شبهاتشخصیت ها

مردی که برای زنده کردن مساله زن ،جان باخت

طاهر حداد ؛ مردی که برای زنده کردن مساله زن جان باخت

طه حسین: این جوان (طاهر حداد) دویست سال از زمانه خودش جلوتر است.
الحبيب القزدغلی: او اندیشمند مدرنیته در اسلام است.
او در تونس در آخرین روز های سال 1899 چشم به جهان گشود، سپس در کودکی قرآن را حفظ کرد. سپس در جوانی (1913) برای تحصیل علوم دینی به دانشگاه زیتون پیوست و در سال(1920) از دانشگاه زیتون موفق به اخذ مدرک گردید .اما بعد از مدتی و پس از انتشار افکارش مورد طرد جامعه قرار گرفت و از او تمامی حقوقش مانند حق اشتغال و ازدواج، سلب شد و مورد تکفیر علمای زیتون قرار گرفت و به دلیل اذیت و آزار جسمی و روحی ای که مردم به او وارد می کردند کنج عزلت گزید و در سال(1935) در سن 36 سالگی دار فانی را وداع گفت ..

او برای زنده کردن مساله زن در جوامع اسلامی و بالاخص تونس جان باخت، او در راه نفی از تقلید و رکود و تقدس گرایی و همچنین دعوت به اجتهاد و فهم مقاصد و روح قرآن زندگی کرد.او در کتابش ( امراتنا في الشريعة و المجتمع (1930))از وضعیت اجتماعی فرو مایه ای که زن مسلمان تونسی در آن به سر می برد سخن می گوید و هشدار می دهد:  که این آموزه هایی که چنین بحرانی ایجاد کرده اند مطلقا هیچ نسبتی با روح و جوهره و مقاصد شریعت اسلامی که آزادی و مساوات و عدالت و رحمت است ندارد.

طاهر حداد، در مقدمه کتاب إمرأتنا في الشريعة و المجتمع ، ضمن در آمدی که به تشریح سیاست تشریعی اسلام اختصاص داده ، می نویسد:

قرآن، احکام خود را به روش نگارش اصول و کتب ، تبویب نکرده است و از این رو، شریعتش نتیجه تطور در زندگی است، نه آن که فصولی باشد از پیش تعیین شده که باید بر زندگی تحمیل گردد. و این ، از مهم ترین عوامل انتشار آن در زمانی کوتاه بود.

زندگی عمری طولانی دارد و اندازه عمرش به اندازه تطوراتی است که از جوهر معنا و مهم ترین خصیصه هایش حکایت دارد. در فاصله بیست سال زندگی پیامبر و به هنگام تأسیس اسلام، نصوصی با نصوص دیگر و احکامی با احکام دیگر بر پایه همان سنت ازلی نسخ گردید .

چگونه ممکن است اسلام جاودانه را در برابر نسل ها و قرون پی در پی قرار دهیم و هیچ گونه تغییر و تبدلی پیدا نکنیم؟ به سخنی دقیق تر و روشن تر می خواهم بگویم : لازم است فرقی آشکار میان آنچه اسلام آورده و به خاطرش فرود آمده که جوهر و حقیقت آن است و با جاودانگی اش جاودانه است (مانند: عقیدۂ توحید و مکارم اخلاقی و اقامه عدل و مساوات میان مردم و آنچه از این قبیل است) و میان آن چه اسلام از شرایط عارضی و خلقیات راسخ جاهلی که مقصود اسلام نیست ، مشاهده کرده ، فرق گذاشت . پس هر آنچه اسلام برای این شرایطی احکامی مقرر داشته یا آن را تعدیل کرده ، تا زمانی که شرایط باقی باشد ، باقی است و هرگاه شرایط از میان برود، احکامش نیز از میان خواهد رفت و از میان رفتن شرایط و احکام زیانی به اسلام نمی ساند مانند مسائل برده و کنیز، چند همسری و مانند آن، که نمی توان آنها را جزیی از اسلام، قلمداد کرد.
(امراتنا في الشريعة و المجتمع، ص 22 _23)

همچنین در مورد بسیاری از احکام می گوید : این احکام احکام نهایی نیستند بلکه مولود وضعیت اجتماعی عصر نزول هستند . وضعیت زنان در جامعه نزول وحی، بیش از هر چیز شبیه وضعیت بردگی بود: در حقیقت اسلام حکم قاطع و غیر قابل تغییر و فرا تاریخی در باره ماهیت زنان نداده است.

او پیرامون مساله اشتغال و تحصیل زنان می گوید : امتى که نیمی از آن بیکار و ناتوان است رستگار نمی شود! همچنین او از اعمال خرافی سخن می گفت که به وسیله آن دخترانمان را تربیت می کنیم.

او از وضعیت وخیم خانه ها و حیات زناشویی و کثرت طلاق سخن می گفت و در مورد طلاق اعتقاد داشت : مکانش دادگاه هاست نه در اقوال مردان. همچنین او معتقد بود باید قوانین ازدواج و طلاق به گونه ای تنظیم شود که حقوق زن هم حفظ شود، چنانکه حقوق مرد، حفظ می شود.

همچنین او می گوید: عادت کرده ایم که گمان نمی کنیم در ازدواج و طلاق زیانی بر زن وارد می شود ؛ گویا او جسمی بدون روح است.

ایشان در مورد مساوات که آن را از مقاصد قرآن ذکر می کند می گوید : اسلام در آیات قرانی به صراحت بر تفاوت مرد و زن تأکید کرده است ؛ ولی این مانع از آن نیست که مساوات اجتماعی میان زن و مرد را به هنگامی که اسباب آن بر حسب تطورات زمان فراهم گشت، بپذیرد؛ چرا که اسلام در جوهره خود به عدالت کامل و حق برتر فرا می خواند و این، دینی است که به تدریج در تشريع احكام خود ملتزم بود.

پیرامون مساله ارث چنین باور دارد که:اسلام ، فروتر بودن میراث زن از مرد را به عنوان یک اصل غیر قابل تغییر مقرر نکرده که نتوان از آن گذشت ؛ بلکه در مسائل کلی، زن را برابر مرد دانسته است …

به عقیده من، هرگاه اسباب و عوامل عدم مساوات برچیده شود و اسباب برابری فراهم آید ، اسلام در جوهر و حقیقت خود از اجرای کامل مساوات در همه چهره هایش منع نمی کند. (إمرأتنا في الشريعة و المجتمع ، ص ۳۸)

همچنین او مانند محمد عبده و قاسم أمين و… به دنبال منع چند همسری – تعدد زوجات – است و می نویسد : من نمی گویم تعدد زوجات در اسلام وجود دارد چون من هیچ اثری از آن را در اسلام نمی بینم و این از خطاهای جاهلیت اولی ای بوده که اسلام به مبارزه با آن طبق سیاست تدریجی به پا خاسته است.

اما در پایان این نکته را باید به یاد داشت که سخنان طاهر حداد از داخل منظومه دینی است ؛ او ابدا از خارج از این منظومه سخن نمی گوید؛  بلکه مجدد و مجتهدی است آگاه به مقاصد و روح و جوهره اسلام.

نویسنده : محمد خان

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا