اندیشه

برهان شر خداباوری یا خدا ناباوری

برهان شر

یکی از پدیده هایی که هر دو طیف خداباور و خداناباور درگیر آن هستند، شرور این جهان خاکی هستند که در بسیاری مواقع زندگی را بر آدمی تنگ کرده و آن را برای انسان غیر معقول و غیر هدفمند می نماید.

شرور که در تقسیم بندی فیلسوفان به دو طیف شرور اخلاقی مانند قتل و کشتار و ….. و شرور طبیعی مانند سیل و زلزله و ….. تقسیم بندی می شود واکنش متفاوتی را از دو طیف خداباوران و بی خدایان برانگیخته است.
این پدیده های غیرعادی که در ادبیات دینی به هیچ وجه از آن به شر تعبیر نمی شود، معقول سازی و مفهوم سازی آن برای یک فرد دیندار بسیار سهل و ساده بوده و درد و رنج کمتری را بر فکر دینی تحمیل می کند.
در واقع توحید اندیشی و به تبع آن معاداندیشی چنان جهان بینی ای برای یک فرد دیندار ترسیم می کند که چه بسا در برخی موارد از وجود این پدیدهای جانکاه و دردآور در راستای علو درجات خویش بهره برده و از آن استقبال می نماید.
در سیره ی صحابه مواردی وجود دارد که اگر چنان چه مدت مدیدی دچار مصیبتی نمی شدند در ایمان خویش به شک افتاده و از این که از سوی خداوند فراموش شده باشند در هراس بودند. حتی روایتی از رسول الله ص وارد است که فرموده بیشترین مصایب متعلق به پیامبران و سپس به ترتیب درجه ی ایمان، مومنان دچار بلایا و مصائب می شوند.
پس تحمل مصایب در راستای ابتلا و آزمایش الهی در تفکر دینی امریست بدهی که در کاهش درد و رنج آدمی در این حیات خاکی نقشی بهینه ایفا می کند و نه تنها کاهش دهنده ی درد و رنج است بلکه معقول ساز و مفهوم ساز هم می باشد.
و باید اقرار نمود که تنها تفکر دینی و معاداندیشی است که می تواند این پدیده های درد و رنج آور را برای این انسان خاکی هدفمند، معقول و مفهوم ساز کند.
وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم، و مژده بده به بردباران. سوره بقره آیه ۱۵۵
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
آن کسانی که هنگامی که بلائی بدانان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم. سوره بقره آیه ۱۵۶
در آیات بالا از سوره ی بقره هر دو تفکر توحید اندیشی و معاد اندیشی در راستای معقول سازی شرور و کاهش آلام و رنج های ناشی از آن به وضوح دیده می شود.
این شرور به همان اندازه که می تواند برای یک تفکر و جهان بینی دینی قابل هضم ک مفید باشد به همان اندازه و حتی بیشتر برای تفکر مادی وترسیم جهان بینی انها بنیان افکن است به گونه ای که هم می تواند برهانی در مقابل خداوند باشد و هم حیات پس از مرگ را خرافات را باوعلامت سوال جدی مواجه کند.
آلبرکامو در کتاب فلسفه ی سیزیف فلسفه ی خود را به یک معنا مواجهه انسان با شرور عالم توضیح می دهد. ایشان بر این باور است ما و یا هر انسان فکوری در زندگی متعارف خود معمولا غافلانه زندگی می کنیم و لحظاتی و در اثر اتفاقاتی از خواب برمی خیزیم و درباره ی خود و وضعیت خود تامل می کنیم که از نظر ایشان نوعی آگاهی درجه ی دوم برای انسان ها متولد می شود.
در واقع مواجهه با پدیده هایی که از حوزه ی فهم ما بیرون هستند و توضیح شان دشوار است و از فهم ما می گریزند، پدیده هایی که گویی از ما بیگانه اند و عقل پذیر نیستند ادمی را وارد تجربه ای می کنند تحت عنوان تجربه ی پوچ و عبثAbsurd که به یک باره تمام زندگی ادمی، هستی او و بودنش در این حیات خاکی با یک علامت سوال و پرسش مواجهه شده و ایده ی خودکشی در ذهن ادمی شکل می گیرد.
از نظر کامو خودکشی کردن متضمن یک اعتراف است، اعتراف به این که زندگی بارگرانی است که آدمی از فهم آن باز می ماند. بشر وقتی از فهم پدیده ای باز می ماند با جهان بیرون احساس بیگانگی کرده و از حمل بارگران و کشیدن بار تن درمانده شده و اقدام به خودکشی می کند.
پس متوجه می شویم اولین و مهم ترین اهمیت تفکر دینی در معقول سازی شرور و کاهش درد و رنج ناشی از آن است.
فرد دیندار از آن جایی که حیات فانی را ادامه حیات باقی تصور می کند و مرگ را پایان امال و ارزوهایش نمی داند و تجزیه ی این جسم‌خاکی در اثر پوسیدگی را به معنای نابودی و اتمام‌خویش تصور نمی کند در برابر این شرور ممکن است چند صباحی گیج و مبهوت گشته و ناراحتی هم او را در برگیرد ولی کم کم در راستای معقول سازی و مفهوم سازی زندگی پس از شرور بر امده و بر ان فایق و پیروز می گردد و حتی این شرور را وسیله و راهی در راستای سعاتمندی خویش در سرای باقی تصور می کند.

مصائب حیات فانی= سعاتمندی سرای باقی

فیلسوفان خداناباور حذف خداوند از باور و اندیشه ی آدمی است.
ایشان بر این باورند دو گزاره ی زیر را نمی توان در یک جهان با همدیگر تصور نمود؛
گزاره ی اول؛ خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیر محض وجود دارد.
گزاره ی دوم: در این جهان شرور وجود دارد.
ایشان در این راستا مثالی می اورند.
فرض کنید کودکی توسط فردی جانی ربوده شده است و در یک ساختمان مورد ازار و شکنجه قرار می گیرد.
فردی از انجا عبور می کند ان فرد نسبت به این اتفاق اگاه است، و همچنین توانایی نجات کودک را دارد اگر ان فرد در جهت رهایی کودک بر نیاید بایستی در خیر خواهی ان فرد شک نمود.
همین تفکر باعث شده است دوست خداناباور در اولین‌مواجهه با خداباوران چه در گروه خویش و چه در این گروه عکس هایی از نقص های ژنتیکی در ادمیان را در پیش چشم خداباوران قرار داده تا از این طریق خداباوران را در مواجهه ی با وجود خداوند در این حیات خاکی با یک علامت سوال جدی مواجهه نمایند.
البته ناگفته نماند که خداناباوران پاسخ دینی به شرور را وهمی( کامو) و خیالبافی( فروید) می دانند.
البته جدا از ورود در نقد اتهام این خداناباوران در وهمی و خیالبافی بودن پاسخ دینداران بایستی اذعان کرد وقتی شرور در این جهان گریز ناپزیر است و حتمی حتی پاسخ های وهمی و خیالبافانه هم در راستای کاهش درد و رنج ناشی از این شرور به مراتب بهتر از زندگی بادرد و رنج ناشی از این شرور است.
اگر بی خدایی منجر به حذف شرور می گشت به طور حتم حق با بی خدایان بود ولی ان‌جایی که بی خدا و باخدا شرور وجود دارد. معقول سازی، مفهوم سازی و کاهش الام و درد ناشی از شرور به هر شیوه ی ممکن بهتر از سرگردانی است.

ادامه دارد……

یوسف سلیمان زاده-  سقز

نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا