تاریخ

پیامبر با دخترانش چگونه رفتار می کرد؟

روزی در خانه پیامبر ، آن حضرت با دخترانش چگونه بود (بخش۵)

ترجمه از کوردی : سه وزه حیدری

در دوره جاهلیت تولد دختران برای پدران مایه ننگ بود، این ننگ حتی دامن طایفه و قبیله را هم می گرفت، به منظور رهایی از دست دخترانشان در آن دوره  فقط به فکر زنده به گور کردنشان بودند و با خود می گفتند: از ترس رفتن آبرو و رسوا شدن، این کار می کنیم که مبادا مردم بفهمند دختر برایشان به دنیا آمده است ؛ پس آنها را در سن کودکی زنده به گور می کردند و این زنده به گور کردن ها به شیوه های مختلفی انجام می شد؛ کسانی بودند که وقتی همسرشان می خواست وضع حمل کند چاله ای حفر می کردند و منتظر می ایستادند اگر نوزاد دختر بود آن را درون چاله می انداخته و خاک بر سرش می ریختند ولی اگر پسر بود او را با خوشحالی و هلهله به همراه مادر به منزل می بردند!

 شیوه ای دیگر این بود که دختران را تا شش سالگی بزرگ می کردند ، روزی از روزها  پدر خانواده به مادر دستور می داد که لباس زیبا و قشنگ به تن دخترشان کند و وی را خوش بو نمایدد تا همراه خود به تفریح و سفر ببرد! مادر مظلوم هم این کار را می کرد غافل از اینکه در بیابان چاله ای بزرگ برای  دختر بخت برگشته اش حفر شده است ! وقتی به آنجا می رسیدند پدر خطاب به دختر می گفت: آنجا را نگاه کن و خودش از پشت او را به داخل چاله هُل می داد و خاک بر سرش می ریخت ….

در این عصر و دوران جاهلی محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد و دینی آورد که به زن احترام می گذاشت ، در دین جدید زن مکرم و گرامی است ؛ خواه این زن مادر باشد، همسر باشد و یا دختر ، چه خاله باشد یا عمه و…

دختران در دل پیامبر از جایگاه خاصی برخوردار بودند و به آنها احترام فراوانی می گذاشت، هرگاه دخترش فاطمه پیشش می رفت پیامبر قبل از رسیدن فاطمه بلند می شد و وی را بغل می کرد و در جای خود او را می نشاند و آن حضرت مرتب به دیدنی دخترانش می رفت و آنان را بسیار دوست می داشت.(۱)

پیامبر با آن همه عشق و محبتی که به دخترانش داشت؛ در برابر طلاق دو دخترش ام کلثوم و رقیه از طرف عتبه و عتیبه پسران ابولهب ؛ آنگاه  که سوره مسد((تبت یدا ابی لهب و تب…..)) در نکوهش پدر و مادرشان نازل شد (۲) باز صبر پیشه کرد و منتظر پاداش اخروی ماند و تبلیغ دین را لحظه ای قطع ننمود.

 هنگام روبرو شدن با دخترانش همیشه خوشرو و خوش برخورد بود، مادر مسلمانان عایشه(رض) تعریف می کند: همسران پیامبر کنارش نشسته بودند در این حال فاطمه وارد شد، پیامبر که وی را دید خوشحال شد و فرمود: خوش آمدی دخترم و وی را کنار خودش نشاند!

همیشه به دخترانش سر می زد و احوالشان را می پرسید و مشکلاتشان را بر طرف می کرد…روزی فاطمه به نزد پدرش آمد و دستانش را به پدرش نشان داد و گفت : از سختی کار دستانم تاول زده و از پدرش خواست که اجازه دهد خدمتکاری بگیرد…حضرت علی جریان شکایت فاطمه به رسول الله را برای مادر مؤمنان عایشه تعریف می کند و می گوید: پیامبر فردایش و در حالی که من و فاطمه در کنار هم خوابیده بودیم به منزل ما تشریف آورند ، خود را جمع و جور نمودیم ، پیامبر فرمود: از جای خود تکان نخورید و وسط ما نشست، آنگاه خطاب به ما فرمود: بیائید چیزی به شما یاد بدهم که از خدمتکار برای شما بهتر و با ارزش تر باشد؛ هر گاه خواستید که دراز بکشید و یا بخوابید این دعا را بخوانید، سی و سه بار الله اکبر، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمدلله و این از هر خدمتکاری برای شما بهتر است.

پیامبر بهترین الگو است برای ما در صبر نمودن و شیون و زاری نکردن، آن پیامبر همام همه فرزندانش به جز فاطمه جلوی چشمانش فوت کردند  با این حال هیچ گونه حرکتی که حاکی از جزع و فزع باشد از وی سر نزد و هرگز به سر و صورت خود نزد و یقه خود را پاره نکرد! و برای عزاداری آنها غذا و سفره ای به عنوان مجلس ترحیم بر پا نکرد؛ بلکه صبر و تحمل را پیشه ساخت و به امید پاداش خداوند به قضا و قدر الهی راضی شد.

پیامبر الگو و نمونه ای عملی برای ماست و سخنان گران بها و گهرباری برای ما بجا گذاشته است که مایه دلنوایی دل های غمگین و مایه آرامش درون ما ست .

 یکی از سخنان گران سنگ آن حضرت این است که در هنگام ناراحتی و مصیبت بگوییم: ((انا لله و انا الیه راجعون اللهم أجرنی فی مصیبتی و اخلف لی خیراً منها))(۵)

خداوند این جملات را پناهگاه مصیبت زدگان می داند و می فرماید: ((إنما یُوَفی الصابِرونَ أَجرَهُم بغیر حِسابٍ،الزمر: ۱۰))

 والسلام

نمایش بیشتر

سه وزه حیدری

@ مترجم وشاعر @ آذزبایجان غربی - مهاباد ☑ کارشناسی روانشناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا