اصول

چطورثابت کنیم که پیامبر رادوست داریم؟!

 اصولاً برهر مسلمانی لازم است که قلبش مملو از عشق ومحبت پیامبر باشد،ایشان را ازنفس خویش،والدین،اهل وعیال ودارائیش بیشتردوست داشته باشد؛چرا که محبت وزریدن به رسول اکرم جزو ایمان به شمار می آید و بدون آن ایمان انسان تکمیل نمی شود.

امام بخاری ازعبداله بن هشام روایت می کند که ما همراه پیامبر راه می رفتیم پیامبر(ص) دست عمر(رض) را گرفت و به راه افتاد ، عمربن خطاب به ایشان فرمود: ای رسول خدا،تو از هر چیزی جز خودم برایم عزیزتری؛  حضرت فرمودند:لا وَالَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ حَتَّی أکُونَ أحَبَّ إلَیکَ مِن نَفسِکَ یعنی نه اینچنین نیست! قسم به آن کس که جان من در دست اوست ایمان شما پذیرفته و کامل نیست مگر آنکه مرا از خودت نیز بیشتر دوست بداری. پس عمرگفت :ازهمین الان به بعد تو را از خودم بیشتر دوست دارم؛  حضرت فرمودند: ألانَ یَا عُمَر. اکنون ایمانت کامل شد .

علامه عینی درشرح این سخن پیامبر«ألانَ یَا عُمَر» می گوید:  یعنی الان ایمانت تکمیل شده است ای عمر.

بنابراین برما لازم است که:
* پیامبرخدا را از والدین و فرزندانمان بیشتر دوست بداریم ؛ چنانچه امام بخاری از ابوهریره روایت می کند که رسول الله فرمود : لایُؤمِنُ أحَدُکُم حَتَّی أکُونَ أحَبَّ إلَیهِ مِن وَالِدِهِ وَالنَّاسِ أجمَعِین یعنی ایمان هیچ یک از شما کامل نمی شود تا مرا از پدر،فرزند و همة مردم بیشتر دوست داشته باشید.
*ایشان را از اهل و ثروت و سامان و تمام مردم بیشتر دوست بداریم

امام مسلم روایت می کند که پیامبر فرمود: لایُؤمِنُ عَبدٌحَتَّی أکُونَ أحَبَّ إلَیهِ مِن أهلِهِ وَمَالِهِ وَالنَّاسِ أجمَعِین : بنده ، ایمانش کامل نمی شود تا مرا از خانواده و داراییش و همة مردم بیشتر دوست داشته باشد.
*درغیر اینصورت باید منتظر عقاب و عذاب خداوند باشیم ؛ چرا که در کتابش چنین هشدار داده است که:قُل إن کَانَ أبَائُکُم وَأبنَائُکُم وَإخوَانُکُم وَأزوَاجُکُم وَعَشِیرَتُکُم وأموَالٌ اقتَرَفتُمُوهَا وَتِجَارَةٍ تَخشَونَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنَ تَرضَونَهَا أحَبَّ إلَیکُم مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأتِیَ اللهُ بّأمرِهِ.یعنی:

بگو اگر پدران وفرزندان وهمسران وقوم وقبیلةشما واموالی که فراچنگش آورده ایدوبازرگانی وتجارتی که از بی بازاری وبی رونقی آن می ترسید ومنازلی که موردعلاقة شما است اینها در نظرتان ازخدا وپیغمبرتان وجهاد در راه او محبوبتر باشد در انتظار باشید که خدا کار خود را می کند(وعذاب خویش را فرو می فرستد.)
اما باید دانست که محبت ورزیدن به رسول خداتنها در حوزه سخنرانی و نظری خلاصه نمی شود ؛ به همین دلیل علما (برای ابراز محبت به رسول ص)علامات ونشانه هایی ذکر نموده اند که ما بطور مختصر به چهار تا از آنها اشاره می کنیم.


نشانه 1- علاقه به رؤیت و مصاحبت رسول الله(ص) به گونه ای که  از دست دادن آن دو نزد وی از برخوردار نبودن از هر نعمت دیگری برایش سنگین تر وسخت تر باشد.
یکی از آرزوهای بزرگ انسان این است که از دیدن ومصاحبت کسی که دوستش دارد بهره مند گردد و بی شک هرکس پیامبر(ص) را دوست داشته باشد در اشتیاق دیدن وی بسرخواهدبرد و خواهان مصاحبت با ایشان می باشد و آن را سعادتی بس بزرگ برای خود می پندارد و در صورتی که میان این دو نعمت و تمامی نعمات دنیا مختار گردد یقیناً نگاه به سیمای درخشان ومبارک رسول الله(ص) ومصاحبت ودوستی با حضرتش را ترجیح می دهد

از همراهی با وی احساس سعادتمندی میکند ومحروم شدن از این نعمت بزرگ، وی را به غم واندوه دچار می سازدکه ما در این ارتباط بعنوان مثال به چندنمونه اشاره خواهیم کرد.


**سرازیر شدن اشک شوق از چشمان ابوبکر (رض)بخاطر همراهی با رسول الله(ص) در سفر هجرت:
وقتی که مسلمانان هجرت به مدینه را شروع کردند ابوبکر(رض) نزد رسول الله(ص) رفت وگفت ای رسول خدا اجازه بده که من نیز هجرت کنم پیامبر فرمود: ای ابوبکر صبرکن شاید خداوند همراهی برای تو قرار دهد ؛ ابوبکر امید داشت که در رکاب پیامبر هجرت کند؛ لذا منتظر ماند تا اینکه یک روز پیامبر براو وارد شدوگفت: ای ابوبکر(رض)خداوند به من اجازة هجرت داده است ، صدیق گفت: یار و همسفر ای رسول خدا؟پیامبر فرمود:یار و همسفر ای ابابکر.

عائشه(رض) گوید: من در زندگیم کسی را ندیدم که ازخوشحالی گریه کندچنان که پدرم ابوبکر(رض) گریه می کرد.

یقیناً ابوبکر از خطرات و پیشامدهای ناگوار سفر غافل نبود ؛ ولی باز هیچ مانعی نتوانست از رغبت او نسبت به مصاحبت و همراهی رسول الله کم کند،بلکه با شنیدن خبر مسرت بخش همراهی با رسول الله از خوشحالی به گریه اُفتاد!
**  خوشحالی انصار از آمدن رسول الله (ص) به مدینه:
خبر آمدن پیامبر به انصار رسیدآنها پنج روز پیاپی برای استقبال از این مهمان عزیز انتظار کشیدند هر روز صبحگاهان بیرون می آمدند و تا دم ظهر چشم انتظار قدوم پرمیمنت حبیب بودندتا اینکه فرا رسیدن گرمای نیمروز آنها را به خانه هایشان برمی گرداند،بالاخره روزپنجم آن مهمان عزیز که در انتظارش بودند مدینه را غرق در شادی کرد.

انس بن مالک نقل می کند:مدینه برآشفته شد و از گوشه وکنار صدای تکبیر شنیده می شد و از هرکوی و برزن صدای لا اله الا الله به گوش می رسید ، درها باز می شد و مردان ،زنان وکودکان بیرون می آمدند ،اشک و خنده درهم آمیخته بود ،آن روز بزرگترین روز در تاریخ بود.
چه شور واشتیاقی که انصار نسبت به رؤیت آن حبیب گرامی داشته اند این چه عشقی است که پنج روز پیاپی انصار را برای دین آن معشوق محبوب وآن سیمای منور از خانه ها بیرون می آورد؟!

آفرین برشما ای قوم انصار که باچه کلمات زیبا و عطرآگینی ازپیامبرتان استقبال نمودید!
طَلَعَ البَدرُ عَلَینَا مِن ثَنِیَّاتِ الوَدَاع         وَجَبَ الشُکرُ عَلَینَا ما دَعا لِلَهِ دَاع
ماه شب چهارده برما طلوع کرد ، از جانب ثنیة الوداع ظهور کرد شکرگذاری برما واجب است تا هنگامی که دعوت کننده ای به سوی خدا دعوت کند.
أیُّهَا المَبعُوثُ فِینَا جِئتَ بالأمرِالمُطَاع جِئتَ شَرَّفتَ المَدِینَة مَرحبا یَا خَیرَ دَاع
ای کسی که درمیان ما برانگیخته شده ای توامری اطاعت شده را آورده ای آمدی ومدینه را مُشرّف کردی خوش آمدی ای بهترین دعوتگر.


**دچار شدن انصار به غم واندوه از احتمال محروم گشتن از همراهی پیامبر(ص) بعداز فتح مکه:
بعد از اینکه مکه فتح شدانصار با همدیگر چنین زمزمه می کردند و می گفتند: آن حضرت به زادگاهش تمایل پیدا کرده و نسبت به قبیله اش نرمش نشان داد. انصار با این عکس العمل کریمانه ای که از رسول(ص) نسبت به قریش داشت پنداشتندکه شاید نخواهد باردیگر به مدینه برگردد لذا خیلی ناراحت وپریشان شدند!!

خداوند رسولش را از ماجرا مطلع ساخت این بود که پیامبر(ص) رو به انصار گفت: آیا چنین می پنداشتید؟ انصار گفتند آری ای رسول خدا! پیامبر فرمود:کَلا إنِّی عَبدُاللهِ وَرَسُولِهِ هَاجَرتُ إلَی اللهِ وَإلَیکُم ، ألمَحیَا مَحیَاکُم وَالمَمَاتُ مَمَاتُکُم = نه هرگز چنین نخواهم کرد چون من رسول خدا و بنده او هستم من به سوی خدا و به سوی شما مهاجرت کردم مرگ وزندگی من در کنار شماست،انصار ازخوشحالی گریه کنان به سوی آن حضرت روی آوردند ؛چرا که مطمئن شدند رسول اکرم همراه آنها به مدینه باز میگردد و تا دم مرگ همراهی ومصاحبت باآنها را اختیار می کند.


2- بخشیدن جان ومال در راه حبیب الله(ص)
دوستدار صادق هرلحظه با اشتیاق وافر مترصد فرصتی است که بخاطر محبوبش جان ودارایی خویش را فدای راهش سازد که بحق دوستداران رسول الله از اصحاب ویارانش زیباترین نمونه جانفشانی وفداکاری را در راه حبیب خویش به ثبت رساندند،که درذیل به برخی از آنها اشاره می گردد
*موضع گیری مقداد(رض)درمقابل اصرار پیامبر بر اظهار نظر انصار در غزوة بدر:
قبل از وقوع جنگ بدر ، رسول اکرم با اصحاب به مشورت و رایزنی پرداخت و خواست نظر آنها را در ارتباط با ماندن در مدینه ویا خارج شدن برای جنگ بپرسد نظر به اینکه پیامبر(ص) در مدینه به سر می برد رأی انصار برای ایشان بیشتر حائز اهمیت بود و  اصرار داشت رأی بزرگان انصار را از زبان خودشان بشنود ، مقداد(رض) متوجه قضیه شد و رو به پیامبر کرد و گفت: ای رسول خدا(ص) راهت را ادامه بده و آنگونه که خدا می فرماید عمل کن ، ما با تو هستیم ، سوگند به خدا ما مانند قوم بنی اسرائیل نیستیم که به موسی گفتند تو با خدایت برو با آنان بجنگ ، ما در اینجا نشسته ایم ؛ بلکه ما به تو می گوییم: تو با خدایت حرکت کن ما با تو هستیم و به همراه تو می جنگیم، قسم به آنکه تو را به حق برانگیخت اگر ما را به ته چاه تاریک و بیابان های دور هم ببرید با تو خواهیم آمد و تو را ترک نخواهیم کرد.
-موضع گیری سعدبن ربیع وتوصیه به انصار برای حفاظت از رسول اکرم:
زید بن ثابت می فرماید: روز اُحُد رسول اکرم(ص) به من مأموریت داد که سعد بن ربیع را پیدا کنم و فرمود اگر او را دیدی از جانب من به او سلام برسان و به او بگو :رسول خدا گفته است حالت چطور است ؟! زیدبن ثابت می گوید: من در میان شهدا زیاد گشتم تا اینکه سرانجام او را در حالی یافتم که آخرین رَمَقش باقی مانده و هفتاد ضربه نیزه و شمشیر بر پیکرش وارد شده بود ،گفتم ای سعد رسول الله(ص) بر تو سلام می گوید ومی فرماید که حالت چطور است؟ او گفت وعلی رسول الله السلام وعلیک السلام(سلام خدا بر رسول خدا وبر تو باد)از طرف من به رسول الله بگو ای رسول خدا بوی خوش بهشت را احساس می کنم ! سلام مرا به ایشان ابلاغ کنید و بگویید از سوی ما ، خدا بهترین جزای خیری را به او بدهد که به یک پیامبر از طرف امتش داده است ، به انصار نیز سلام مرا برسانید وبه آنان بگویید:هیچ عذر وبهانه ای درپیشگاه خدا از شما پذیرفته نیست اگر شما زنده باشیدوکوچکترین آسیبی به رسول الله برسد ، این را گفت وجان به جان آفرین تسلیم کرد.
این دوستدار صادق در آخرین لحظات حیاتش به چه چیزی فکر می کندو قومش را به چه چیزی سفارش می کند؟! 
تنها چیزی که ذهنش به آن مشغول شده سلامتی حبیبش محمد (ص)می باشد.

چیزی که به آن قومش را سفارش می کندبذل و فداکاری هرکدام از افراد قومش در راه رسول الله است!
آیا ما اینچنین هستیم؟انصافاٌ ما شبانه روز فکر خود را به چه چیزی مشغول می کنیم و هنگام مرگ دوستان خود را به چه چیزهایی سفارش می نماییم؟!
3-فرمانبرداری از دستورات رسول الله و دوری کردن  از آنچه نهی فرموده اند:
کسی را در این شکی نیست که دوستدار، مطیع وفرمانبردار حبیبش است و سعی می کندکاری انجام دهد که حبیبش دوست دارد و از چیزهایی اجتناب می ورزد که حبیبش را به خشم می آورد ؛ به همین شیوه کسی که حبیب خدا را دوست دارد برتبعیت از ایشان حریص است و خواهان تنفیذ اوامر و پرهیز  از نواهیش می باشد.
چقدر زیادند مواضعی که اصحاب در این رابطه نسبت به حبیبشان از خود ابراز داشته اند ؛ که در ذیل به نمونه هایی از آن می پردازیم:
3- فرمانبرداری بی چون وچرای اصحاب(رض) حین حرام شدن شراب:
امام بخاری به شماره حدیث 2464و4617 از انس(رض) روایت می کند که می گوید: من در منزل ابوطلحه به مردم شراب می دادم در آن روز شراب آنان از عصارة غورة خام یا خرما تهیه می شد ، رسول خدا به منادی فرمود تا اعلام بدارد که آگاه باشید که شراب حرام گردید ، ابوطلحه به من گفت بیرون بیا و شراب را بر زمین بریز ، من شراب را بر زمین ریختم و در کوچه های مدینه جاری گشت.

در روایت دیگری از انس آمده: که من به اوطلحه وفلان وفلان شراب می دادم که ناگهان مردی آمد و گفت : آیا به شما خبر رسیده است ؟گفت: آن خبرچیست؟گفت شراب حرام گردید ، گفت: این کوزه های شراب را به خاک بریز ؛ ای انس ، انس گفت(همة شراب ها را به زمین ریختم و) دیگر پس از این ، درباره حرام بودن شراب  از کسی نپرسیدند و نه پس از شنیدن این خبر به خوردن آن برگشتند.
پیشی گرفتن جمعی از انصار از هم در روی برگرداندن از مسجد الاقصی به سوی کعبه در حال رکوع
امام بخاری به شماره حدیث 7252 از براء(رض) روایت می کندکه وقتی رسول خدا(ص) به مدینه آمد به مدت 16 یا 17 ماه به طرف بیت المقدس نماز خواند ؛ ولی دوست داشت که قبله اش کعبه شود ،خداوند این آیه را نازل کرد که می فرماید: قَدنَرَی تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّمَاءفَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَةً تَرضَاهَا فَوَلِّ وَجهَکَ قِبَلَ المَسجِدِالحَرَام. بقره/144.یعنی:ما روگرداندن تو را گاهگاهی به سوی آسمان می بینیم پس تو را به سوی قبله ای متوجه می سازیم که از آن خوشنود خواهی شد و لذا رو به سوی مسجدالحرام کن.

پس از نازل شدن این آیه پیامبر روی به کعبه آورد و مردی که با پیامبر نماز عصر خوانده بود آمد و بر گروهی از انصار گذشت و گفت: او شهادت می دهد که با پیامبر نماز خوانده و آن حضرت به سوی کعبه روی کرده است و آنها که در نماز عصر در حال رکوع بودند(به سوی کعبه) روی برگرداندند.
چه اطاعت محض و چه فرمانبرداری  کاملی!

حقاً که با این اطاعتی که اصحاب از خودنشان دادند ترجمه عملی این سخن خدا است که می فرماید:إنَّمَا کَانَ قَول المُؤمِنِینَ إذَا دُعُو إلَی اللهِ وَرَسُولِهِ لِیَحکُمَ بَینَهُم أن یَقُولُوا سَمِعنَا وَأطَعنَاوَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحُون.یعنی مؤمنان هنگامی که به سوی خدا وپیغمبرش فراخوانده شوند تا میان آنان داوری کند سخنشان تنها این است که می گویند:شنیدیم واطاعت کردیم…ورستگاران واقعی ایشانند.
4- نصرت ویاری دین پیامبر و حمایت از شریعت آن بزرگوار
بدیهی است که دوستدار، نفس خود و قدرت و توان خویش را مبذول هدف و غایتی می کند که حبیبش مال و نفس خویش را در آن راه فدا نموده باشد و بی شک حبیب خدا(ص)قدرت و توان و مال و جان خویش را در جهت نجات مردم از تاریکی ها به سوی نور و از بندگی بندگان بسوی بندگی خدای بندگان مبذول ساخت و کسانی که پیامبر رادوست داشته باشند درتمامی مراحل زندگیشان به سیرة آن بزرگوارتأسی می کنند و قدرت و توان و اموال و جان خویش را فدای راهی می کنندکه پیامبر آن را طی نموده باشدکه در ذیل به برخی از این مواضع اشاره خواهد گردید:
دعوت انس بن نضر برای بذل جان در راه خدا و پیامبرش:
در جنگ اُحُد انس بن نضر مسلمانان را دید که از جنگ فرار می کنند سؤال کرد شما را چه شده است؟درپاسخ گفتند:محمد کشته شده است!  او گفت: زندگی بعد از او برای شما چه معنایی دارد؟بلند شوید و در راه آنکس که او برایش کشته شده است شماهم جان دهید!

در همین حال همه سپاهیان اسلام به جبهه جنگ برگشتن ، هنگام رسیدن به میدان نبرد و مشاهده صحنه فرار  – عده ای از – اصحاب، انس درجهت مخالف حرکت می کرد،اصحاب گفتند: ای انس کجا می روی؟در پاسخ گفت:به بهشت می روم! به خدای نضر سوگند که بوی بهشت را از پایین کوه اُحُد حس می کنم ، بعداً اصحاب گفتند:درپایین کوه اُحُد او را یافتیم که پیکرش به دست کفار پاره پاره گشته ومُثله شده بود ، کسی از ما قادر به شناخت او نبود؛ جزخواهرش که به وسیلة یکی از انگشتان بریده اش او را شناخت!!

نعمان بن مقرن(ص) دعا می کند که خداوند توسط شهادت وی نصرت را نصیب مسلمانان سازد:
حافظ ذهبی نقل می کند:هنگامی که دو لشکر در معرکة نهاوند به هم رسیدند نعمان بن مقرن (در میدان جنگ)گفت:من دعایی خواهم کرد شما هم ای مسلمانان آمین بگویید، سپس دعا کرد وگفت: اللهم ارزقنی الشهادة بنصرالمؤمنین بارالها با نصرت مسلمانان شهادت را نصیبم گردان ، آنها یک صدا آمین گفتند ، نعمان در این جنگ اولین نفری بود که بر زمین افتاد وشهید شد.

در روایتی آمده که گفت: خداوندا دینت را عزیز گردان بندگانت را نصرت ده و امروز نعمان را بر عزت بخشیدن به این دین و نصرت مسلمانان اولین شهید قرار ده .

چه دعای باعظمت ومبارکی که به این نعمت عظیم نمی رسند مگر کسانی که دارای صبر و استقامت باشند و بدان نمی رسند مگر کسانی که بهره بزرگی (از ایمان وتقوی واخلاق ستوده)داشته باشند.
از عنایت به مطالب فوق،معلوم می شود که اصحاب کرام در دوستیشان با رسول اکرم چقدر صادق بوده اند تماشای سیمای پیامبر ومصاحبت با ایشان از همه چیز نزد آنها محبوبتر بوده است وسعادت خود را در فدا نمودن جان ومال خویش در راه رسول خدامی دیدند ونسبت به امتثال فرامین واجتناب از نواهیش از یکدیگر سبقت می جستند وجان های با ارزش خود را در راه نصرت سنت ودفاع وحمایت از شریعتش فدا می نمودند که لازم است ماهم نسبت به حب رسول(ص) اصحاب را سرمشق قرار دهیم و برخواهش ها و هواهای نفسانی در قبال اوامر عطرآگین آن حضرت غالب آییم به مطالعة سیره اش بپردازیم وزندگی خویش رابراساس آن تنظیم نماییم.

 سنت های آن بزرگوار را در زندگی خویش و خانواده زنده گردانیم تا بلکه انشاء الله ما هم در جوار صحابة کرام به نعمت دیدن سیمای منور آن بزرگوار نائل آییم از خداوند متعال می خواهم که سعادت دوستی پیامبر رابه عنوان یک نعمت به همة ما عطا فرماید وهمچنین توفیق پیروی از سنت واخلاق پیامبر را قرین حال ما سازد وما رادر بهشت، رفیق پیامبر وهمراه او گرداند انشاء الله.
اسمعیل ابراهیمیان امام جماعت روستای حمزه آباد.93/9/16
منابع:
قرآن کریم.
صحیح بخاری.
حُبُّ النَّبی وعلاماته:دکترفضل الهی.
حیاة الصحابه:علامه محمدیوسف کاندهلوی
درسایة سیرت پیامبر:عمروخالد
جانشینان پیامبر:عمروخالد

 

نمایش بیشتر

اسماعیل ابراهیمیان

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ فعال دینی و دعوتگر

نوشته های مشابه

‫2 نظر

  1. خودا گیان جه زای به خیرتان داته وه ماموستا گیان،ان شاالله خوشه ویستی پیغمبر زیاتر بکه ویته نیو مالو مندالمان

  2. دستت درد نکند ماموستای بزرگوار مقاله و موضوع بسیار بجایی را انتخاب نمودی ماجور باشید خیلی برایم جالب و مفید بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا