اندیشه

ویژگیهای گفتمان اسلامی معاصر – بخش چهارم

 ویژگی چهارم: پیوند دادن سنت و مدرنیسم.

یکی دیگر از ویژگیهای گفتمان اسلامی در عصر جهانی‌سازی این است که: نوگرایی و روحیه مدرنیسم را به ویژه در ابزار وسائل پذیرفته و در امر دعوت، آموزش و صدور فتوا مکاتب و گرایش‌های مختلف فلسفی، فکری و ادبی و انحرافات رفتاری و معضلات موجود را نادیده نمی‌گیرد.

از این رو چشم امیدش تنها به مکاتب گذشته نبوده و در صدف آنها نمی‌خزد، بلکه باید بداند که دنیا تغییر یافته و سیر و سلوک زندگی دست خوش تحول و دگرگونی گشته است، لذا انسان مسلمان فردی زمان‌شناس و آگاه به شرایط و محیط زندگی خودش می‌باشد. از پیشینیان نیکوکار نقل گشته که: خدا بیامرزد کسی را که زمان وشرایط خود را شناخته وبر راه وروش خویش استقامت ورزیده است.

کارشناسان فقهی (فقهاء) از قدیم و ندیم گفته‌اند: فتاوای فقهی از عوامل متعددی از جمله تغییر زمان، مکان، عرف و عادات جامعه تأثیر پذیر پذیرفته و بر پایه آنها تنظیم می‌شود، و لذا امام ابوحنیفه – رحمه الله – در بسیاری از مسائل با دو شاگرد برجسته‌اش (ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی) اختلاف نظر دارد که دانشمندان حنفی مذهب تغییر و دگرگونی زمان را عامل به وجود آمدن آن می‌دانند. بلکه علاوه بر آن اختلاف آراء فقهی فقیه والا مقامی همچون امام شافعی – رحمه الله – از بغداد (مذهب قدیم) تا مصر (مذهب جدید) ناشی از این امر می‌باشد.

شاید همین امر نیز باعث به وجود آمدن اختلاف روایات متعدد از امام مالک واحمد باشد که در پاسخ مسأله‌ای در یک زمان طوری اظهار نظر کرده و در شرایطی دیگر گونه‌ای دیگر پاسخ داده است. از این رو یکی از مواد مجله مشهور “الأحکام العدلیه” این است که: (لا ینکر تغیر الأحکام بتغیّر الأزمان): تغییر احکام بر اساس تغییر زمان و شرایط مختلف اشکالی ندارد.

نشانه‌های نوگرایی (مدرنیسم):

نوگرایی دارای نشانه‌ها و ویژگیهای مشخصی است که باید در موعظه و سخنرانی، آموزش، فتوا و قضاوت و داوریها لحاظ شوند، که در این نوشتار به پاره‌ای از آنها اشاره خواهیم کرد:

الف) روحیه علم‌گرایی

روحیه مزبور بدین معنی است که همه چیز به عقل و منطق ارجاع داده شود، و هیچ ادعایی بدون دلیل و مستند علمی پذیرفته نشود، و گردن نهادن به خرافات و خزعبلات و پذیرش آراء افراد شیاد، غیب‌گو و استهزاء کننده به خرد و اندیشه توده مردم کنار نهاده شود، آئین عقل‌گرای اسلام از این‌گونه یاوه‌سرایی‌ها مبرا است و تأیید غیب‌گویان و رمالان را تکذیب محمد (ص) می‌شمارد.

البته در واقع “روحیه علم‌گرایی” زاده مدرنیسم و فرهنگ وارداتی مغرب زمین نیست، بلکه حقیقتی برخاسته از متن قرآن و تعالیم عالیه‌ی اسلام می‌باشد، زیرا قرآن گمان را در برابر یقین مردود شمرده ومشرکان را چنین نکوهش می‌کند که: (إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا) النجم/۲۸{جز گمان [خود] را پیروى نمى‏کنند و در واقع گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودى نمى‏رساند}. چنانچه پیروی از احساسات وهواهای نفسانی را در حین جستجوی دست یافتن به حقیقت را مردود وبی اعتبار قلمداد می‌نماید: (وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ) القصص/۵۰{کیست گمراه‏تر از آنکه بى‏راهنمایى خدا از هوسش پیروى کند}. و با صراحت هرچه تمامتر علیه تحجر و دنباله‌روی کورکورانه از پیشینیان و بزرگان ویا توده مردم می‌تازد ودارندگان چنین اندیشه‌هایی را سخت نکوهش وسرکوب می‌کند.

ب) نوگرایی

یکی دیگر از نشانه‌های معاصر بودن نوگرایی است، یعنی انجماد و رکود اندیشه، دانش و اجتهاد و ماندگاری سنت بر همان شکل قدیمیش از نظر مسلمان نوگرا غیرقابل قبول می‌باشد. زیرا هرگاه آب راکد ماند بدبو شده و عدم جریان هوا باعث خفه شدن مردم می‌گردد، و چون همه جهان آفرینش پیوسته در تحرک و جنبش است نباید انسان مسلمان از حرکت به سوی کمال باز ایستد و در جا زند: (وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ) یس/۴۰{و هر کدام در سپهرى شناورند}.

نباید به بهانه شعار “پیشینیان هیچ چیز را برای آیندگان باقی نگذاشته‌اند” و یا “اصیل‌تر از آنچه گذشتگان به یادگار گذاشته‌اند امکان ندارد”، چرخه دانش و بینش را متوقف نمود، زیرا چه بسیار چیزهایی وجود دارند که پیشینیان بدانها اشاره نکرده‌اند و چه بسیار شگفتی‌هایی که بهتر و اصیل‌تر از میراث ایشان است: (إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ. وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ) ابراهیم/۱۹و۲۰{اگر بخواهد شما را مى‏برد و خلق تازه‏اى مى‏آورد. و این [کار] بر خدا دشوار نیست}.

پیامبر خدا (ص) با وضوح هرچه تمامتر روشن فرموده که: (خداوند در ابتدای هر صدسال کسی {یا گروهی} را برای تجدید دین بر می‌انگیزد) ابوداود روایت کرده است.

واژه “من” در حدیث مزبور عام است و همه نوگرایان اعم از افراد، گروه‌ها و سازمانها و مدارس فکری مختلف را در بر می‌گیرد. نکته‌ای دیگر اینکه: وقتی دین – که غالباً از ثبات و استقرار برخوردار است – قابل تجدید باشد، بدون شک نوگرایی در سایر زمینه‌های زندگی، مسائل علمی، اندیشه، ادبیات، فرهنگ، صنعت و فنون مختلف صورت می‌گیرد.

نوگرایی به معنی بی اعتنایی به سنت نیست

نوگرایی مورد نظر به معنای بریدن از میراث گذشته و پشت پازدن بدان نیست، زیرا همچنانکه هر چیز تازه‌ای خوب و پسندیده نمی‌باشد همه قدیمی‌ها نیز بد و ناپسند به شمار نمی‌روند، چه قدر موارد قدیم و سنتی وجود دارند که کاملاً خوب و مفیدند و چقدر چیزهای تازه و مدرن هم یافت می‌شوند که نه تنها خیری دربر ندارند بلکه شر محض و منشأ بدیها محسوب می‌گردند. علاوه بر آن هر کدام از قدیم و جدید (سنت و مدرنیسم) نسبی هستند یعنی قدیم امروز جدید دیروز و جدید امروز قدیم فردا به شمار می‌رود.

بنابر این نباید به بهانه نوگرایی همه قدیمی‌ها را نادیده گرفت و در را به روی هر چیز تازه‌ای گشود، استاد مصطفی صادق رافعی – رحمه الله – در سخنان بسیار ارزنده‌ای مدرنیست‌های دوران خویش را چنین به باد انتقاد می‌گیرد که: ایشان می‌خواهند دین، زبان، خورشید و ماه را نیز تغییر و لباس نوگرایی را بر تنشان کنند.

اینان کسانی‌اند که فیلسوف و شاعر والا مقام جهان اسلام محمد اقبال لاهوری – رحمه الله – خطاب به ایشان می‌گوید: کعبه به وسیله آوردن سنگهای اروپایی قابل تجدید نیست! مقصود وی این است که چیزهایی هستند مانند بیت الله الحرام که همواره قدیمند و لذا هرکه بخواهد حجرالاسودش را برداشته و به وسیله سنگهای زیبای اروپایی تجدید نمایش کند نه تنها تجدیدش نکرده که عین تخریب و ویران‌سازی محسوب می‌شود. بنابر این باید گفتمان اسلامی معاصر این مسأله را مد نظر داشته و مرزها را به خوبی از هم تمایز بخشد.

 ج) تکامل و انعطاف‌پذیری

یکی دیگر از نشانه‌های مدرنیسم انعطاف‌پذیری و دگرگونی است، پس نباید همه چیز را ثابت و سخت و سفت نگه داشت چون یقیناً به مرگ و نابودی می‌انجامد. چناچه علم و صنعت متحول گشته و وسایل حمل و نقل از چهار پایان به هواپیما و موشک تبدیل یافته، ابزارهای نوشتن از قلم دستی به چاپخانه تغییر کرده و اسلحه‌های جنگی از شمشیر و تیر به بمب هسته‌ای ارتقا یافته است، باید افکار و اندیشه‌های انسانی نیز به صورت گذشته باقی نماند و همگام با تحول و پیشرفت دنیای پیرامونش متحول و رو به سوی تکامل گام نهد.

بدون شک دنیا دگرگون گشته ولی جوهر و اصل اشیاء به حال خود باقی مانده است، یعنی گرچه آبادانی زمین پیشرفت کرده و آسمان‌خراشها پدید آمده‌اند ولی اصل آسمان، زمین، خورشید، ماه، ستارگان و کوه‌ها به صورت گذشته باقی مانده‌اند. و همچنین گرچه دنیای پیرامون، علوم و معارف و امکانات زندگی انسان متحول گشته ولی اصل وی با خیر و شر و فجور و تقوایش به حال خود باقی مانده است (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا . فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا. وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا.) شمس/۷-۱۰{سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد. که هر کس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شد. و هر که آلوده‏اش ساخت قطعاً درباخت}.

ثبات اهداف و تغییر وسائل

باید گفتمان اسلامی معاصر در کنار تغییر وسائل بر ثبات و ماندگاری اهداف تأکید ورزد، یعنی ثبات و انعطاف‌پذیری را با هم پیوند داده و بر اساس سنت و قانون جهان هستی پیش می‌رود: حرکت در چارچوبی ثابت و گرد محوری تغییر نیافتنی، چنانچه سید قطب – رحمه الله – در کتاب “خصائص التصور الإسلامی ومقوماته” بدان اشاره می‌کند.

گفتمان اسلامی معاصر در زمینه دعوت، فقه، آموزش و صدور فتوی انعطاف‌پذیر است ولی در همان حالی که مشغول دعوت، تعلیم، قضاوت و اجتهاد است پایبند اصول و ضوابط معینی است که در چارچوب آنها حرکت کرده و مرزها را به هم نمی‌زند.

بنابر این انعطاف‌پذیری ناظر به جنبه وسائل و جزئیات است که در شرایط زمانی و مکانی مختلف و حتی نسبت به اشخاص متعدد تغییر می‌یابد. و ثبات و ماندگاری نیز در زمینه اهداف و مبادی اساسی و کلی لحاظ می‌شود که در هیچ شرایطی تغییر نیافته و چارچوب اندیشه و حرکت را‌ ترسیم می‌نمایند.

ارزیابی گفتمان دینی در برابر این ویژگی

این است توازن و اعتدالی که ما در گفتمان اسلامی معاصر دنبال آن بوده و آرزویش داریم، گرچه با کمال تأسف در بسیاری از مسائل فکری و دعوتی قربانی افراط و تفریط گشته و جنبه اعتدال و میانه‌روی را از دست داده‌ایم، زیرا برخی از دعوتگران و سخنرانان دیندار می‌خواهند همه مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را راکد ولا یتغیر جلوه دهند.

از این رو هرکه در اوج خشم و نگرانی در برابر کاری به طلاق سوگند یاد کند فتوای وقوع طلاقش را داده و بائنه کبری حاصل می‌شود که تحریم نزدیکی با وی تا پس از ازدواج زن مزبور با مردی دیگر و جدا شدن از او باقی می‌ماند و بدین صورت دریچه نامیمون استفاده از روش “تحلیل” گشوده می‌شود. و در این زمینه از دیدگاه امام ابن تیمیه و ابن‌القیم الجوزیه و همفکرانشان روی بر می‌تابند که معتقد به عدم وقوع چنین طلاقهایی بوده و تنها کفاره سوگند را لازم می‌دانند.

عده‌ای از آنها شرکت در انتخابات و انداختن رأی به صندوقها را تحریم می‌کنند چون چنین چیزی در آئین اسلام سابقه ندارد و فرمانروایان را از اختیاراتی برخوردار می‌کند که زمینه تبدیل گشتن به بزرگترین دیکتاتورهای دنیا را برایشان فراهم می‌سازد. این عده معتقدند پایبندی به قوانین و روشهای دموکراسی جهت رویارویی با استبداد سیاسی و قلع و قمع استبدادگران، مخالفت با دین محسوب می‌گردد چون ‌تراوش افکار و اندیشه‌های کفار و غیر مسلمانان است، غافل از آنکه عمربن خطاب – رضی الله عنه – برای نظام مالیات از فارس‌ها و دفاتر خزانه‌داری از رومیان بهره گرفت و روش ایشان را در دستگاه حکومتش به اجرا در آورد.

در مقابل این گروه متحجر و دگماتیست عده‌ای غفلت‌ورز و بی‌بندو بار قد علم کرده‌اند که می‌خواهند به‌طور کلی از پیشینه خود فاصله گرفته، پایبند هیچ یک از متون (نصوص) و قواعد نباشیم و شریعت الهی در دستان ما بسان خمیری در آید که هرطور بخواهیم بدان شکل دهیم و از مرز اصول و ثوابت تغییر ناپذیر هم بگذریم. ایشان می‌خواهند نصوص قرآن را به دلخواه خود تفسیر نموده و در میدان سنت و سیره پیامبر نیز به قول خود “گلچین” کنند: هرچه را دلشان خواست برگیرند و هرچه نیز عقلشان نپسندید وا نهند، و بدین‌ترتیب اصل مسأله میان گیرو دار افراط‌گرایان و تفریط‌کنندگان آب‌گونه از بین رفته و تشخیص سره از ناسره بسی دشوار است.

ولی در این میان وظیفه ما صاحبان فکر میانه‌رو اسلامی این است که: از هر دو گروه مزبور فاصله گرفته و به گروه میانه‌روان صاحب بهترین روش دینداری و دعوتگری بپیوندیم که میانه‌روی بهترین ایده و همه خیر و خوبی‌ها در گرو دوری جستن از روش افراط و تفریط می‌باشد.

دکتر یوسف قرضاوی

ترجمه از: احمد عباسی

نمایش بیشتر

احمد عباسی

استان کردستان - بانه نویستده - مترجم - فعال دینی و اجتماعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا