خانواده

زمانی که زن ، کالا می شود !!

در این روزها در رابطه با زن و حقوق او حرف و حدیث بسیار زیاد است؛ گویی زن به ضرب المثلی برای مظلومیت مبدل گشته و نمادی برای نوع شکست خورده تبدیل شده است ! و بسیار عجیب است که می گویند زن غربی به بهترین و گران¬بها ترین شیوه زندگی را می کند….

 اما آن گاه که با چشمان خود مشاهده کردم که زنانغزبی  را در ویترین¬ها و شیشه¬های تبلیغاتی جلو درهای مغازه¬ها و ورودی-های خانه¬ها به هدف جلب توجه رهگذران قرار می¬دهند، فهمیدم که آنچه فیمینیست های ما بدان دل خوش نموده اند چیزی نیست جز  فرافکنی ها و هیاهوهای توخالی و بی اساس غرب ! و در واقع کشورهای غزب برای زنان کوچکترین امتیاز و حقی حقی قائل نشده اند!

 آنان را – مانند یک کالا نه انسان!-در ویترین¬ها قرار می¬دهند همانگونه که ما کفش و لباس را آنجا قرار می¬دهیم!

نشنیده و ندیده¬ام که آنان سگ و گربه¬ها را در ویترین¬ها بگذارند  ؛ ولی سوال اینجاست  زنان چگونه راضی شده اند به ذلت و خواری ؟!

آیا همین¬است حقوق زن؟! حقوق زن این¬است که در پارچه¬ای تنگ و نازک قرار گیرد و خرید و فروش شود! تجارت زنان تن فروش در اروپا و آمریکا بسیار رایج و درآمد زاست ! و باز می¬گویند که اسلام دین بردگی و بندگی است!

زن در غرب معمولاً نمی تواند دارای فرزندی نیکوکار، همسری وفادار، پدری مهربان و مادری دلسوز باشد ؛ چرا که او فقط نقش یک کالا را دارد پس این چه زندگی است؟!

 زن در غرب توسط مدیرش مورد تجاوز جنسی قرار می¬گیرد، شاگردش با خشونت با او رفتار می¬کند، همسرش او را می¬زند و ارزشش در لختی و عریانی¬ست نه در دین و عفتش!!

دینداری را انتخاب کردن و خوشبخت شدن، اعلان آشکاری¬ست مبنی بر اینکه ارزش زن در اسلام در بدن زیبای او و چشمان پر از سرمه او نیست؛ بلکه ارزش و بهای او به دینداری او بستگی دارد!

راستی گناه آن زن بدقیافه غربی چیست که به خاطر زیبا نبودنش نمی¬تواند شوهر کند؟ اما در اسلام ارزش و معیار، دین است نه زیبایی ،دینی که برای هر زنی دست یافتنی است برعکس زیبایی که امری است خِلقتی.

 این دین است که زینت روح است و هم اوست معیار و میزان؛ چون درگذر زمان مدام با توست. برخلاف زیبایی ظاهر و بدن که با بالا رفتن سن از بین می¬رود ، دینی که مرد آن را وسیله تمسک زن قرار می¬دهد و از آن نمی¬گذرد برخلاف زیباییّ که بر اثرارتباط زیاد برای مرد عادی می¬شود. نمی¬دانم چه چیزی مرا به این بحث کشاند در حالی که می¬خواستم از جایگاه زن در بازار سخن بگویم؟!

 زنی با چهار فرزند که همراهی با مادرشان برایشان دردآور بود ، فحش دادن¬ها و  ناسزا گویی¬های مادر با صدای بلند مرا متوجه خود کرد ، دیدم که بر یکی از بچه¬هایش که سه سال داشت فریاد می¬کشد و می¬گفت: بیا ، خدا مادرت را لعنت کند! بسیار تعجب کردم که چگونه این مادر اینگونه با صدای بلند و زشت کودک خود را ناسزا می¬گوید! سپس آن¬ها رفتند و با خود فکر کردم و بسیار نگران و متاسف شدم که کجاست حقوق زن در رابطه با تربیت ؟ کجاست پاکی او و تربیت ایمانیش؟ کجاست حقوق زن برای آمادگی برای دنیا و آخرت؟ کجاست حقوق او در مسائل تربیتی و برخورد صحیح با فرزندان؟ چرا این زن اینقدر نادان است و خود را در بازار و انظار مردم اینگونه نشان می¬دهد؟

بعد از چند دقیقه بقیه بچه¬ها نیز  برگشتند و مادر گفت: بیایید برویم برادرتان برگشت و با هم رفتند و بچه ها از روی تقلید از مادرشان به برادرشان  گفتند: بیا برویم خداوند مادرت را لعنت کند !!

این صحنه و این بدآموزی حرکت زشت مادر تعجب مرا چند برابر کرد!!!
نویسنده: عیسی بن سعد بن مانع     مترجم: حسن سید عزیزی

منبع :سایت :یا له من دین

 

نمایش بیشتر

حسن سیدعزیزی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : امام جماعت ، خطیب ، دبیر و سردفتر ازدواج

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا