آشنایی با شیطان پرستی (۲-۱)
شیطان پرستی(Satanism) یک مکتب نوپدید دینی یا حرکت فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و پیش از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند و او را بعنوان خدا می پرستند.
مقدمه
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود ، به کجا میروم، آخر ننمایی وطنم.
در ادیان الهی پاسخهای روشنی به پرسشهای این شعر داده شده است، اما برخی از زمینهها باعث شد که برخی از ادیان کلاسیک به پسزمینه زندگی انسان مدرن رانده شوند و توانایی پاسخ دادن به سؤالات امروزی بشر را نداشته باشند. در دایرهالمعارف ادیان جدید، بیش از ۲۵۰۰ دین و مرام جدید که هر کدام متدینین و مؤمنین خاص خود را دارند شناسایی شده است.برخی از این ادیان و مکاتب بسیار فعال هستند مانند ، «کلیسای شیطان»، «شاهدان یهووه»، «کلیسای علمشناسی»، «فرزندان خداوند»، «اکنکار» (دیننور و صورت)، «مورمونها» و «جامعه بینالمللی وجدان کریشنا»، که فضای عینی و تبلیغات رسمی را در سطح جهان دارند. برخی دیگر هم مانند، زیرمجموعه ذن و بودیسم، که در ایران تحت عنوان ووشو تبلیغ میشوند وجود دارند. دسته دیگری از این ادیان هم بیشتر مجازیاند و در اینترنت فعالیت میکنند و در فضاهای عینی حضور ندارند. شیطان پرستی به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد ( archetype ) می داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول میداند و این نوع شیطان پرستی اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود. شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت، طبیعت شهوانی، مرگ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. شیطان نماد آزادی و رهایی انسان و هوش و تفکر هست. آنها معتقد هستند آدم وحوا در بهشت توسط خدایی بی رحم زندانی بودند و نمی دانستند می توانند قدرتی به اندازه خدا داشته باشند و شیطان به کمک عقل و خرد به انسان آموخت که می تواند قدرتی به اندازه خدا داشته باشد و خود را آزاد کند. امروزه شما می بینید که دانش انسان به جایی رسیده است که به فضا میرود بیمارهایی خطر ناک را درمان میکند و حتی قادر هست که انسان را شبیه سازی کرده و بسازد. اما آیا این به آن معنا هست که قدرت انسان به خدا میرسد!هرگز. در واقع این یک توهم و فریب بزرگ هست که توسط شیطان پرستان به انسانهای دیگر هم القا می شود. این فریب خوردگان باید بدانند که خود شیطان و پرستندگانش نمیتوانند حتی یک قدم هم فراتر از قوانین فیزیک و طبیعت الهی پا را فراتر بگذارند و این فقط توهم قدرت و توهم دانش هست که شیطان پرستان اسیر آن هستند.
شیطان در قرآن
شیطان دشمن سرسخت انسان که از خلقت حضرت آدم تا به امروز پی در پی با او به مخالفت پرداخته، اهمیت شناخت و نحوه مواجهه با او از موضوعات مهم قرآنی است. در قرآن درباره شیطان آمده است: شیطان موجودی از گروه جنیان است ( کهف ۵۰)، چون جنیان از جنس آتش بی دود هستند بنابراین شیطان نیز از آتش است (حجر۲۷، الرحمن۱۵)، او در مقابل رب دست به طغیان زد ( مریم ۴۴)، و به او کفر ورزید ( اسراء۲۷)، علت کفر و عصیان او در مقابل خدا به دلیل تمرد از سجده به پای انسان بود (بقره ۳۴)، چون انسان به اسماء الهی آگاهی یافته بود و شیطان از این علم بی بهره بود (بقره۳۱)، او جنس خود را که از آتش بود برتر از خاک که جنس آدم است می داند و بر این اساس کینه و دشمنی انسان را سخت به دل گرفته است ( اعراف۲۲، یوسف ۵، اسراء۵۳ ، فاطر۶ ، زخرف ۶۲)، و با سرکشی که به درگاه رب نموده است (نساء۱۱۷) او را وادار به دخالت در کار خدا بدون داشتن علم و آگاهی کند( حج ۳)، دشمنی خود را با آدمیان به رخ آنها بکشد ( زخرف ۶۲)، آنها را وادار به طغیان کند (اعراف ۱۷۵)، و حتی با داشتن علم الهی نیز ممکن است این طغیان و غوا صورت پذیرد. او سعی می کند به وسیله انسان خلقت خدا را دگرگون کند( نساء ۱۱۹) و سعی می کند که حزبش را بر جهان مسلط کند ولی خداوند حزب او را دچار خسران می کند (مجادله ۱۹)، و نهایتاً سعی می کند که با مسخ کردن انسان و تصرف او، عذاب خدا را برا او جاری سازد (ص۴۱)، و او را به سوی عذاب سعیر سوق دهد ( لقمان ۲۱) ، در دلش دائماً حزن و اندوه جاری سازد ( مجادله ۱۰)، آنها را به آخرت بی اعتقاد گرداند و در قیامت آنها را در کنار خود محشور ببیند ( مریم۶۸).
شیطان ندای «أنا ربکم الأعلی» را که روزی به واسطه فرعون سر میداد، امروز خود بی واسطه سر میدهد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «شیطان شما را به فقر و تهی دستی میخواند و شما را به فحشا و بدی امر می کند اما خداوند شما را به آمرزش و فزونی در روزی وعده میدهد»( بقره ۲۶۸).
شیطان کیست و یا چیست؟ از انسان چه میخواهد؟
کلمه شیطان (ج شیاطین) از ماده «شطن» یعنی دور شده و رانده شده از آفریدگار مطلق و یا از ماده «شاط » به معنی هلاک شدن است. وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم و بدبختی افراد بشر گردد. در قرآن و روایات اسلامی آمده که وی بزرگ جنیان بود و عزازیل نام داشت. چون از امر الهی مبنی بر سجده کردن آدم (ع ) امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد. او تا روز رستاخیز زنده است و جز بندگان مخلص را اغوا می کند. نام های دیگر او عبارت اند از : اهریمن، رأس الکفر، جم ، خابل ، خیتعور، سفیف ، سرفح ، غَرور، ابوقره، شر، اجدع ، بلاز، شیخ نجدی ، ابولبینی ، ابوخلاف ، خناس ، حارث ، باطل ، ابومره ، ابوالعیزار، عزازیل ، اجدع ، ابوالجن ، ابوفزه ، ابوکروس ، ابولیلی ، ابومخلد، الابیض ، دیو، مهتر دیوان، پدر پریان. ابلیس (ج ابالیس، ابالسه) از ماده «ابلاس» به معنی نومید کردن است.
شیطان در ادبیات عرفانی ما، شخصیتی است که مظهر وسوسههای عمیق انسانی است. در ادبیات ادیان، جایگاه و پایگاه او ضد مسیح است و در مرتبه بالاتر ضد خداوند است. اما در هستی، به معنویات و اخلاقیات معنا میدهد، البته این معنا دادن به معنی داوری نیست. اگر شیطان نبود که انسان را وسوسه کند، اگر فضای زندگی انسان یکسره در بهشت بود و هبوطی رخ نمیداد، معنای زندگی برای بشر دستنیافتنی نبود، اگر امکان وسوسه نبود، سره از ناسره تشخیص داده نمی شد، در اکثر ادیان کلاسیک، شیطان کسی است که در هستی جایگاهی دارد، این جایگاه هم به واسطه، وسوسه انسان است. بر اساس عرفان اسلامی با کشتی گرفتن با او، موحدین از غیر موحدین تشخیص داده میشوند. شیطان نقش یک وسوسهگر را دارد. جایگاه شیطان، از هستی و زندگی انسان قابل حذف نیست، نقش شیطان در هستی یکسره منفی است، اما برای توحید و برای رستگاری، جایگاه شیطان، قابل توجه است. با وجود شیطان است که میتوان به معنای فضلیت و رذیلت پی برد. امکان اختیار و زندگی اخلاقی در مقابل زندگی غیر اخلاقی با شأن و جایگاه منفی اما حقیقی شیطان قابل بررسی است.
راز پرستش شیطان
هدف اصلی شیطان پرستی، پوچ جلوه دادن زندگی بشری و نادیده انگاشتن معنویت و به محاق بردن پروردگار عالم ، معلق نگه داشتن جوانان بین زمین و آسمان و معلق میان دین و خانواده، معلق بین حقیقت و مجاز است تا به پوچی برسد. اکثر افرادی که پیرو شیطان پرستی هستند در نهایت به پوچی رسیده و خودکشی میکنند. علت اینکه چرا انسانها در دوران مدرن دنبالهرو شیطان میشوند این است که انسانهایی که از درون، افسار گسیخته هستند و به آرامش درونی و آسایش بیرونی دست نیافتهاند به دنبال ملجا و جایگاهی برای جبران افسار گسیختگی شان هستند، شیطان پرستی بهترین ملجا و پناه برای این افراد است. در شیطان پرستی همه چیز مجاز است، در این آیین سیاه، هر نوع لباس و پوشاک و هر نوع خوراکی مجاز است و هر نوع رفتار و ادبیاتی بدون محدودیت و بدون هیچ ساختار مشخصی آزاد است. انسان افسار گسیختهای که از محدودیت فراری است و مسئولیت اعمال خود را به هیچ عنوان نمیپذیرد، بهترین ملجا و پناهش شیطان پرستی است. شیطانی که از عالم تاریکی و عمق بدی و پلشتی، ندا میدهد که آزادی مطلق و هر آنچه که می خواهید نزد من است. به سوی من بیایید بدون هیچ محدودیتی. شیطان با شیپور انکار خودش بسیاری از انسانهای برون جسته از فضای وحدانی را به سمت خود میکشد و موجب میشود تا شاخهای در دین پژوهی تحت عنوان «شیطانپرستی» بوجود بیاید یا به بیان دقیقتر کلیسای شیطان شکل بگیرد. هر چند در نگاه دینی، شیطان نادیده انگاشته میشود. در نگاه جامعه شناختی، پیروان شیطان افرادی هستند که ادعاهای خاصی دارند و تصور میکنند، راه نجات را یافتهاند و میخواهند آن را به بشر ارائه دهند.
تاریخچه شیطان پرستی
شیطان پرستی در نواحی امریکای لاتین، امریکای جنوبی و افریقای مرکزی به قرن ها قبل از میلاد مسیح برمیگردد و قبایلی که آثاری از آنها باقی مانده است این ادعا را تصدیق میکنند. در اکتشافات به دست آمده در امریکای جنوبی یکی از قبایل این قاره که اعتقاد بسیاری به خوب و بد داشتند شیطان را پرستش میکردند. حتی قربانی هایی را از انسان به شیطان هدیه میکردند که مکانهای انجام مراسم قربانی هنوز وجود دارد و اجساد مومیایی به دست آمده و نوع کشته شدن ها نشانگر قربانی شدن این انسانها (که در آنها بیشتر زنان به چشم میخورند) است. در افریقای مرکزی و در دشتها و کویرهای سوزان این قاره نیز در قبایلی که معروفترین آن قبیله “اوکاچا” میباشد، شیطان به عنوان قدرت مطلق زمین و آسمان و پدید آورنده آن و خدای خشم و نفرت پرستش میشد و حتی قربانی هایی نیز در مواقع خاص به آن اهداء میشد. البته شیطان پرستی در زمان پیدایش زبان و خط و زمان مادها، سومریان، بابلیان و … نیز ادامه داشت تا در قرون ۱۴ -۱۵ میلادی شیطان پرستی نوین به وجود آمد. ویرایش جدید شیطان پرستی مدرن را کلیسای شیطان آنتونی لاوی (۱۹۶۶) و معبد ستی ها پایه ریزی کرده اند.
دستهبندیهای شیطان پرستی
شیطان پرستان به دو دسته فلسفی و دینی تقسیم میشوند. شیطان پرستی فلسفی، مبادی زندگی وحدانی و عدالت الهی را در کائنات زیر سوال میبرد، خداوند را به عنوان قدرت وجود کائنات میپذیرد،اما علم و حیات و قدرت مطلق خداوند و آخرت را نمیپذیرد. به طور استعاری میتوان گفت که دستان خداوند را فرو میبندد. این نوع از شیطانپرستی سعی میکند که حضور خداوند را در زندگی انسان کم کند. در شیطان پرستی دینی، خدا به محاق میرود و شیطان در جایگاه خدا مینشیند. نمادهای تخیلی-وهمی همراه با بت پرستی جدید که در قالبهای پوشاک، رفتار، ادبیات و نوع خاصی از آرایش است. مطلقا نمیتوان اذعان کرد که شیطان پرستان به معنای فلسفی شیطان پرستی رسیدهاند، اما نمیتوان انکار کرد که این افرادممکن است به شیطان پرستی دینی هم برسند. برخی افراد هم بواسطه متفاوت بودن شیطان پرستی را میپذیرند.
ارتباط شیطانپرستی با اصطلاحات مسیحی کلیسای شیطان، انجیل سیاه
اناجیل اربعه، تنها دستاورد جدی و قابل پذیرش در عالم مسیحیت هستند. انجیل هفتاد سال پس از مصلوب شدن عیسی، نوشته شده است. یک فاصله تاریخی بین عیسی (ع) و انجیل وجود دارد. در کنار انجیلهای قانونی، شاهد انجیلهای غیرقانونی و غیر رسمی هم هستیم. این انجیلها که تعداد فراوانی هم دارند، در میان «مورمونها»، «متدیستها» و حتی در فضاهای غیر رسمی پروتستانها هم وجود دارد و احتمالاً یک کتاب جدید به نام انجیل شیطان (Bible of Satan) هم وجود دارد. حوزه اناجیل این فرصت را فراهم میکند تا هرکسی بتواند به نام انجیل و عیسی سخنی بگوید و از حقیقت ندایی در بیاورد! حضرت مسیح، غیر از چند مورد معدود، هیچگاه خود را پیامبر معرفی نکرده، انجیلها پس از مصلوب شدنش نگاشته شدهاند و تشتت در کلیساهای مسیحی و تلاش برخی برای اینکه با زبان خود و فهم خود، با مسیح همراهی کنند، مزید بر علت شد تا مکاتب نوپدید از آیین مسیحیت ایجاد شود. امروزه کلیساهای فراوانی وجود دارند که هیچکدام دیگری را به رسمیت نمیشناسند.
بزرگ ترین فرقه های شیطان پرستی در دنیا
- کلیسای شیطان آنتوان زندور لاوی در سانفرانسیسکو ( ۱۹۶۶)
در عقاید لاوی انسان محور و مرکز عالم هستی است و این انسان است که خدا را میسازد و انسان را حاکم بر خدا و شیطان میداند. لاوی لقب پاپ سیاه را برای خود برمیگزیند و اعمال غیر متعارفی را انجام میدهد. اعمالی چون استفاده و نوشیدن خون، غسل تعمید با خون ، استفاده از اجساد مردار حیوانات، زنای با محارم، تجاوز و سوء استفاده جنسی کودکان در انظار عمومی، عریان شدن در میان جمع همراه با رقص آتش، همراهی با موسیقی دهشتناک و مدرن ، استفاده از نمادهای صهیونیستی، استعمال مشروبات الکلی و… . آنها انتقاد شدید از مسیحیت بنیادگرا دارند، مجسمهی بَفِمِت در دیترویت ساختند و مراسم « پینک مَس» برگزاری کرده اند.
اصول شیطانپرستی آنتوان لاوی عبارتند از : ۱٫ Atheism الحاد؛ در شیطانپرستی خدایی وجود ندارد. ۲٫Auto deists خود پرستی؛ خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست. ۳٫Not dualistic ؛روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد. ۴٫Materialistic ؛ اعتقاد به اصالت ماده ۵٫ وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی است. ۶٫ عدم پرستش شیطان، زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد. ۷٫ ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند. ۸٫ اعتقاد به لذت بردن در حد اعلای آن زیرا تمام لذات در خوشی دنیایی است و این خوشیها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده میکنند.
او قواعد ۱۱گانه و نیز گناههای ۹گانهای را برای شیطانپرستان تنظیم کرده است ولی آنچه مردم بعدها از شیطانپرستان در جهان میبینند به هیچوجه با این قوانین و گناهها سازگار نبوده بلکه بر ضد آنها است. مثلا در مورد قتل، تجاوز، قربانیکردن، حیوانآزاری، کودکآزاری و…، آنتوان لاوی آن را قبول نداشته و در فرامین خود آنها را رد کرده است. ولی در حال حاضر مراسم شیطانپرستی چیزی به جز انجام این اعمال نیست (تناقضگویی). ولی جای تعجب دارد که اگر آنها خود را خدا و آزاد از هر چیز میدانند پس چرا قوانین و مقررات و گناهانی برای پیروان خود ایجاد کردهاند. تیم برتون جمله جالبی درباره شیطانپرستان دارد: « شیطانپرستی آنارشی احمقهاست». این اختلافات و تناقضات زمینهساز بروز مشکلات زیادی در بین رهبران و پیروان شیطانگرایی شده است به شکلی که در سال ۱۹۷۵ شخصی به نام مایکل آکینو از کلیسای شیطان جدا شد و معبدی را با نام معبد ست بنیان نهاد. او برخلاف آنتوان لاوی به خدایی با نام شیطان اعتقاد داشت.
- لوسیفرگرایی
لوسیفر(به معنی “حامل روشنایی” یا “ستارهی صبح”) ، نماد آگاهی و آزادی از بردگی ذهنی است. هدف لوسیفرگرایی کمک به هر فرد است تا بتواند شعلهی سیاهِ دروناش (آتش عقل، تصور و هوای نفس) را شعلهور کند و به خودآگاهی برسد. لوسیفرگراها همه چیز را به پرسش فرا میخوانند.
- دو خداگرایی مسیحی
اعتقاد دایان وِرا به یک جنگ همیشگی میان خداوند و شیطان دارد و شیطان قهرمان قدرت کافی برای غلبه بر خداوند را دارد و در نهایت فاتح این جنگ خواهد شد و انسان را از شرارت و ظلم خدا آزاد میکند.
- شیطان پرستی ضد کیهانی (عرفانگرایی آشفته)
وِکسیِر۲۱۸۸ و جان نودوِید (عضو یک گروه موسیقی بلک متال) معتقدند که نظم کیهانی که توسط خداوند آفریده شده است چیزی نیست جز یک دروغ بزرگ، و ماورای این توهم یک آشفتگی بیپایان و بینظم است. خدایی به نام دِمیِرج (جهانآفرین) محدودیتهایی – زمان، مکان و بدن- را آفرید تا روح آزادمان را به بند بکشد. در این هنگام شخصیتهایی نظیر لاکی (یکی از ایزدان اسکاندیناوی) ، تیامت (مادر نخستین خدای بابل)، بعل (خدای باروری)، آسمودیوس و لیلیث ( در تلمود نخستین همسر آدم) و شیطان پا به عرصه نهادند.
- شیطانپرستی متعالی
مت دِ لُرد زِین (Matt “The Lord” Zane)با مصرف الاسدیLSD میتوانست شیطان را ببیند که از بهشت طرد شده است و مردی میدید که پیش از تولدش با شیطان همپیمان شد. طبق این پیمان، آن مرد باید از جهنم اجتناب میکرد. او در مسیر مخالف ارادهی خداوند قدم برمی دارد و به تکامل روحانی می رسد.
- ۶٫دیوپرستی
دیوپرستان با دیوان کار میکنند. هر دیو به صورت یک نیروی یا انرژی است که در جادوها به کمک فراخوانده میشود. شیطان، نمایندهی عنصر آتش است. دیوپرستان اعتقاد دارند اعمالشان به تباهی یا جزای الهی نمیانجامد، زیرا این اعمال صرفا در تداوم اسطورههایی است که نسل به نسل از مذاهبی به جای ماندهاند که مدتها از زمانشان گذشته است.
- سِتیها (شیطانگراها)
مایکل آکویینو (مرد دستِ راستِ لاوی) پس از جدایی از لاوی فرقه معبد ست را بنا نمود (۱۹۷۵).
ست پادشاه حقیقی تاریکی و نام خداوند مرگ و عالم اموات است. هدف شیطانگراهارسیدن به خپره (اسطوره مصری سوسک سرگین چرخان: ایزد دگرگونیهای حیات بود و همیشه از نو زاده میشد) است. هر فردی به دنبال یک تجربهی الهی میرود و همینطور اینکه از طریق توسعهی نفسانی، جادو و روشهای دیگر میتوان تجربیات الهی بیشتری خلق کرد تا اینکه عاقبت به سطحی از الوهیت رسید.
- ۸٫ قرمزهای شیطانی
تانی جاتسَنگ معتقد است که ریشهی واژهی شیطان (یا همان سِیتان در زبان انگلیسی) به ترکیبی از دو واژهی پیش از سانسکریت برمیگردد: ست یعنی “وجود”، و تان یعنی ” تبدیل شدن به”. قانونِ تان چگونگی سرایتِ ست درون هر موجودی را توصیف میکند. هر موجودی متاثر از نیروی درونیاش دائما در حال تغییر است و بر اساس محیط اطرافاش به تکامل میرسد. کسانی که مقابل ماهیتشان میایستند، کیپلاث( کسانی که با گرایشهای خویش در تضاد هستند) نامیده میشوند.
- ۹٫ شیطان پرستی چندخدایی
کلیسای عزازیل در شهر نیویورک با پیروان صراط چپ دایر است. آنها به بتهای متفاوت « خدایانِ برخاسته از غربِ جدید» تمرکز دارند مثل شیطان یاعزازیل ، لیلیث، پرومته (نمایندهی دانش و ادراک)، ایشتار(نمایندهی طبیعت و تمایلات جنسی)، پان و لوسیفرِ سوفیا. شیطان از طریق به چالش کشیدن و طرف سوال قرار دادن اصول عقاید، آدمها را به تفکر ترغیب میکند. آنها منکر وجود خدا هستند، و معتقدند قلمروی خدایان به طور کامل برای هیچ انسانی قابل شناسایی نیست، و بنابراین پیرو فلسفهای موسوم به اکنونگرایی هستند.
- ۱۰٫ فرقهی کاتولو
اعتقادات وِنجِر سِیتانیس با نوشتههای اچ.پی. لاوکرفت درباره شیطان پرستی، جادوی سیاه و صراط چپ در هم آمیختهاند. سِیتانیس ادعا میکند هر فرد درونِ الگویی به نام حقیقت پذیرفته شدهی عمومی محبوس است و وی قادر است حقیقت دروناش را طبق ارادهاش به هر شکلی درآورد. آنها به کاتولو، شیطان، نایِرلاثوتِپ، یوگ سُثُث (شخصیتهای داستانهای لاورکرفت) و تسالال اعتقاد دارند. آنها مدعی هستند کهنهایزدان ( بت یا هر موجود فراطبیعی باستانی) بینهایت سال پیش در زمین زندگی میکردند و دانش تاریک و محرمانهشان را به انسانها منتقل کردند. فرقهی کاتولو معتقد است انسانها زندگیشان را در زندان حقیقت پذیرفته شدهی عمومی سپری میکنند و تنها راه رهایی از این زندان، دستیابی به آگاهی حقیقی است. آن حقیقت نامهایی چون شعلهی سیاه، نشان شیطان، موهبت شیطان، یا ندای کاتولو دارد. خدایان آنها نمایندهی خودتوانمندسازی هستند؛ مفهومی که به عنوان عالیترین قانون این فرقه شناخته میشود.
کمال مولود پوری – مهاباد
ادامه دارد