و عمر می‌گذرد و باید منتظر بهار آخرت بود!

  «خداست که با حیات بخشیدن به خاک مرده و خشک، قدرت خویش را به نمایش می‌گذارد، اوست که بیش از سیصد هزار نوع مخلوق را زندگی می‌بخشد، به‌طوری‌که زنده شدن هر کدام از آن‌ها همانند زنده شدن آدمی است…

 آری او است که با زنده کردن و متمایز کردن هر مخلوق با همه‌ی همگونی‌ها، احاطه‌ی علمی خویش را به نمایش می‌گذارد… اوست که اندیشه‌ی همه‌ی بنده‌گانش را متوجه خوشبختی و سعادت ابدیشان در آخرت کرده و برایشان فرمان آسمانی صادر نموده است…

 اوست که موجودات را به‌گونه‌ای آفریده که دست به دست، دوش به دوش و پا به پای همدیگر ایستاده‌اند و با قرار دادن آن‌ها در چهارچوب اراده و امر خویش و با ایجاد پیوند دوستی و همکاری در بین همه‌ی موجودات و مطیع کردن آن‌ها نسبت به یکدیگر، عظمت ربوبیت خود را نشان داده است و بشر را به صورت جامع‌ترین و لطیف‌ترین و نازنین‌ترین و نازدار‌ترین و نیازمند‌ترین میوه‌ی درخت هستی آفریده و هر چیزی را مسخر او نموده و او را به عنوان مخاطب خویش برگزیده و بدین‌گونه جایگاه والای انسان را نشان داده است.

 آیا ممکن است که این سلطان جهان، قیامت و حشر و نشر را رقم نزند و انسان را دوباره زنده نکند یا از این کار ناتوان باشد؟ آیا ممکن است چنین خدایی از گشودن درب‌های محکمه‌ی بزرگ قیامت و آفریدن بهشت و دوزخ ناتوان باشد؟

 خدا بس بر‌تر و والا‌تر از آن است که عاجز و ناتوان باشد!» [سعید نورسی، الکلمات، ص۸۵]

 شکر آفریدگار:

 بهار نعمت الهی است، نعمتی که نعمت‌های گوناگونی را برای انسان و سایر مخلوقات به همراه می‌آورد، بدیهی است که هر نعمتی شکر منعم را می‌طلبد و سعدی شیرازی در آغاز کتاب گلستان چه زیبا گفته است:

 منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و به هر نعمتی شکری واجب.

 از دست و زبان که بر آید

 کز عهده شکرش به در آید

  «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» [سبأ: ١٣]

 و همو در ادامه می‌فرماید:

  «فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند و دایه‌ی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپروراند و درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده و عصاره‌ی تاکی به قدرتش شهد فائق گشته و تخم‌خرما به یمن تربیتش نخل باسق شده:

 ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

 تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

 همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

 شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

 آری بندگان مخلص خدا، قدر نعمت‌های الاهی از جمله نعمت بهار را می‌دانند و به شکر خالق کمر همت می‌بندند:

  «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ» [البقره: ١۵٢]

 و با قول و عمل و دل خدای جهان را سپاس می‌گویند؛ چنان که سلیمان در اوج قدرت به پیشگاه خدا به نیایش برخاست و فرمود:

  «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ» [النمل: ١٩]

 آری هر مومنی این پیام قرآن را به خاطر سپرده است:

  «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» [ابراهیم: ٧]

 بهار و پیام امیدواری

 در پی زمستانی سخت نوبت بهار فرا می‌رسد به قول حافظ:

 بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

 باغ شود سبز و شاخ گل ببرآید

 سرور ما یعقوب در شب دیجور فراق یوسف خطاب به فرزندانش که او را به ناامید شدن از یافتن یوسف توصیه می‌کردند فرمود:

  «یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» [یوسف: ٨٧]

 آری بهار هر سال نو می‌شود، تا به آدمی پیام دهد که در پی هر سختی آسانی خواهد بود، چنان که در پی هر زمستانی بهاری قرار دارد:

  «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» [الشرح: ۶]

 از قدیم گفته‌اند:

 در نا‌امیدی بسی امید است

 پایان شب سیه سپید است

 بهار و پیام تنوع:

 در بهار گل‌های رنگارنگ و متنوع جلوه می‌کنند و عطر هر کدام فضای بهاری را می‌شکافد و زیبایی و نشاط را رقم می‌زند. آری هیچ گلی و هیچ عطری و هیچ نوعی از پدیده‌های بهاری با همدیگر در تضاد نیستند، بلکه ضمن آنکه هر کدام جلوه‌ی خاصی از زیبایی دارد، کل زیبایی بهار نتیجه‌ی هم‌بستگی و هم‌سویی و هم‌نوایی و هدفمندی همه‌ی این تنوع و تکثر است. خدای جهان اراده نفرمود که فقط یک نوع گل و یا یک گونه گیاه و یا یک نوع میوه بیافریند، بلکه خواست و اراده‌ی او بر تنوع و رنگارنگ بودن پدیده‌ها است. در حقیقت بهار پیام‌آور تنوع و تکثر در گونه‌های مختلف است و به آدمی می‌آموزد، که او نیز می‌باید تنوع و تکثر را به رسمیت بشناسد، که نظام آفرینش را آفریدگار آن بر این اساس شکل داده است و هر گونه انحصار طلبی و نفی تنوع نشانه‌ی عدم آگاهی از واقعیت نظام هستی است.

 در اول و آخر حمد و ثنا سزاوار پروردگار جهانیان است.

 نویسنده:  استاد مصطفی اربابی

 اصلاح ویب

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا