اندیشه

چگونه مردم از اسلام متنفر می ­شوند؟!

از جمله مظاهر تبلیغ مطلوب از داعیان دین این است که در دعوت و تعلیم مردم قانون مرحله به مرحله را در نظر بگیرند، هرگز از کسی که تازه مسلمان شده، چیزی را طلب نکنند که از شخص تولد یافته در اسلام و بزرگ شده و تربیت یافته در آغوش آن که فرهنگ و تقالید اسلام را از خانواده­ و جامعه­اش به ارث برده است طلب می­کنند.

از این جهت اشتباه است که از این شخص خواسته شود فرایض، سنتها  و نوافل را انجام دهد و از او بخواهیم که از حرام­ها، شبهه­ها ومکروهات پرهیز کند و در این خصوص بر او سخت بگیریم چنان که از یک مسلمان ملتزم که به درجات بالای صلاح و نیکوکاری رسیده و الگویی برای دیگران شده، خواسته می­شود.

من از برادرانم در ژاپن انتقاد داشتم که به تازه مسلمانان احکام تفصیلی را آموزش می­دادند و آنان را مشغول واجبات و سنتها می­کردند تا جایی که برخی از این برادران به من گفتند: اسلام در میان ژاپنی ها پیشرفت نمی کند؛ زیرا می­گویند: دین شما تکالیف زیادی دارد.  گفتم: سبب این کار خود شما داعیان به اسلام هستید و روش آموزشی شماست که آنان را به جای این­که به اسلام علاقمند کند، از اسلام متنفر می­گرداند.

آنچه لازم و ضروری است به تازه مسلمانان آموزش داده شود فرایض و واجبات اساسی است و در خصوص منهیات باید به بیان حرام های قطعی اکتفا نمود و به مسائل شبهه و مکروهات پرداخته نشود. بلکه می گویم: واجب است ابتدا بر ترک گناهان کبیره تاکید شود ؛ زیرا نمازهای پنجگانه، نماز جمعه، روزه و قیام رمضان  کفاره ی گناهان صغیره می شود چنان که در  حدیث صحیح  وارد است: “الصلوات الخمس، والجمعه إلى الجمعه، ورمضان إلى رمضان: مکفرات لما بینهن إذا اجتنبت الکبائر” [رواه مسلم عن أبی هریره] «نمازهای پنجگانه، جمعه تا جمعه، رمضان تا رمضان سبب بخشش و کفاره گناهانی که در میان و فاصله ی آنها واقع می شوند، می گردند هنگامی که از گناهان کبیره اجتناب شود.»

در صحیحین وارد است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:  “أرأیتم لو أن نهرًا بباب أحدکم یغتسل فیه کل یوم خمس مرات، فهل یبقى على بدنه من درنه شیء؟ فذلک مثل الصلوات الخمس یمحو الله بهن الخطایا”؛ «به من بگویید که هرگاه جویباری از آب از کنار درِ (منزل) یکی از شما بگذرد که از آن روزانه پنج مرتبه غسل کند، آیا از چرک های بدن او چیزی باقی می ماند؟ گفتند: از چرک هایش چیزی باقی نمی ماند. فرمودند: «پس این مثال نمازهای پنجگانه است که خداوند به وسیله ی آن گناهان را از بین می برد».مقصود این حدیث، گناهان صغیره می­باشد؛ چرا که گناهان کبیره جز با توبه بخشوده نمی­شوند.

در تأیید و تأکید این گفته­، خداوند در آیه­ ای از قرآن می­فرماید: « أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»[هود ۱۱۴]  در دو طرف روز و هم چنین قسمتی از شب، نماز را برپا دار. بی گمان اعمال نیک، گناهان را از بین می برند. در حدیثی از صحیح چنین آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ” مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ” ؛ هر کس ماه رمضان را از روی ایمان و برای حصول اجر و پاداش، روزه بگیرد، گناهان گذشته اش، آمرزیده می شوند. و ” مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. “؛ هر کس ماه مبارک رمضان را، از روی ایمان و برای حصوب اجر و پاداش، در عبادت بگذارند، تمام گناهان گذشته اش، مورد عفو قرار خواهند گرفت.

و همچنین در حدیث صحیح وارد است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:  ” الْعُمْرَهُ إِلَى الْعُمْرَهِ کَفَّارَهٌ لِمَا بَیْنَهُمَا. “؛ یک عمره تا عمره دیگر، موجب بخشش و کفاره گناهانی می شود که میان آن دو، انجام گرفته اند.

بلکه قرآن کریم این­گونه مقرر می­سازد که مجرد اجتناب از گناهان کبیره کفاره­ ی گناهان صغیره می­شود و این در صورتی است که شخص از روی تدین وترس از خداوند گناهان کبیره را ترک کند نه از روی ناتوانی ودست نیافتن به آن و حال آنکه خود بر انجام آن حریص و مشتاق باشد. خداوند می­فرماید: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیماً» [نسائ: ۳۱]

اگر از گناهان کبیره ای بپرهیزید که از آن نهی شده اید، گناهان صغیره شما را (با فضل و رحمت خود) از شما می زدائیم و (به شرط استغفار از کبائر و عدم اصرار بر صغائر) شما را به جایگاه ارزشمندی (که بهشت برین است) وارد می گردانیم.

همانگونه که باید با نرمی وآرامی با کسی که تازه مسلمان شده، رفتار کنیم و بر او سخت نگیریم، باید با کسی که تازه توبه کرده است نیز این­گونه رفتار کرد. اگر کسی عمری را در تاریکی های معصیت ونافرمانی بگذراند سپس خداوند سینه اش را برای توبه باز کند  و او را به راه استقامت و پایداری بر اسلام راهنمایی کند، بر ما واجب است که با مهربانی با او رفتار کنیم و به گونه ای با او برخورد کنیم که گویا تازه وارد اسلام شده است و در اعمال واحکام بر او سخت نگیریم تا این­که گامهایش در مسیر توبه و استقامت محکم گردد و ریشه های او در زمین صلاح و تقوا امتداد یابد سپس بعد از این مرحله کم کم او را به انجام کارهای دیگری – که در درجه­ای سخت­تر قرار دارند – راهنمایی می­کنیم بلکه او در واقع تلاش می­کند روز به روز ترقی کند؛ اگر چنانچه در ابتدای امر تنها به انجام واجبات اکتفا می­کرد، تلاش خواهد نمود که سنتها را نیز به آن بیفزاید یا در ابتدای امر بعضی از سنتها را انجام دهد. همچنین وقتی که در ابتدای توبه کردنش تنها از گناهان کبیره اجتناب می نموده، تلاش خواهد نمود که گناهان صغیره را نیز ترک کند بلکه بعد از آن ترقی خواهد کرد تا جایی که مسائل مشکوک و شبهه را نیز رها کند ومطابق فرمایش پیامبر هرکس از مسائل شبهه ناک دست بردارد دین و حیثیت خود را پاک گردانده است.

اینگونه این مسلمان را رها می­کنیم که به نفسش تمرین ­دهد و با آن مبارزه کند و آن را  از درجه ای به درجه­ی دیگری ترقی ­دهد تا جایی که به درجه ی پرهیزگارانی برسد که در حدیث از آن تعریف و تمجید شده است: “ولا یبلغ عبد درجه المتقین، حتى یدع ما لا بأس به حذرًا مما به بأس” به درجه متقین نمی رسد تا اینکه اعمالی را که گناهی در آن نیست از ترس ارتکاب گناه ترک نماید .

بسیار متأسف می شوم  هنگامی که برخی از  برادران را می بینم که به یکی از  کشورهای غربی مسافرت می کنند که نصف قرن یا بیشتر از آن را در کمونیستی  گذرانده است، و جوانان آن در این جوّ بی دینی و کفر متولد شده اند و نسبت به اسلام، جاهل و نادان هستند و اطلاعی از آن ندارند و به طور کلی از آن کنار زده شده اند و هیچ اجازه ای به آنان داده نشده که با آن آشنا شوند، و این افرادی که جهت دعوت آنان به اسلام به آنجا مسافرت می­کنند، تنها ارتباطشان با اسلام بر زبان آوردن کلمه شهادت و عاطفه ای موروثی با اسلام است. آنچه که جای تأسف دارد این است که با آنان در خصوص مسائل اختلافی شروع به بحث و گفتگو می کنند و آنان را ملزم به مذهب و روش خویش می نمایند. مردان را ملزم به گذاشتن ریش و زنان را وادار به پوشیدن نقاب می کنند.!!

بی گمان برخی از شما مردم را از اسلام متنفر می کنند!!

یکی از اسباب متنفر کردن مردم از اسلام خشونت و سختگیری در تعامل با مردم است. بی گمان اخلاق خوب، مهربانی و گشاده رویی، دعوتگر را در نظر مردم محبوب و دوست داشتنی می گرداند و مردم را به او نزدیک می کند. بر خلاف خشونت و سختگیری؛ زیرا مردم نمی­توانند کسی که چنین اخلاقی داشته باشد، تحمل کنند لذا این اخلاق، دور کننده است نه جذب کننده، چنان که ملموس و معلوم است.

قرآن کریم این قضیه را  به روشنی تأیید می کند آنجا که خطاب به پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ [آل عمران: ۱۵۹]

از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان ( که سر از خطّ فرمان کشیده بودند ) نرمش نمودی . و اگر درشتخوی و سنگ‌دل بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند .

این در حالی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم از جانب خداوند به سوی آنان فرستاده شده بود و با ارسال وحی مورد تأیید خداوند بود و خداوند او را از گناه و اشتباه معصوم داشته بود. ولی انسان ها با طبیعتی که دارند نمی توانند با انسان های خشن و تندخو مصاحبت و همنشینی کنند هر چند آن انسان خشن و تندخو پیامبری معصوم باشد، بنابر این کافی است از این امر درس عبرت بگیریم.

جای تعجب نیست که آن حضرت از لحاظ اخلاق از همه ی مردم بهتر بود، از همه مهربانتر و دارای رفتار و معاشرت نیکوتر بود و نزدیک ترین مردم به گذشت از همه نسبت به اشتباهات و  لغزش های دیگران چشم پوشی می نمود. خداوند متعال در وصت آنحضرت می فرماید: ‏لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ‏ [التوبه: ۱۲۸] ‏ بیگمان پیامبری (محمّد نام) ، از خود شما (انسانها) به سویتان آمده است . هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد ، بر او سخت و گران می‌آید . به شما عشق می‌ورزد و اصرار به هدایت شما دارد ، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است . ‏

قیافه ی نامرتب، یکی از اسباب تنفر غیر مسلمانان از اسلام  است

یکی دیگر از اسباب تنفر و انزجار مردم از مسلمانان و در نتیجه از اسلام این است که شخص مسلمان از لحاظ لباس و ظاهر نامرتب و آلوده باشد که این امر سبب دوری مردم بخصوص هم دوره های او می شود به گونه ای که گمان می کنند این شخص ، با دیگران متفاوت و بیرون از دایره ی این عصر و زمانه است بنابر این هیچ کس به سخنان او گوش نمی دهد و به او توجه نمی نماید تا بتواند آنان را به سوی اسلام جذب کند.

پیامبر صلی الله علیه و سلم بر این امر بسیار حریص بود که ذوق و طبیعت یارانش در هیأت و ظاهرشان را ترقی دهد همچنان که حریص بود باطنشان را ترقی بخشد.

روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم به یارانش فرمود: «لا یَدْخُل الجَنَّهَ مَنْ کَانَ فی قَلْبِهِ مثْقَالُ ذَرَّهٍ مَنْ کِبرٍ » فقال رَجُل: إِنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ ثَوْبُه حسنا، ونعلهُ حسنا قال: « إِنَّ اللَّه جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ الکِبْرُ بَطَرُ الحَقِّ وغَمْطُ النَّاسِ »؛ آنکه در دلش به اندازه ی ذره ای کبر باشد، به بهشت داخل نمی شود. کسی گفت: شخصی دوست می دارد که جامه و کفشش نیکو باشد! فرمود: خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می دارد. کبر سرکشی در برابر حق و حقیر شمردن مردم است.» [رواه مسلم].

چقدر زیباست و چه راست و درست است گفته ی پیامبر صلی الله لیه وسلم «إنَّ الله جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ»

شکل و سیمایی جذب کننده و سیمایی دور کننده:

از همه­ی اینها مهمتر، شکلی است که با آن اسلام به مردم عرضه می­شود. زیرا برخی از شکل و صورتها جذب کننده و برخی دیگر طرد کننده، برخی مژده دهنده و برخی دیگر متنفر کننده هستند و ما تنها با شکل و سیمای مژده دهنده می­توانیم اطرافیان را به سوی اسلام جذب کنیم. برخی از داعیان، اسلام را در شکل و صورتی به جامعه تقدیم می کنند که از ترس آن موی بر بدن انسان سیخ می شود و از شدت و سختی آن مفاصل انسان به لرزه می افتد و دلها از یاد آن دچار رعب و وحشت می­شوند.

این تصویر  و تعریف، برای اسلامی است که به لفظی بودن در عقیده، شکلی بودن در عبادت،  منفی بودن در رفتار، سطحی بودن در تفکر، حرفی بودن در تفسیر، ظاهری بودن در فقه، دعوت می­کند. اسلامی که با چهره­ ای گرفته، ترشرو و سخت اخمو به جامعه معرفی می­شود،  بجز بی رحمی و پرخاشگری در دعوت و خشونت در مجادله و غلظت و تندی در تعامل و ناهنجاری در رفتار را نمی­شناسد.

بی گمان این چنین اسلام، اسلامی خشک وخالی مانند صخره ­ای است که تعدد آراء را نمی­پذیرد و به تنوع اجتهاد اعتراف نمی­نماید و تنها یک رأی را می­پذیرد و یک صورت را قبول می­کند به دیدگاه دیگران گوش نمی­دهد هیچ صورت دیگری را نمی­پذیرد و  و قبول نمی­کند که رأی او صحیح است اما احتمال اشتباه در آن وجود دارد و رأی دیگران اشتباه است اما احتمال دارد صحیح باشد بلکه می­گوید: رأی دیگران خطای محض است و احتمال صواب بودن در آن نیست. اسلامی است که با شک و تردید به زن نگاه می­کند. به حبس زن در خانه و محروم کردن آن از عمل، دعوت می­کند و او را از مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی محروم می­نماید. 

چنین اسلام، اسلامی است که عدالت در توزیع سرمایه را نمی­پذیرد و مشورت در حکم را قبول نمی­کند آزادی جامعه را تأیید نمی­نماید، و سرکردگان قدرت را در خصوص دزدیهایشان مورد سؤال قرار نمی­دهد مردم را از واقع شدن در چنگال پیروی از قدرتهای بیگانه یا تسلیم شدن در برابر صهیونیسم دشمن برحذر نمی­دارد بلکه مردم را به جر و بحث در گفتارهای لفظی و فروعات فقهی و مسائل جزئی و مورد اختلاف دانشمندان در عبادات و معاملات مشغول می­دارد؛ مسائلی که  ممکن نیست اختلاف در خصوص آنها پایان پذیرد.

 اسلامی است که دایره ی حرامها را گسترش می­دهد  تا جایی که نزدیک است حیات را به مجموعه ای از حرام ها تبدیل کند و نزدیک ترین کلمه به زبان و قلم نویسندگان با این طرز تفکر، کلمه ی حرام است.

اسلام مورد نظر، اسلام اول است، اسلام قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم و سنت خلفای راشدین هدایت یافته بعد از ایشان است. اسلام آسان گیری نه اسلام سختگیری. اسلام مژده دهنده نه نفرت انگیز. اسلام مهربانی نه سختگیری. اسلام همزیستی نه دشمنی کردن، اسلام تسامح نه تعصب، اسلام حقیقت نه شکل و ظاهر، اسلام عمل نه جدال، اسلام بخشش نه ادعا، اسلام اجتهاد نه تقلید، اسلام تجدید نه جمود، انضباط نه برده­داری و اسلام وسطیت نه غلو و تقصیر.

اسلامی  واقعی بر عقیده ای که روح آن توحید، و عبادتی که روح آن اخلاص، اخلاقی که روح آن خیرخواهی، شریعتی که روح آن عدالت و رابطه ای که روح آن برادری است، استوار می باشد و ثمره ی همه ی اینها تمدنی است که روح و حقیقت آن توازن و تکامل می باشد.

تنها این اسلام است که ما را به جهان، و جهانیان را به ما نزدیک می کند و آن اسلامی است که بیداری اسلامی آن را نمایندگی می کند  یا به عبارتی دیگر اسلامی است که واجب است بیداری اسلامی آن را نمایندگی کند. پوشیده نیست برخی از گروهای اسلامی نیازمند این هستند که از مرحله مراهقه به مرحله ی رشد ترقی نمایند.

المصدر: الموقع الشخصی للشیخ.

نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی

ترجمه: خالد ایوبی نیا

نمایش بیشتر

خالد ایوبی نیا

استان آذربایجان غربی - ارومیه مترجم - نویسنده فعال دینی و حافظ قرآن

نوشته های مشابه

‫6 نظر

    1. اسلام را غلط به خوردت داده اندو از آن چیزی نمی دانی، در ضمن اسلام نیازی به تو ندارد این تویی که بزودی از اعتقادات ضد اسلامیت پشیمان خواهی شد

  1. من همیشه اسلام رو دوست داشتم اما الان در سن 41 سالگی احساس میکنم بد فریبی خوردم. کسانی که اسلام رو به ما آموزش دادن خودشون کثافت ترین موجوداتی هستن که تا حالا دیدم. از اسلام خوشم نمیاد

    1. دوست گرامی ، آقای شاهرخ سلام
      شاید عملکرد عده ای از مسلمانان رضایتبخش نباشد و شاید هم شایبه خرافات داشته باشد ولی قطعا اسلام از خرافات بیزار است و یکی از رسالت های اسلام مبارزه با خرافات و انسان های خرافی است . در قرآن همواره تاکید بر تفکر و تعقل شده و اساس تکلیف در اسلام این است که شخص مکلف باید عاقل و هوشیار باشد
      امیدوارم بیشتر مطالعه کنید دوئست گرامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا