خانواده

تقدیم به تو که گرفتار وسوسه‌ای

وسوسه از جمله اموری است که نزد خدا بسیار ناپسند است و دین علیه آن جنگیده و از آن تبری جسته است، چون یکی از حیله‌های شیطان به‌ حساب می‌آید. برای همه مبرهن است که شیطان طبق آیات کثیری از قرآن دشمن آشکار ماست؛ از جمله در آیه ۶سوره‌ی فاطر که می‌فرماید: «إنَّ الشَّیطَانَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّا إنَّمَا یَدعُوا حِزبَهُ لِیَکُونُوا مِن أصحَابِ السَّعِیر»؛(بیگمان اهریمن دشمن شما است، پس شما هم او را دشمن بدانید. او پیروان خود را فرا می‌خواند تا از ساکنان آتش سوزان جهنم شوند).

  شیطان خواهان این است که انسان را به سختی، عذاب، مشقت،اضطراب و نگرانی دچار سازد و بزرگ‌ترین آرزو و ‌‌نهایت تلاشش این است که تمام انسان‌ها را گرفتار کفر و سرانجام همه را با خود وارد دوزخ گرداند و در عذاب سخت و رسوایی همیشگی با وی شریک گردند تا بدین وسیله کینه‌ای را که از دیرباز نسبت به انسان در دل گرفته، خالی گرداند. علت این کینه به دل گرفتن نیز معلوم است؛ خداوند متعال در جاهای زیادی از قرآن ما را از آن باخبر نموده است که خلاصه آن از این قرار است: 
هنگامی که خداوند آدم ابوالبشر را خلق نمود به ابلیس و تمام ملائکه دستور داد که آدم را سجده کنند؛ همه جز ابلیس سجده بردند، امّا او سرپیچی کرد و تکبر ورزید و معترضانه گفت: «…ءأسجُدُ لِمُن خَلَقتَ طِینَاً…»؛ (اسراء:۶۱)؛ (…آیا برای کسی کرنش کنم که از گِل آفریده شده است…) و متکبرانه گفت که: «…أنَا خَیرٌ مِنهُ…»(أعراف:۱۲)؛ (…من از او بهترم…) و بخاطر سفاهت و نادانی خویش، و بدون توجه به سرنوشت و عاقبت وخیمش بر گفته‌ی خود اصرار ورزید تا اینکه موجبات لعن دائمی از رحمت خدا و عذاب ماندگار و محرومیت از بهشت همراه با رسوایی و غضب پروردگار را فراهم آورد. وقتی که عاقبت خویش را چنین دید از خدا خواست که وی را مهلت دهد و تا برپایی قیامت او را زنده نگه دارد. خداوند متعال نیز به‌خاطر آزمایش و ابتلای مردم توسط وی (شیطان) درخواستش را اجابت نمود تا ماهیت هر یک از مردم را معلوم گرداند که آیا دستور خدا را ترجیح می‌دهند یا با دشمنش هم‌پیمان و علیه خدای خویش پشتیبان وی می‌گردد؟! 
   از آن زمان بود که ابلیس جنگ تمام عیار را علیه انسان شروع نمود و سوگند یاد کرد که (جهت گمراهی او) بر سر راهش بنشیند و از هیچ تلاش و حیله‌ای برای اذیت و تعذیب و انتقام از وی دریغ نورزد؛ چون به گمان خویش این انسان بود که موجب گردید غضب خدا و دوری از رحمت وی نصیبش گردد، در‌حالی‌که انسان سبب دوری وی از رحمت خدا نبود، بلکه علت طرد او همین نفس امّاره به سوء، تکبر، عناد و غرور خودش بود. در صورتی که اگر عقل خویش را به خرج می‌داد و از هوای نفس خویش اطاعت نمی‌نمود پی می‌برد که (در حقیقت او) بنده‌ی خدا و آفریده‌ای از آفریده‌های خداست، (بنابراین) بر وی لازم بود که از خدا اطاعت کند و تسلیم مولای خویش باشد و در برابر آفریده‌های خدا متواضع باشد و هر بنده‌ی صالحی را برادر و دوست خویش بداند؛ امّا او بجای همه این‌ها، سبک‌سری کرد و بر رأی و نظر خود اصرار ورزید و از ذریه و اتباع آدم ابراز تنفر کرد و تمام نیروی خود را به سبب کینه‌ای که پنهان کرده بود- کینه‌ای که نه ضعیف می‌شود و نه به سستی می‌گراید، بلکه با گذشت زمان غلیان و جوشش زیاد و زیاد‌تر می‌شود- جهت انتقام از آدم و نوادگان وی برگرفت. این بود که خواست، خدا وی را با انسان تنها بگذارد تا بلکه نیاز‌هایش را از او برآورده سازد و بدین وسیله تشنگی غیظ و کینه‌اش را فروکش کند. اگر به چنین خواسته‌ای دست پیدا می‌کرد هیچ‌کس از شرش در امان نمی‌بود، چون علاوه‌بر اینکه او انسان را می‌بیند و انسان از دیدن او عاجزاست، دارای نیروی جسمانی حیرت‌انگیز و قوت سرسام‌آور و عزم و همتی است که یأس و خستگی را نمی‌شناسد؛ ولی خداوند مهربان به‌خاطر رأفت و رحمتی که نسبت به بندگان خود دارد ابلیس را از این خواسته منع نمود و برای انسان نگهبانانی از ملائکه قرار داد که از وی محافظت نمایند، همچنان‌که می‌فرماید: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ یَحفَظُونَهُ مِن أمرِ اللَّه» (رعد:11)؛ (انسان دارای فرشتگانی است که به (نوبت عوض می‌شوند و) پیاپی از روبه‌رو و از پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت می‌نمایند). بنا به این آیه‌ی کریمه این نگهبانان نمی‌گذارند هیچ‌یک از شیاطین ـجز به امر خداـ به انسان زیان رسانند و حایل میان شیاطین و انسان‌ها می‌گردند و اجازه نمی‌دهند جز از راه وسوسه بر انسان چیره گردند، مگر در بعضی از حالات که آن هم بدون حکمت الهی نمی‌باشد. 
   از ابن‌عباس نقل است که مردی خدمت پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- آمد و گفت‌ ای رسول خدا! در دل بعضی از ما چیزهایی می‌گذرد که اگر بمیرد برایش دوست داشتنی‌تر است از اینکه آن را بازگو نماید. پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم-سه بار الله‌اکبر گفت و فرمود: سپاس خدایی را که حیله شیطان را -مگر از راه وسوسه- باطل و خنثی نموده است. در روایتی دیگر آمده که سپاس خدایی را که حیله‌اش را به وسوسه تبدیل نموده است. نیز در روایت دیگری به همین مضمون آمده است که سپاس خدایی را که -جز از راه وسوسه- نگذاشت شیطان بر شما چیره گردد. 
انواع وسوسه وخطرات آن: 
بایدآگاه بود که وسوسه امر ساده و غیرقابل اعتنایی نیست، چون: 
– از طریق وسوسه است که شیطان بر اغلب بشریت از افراد جامعه و حتی دولت‌ها فائق آمده و اهواء و نیازهای آن‌ها را استغلال نموده و در میان آن‌ها آتش تفرقه و اختلاف و نژادپرستی و دشمنی را شعله‌ور ساخته است و آن‌ها را به جان هم انداخته تا یکدیگر را از میان ببرند و با دست خویش حیات و امنیت خویش را به خطر اندازند. 
– از طریق وسوسه است که با روی‌گردانی از دین و شریعت خدا و آراستن دنیا برایشان حیات و زندگیشان را به بدبختی و هلاکت و نابودی کشانده و با زیبا جلوه دادن نظام‌های کافری که ضد خدا و رسولند، مخدرات و مواد الکلی را به بهانه‌ی اینکه مشروباتی روحی هستند و باعث نشاط روح و روان می‌شود در میان مردم منتشر ساخته است. همان‌گونه که گناهان و هتک حرمت‌های خدا و فساد و بی‌بند‌وباری و فحشا و هرزگی را به بهانه‌ی آزادی و پیشرفت و اینکه جزو امور شخصی است و کسی حق دخالت در آن را ندارد، در میان جامعه رواج داده است. 
– از انواع وسوسه‌هایی که ابلیس توانسته بوسیله‌ی آن بر مردم زیادی فائق آید، وسوسه در امور عبادات و معاملات است که اکثر کسانی‌که در این نوع وسوسه قربانی می‌گردند، دینداران و صالحانند. در زمینه‌ی مقدسات دین، خدا، پیامبر، آخرت، قدرو‌قضا و همچنین در مورد ایمان و عاقبتشان نزد خدا و عاقبت عبادات و معاملاتشان آن‌ها را به شک و اضطراب و نگرانی دائم و ترس شدید می‌اندازد. 
– گاهاً در زمینه‌ی غسل، وضو و طهارتِ لباس و مکان، آن‌ها را به شک می‌اندازد تا جایی که بعضی از آن‌ها وقت زیادی را به مسائلی مانند استنجا و شستن لباس‌ها و وسایل خانه هدر می‌دهند؛ وضو را چندین بار تکرار می‌کنند تا مبادا که آب به بعضی از اعضا نرسیده یا در تعداد شستن‌ها اشتباهی روی داده باشد. 
– گاهی آن‌ها را در صحت نماز، خشوع و عدد رکعات آن به شبهه می‌اندازد تا جایی که چندین بار مجبور به تکرار یک نماز می‌شوند و خیلی اوقات این امر باعث فوت نماز جماعت و یا تمام شدن وقت نماز می‌گردد و هکذا… 
  این شبهه و وسوسه گاهاً در مسائلی مانند ازدواج، طلاق، حج، معاملات، اغذیه و مشروباتِ آن در وسوسه‌شدگان مسکین نیز نمود پیدا می‌کند. شکی نیست که این امر انسان را به سختی و مشقت و عذاب می‌اندازد؛ خواب و استراحت را بر وی تلخ می‌کند؛ وقتش را هدر می‌دهد؛ اعصابش را ناراحت، و مالش را نابود می‌گرداند؛ بر عباداتش نیز تأثیر می‌گذارد و به سبب خطا‌ها و تکرار‌های بیش از حد باعث باطل نمودن آن‌ها نیز می‌شود. حتی در زمینه‌ی شغلی‌اش همراه با دوستان و کسانی که با وی در تعاملند نیز مشکلات زیادی به‌بار می‌آورد و گاهاً در اثر این وسوسه‌ها از کار و شغلش اخراج می‌گردد. مشکل دیگری به مشکل‌هایش اضافه می‌گردد و به صحت و سلامتی وی در چگونگی تعامل با خانواده و اقارب و دوستانش تاثیر می‌گذارد و احیاناً برای نجات و خلاصی از این عذاب و بیچارگی به خودکشی و انتحار روی می‌آورد و با این کار دنیا و آخرت خود را تباه می‌گرداند. شیطان به گمان مُوَسوِس می‌اندازد که این وسوسه تماماً بخاطر ورع و حرص بر اجرای دستور خدا و درستی عبادت و عقیده‌اش می‌باشد؛ این است که به‌خاطر مشقت و عذابی که برایش رخ داده است نزد اهل علم می‌رود و یکی پس از دیگری از آن‌ها سؤال می‌کند و جواب اغلب آن‌ها جز به عذاب وی نمی‌افزاید، چون به علم اکثر آن‌ها به دیده‌ی شک می‌نگرد؛ به همین خاطر سؤال خود را تنها متوجه یک یا دو نفر نمی‌کند بلکه سؤالاتش را به عده‌ی کثیری از آن‌ها عرضه می‌کند و به نظری بسنده و اطمینان پیدا نمی‌کند. مصیبت بزرگ وقتی رخ می‌دهد که با عالمان متکلف و سخت‌گیری در بیفتد که وسوسه را در وجودش تغذیه و بر ضد وی معین و یاور ابلیس گردند. 
برای علاج این درد خطرناک و شرِ فراگیر، جهت رهایی از آن آگاهی بر امور ذیل لازم می‌باشد: 
۱- اینکه بداند وسوسه از عمل شیطان است، چنانچه گذشت. 
۲- بداند که در اسلام سماحت و آسانگیری وجود دارد. آنچه نزد علما مورد اتفاق است این است که از جمله‌ی مهم‌ترین صفات و مزایای شریعت اسلامی آسان‌گیر آن است که تکالیفش آسان و به‌دور از سختی و مشقت می‌باشد. این کتاب خداست که با صراحت و وضوح تمام و بدون غموض و پیچیدگی این آسانگیری را اعلان می‌دارد، آنجا که می‌فرماید: «یُرِیدُ اللهُ بِکُمُ الیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ العُسرَ» (بقره:185)؛ (خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست). در جایی دیگر می‌فرماید: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَج» (حج:78)؛ (خداوند در دین، کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است) و همچنین می‌فرماید: «یَرِیدُ اللهُ أن یُخَفِّفَ عَنکُم وَ خُلِقَ الإنسَانُ ضَعِیفَاً» (نساء:28)؛ (خداوند می‌خواهد کار را بر شما آسان کند و انسان ضعیف آفریده شده است). 
   پیامبر خویش را در قرآن چنین توصیف می‌کند: «ألَّذِین یَتَّبِعُون الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الذِی یَجِدُونَهُ مَکتوباً عندَهُم فی التَوراة وَالإنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمعروف و ینهاهم عن المنکرِ وَیَحلُّ لهم الطَّیِّبات ویحرم علیهِمُ الخَبائثَ وَ یضعُ عنهُم إصرَهُم والأغلالَ الَّتی کانت علیهم فالَّذین آمَنُوا بِهِ وَعَزّروه وَنَصَرُوه واتَّبَعُوا النُّور الذی اُنزِل معه اُلئکَ هُمُ المُفلِحُون»(اعراف:157)؛ (کسانی که پیروی می‌کنند از فرستاده‌ی (خدا) پیغمبر امی که (خواندن و نوشتن را نمی‌داند و وصف او را) در تورات و انجیل نگاشته می‌یابند. او آنان را به کار نیک دستور می‌دهد و از کار زشت باز می‌دارد و پاکیزه‌ها را برایشان حلال می‌نماید و ناپاکی‌ها را بر آنان حرام می‌سازد و فرومی‌اندازد و بند و زنجیر (احکام طاقت فرسا) را از ایشان بدر می‌آورد ؛ پس کسانی‌ که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند و از نوری پیروی کنند که (قرآن است و) به‌همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند). 
   خداوند مهربان در این آیه بر امت محمد منت نهاده و تکالیف سختی که بر امت‌های پیشین وضع نموده بود از آن‌ها برداشته و دین را برایشان آسان نمود و نعمت (اسلام) را بر آن‌ها تمام کرد. خداوند متعال بیان می‌دارد که اگر می‌خواست ما را به چیزی که توانش را نداشتیم مکلف می‌ساخت؛ امّا بخاطر فضل و رحمتی که بر ما نهاده است آن را از دوش ما برداشته است، چنانچه می‌فرماید: «وَلَوشَاء الله لَأعنَتَکُم» (بقره:۲۲۰)؛ (اگر خدا می‌خواست شما را به زحمت می‌انداخت). باز هم می‌فرماید: «وَما یَفعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُم إن شَکَرتُم وَآمَنتُم» (نساء:۱۴۷)؛ (خداوند چه نیازی به عذاب دادن شما دارد، اگر شکرگذاری کنید و ایمان بیاورید). 
او بی‌نیاز است از اینکه بندگانش را به عذاب و سختی بیندازد، بلکه می‌خواهد آن‌ها را امتحان و آزمایش نماید و به آن‌ها رحم کند و تمام آنچه را که از آن‌ها می‌خواهد، توحید خالص همراه با صداقت و اطاعت از وی است و هرگاه به خطا رفته و مرتکب گناه شدند بازگردند و توبه نمایند. به آنان خبر می‌دهد که اوست گناهان را می‌بخشاید هرچند که بنده بار‌ها مرتکب گناهان کبیره شود. او بنده‌ای را که توبه می‌کند و به سوی پروردگار خویش برمی‌گردد، دوست می‌دارد و ما را چنین یاد می‌دهد که وی را چنین بخوانیم، آنجا که می‌فرماید: لَا یُکَلّفُ اللهُ نَفساً الّا وُسعَها لها ما کسبَت وَ عَلَیهَا ما اکتَسَبَت، رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إن نَسینا أو أخطَأنَا رَبَّنا وَ لاتَحمِل عَلَینا إصراً کَمَا حَمَلتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِنَا رَبَنا وَ لاتُحَمِّلنا مَا لاطَاقَةَ لَنَا بِهِ» (بقره:۲۸۶)؛ (خداوند به هیچ کس جز به اندازه‌ِی توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند. هر کار (نیکی که) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی که) بکند به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را (بدان) مگیر؛ پروردگارا! بار سنگین (تکالیف دشوار) را بر (دوش) ما مگذار آن‌چنان که (به‌خاطر گناه و طغیان) بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن). 
در همین ارتباط رسول اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- احادیثی داردکه ما به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم: 
– «إنِّی بُعِثتُ بِالحَنِیفِیَّة السَّمحَةِ»؛ با (دین) پاک و آسان مبعوث شده‌ام. 
– «إنَّ أحَبَّ الأدیانِ إلَی اللَّهِ الحَنِیفِیَّة السَّمحَةُ»؛ محبوب‌ترین دین نزد خدا دینی است که آسان باشد. 
   پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- اصحاب و امتش را به تبشیر و آسانگیری سفارش می‌کند آنجا که می‌فرماید: «یَسِّرُوا وَلا تُعَسِّرُوا، بَشِّروا وَلا تُنَفِّرُوا»؛ ((برمردم) آسان بگیرید و سخت گیری نکنید و به آنان نوید دهید و آن‌ها را (از دین) متنفر نکنید). همچنین متکلفین و سختگیران را برحذر می‌دارد و می‌ترساند، آنجا که سه با پشت سر هم می‌فرماید: «ألا هَلَکَ المُتَنَطِّعُون»؛ (هان! سختگیران هلاک گشتند). 
بعضی از صحابه به سفر رفته بودند یکی از آن‌ها که جراحات زیادی برداشته بود محتلم شد. از همسفرانش سؤال کرد که چکار کند،آن‌ها گفتند که بایستی الزاماً غسل نماید. او نیز غسل کرد و به همین علت جان به جان آفرین تسلیم کرد. خبر این واقعه به پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسم- رسید او نیز سخت برآشفت و خطاب به کسانی که این‌قدر به وی سخت گرفته بودند فرمود: «قَتَلُوه قَتَلَهُمُ الله؛ ألا سَألُوا إذا لَم یَعلَمُوا، فَإنَّما شِفَاءُ العَیِّ السّؤال»؛ (او را کشتند خدایشان بکشد! آیا نباید وقتی چیزی را نمی‌دانند (از اهل آن) بپرسند.همانا علاج نادانی سؤال کردن است). کافی بود این شخص محل زخم خود را با چیزی (چون پارچه و غیره) می‌بست و آنگاه تیمم می‌کرد. ابن‌عباس روایت می‌کند که روزی پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- در حال خطبه خواندن بود که ناگهان نگاهش به مردی اُفتاد که زیر گرمای شدید خورشید ایستاده بود. قضیه را از اصحاب پرسید، آن‌ها جواب دادند که این مرد نذر کرده که بایستد و ننشیند، زیر سایه نرود و سخن نگوید و مدام روزه باشد. پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- دستور داد که بروند و وی را وادار کنند تا لب به سخن بگشاید، بنشیند و زیر سایه برود وبه روزه گرفتن پایان دهد. انس‌بن‌مالک روایت می‌کند: که پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وسلم- مردی را دید که پیاده می‌آمد و به‌خاطر ضعف، پسرانش از راست و چپ زیر بغلش را گرفته بودند و خمیده راه می‌رفت. درباره‌ی آن از اصحاب پرسید، آن‌ها نیز جواب دادند که وی نذر نموده پیاده راه برود. پیامبر -صلی‌‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: خدا نیازی به این ندارد که این مرد خود را اذیت نماید و به وی دستور داد که بر الاغی سوار شود. 
   صحابه‌ی کرام نیز این توجیه بزرگوارانه (و این آسان‌گیری) را از ایشان –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- یاد گرفته بودند. عمربن‌عاص را می‌بینیم که پیامبر وی را مأمور سریه‌ی ذات‌السلاسل می‌کند، وضعیت خویش را چنین بیان می‌کند و می‌گوید: در شبی سرد محتلم شدم، ترسیدم از اینکه غسل کنم هلاک شوم این بود که تیمم نمودم و نماز صبح را با اصحاب خواندم. گروهی که شاهد این رفتار بودند نزد رسول خدا –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- شکایت کردند. پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: با اصحاب نماز خواندی درحالی‌که جنب بودی؟ من هم ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم: ‌ای رسول خدا برای توجیه این کار به آیه‌ی قرآن استناد نمودم که می‌فرماید: «وَلا تَقتُلُوا أنفُسَکُم إنَّ اللهَ کانَ بِکُم رَحِیماً» (نساء:29)؛ (خودکشی نکنید، بیگمان خداوند نسبت به شما مهربان است). رسول خدا –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- نیز تبسمی نمود و چیزی نگفت. در این‌باره احادیث فراوانی موجوداست که ما به احادیث مذکور بسنده می‌کنیم. 
آسانگیری شریعت اسلامی در امور زیادی تجلی پیدا می‌کند، ازجمله‌ی آن‌ها عبارتند از: 
– برداشته شدن فرض بودن روزه نسبت به انسان مریض و مسافر، زن حامله و شیرده تا اینکه عذر پایان می‌یابد. 
– آسان‌گیری نسبت به کسی که نمی‌تواند ایستاده نماز بخواند؛ در این‌صورت می‌تواند نشسته آن را ادا نماید و اگر نشسته هم نتوانست بر پهلو خوابیده آن را ادا کند. 
– مباح شدن محرمات در هنگام ضرورت؛ مانند مباح شدن تناول گوشت مردار و خوک، در صورتی که غذای حلال وجود نداشته باشد و انسان ترس هلاک شدن را داشته باشد. 
– عدم مؤاخذه‌ی سوگند لغو، مباح شدن غیبت، دروغ، و نمّامی در بعضی حالات.
– عدم مؤاخذه‌ی کسانی که از روی خطا و فراموشی یا اجبار، کارهای (مخالف شرع) را انجام می‌دهند. در این رابطه پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- می‌فرماید: «إنَّ اللهَ وَضَعَ عَن اُمَّتِی الخَطَأ وَالنِّسیانُ وَ مااستُکرِهُوا عَلَیهِ»؛ (خداوند از اشتباهات (غیرعمد) و فراموشی و کارهای به اجبار انجام پذیرفته‌ی امتم در گذشته است). 
۳- کسی که به وسوسه دچار شده و خواهان رهایی از آن است باید بداند که او برخطورات درون مؤاخذه نمی‌گردد. رسول اکرم –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- در حدیثی می‌فرماید: «إنَّ اللهَ تَجَاوَزَ لِاُمَّتِی عَمّا وَسوَسَت أو حَدَثَت بِهِ أنفُسَهَا مَا لَم تَعمَل بِهِ أوتَکَلَّمَ»؛ (خداوند از وسوسه‌ها و خطورات قلبی امتم در گذشته، مادام که به آن عمل نکنند و یا آن‌ را ابراز ندارند). این نعمت و فضل بزرگی از سوی خداوند مهربان به شمار می‌آید. 
   بار‌ها اتفاق افتاده که از سوی شیطان تخیل‌های سوئی درباره‌ی خدا، دین، قرآن و پیامبر به مُوَسوِس القا گردیده است و او گمان کرده که با این تخیلات، از دین خارج شده و به تبع آن بر تمام عبادت‌هایش نیز خط بطلان کشیده شده است، تا جایی که می‌پندارد که حتی باید از زنش جدا گردد؛ وقتی که برایش هویدا گردید که این تمام این خیالات بی‌تأثیرند و گناه و عقابی در پی ندارند، آسوده خاطر می‌شود و آرام می‌گیرد. گاهی اتفاق می‌افتد که خطوراتی نظیر بطلان نماز و روزه و حرام شدن همسر از سوی شیطان به انسان القا می‌گردد؛ باید دانست که تمام این وسوسه‌ها بی‌تأثیرند و هیچ گناهی عاید انسان نمی‌گردد. پس لازم است که انسان بر انجام عباداتش مصر باشد و هیچ شکی به خود راه ندهد و به آن وساوس وقعی ننهد. به رحمت و بزرگی خداوند بنگر که تنها به این اکتفا نکرده است که انسان نه تنها بر چنین وساوس و خطورات سوئی مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد، بلکه آن‌ها را نشانه‌ی قوت ایمان فرد تلقی نموده است. 
   در حدیث آمده که برخی از مردم خدمت پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- رسیدند و از ایشان سؤال کردند که ما در درون خود به چیزهایی فکر می‌کنیم که هیچ کدام از ما جرأت به زبان راندن آن‌ها را ندارد. پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: (نگران نباشید) که این خطورات قلبی نشانه‌ی ایمان درست انسان است. در روایت دیگری آمده است که اصحاب شکایت خود را نزد پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- بردند وگفتند: ‌ای رسول خدا ما در درون خود به چیزهایی فکر می‌کنیم که اگر از آسمان به پایین پرت شویم نزد ما خوشایند‌تر است از اینکه آنرا بازگو نماییم. پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: این نشانه‌ی ایمان محض است. 
سلف صالح این وساوس را اموری ساده و عادی و غیرقابل اعتنا تلقی می‌نمودند و آن را جزو اموری می‌دانستند که هیچ کس از آن در امان نیست و در صورت عارض شدن این شک، یکدیگر را به قرائت این آیه سفارش می‌نمودند: «هُوَالأوَّلُ وَالأخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالبَاطِنُ وَهُوَبِکُلِّ شَیءٍ قَدِیر» (حدید:3).
۴- کسی که گرفتار وسوسه است، جهت ریشه کن کردن آن باید تابع ارشادات عملی رسول اکرم –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- باشد، که ذکر بعضی از آن‌ها گذشت و به بعضی دیگراز آن‌ها نیز می‌پردازیم: 
-ابوهریره –رضی‌الله‌عنه- روایت می‌کند که پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: مردم مدام از یکدیگر می‌پرسند که این مخلوقات را خدا خلق نموده، پس خدا را چه کسی خلق کرده است؟ هرگاه برای شما این سؤال پیش آمد بگویید: «آمنتُ بالله». در روایت دیگری آمده که: شیطان نزدیک شما می‌آید و می‌گوید چه کسی فلان و فلان را آفریده است، تا جایی که می‌گوید چه کسی خدا را آفریده است در این هنگام باید به خدا پناه بَرد و به قضیه پایان دهد. امام نووی در توضیح این حدیث می‌فرماید: هرگاه این وساوس عارض شدند باید از شر آن‌ها به خدا پناه بُرد و از تفکر درآ ن روی‌گردان شد و باید دانست که این خطورت‌های درونی کار ابلیس است؛ پس از اهتمام دادن به آن‌ها باید اعراض کرد و به چیزهای دیگر مشغول شد. 
– یکی دیگر از ارشادات عملی جهت از بین بردن وسوسه، حدیث عبدالهوبن‌عمر‌بن‌عاص است که می‌گوید: بادیه نشینی نزد پیامبر آمد و از چگونگی وضو از ایشان سؤال نمود. او –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- هم با شستن هر عضو سه بار طریقه‌ی وضو را به او نشان داد و فرمود که: «وضو اینگونه است؛ هرکس زیادتر از سه بار اعضای وضویش را بشوید از حد گذشته و سنت را رعایت ننموده است». مفاد این حدیث این است که، کسی که از این حد بگذرد خلاف دستور پیامبر عمل نموده است. این برحذر داشتن برای کسی که در وضو گرفتن دچار وسوسه شده و اعضایش را چندین و چندین بار می‌شوید کفایت می‌کند. 
– ابو سعید خِدری –رضی‌الله‌عنه- روایت می‌کند از رسول خدا –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- درباره‌ی چاه خضاعه که حاوی چیزهای ناپاکی بود سؤال شد. در جواب فرمود: آب پاک است و اشیاء وارده آن را آلوده نمی‌کند. 
– از عائشه –رضی‌الله‌عنها- روایت است که فرمود: من و رسول خدا در حالی که هر دو جنب بودیم در یک تشت با هم غسل نمودیم. 
– عبدالهب‌بن‌عمر می‌گوید: همه‌ی مردم در زمان رسول خدا –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- از زن‌ومرد در یک ظرف وضو می‌گرفتند. 
– انس‌بن‌مالک روایت می‌کند: که بادیه‌نشینی در مسجد ادرار کرد و گروهی از اصحاب برآشفتند و قصد تنبیه وی را داشتند، پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: «او را به حال خودش واگذارید تا ادرارش به پایان برسد، آنگاه دستور داد مقداری آب را بر آن بپاشند». معلوم است که پاشیدن آب بر محل جز ازاله‌ی بوی آن، موجب از بین رفتن تمامی نجاست آن نمی‌شود، ولی پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- به این قدر اکتفا نمود و دستور به برداشتن خاک ننمود. 
– ابوهریره روایت می‌کند که رسول اکرم –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- فرمود: هرگاه کفش یکی از شما در اثر پیاده روی به شیء ناپاکی برخورد نمود (نگران نباشید چون بعد از آن در اثر راه رفتن) گِل، آن را پاک می‌کند. 
‌ام‌سلمه روایت می‌کند که: زنی از قبیله‌ی ابشیهی از پیامبر سؤال کرد که ‌ای رسول خدا! راهی که ما را به مسجد می‌رساند ناپاک است و دامن لباس‌هایمان به زمین برخورد می‌کند. هنگامی که باران ببارد دامن لباس‌هایمان خیس و کثیف می‌شود، در این صورت ما چکار کنیم؟ پیامبر فرمود: آیا بعد از آن راه پاکی وجود ندارد؟ آن زن گفت: بله ‌ای رسول خدا! ایشان فرمودند: این در مقابل آن [یعنی آن راه پاک موجب زدودن آن ناپاکی‌ها می‌شود]. 
   از این دو حدیث اخیر سماحت و آسانگیری اسلام در رابطه با مسائل طهارت کاملاً به چشم می‌خورد. پس‌ ای کسی که مبتلا به وسوسه گشته‌ای! بدان‌ که این احادیث در تمام زمینه‌های عبادات، طهارت و سایر امور زندگی نمونه‌های بارز عملی هستند و بیان می‌دارند که پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- چگونه این درد را علاج نموده است و چه‌طور به امتش یاد داده که بر آن فائق آید و تمام سختی و مشقت‌هایی که در اثر وسوسه بوجود می‌آیند را از میان بردارد. 
   آگاه باش که ابلیس از باب حرص، بر درستی عبادات و شروط و ارکان، نواقض و مبطلات آن در درونت نفوذ (و تو را وسوسه) می‌کند. به وساوس او گوش نده و در امور عبادات متشدد و سخت‌گیر نباش؛ چون سخت‌گیری راه یهود به‌ شمار می‌آید که مشمول لعن و غضب خدا شدند. آنگاه که موسی –علیه‌السلام- آن‌ها را به ذبح گاوی (هرچه باشد) دستور داد؛ امّا آن‌ها نزد موسی آمدند و درباره‌ی عمر، شکل و علاماتش از وی سؤال کردند. آن‌ها برخود سخت گرفتند خدا نیز بر آن‌ها سخت گرفت تا جایی که بعد از تلاش و زحمات زیادی، تنها گاوی را با این صفات گیرآوردند و آن را به بهای گزافی خریداری کردند. 
   رسالتی که پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- مأمور ابلاغ آن است از هرگونه تشدّد و سخت‌گیری به دور است. خداوند متعال در قرآن پیامبر را مورد خطاب قرار داه و می‌فرماید: «قُل لاأسئَلُکُم عَلَیهِ مِن أجرٍ وَ مَا أنَا مِنَ المُتَکَلِّفِین» (ص:86)؛ ((ای پیامبر!) بگو من از شما در مقابل تبلیغ قرآن و رساندن دین خدا هیچ پاداشی نمی‌طلبم و سخت‌گیر هم نیستم). 
   حضرت عمر –رضی‌الله‌عنه- می‌فرماید: ما از تکلف بازداشته شده‌ایم. پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- در حدیثی خطاب به اصحاب می‌فرماید: «من در هر چه شما را آزاد گذاشته‌ام شما نیز مرا‌‌ رها سازید، چون پیشینیان شما را همین پرسش‌های فراوان و اختلاف پیدا کردن آن‌ها بر سر (تلقی و تطبیق اوامر و نواهی) پیامبرشان، به هلاکت انداخت؛ پس هر وقت شما را به چیزی فرمان دادم در حد توانایی خویش آن را انجام دهید و اگر شما را از چیزی بازداشتم از آن اجتناب ورزید». 
   حضرت عایشه –رضی‌الله‌عنها- روایت می‌کند که: عادت پیامبر –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- چنین بود که کاری را انجام می‌داد که در آن سهولت دیده می‌شد. خبر به پیامبر رسید که مردم از انجام آن (کارسهل) خودداری می‌کنند. ایشان نیز بعد از حمد و ستایش خدا فرمود: «این مردم را چه شده که کاری را که من آن را (به‌خاطر سهولتش) انجام می‌دهم، از آن خودداری می‌کنند. قسم به خدا من آگاه‌ترین و از خداترس‌ترین شما هستم». عمل به این احادیث برای کسی که مبتلا به وسوسه گشته (و خواهان رهایی از آن است) کافی و بسنده است. 
۵- مبتلا شده به وسوسه باید با ذکر و دعا خدا را به کمک و یاری بطلبد تا وی را از وساوس شیطان پناه دهد. خداست که ملکوت آسمان و زمین را در اختیار دارد. دل‌های مردمان در ید پرقدرت اوست، هرطور بخواهد آن‌ها را منقلب می‌سازد. هرگاه انسان مسلمان با خشوع و خضوع و اخلاص و صداقت به او پناه برد و از وی بخواهد که او را از وساوس شیطان حفظ نماید و اوقاتی را غنیمت بشمارد که در آن‌ها دعا اجابت می‌شود، مانند ثلث اخیر شب، هنگان سجده، پیش از اتمام نماز، ساعات پایانی روز جمعه و از آن‌ها استفاده نماید، خداوند دعاهای وی را اجابت می‌نماید و او را از نزغات و وساوس ابلیس محفوظ می‌دارد. از جمله‌ی زیبا‌ترین ادعیه و معوذاتی که در قرآن و سنت آمده‌اند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
– «وَ قُل رَبِّ أعُوذُ بِکَ مِن هَمَزَاتِ الشَّیَاطِین * وَ أعُوذُ بّکَ رَبِّ أن یَحضُرُون» (مؤمنون:۹۷-۹۸)؛ بگو پروردگارا! خویشتن را از وسوسه‌های اهریمنان در پناه تو می‌دارم و نیز خویشتن را از اینکه با من گرد آیند در پناه تو قرار می‌دهم). 
– «وَ إمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطَانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللَهِ إنَّهُ هُوَالسَّمِیعُ العَلِیم» (فصلت:۳۶)؛ (هرگاه وسوسه‌ای از شیطان متوجه تو گردید خود را به خدا بسپار که او بس شنوا و آگاه است». 
از این دو آیه چنین برداشت می‌شود که خداوند متعهد شده است کسانی را که به او پناه می‌برند از مکاید و حیله‌های شیطان حفظ بدارد. رو به شیطان لعین چنین فرمود: «إنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إلا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوِین» (الحجر:۴۲)؛ (بیگمان تو هیچ‌گونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که (به وسوسه‌ی تو گوش فرا بدهند و) به دنبال تو راه بیفتند). شیطان طریقه‌ی حیله‌اش را بازگو کرد و گفت: «قَالَ رَبِّ بِما أغوَیتَنِی لاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الأرضِ و لاُغوِینَّهُم أجمَعِین * إلّا عِبادَکَ مِنهُم المُخلَصِین» (حجر:۳۹-۴۰)؛ (گفت پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه ساختی در زمین برایشان می‌آرایم و جملگی آنان را گمراه می‌نمایم، مگر بندگان گزیده و پاکیزه‌ی تو از ایشان). 
   پروردگار مهربان در حدیث قدسی درباره‌ی بندگان صالح و کسانی که بوسیله‌ی ادای فرایض و نوافل به او نزدیک می‌گردند می‌فرماید: بنده‌ام همچنان از طریق (افزودن) نوافل بر (فرایض) به من نزدیک‌تر می‌شود تا آنگاه که محبوب من گردد و آنگاه که محبوب من گردید من آن گوشی خواهم بود که او با آن می‌شنود و آن چشمی خواهم بود که او با آن می‌بیند و آن دست‌هایی خواهم بود که او با آن اعمال قدرت می‌کند و آن پاهایی خواهم بود که او با آن‌ها راه می‌رود؛ هرگاه از من درخواست چیزی کرد حتماً آن را به او عطا خواهم کرد و هرگاه به من پناه بیاورد حتماً به او پناه می‌دهم. 
   رسول اکرم –صلی‌الله‌علیه‌وسلم- سوره‌ها، آیات و دعاهایی را به ما خاطر نشان نموده است تا آن‌ها را در مناسبات مختلف بخوانیم و به‌عنوان سپری در برابر مکاید شیطان از آن‌ها استفاده کنیم تا از مکر و کید آن در امان باشیم، ازجمله‌ی آن‌ها عبارتند از: 
– خواندن سوره‌ی بقره؛ پیامبر امر فرموده است که سوره‌ی بقره را در خانه‌هایتان تلاوت کنید، چون شیطان به خانه‌ای که سوره‌ی مذکور در آن خوانده شود وارد نمی‌شود؛ 
– خواندن آیت‌الکرسی؛ 
– خواندم مُعَوَّذَتَین؛ پیامبر رو به ابن‌عباس کرد و فرمود: آیا تو را ازافضل‌ترین چیزی که انسان‌ها بوسیله‌ی آن به خدا پناه می‌برند با خبر سازم؟ و دو سوره‌ی معوذتین را برایش قرائت نمود. در روایتی آمده است که پیامبر فرمود: دو سوره بر من نازل شده‌اند، توسط آن‌ها به خدا پناه برید، زیرا هیچ کس نمی‌تواند به مانند این دو سوره به خدا پناه برد؛ این دو سوره معوذتین هستند؛
– و همچنین ادعیه و اوراد کثیری که در کتاب‌های اذکار موجود هستند. 
«با اندکی حذف و اضافه»

محمدعید العباسی

ترجمه: ماموستا اسماعیل ابراهیمیان – مهاباد

نمایش بیشتر

اسماعیل ابراهیمیان

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ فعال دینی و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا