تاریخسیره نبوی

علاقه ی پیامبرﷺ به کار و تلاش

علاقه ی پیامبرﷺ به کار و تلاش

 دین اسلام همه ی پیروانش را به کار کردن تشویق می کند زیرا کارکردن تمرینی است بر صبر، استقامت ، مهارت ، امانت ،   فرمان پذیری ، بکارگیری فکر و اندیشه وتقویت جسم ، پیشرفت افراد و گروه ها و تحکیم روابط یک ملت ، واگرتلاشهای مداوم وبه جا نبود سیر پیشرفت آدمی دررسیدن به آرزوهایش متوقف می شد و بشریت به این تمدنی که بدان دست یافته نمی رسید.
اسلام از بیکاری ، سستی و تنبلی نفرت دارد ، زیرا بیکاری مرگی است پنهان وآرام و تمامی نیروهای آدمی را از بین می برد ومنجر به مفاسد و شرورفراوانی می گردد.
تاریخ گزارش می‌دهد : که وقتی رومیان به آسایش و تن آسایی روی آوردند ، و به کار گرفتن بندگان برای انجام کارهای شان میان آنان رایج شد، کار کردن در نزدشان پست می نمود و آن را منافی افتخارات خود می دانستند وتنبلی و رفاه طلبی خوی وعادت طبقات حاکمه شد ، بنابراین اندک اندک به سوی سراشیبی سقوط و نابودی افتادند.

(برتون) معتقد است که تنبلی مرگی سریع و سمی کشنده برای جسم و عقل است ، بی گمان تنبلی عقل بدتراز تنبلی جسم است ودانایی وزیرکی بدون عمل دردی علاج ناپذیر وعامل زنگار روح است ، وهمانگونه که در یک برکه راکد کرم ها و پلیدیها و ناپاکیها زیاد می شوندهمانگونه نیز افکار زشت و تباه کننده در شخص تنبل رشد می کنند ، وروحش را پلید می سازند وافکارش رامضطرب وجسمش را ضعیف می کنند ، وهر اندازه ثروتمند وبهره مند از نعمات زندگی باشد ، به جهان با خشم وتنفر وکینه می نگرد.

شمه ای ازعلاقه ی پیامبرﷺ به کارکردن :

پیامبراسلامﷺ درزمینه ی کارکردن تنها به ارشاد و نصیحت اکتفا ننمودند ، (زیرا خود نصایح نیز نیازمند الگو واسوه هستند ) بلکه نصیحت کرد وشخصا با زندگی روبرو گشت وبه مبارزه با مشکلات رفت وگفته هایش را عملی نمود و در این زمینه پیامبرﷺ بزرگترین نمونه‌ و اسوه ای است که از ایشان پیروی می شد.

پیامبرﷺ در دوران کودکی و نوجوانی گوسفند می چراند ، در کودکی با برادر شیری اش در قبیله ی بنی سعد گوسفند می چراند، وگاه گوسفندان را به خارج از مکه می برد، به همین خاطر است که می فرمایند : “ما من نبی ٳلا وقد رعی الغنم “؛ هیچ پیامبری نیست کە گوسفند چرانی نکردە باشد ،بە ایشان گفتە شد وشما نیز ای رسول خدا ﷺ ؟ فرمود: ومن نیز

پیش از نبوت بە کار تجارت می پرداخت ،خدیجە دختر خویلد تاجری دارای مال وشرف بود ، جمعی ازمردان را جهت کار با اموالش با دادن مقداری از سود استخدام می کرد ، اما وقتی خبر صداقت ،امانت ، وپاکی اخلاق پیامبرﷺ بە او رسید شخصی را پیشش فرستاد تا بە او بگوید کاروان تجارتی اش را بەهمراهی غلامش “میسرە “بە شام ببرد ودر مقابل آن مزد بیشتری از آنچە بە دیگر تاجران می دهند بە ایشان عطا می کند ، پیامبرﷺ پذیرفت وهمراە “میسرە” با کاروان تجارتی خدیجە بە شام رفت.

هنگامی کە قریشیان با قبایل عرب ویهود گرد آمدە بودند وبە سوی شهرمدینە حملە کردند ، پیامبرﷺ فرمان داد خندقی بە دور شهر مدینە حفر کنند وخود نیز در آن کار میکردند ، کلنگ می‌زد وخاک را بردوش خود حمل می کرد ، چنان کە سفیدی شانه‌هایش آشکار می‌شد.

واصحاب کرام(رزای خدا بر آنان باد )در مورد مردی کە اسمش ‌[جعیل] بود وپیامبر ﷺ نامش را بە [عمرو] تغییر دادە بود شعر زیررا می خواندند: 

سماه من بعد جعیل عمرا

                      وکان للبائس یوماً ظهرا

پیامبراورا بعد از جعیل، عمرو نامید

                         وامروز پشتیبان افراد بینواست

وهر گاه به کلمه “عمرا” می رسیدند، پیامبر نیز می فرمود :عمرا

وهرگاه می گفتند “ظهرا” پیامبرﷺ نیز می فرمودند :ظهرا

 

پیامبراکرم ﷺ در حین کندن خندق می فرمود :

لاهــم لـولا انـــت مــا اهتدینــا

                       ولا تــصدقنــا ولا صلیـنـــا

فـأنزلـن ســکینــــه علینـــــا

                        وثــبــــت الأقــدام‌ ٳن لاقینا

والمشرکون قد بغوا علیــــنا

                        وٳن ٲرادوا فتنـــــــه ٲبینـــا

ترجمە : بارا خدایا اگرتو نمی بودی ما هدایت نمی یافتیم وزکــات نمی دادیم ونمــــازنمی خواندیم ، پــس آرامـــش رابرمـا نـازل کن واگـــربــا آنـان روبــرو شدیــم قدمهـــایمــان را ثابـــت گــردان ، همانا آنـان بـرمـا سـرکـشـی کـردند وهـرگـاە خــواهــان فتنــە بـودنـدمــاکـنار گرفتـیم.

سلمان فارسی (رض)درمورد آزادیش ازدست مالـک یهودی خود می گوید: پیامبربە من فرمود:ای سلمان مکاتبە کن(نوعی معاملە بردە با آقایش کە طبق آن بردە در ازای آزدیش باید وجهی بپردازد یا کاری انجام دهد )؛ من نیزبا آقایم مکاتبە کردم ومتعهد شدم درازای آزادی۳۰۰ اصلە نهال خرما بکارم و ۴۰۰ اوقیە نیزبپردازم‌ ومزرعەی آقایم را احیا نمایم.

پیامبرﷺ هنگامی کە ازمکاتبەی سلمان خبردارشد بە یارانش فرمود:

برادرتان را یاری دهید ،اصحاب کرام) (رض)نیز با آوردن ۳۰۰ نهال خرما بە یاری سلمان شتافتند

بعد پیامبرﷺ بە من گفتند : ای سلمان بروبرای آنها چالە حفر کن ، شروع بە کارکردم وپس ازاتمام کارنزد پیامبرﷺ آمدم ،ایشان شخصا با من بە مزرعە آمدند ما نهالها را پیشش می آوردیم واو بادستان مبارکش تمام آنەا را کاشت.

وقتی کە کار کاشتن نهال‌ها بە اتمام رسید ، تنها پرداخت ۴۰ اوقیە مال بر عهدەام ماندە بود ، کە شٸ تقریبا بە اندازە یک تخم مرغ ازطلا پیش پیامبرﷺ آوردند واو فرمود: سلمان با مکاتبەاش چە کارکرد؟

من‌ را صدا زدند وفرمود : این را بگیرومالی کە برعهدەات می باشـد پرداخت کن ، من نیز آن را گرفتم وبە میزان ۴۰ اوقیە از آن را وزن کردم وتمامی حقم را پرداخت کردم وآزاد‌ شدم وهمراە پیامبر بە عنــوان یک مرد آزاد درجنگ خندق شرکت کردم وبعد ازآن در هیچ غزوەای غیبت نداشتم

پیامبرﷺ فردی متواضع وخوش مشربی بود ، کە شتران را علف می داد، آنها را می بست ، خانە را جارو می کرد، گوســفندان را می دوشیــد ، کفشهایش را پینە می زد ، لباسهایــش را وصلە مـی زد، خادمش را در آردکردن گنــدم یاری می داد وچیزی را کە ازبازار می خرید خود بە خانە حمل می کرد

شخصی از انصار پیش پیامبرﷺ آمد ودرخواستی ازایشان نمود ، پیامبرﷺ بە اوگفت: آیا در خانەات چیزی داری؟  گفت : بلە گلیمی داریم کە قسمتی ازآن را می پوشیم وقسمتی را زیرانداز می کنیم وکاســەای کە در آن آب می نوشیم ، پیامبرﷺ فرمود: آنها را پیشم بیار ، آنها را آورد وپیامبرﷺ آنها را بلند کرد وفرمود: چە کسی این پلاس وکاسە را می خرد؟

مردی گفت: من آنها رابە یک درهــم می خرم ،پیامبرﷺ فرمود : چە کسـی بیشتر می دهد؟ مردی گفت : من با دو درهم آنها را می خرم ، پیامبرﷺ آنها را بە او فروخت ودودرهــم را گرفت وبە مردانصاری داد وفرمود : با یک درهــم مقداری غذا برای خانوادە ات بخر وبا درهــم دیگـر تبری بخر وپیش من بیاور، مرد نیز تبـررا خرید و پیــش پیامبرآمد ، پیامبرﷺ دستەای چوبی برای آن ساخت وتبـر را محکم کرد وفرمود : برو هیزم جمع آوری کن  ونجاری کن وبفروش وتا پانزدە روزدیگر بە دیدارم بیا !؟

مرد چنان کرد وبعد از پانزدە روز پیش پیامبرﷺ آمد ، درحالی کە ۱۰ درهــم بە دست آوردە بود وبا آن لباس وغذا خریدە بود ، پیامبرﷺ بە او فرمود:این برایـت بهتراست تا اینکە درخواست کردنـت در روز قیامت مانند خالی درصورتت ظاهر شود ، بیگمان گدایی جز برای فقیر ناتوان وتیرە بخت ، یا بدهکار ناتوان ، ازپرداخـت وام شایستە نیست.

کار و اشتغال در سیره پیامبرﷺ

ما أَکَلَ أَحَدٌ طَعَاماً قَطٌّ خَیراً مِن أَن یَأکُلَ مِن عَمَلِ یَدِهِ

هیچ کس تا بە حال غذایی بهتر ازآن را کە با دستان خود کسب کردە باشد نخوردە است

عن أنس (رضی الله عنه) قال قال رسول الله (صلى الله علیه وسلم) [مَا مِن مُسلم یَغرِسُ غَرْسًا أو یَزرَعُ زَرْعًا فیأکُلُ مِنه طَیرٌ أو إنسَانٌ أو بهیْمَهٌ إلا کان لهُ بهِ صَدقَهٌٌ].

ازانس (رزای خدا براوباد) گفت کە پیامبرﷺ فرمودند : هرگاە مسلمانی درختی بکارت یا محصولی را کشت کند ، وپرندەای یا انسانی یاحیوانی ازآن بخورد برایش صدقە  محسوب می‌شود.

دومرد نزد پیامبرﷺ آمدند وخواهان گرفتن صدقات شدند ، پیامبرﷺ با چشمانش آنان را بە خوبی نگاە کرد وآنان را تنومند وچابک دیدند، سپس فرمود: اگربخواهید بە شما می‌دهیم اما بدانید انسانهای بی نیاز وقادر برکسب وکار سهمی درصدقات ندارند ، ایشان منظورشان این بود کە اگربخواهید بە شما می دهیم ، ومن شما را بە حال خودتان می سپارم ، اگرثروتمند باشید ویا توانایی کارکردن را داشتە باشید گناە وعقوبت این کار را متوجە خودتان می دانم .

 در حدیثی دیگر پیامبرﷺ می فرماید : إن قامت الساعه وفی ید أحدکم فسیله فإن استطاع أن لا تقوم حتى یغرسها فلیغرسها”

اگر قیامت فرا رسید ودردست یکی از شما قلمه ای وجود داشت ، اگر به اندازه کاشتن آن فرصت داشتید حتماً آن رابکارید.

انس بن مالک (رض)می فرماید: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ازجنگ تبوک برمی گشت، سعد انصاری ـ یکی از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامی که رسول الله ﷺ با او دست داد، لمس دست های زِبْر و خشنِ مرد انصاری، پیامبرﷺ را تحت تأثیر قرار داد. برای همین، از او پرسید: چرا دست های تو این چنین کوفته و خشن می باشد؟ آیا ناراحتی خاصّی به دستان تو رسیده است.
فرمود: یا رسول اللّه!ﷺ این خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله ی آن ها زحمت می کشم و مخارج خود و خانواده ام را تأمین می نمایم.
پیامبراکرم ﷺ دست او را بوسیده و فرمود: این دستی است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.

در روایتی آمده است که: روزی پیامبر اکرم ﷺ با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند ، در آن میان چشمان آنان به جوانی نیرومند وزیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبرﷺ گفتند: یا رسول اللّه! اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می کرد، چقدر شایسته مدح و تمجید بود! حضرت فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان برای تأمین معاش می کوشد و انگیزه او بی نیازی از دیگران است، او در راه خدا قدم برداشته ، و اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می کند و اگر مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد ، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدّسی دارد.


تهیه و نگارش : محمد محمودی

ـــــــــــــــــــــ

منابع :

۱ـ تیسیر الوصول

۲ـ فتح المبتدی

۳ـ  الاحیاء علوم الدین

۴ـ کنزالعمال

۵ـ الجامع الصغیر

۶ـ سیرە ابن هشام

۷ـ من اخلاق النبی

نمایش بیشتر

محمد محمودی

نویسنده و مترجم آذربایجان غربی- سردشت فعال دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا