اصول

امسال نیز رمضان با ما خدا حافظی کرد ؛ اما…

امسال نیز رمضان وداع گفت … اما؟
نویسنده: هاوار عبدالله
مترجم: کلثوم حسن زاده

امسال نیز رمضان با ما خداحافظی کرد، ماهی که پدر مهربان مستمندان و یتیمان بود، چه روزهای سختی است، روزهای وداع از یکی از محبوب ترینمان. حق آن است که هر کسی از خود بپرسد و بگوید: ای نفس من، بعد از رمضان حالت چطور خواهد بود؟
زمان آن رسیده است که هر کدام از ما احوال خود را در رمضان با بعد از آن بسنجد. آیا حالمان بهتر است و به سوی بهتر بودن گام برمی¬داریم یا اینکه سستی و ضعف در عبادات ما را احاطه کرده است و دستانمان را بسته است؟
مردم زیادی بودند که در رمضان مشغول نماز خواندن و روزه گرفتن بوده¬اند و دستانشان برای خیر و صدقه همیشه باز بود، چشمانشان را در برابر حرام می¬بستند و تمام جسم و جانشان را به خدمت و نیکوکاری اختصاص داده بودند، با تلاوت قرآن و گوش دادن بدان، گوشهایشان را از گناهان گذشته، پاک می¬کردند. با به جای آوردن صله رحم، دلهایشان آرامش می¬یافت. اما بلافاصله بعد از خداحافظی با رمضان و آزاد شدن شیاطین، در برابر آرزو و شهوات خویش کم آورده و حالا چشم¬هایشان برای نظر حرام و گوش¬هایشان برای شنیدن حرام به کار می¬رود و پاهایشان نیز که در رمضان، راه مسجد را در پیش می¬گرفت و در این راه خسته می¬شد، از امروز به بعد به دنبال معصیت و عیب¬¬جویی از مردم می¬باشد. با سپری شدن تنها چند روز از رمضان، قرآن را فراموش کردند و دختران نیز به سوی آرایش و پوشیدن لباسهای تنگ و نیمه عریان روی آوردند، به سوی گوش فرادادن به آهنگ¬های حرام و سریال¬های نامشروع و همچنین تلفن¬های نامشروع و عشق بازی و محاوره برگشتند. آقا پسران نیز به جز عیب جویی از مردم و خدشه¬دار کردن شخصیت دیگران کار دیگری ندارند. به حق که مُردنمان بهتر از چنین وضعیت اسف باری است.
حتی هنگامی که کسی از ما فوت می¬کند، تا چند ماه او را فراموش نمی¬کنیم و تا مدتی تلویزیون روشن نمی¬کنیم! اما تنها با گذشت چند روز اندک فضل و بزرگی ماه رمضان را از یاد می¬بریم!! حقیقتاً بسیار تاسف بار است که با باز شدن غل و زنجیر شیاطین، ما نیز به طرف گناه و معصیت بازگردیم، ولی ما که نه جن هستیم و نه شیطان. حتی بسیاری از جن¬ها همیشه مشغول عبادت خداوند هستند، بدون اینکه توجه کنند که رمضان باشد یا شعبان یا هر ماه دیگر.
چند روز پیش دلهایمان سرشار از ایمان و تقوا بود، خانه¬هایمان را با صدای قرآن آباد کرده بودیم، با چشمانی گریان و ریختن اشک¬های گهرگونه بر صورت، در برابر خداوند دست به دعا برمی¬داشتیم و طلب عفو و بخشش می¬کردیم. با قرآن انس داشتیم، اشک¬های ندامت از گناهان گذشته از چشمان خیسمان خشک نمی¬شد، در نمازهایمان خاشع بودیم و لذت حقیقی پرستش و عبادت خداوند در دلهایمان به اوج خود رسیده بود.
تنها چند روز قبل از وداع با رمضان دستانمان برای خیر و صدقه باز بود و از فقیری و نیازمندی نمی¬ترسیدیم و درهای خدمت و نیکوکاری را بر روی همه گشوده بودیم، تا جایی که هر کس در ماه رمضان، دار فانی را وداع می¬گفت، حسرت به حالش می¬خوردیم و می¬گفتیم خوش به حالش، زیرا در ماهی مبارک دنیای فانی را وداع گفته است. ما نیز از خدا می¬خواستیم که در این ماه بمیریم، تا با قلبی پاک در محضر پروردگار حضور یابیم. بدین گونه روزگار سپری شد و ماه رمضان نیز همچون مهمانی موقت برای باری دیگر خداحافظی کرد.
اما بعدش چی؟ سپس بیشترمان به ترک نماز بازگشتیم، انگار که در ختم¬های قرآنی یا در هنگام گوش فرا دادن به قرآن، در نمازهای تراویح، این آیه را نشنیده باشیم که خداوند بزرگ می¬فرماید: «مَا سَلَکَکُم فِی سَقَر * قَالُوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ» (المدثر/۴۲و۴۳). یا آن آیه¬ای که می¬فرماید: «فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُم عَن صَلَاتِهِم سَاهُونَ» (ماعون/۴و۵). بله انگار که این پیام¬های خداوند هرگز به گوشمان نرسیده باشد.
همچنین رباخواران نیز بار دیگر به خوردن ربا روی آوردند، در حالی که خداوند منان می¬فرماید: «فَإِن لَّم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» (بقره/۲۷۹)
طرفداران موسیقی نیز، گوش¬هایشان در پی موسیقی و آهنگ¬های نامشروع می¬گردد و قرآن پشت گوش انداخته شد. چشم¬ها نیز در برابر حق، باز نابینا گشته و جز حرام و باطل چیزی نمی¬بینند.
مساجد خلوت گشته و به زور سه صف از نمازگزاران پر می¬شود. آری تنها با سپری شدن چند روزی، لذت عبادت را فراموش کردیم! نه روزه گرفتن سنت¬های دو شنبه و پنج شنبه و نه اهتمام به نمازهای جماعت و…
(سبحان الله) آن روزهایی که با زبان روزه چند دانه خرما در دست می¬گرفتیم و منتظر غروب زیبای آفتاب و بانگ صدای اذان می¬شدیم، کجا رفتند؟ آنگاه که دست دعا به سوی پروردگار بلند می¬کردیم و از اعماق قلبمان اشک¬هایی مروارید گونه بر صورتمان جاری می¬گشت، آن روزها کجا رفتند؟ هنوز که یک ماه به پایان رمضان نگذشته است! از خودمان بپرسیم که دلیل آن چیست؟ چگونه به این راحتی به قرآن پشت کردیم؟ از نمازهای صبحمان نمی¬پرسیم؟ مساجد به خانه¬ی یتیمی می¬ماند که کسی جرأت سر زدن به آن را ندارد! منازلمان شبیه گور شده است! دلیل آن چه می¬تواند باشد؟
یقیناً دلیل آن، مرگ قلب¬هایمان می¬باشد، اما چرا این قدر زود دلهایمان مردند!؟ زیرا بیشتر ما چنان فکر می¬کنیم که تنها در ماه رمضان، عبادت پروردگار واجب می¬باشد! اگر چنان نیست، پس چرا سستی و تنبلی آن چنان بالهایش را بر عباداتمان می¬گستراند؟! مثل آنکه بگویید که خداوند تنها در ماه رمضان وجود دارد (نعوذ بالله)! متاسفانه دلها و احساساتمان مرده¬اند و به جای تضرع در برابر خدا، برای سریال¬ها و آهنگ¬ها گریه می¬کنیم! اما برای¬ وداع ماه مبارک رمضان، چشم¬هایمان به چشمه آبی می¬ماند که صدها سال است خشک شده است.
حتی افرادی هستند که از وداع با ماه رمضان، احساس رضایت کرده و شادمانند، انگار بار سنگینی را از دوشش برداشته¬اند! اما لازم است که به خود آییم و از خود و کسانی که کم لطفی نموده¬اند بپرسیم و بگوییم: آیا خدای رمضان خدای ماههای دیگر نیز نیست؟ که این طور در ماههای دیگر سست و لاابالی هستیم!؟ شاید کسانی باشند که چنان فکر ¬کنند که خدای رمضان، بزرگ و قادر و سختگیر است، به همین خاطر در رمضان این چنین او را عبادات می¬کنند و خدای ماههای دیگر قدرتی نداشته و دلسوز و مهربان است، پس آن طور که شایسته است، او را نمی¬پرستند؟ (نعوذ بالله)
مطمئنناً ترک عبادت بعد از رمضان، کمتر از طرز تفکر بالا نیست، حتی اگر چنین نیز نیندیشند، اما اعمالشان نشان از چنین تفکری می¬باشد. اما همه ماه¬ها، مالِ یک پروردگار می¬باشند و یک مالک و خالق دارند، بنابراین پرستش آن یک پروردگار نیز در همه ماه¬ها باید یکسان باشد، نه اینکه در رمضان و شوال نماز بخوانیم و در ماه¬های دیگر بدان پشت کنیم. به عبارتی دیگر در تمام ماه¬های سال پرستش پروردگار، بر همه واجب می¬باشد، بدون توجه به نام و فضل ماه¬ها؛ که رمضان باشد یا … .
همین باعث شده است که مردم در بعد از رمضان به دو دسته تقسیم شوند، دسته¬ای پیروز و سرافراز در مقابل دسته¬ای بازنده و سرافکنده. کاش می¬دانستیم که ما جزء کدام گروهیم؟ برنده یا بازنده؟ کاش می¬دانستم چه کسی از گروه پیروزمندان است که به او تبریک بگویم و چه کسی از گروه باختگان، تا تسلیتش گویم، هرچند ماه رمضان از هر دو گروه خداحافظی کرده است.
اما وداع پیروزمندان، طعمی تلخ دارد، زیرا آنها در این ماه از عبادت و پرستشی صادقانه و راستین لذت برده و شب و روزی رضایت¬بخش داشتند. شب را با عبادت به صبح می¬رساندند و با دعا و نیایش به استقبال افطار می¬رفتند. به همین خاطر با وداع رمضان، درد فراوانی را احساس کردند که روح و روانشان را آزرده می¬کرد. چطور این چنین نباشند در حالی که از ماه رحمت و مهر و نیکی دور افتاده¬اند، چه کسی می¬داند که سال دیگر بدان شادمان می¬شوند یا خیر؟
اما گروه باختگان از رفتن رمضان شادمانند! زیرا ماه رمضان بر دوششان سنگینی می¬کرد، آنها تنها بی¬صبرانه در انتظار عید بودند، در حالی که این صفت بچه¬ها می¬باشد نه مسلمانی مخلص و هوشیار. پس حق است که برای چنین وداعی، با دل برای آنها گریست.
چگونه اشک نریزیم در حالی که نمی¬دانیم که آیا روزه¬هایمان مورد قبول واقع شده¬اند یا خیر؟ بعد از این وداع چگونه بخندیم در حالی که نمی¬دانیم که آیا سال دیگر به دیدار آن شاد می¬شویم یا مرگ قبل از آن به سراغمان می¬آید!
رمضانی دیگر در راه است که دوباره به مهمانی آمده و دلهایمان را صیقل دهد، اما از یاد نبریم که مرگ نیز در راه است و نمی¬دانیم کدام یک زودتر می¬رسد!
حال پرسش اساسی این است کدام یک از ما این نقص و کاستی¬ها را در خود احساس کرده است؟ چه کسی از ما تصمیم گرفته است که ماههای دیگرش را نیز رمضان نام نهد و همچون رمضان که مشغول عبادت و پرستش خداوند یکتا بود، ماههای دیگرش را نیز این چنین مزین گرداند؟ سلف صالح شش ماه از خداوند طلب می¬کردند که روزه¬هایشان را قبول کند، اما ما نمی¬توانیم تنها یک هفته دعا کنیم! بلکه از همان روز اول عید، رمضان را از یاد می¬بریم، از همان روز با اطمینان از اینکه تمام اعمالمان از طرف خداوند پذیرفته شده است، آن را پشت گوش می¬اندازیم. آیا دعا کردیم؟ آیا دلمان به پذیرفته شدن آن خوش است؟ آیا این حال ما شایسته آن نیست که از این آیه خداوند بترسیم که می¬فرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِّنَ اللهِ مَا لَم یَکُونَوا یَحتَسِبُونَ» (زمر/۴۷). یعنی: «و از جانب خداوند چیزی برایشان جلو¬ه¬گر و پدیدار می¬شود که گمانش نمی¬بردند».
متاسفانه خیلی راحت رمضان را از یاد بردیم و خیلی¬ها نیز چنان احساس می¬کنند که بار سنگینی از دوششان برداشته شده است و از آمدن عید خوشحال می¬باشند که این صفتی بچه¬گانه می¬باشد. حال باید پرسید که آیا رمضان هیچ تأثیری بر دلهایمان باقی گذاشته است؟ آیا هیچ رفتار رذیله¬ای را در ما به حسنه تبدیل نموده است؟ یا با گذشت رمضان باز به سوی معصیت بازگشتیم؟
اجنه و شیاطین با به پایان رسیدن رمضان از غل و زنجیر آزاد می¬شوند تا گناه کنند، حال ما نه جن هستیم و نه شیطان، پس چرا باید از آنها تقلید کنیم؟ و اگر چنان باشد، ما از بدکرداری آنها چه کمتر داریم؟ آنها نیز به سوی معصیت باز می¬گردند و بیشتر مردم ما نیز همچون آنهابه سوی گناه قدم برمی¬دارند.
عزیزان ماه مبارک رمضان: پیروزمندان این میدان، قلبشان را در کف دست گذاشته و با هراس در انتظار پاداش هستند و یک گروه واحد هستند. اما منافقان تنها در میان خودشان نیز به دو دسته تقسیم می¬شوند:
گروه اول: کسانی هستند که در بزرگداشت و عبادت در این ماه کم کاری کرده¬اند. روز را در خواب به سر برده و شب را نیز با محاوره و گفتمان بیهوده و غیبت و گناه و نشستن پای تلویزیون به پایان رسانیده¬اند. نمازهایشان را با شتاب خوانده¬اند و به جز چند صفحه اندک از قرآن را تلاوت ننموده¬ یا تنها یک صفحه نیز نخوانده¬اند. زبانشان از گفتن ذکر خداوند خشک و دلهایشان تهی از یاد خدا گشته و چشم¬هایشان شبیه به چشمه¬ای بوده که سالیان سال است که خشک شده است. به همین خاطر به صورت مداوم با شهواتشان مقابله کرده و گاهی پیروز شده و گاهی نیز شکست خورده¬اند. نماز صبح را قضا و نماز عشاء را نیز نصف شبی خوانده¬اند و آنگونه که خود می¬گویند به خاطر خستگی بسیار، فراموش کرده بودند که این ماه عزیز، تنها یک ماه مهمانمان خواهد بود و سپس رفته و ما را تنها می¬گزارد.
بعد از رمضان نیز انگار که (نعوذ بالله) خدای رمضان متفاوت از ماههای دیگر باشد، می¬بینیم که عباداتشان نه تنها کمرنگ شده، بلکه بیشرشان تا رمضانی دیگر کاملاً آن را ترک می¬کنند، به ویژه نماز خواندن را! اما چرا؟ مگر خدای رمضان، خدای ماههای دیگر نیز نمی¬باشد؟
بی¬گمان اگر خداوند بخواهد این گروه را دچار عذاب شدیدی میکند و گر بخواهد آنها را می¬بخشد و این تنها در حیطه قدرت خداوند می¬باشد.
گروه دوم: کسانی هستند که در این ماه مبارک هیچ عبادتی را انجام نداده و نه روزه گرفته و نه نماز خوانده¬اند! روز را همچون شب در خواب به سر برده¬اند و شب را نیز به تماشای تلویزیون پرداخته¬اند. انگار که هیچ وقت مرگشان فرا نمی¬رسد و برای همیشه زنده می¬مانند. این افراد اگر در ماه عظیمی همچون رمضان اصلاح نشوند و به خود نیایند، کی به فکر عواقب خود می¬افتند و در اندیشه قیامت خواهند بود؟
اگر از هرکدام نیز سوال کنی که چرا نماز نمی¬خوانی و روزه نمی¬گیری؟ هر کدام بهانه¬ای می¬آورند. یکی می¬گوید: بیماری معده داشته و نتوانستم روزه بگیرم، اما آنگاه که محبوبش قهر می¬کند، حاضر است که سه شبانه¬روز چیزی نخورد، تا معشوقش برگشته و آشتی کند!
آن یکی می¬گوید که نتوانستم تا غروب سیگار نکشم، ولی آیا سیگار در نزدش محبوب¬تر است یا پروردگارش، آن خدایی که مرگ و زندگی در دست اوست؟ او در مقابل حاکم دنیا می¬تواند دو روز سیگار نکشد، در حالی که هیچ قدرت و نفعی در قیامت برایش نخواهد داشت، اما به خاطر خداوند نمی¬تواند ده یا دوازده ساعت سیگار را ترک کند؟
یکی دیگر می¬گوید که به خاطر اعمال ناپسند افراد دزد و دروغگو، روزه نگرفتم! در پاسخ می¬گویم: تو راستگو باش و برای خدا روزه بگیر، نه برای مردم. گروهی دیگر می¬گویند بچه¬هایمان کوچک و تأمین مایحتاج زندگی مشکل است و با زبان روزه نمی¬توانستم کار کنم. در جواب ایشان نیز باید گفت که بچه¬هایت در مدت یازده ماه از گرسنگی نمردند، چرا باید برای یک ماه تلف شوند؟ به ویژه ماه رمضان که به ماه خیر و برکت معروف است، آیا این فرموده خداوند را فراموش کرده¬اید؟ «نَحنُ نَرزُقُکُم وَ إِیَّاهُم» (انعام/۱۵۱). یعنی: «ما رزق و روزی شما و فرزندانتان را تأمین می¬کنیم». نمی¬ترسی که پروردگار روزی¬ات را قطع نماید و آن وقت شب و روز کار کنی و چیزی بدست نیاوری؟
بدین گونه هر کدام دلیل و بهانه¬ای می¬آورند. پس بگذارید برای برادر عاشقمان در قیامت، معشوقش برایش شفاعت کند! برادر سیگاریمان نیز، به وسیله سیگار از آتش دوزخ رهایی یابد! برادر درستکارمان نیز بدون نماز و روزه، حتی بوی بهشت به مشامش برسد، بدون اینکه آتش دوزخ را بچشد یا اینکه مورد رحمت الهی قرار بگیرد! برای کاسب کاران نیز، پول و دارایی و فرزندانشان پلی به سوی بهشت بسازند! مگر چنین چیزی امکان دارد؟!
قسم به خداوندِ تمام ماهها، بهانه همه آنها در قیامت به رویشان پس داده شده و قبول نمی¬شود، چون در دنیا دلشان را به این بهانه¬ها خوش کرده¬اند.
خواهرانمان نیز پناه بر خدا در هر دو گروه، تعدادشان بیشتر از مردان است، زیرا یا با لباسهایی تنگ و مدرن و آرایشهایی نامشروع روزه گرفته¬اند، یا بعد از پایان رمضان بلافاصله به سوی بدحجابی برگشته¬اند. آیا کسی نیست که بگوید اینها بر چه اساسی این کار را می¬کنند؟ در چه آیه¬ای از قرآن و چه حدیثی چنین فرمانی به آنها داده شده است؟ حتی خیلی از زنان روزه نیز نمی¬گرفتند حال به هر دلیل نامقبولی که باشد!
همه اینها به خاطر چی؟ آیا بدین گونه پاداش خدایی را بدهیم که این ماه را همچون هدیه¬ای با ارزش برای همه انسان¬ها به ارمغان آورده است تا از گمراهی نجاتمان دهد؟ یقیناً اگر قبل از مرگ توبه¬ای نصوح و درست نکنند، گروه دوم در آتش دوزخ خواهند بود، آنگاه پشت دست خود را به دندان می¬گیرند و پشیمان! اما دیگر چه فایده¬ای خواهد داشت؟! (والله اعلم)
برادران و خواهران بزرگوارم آگاه باشید که ماه رمضان را دشمن قبر و قیامت خویش قرار ندهیم، تا بلکه در قیامت شاهدی نیکو برایمان باشد. نه اینکه در مقابلمان قرار گرفته و با پشت کردن به قرآن و دیگر عبادات، بر علیه ما شهادت دهد. حال خاک به سر آن کسی که در قیامت، رمضان بر ضد وی شهادت دهد و از او ناخشنود باشد.
ای کسی که در رمضان بی¬خیال بوده¬ای، با چه رویی طلب شفاعت و بخشش می¬کنی؟ می¬گویی که خدای بزرگ، رحمان است؟! آری، درست است، اما برای کسانی که نیکوکار و صالح باشند. اگر مهربان نیز باشد، آیا این چنین جواب مهر و رحمت خدایت را می¬دهی؟!
لازم است که بگویم؛ لازم نیست همچون ماه رمضان، مشغول عبادت و پرستش باشیم، اما حداقل واجبات را فراموش نکنیم و سستی به خرج ندهیم، روزانه کمی قرآن بخوانیم، هرچند کمتر از آنچه در رمضان می¬خواندیم باشد. به درگاه خداوند دعا کنیم، هرچند برای چند دقیقه¬ای نیز باشد. باز هم به قرآن گوش فرا دهیم هرچند کمتر از ماه رمضان باشد، از گوش ندادن بدان بهتر است. در هر ماهی حداقل سه روز روزه باشیم.
بعد از این همه که نوشتم، الان نمی¬دانم بگویم خداحافظ ای ماه رمضان و برای وداع آن بگریم؟ یا برای خود بگریم که سالی دیگر نیز از عمرمان کاست و رمضانی دیگر گذشت و ما هنوز نتوانسته¬ایم آنچنان که شایسته است، خداوند مهربانمان را پرستش کنیم.
به همین خاطر هنوز در اندیشه¬ی تفسیر و برآورد کردن این دو آیه هستم، آیه¬ای خوشایند که خداوند فرموده است: «قُل یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِم لَا تَقنَطُوا مِن رَحمَهِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ» (زمر/۵۳) و دیگر آیه¬ی بیمناک که خداوند می¬فرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِّنَ اللهِ مَا لَم یَکُونُوا یَحتَسِبُونَ» (زمر/۴۷)
اینکه ما روزه¬داران معاصری که مملوء از معصیت و گناه می¬باشد، در ردیف کسانی هستیم که در آیه دوم وصف شده¬ایم، یا پروردگار مهربان با رحم و مهر خویش ما را در صف کسانی قرار داده است که در آیه اول اشاره کرده است؟
وَ آخِرُ دَعوَنَا أنِ الحَمدُ لُلَّهِ رَبِّ العَالَمِینَ

نمایش بیشتر

کلثوم حسن زادە

@@نویسنده و مترجم و شاعر ایران - آذربایجان غربی - سردشت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا