اندیشهشبهات

تحقق حقیقت در بستر واقعیت

بی شک استقرار دین الله بر این کره ی خاکی و این که بایستی خالقیت  و امریت  از آن خداوند باشد و پروردگار از طریق هدایت تکوینی و تشریعی به سامان امور هستی بپردازد از حقایق غیر قابل انکاریست که هر مسلمانی که اندک فهمی از قران و سنت داشته باشد بر ان صحه می گذارد منتها در این زمینه دو نکته بسیار مهم قابل ذکر است که اکثرن از نظرها مغفول می ماند و حتی این غفلت در اکثر مواقع باعث اسیب های فراوانی بر اندیشه و فکر اسلامی وارد می کند.

نکته اول؛ تشخیص امر الله

نکته دوم؛ تطبیق امر الله

متاسفانه در طول تاریخ اسلام امور فراوانی بوده اند که از سوی افراد و حکام و رجال دین به ناحق و به خاطر هوی و هوس شخصی و ارضای خوی استبدادی به خداوند نسبت داده شده است و در قالب امر تشریعی خداوند بر جوامع اسلامی تحمیل شده است. به نام خدا و رسولش و به کام افراد ظلم های فراوانی بر خلق خدا رفته و حق های بی شماری ضایع گشته است. چنین خود حق پنداری و انتساب آن به خداوند چه در میان مسلمانان و چه در بین مسیحیت و‌یهودیت یکی از عوامل فساد سیاسی و اقتصادی و به تبع ان گرسنگی و ترس ناشی از این دو فساد فراگیر در جوامع بوده است؛ بنابراین در درجه ی اول تشخیص امر پروردگار و تمیز ان از خواست ها و هوی و هوس افراد بسیار مهم و حیاتی است که بی شک تشخیص همه ی این امور در حیطه و توان همه افراد نبوده و همه ی کسانی که داعیه دار امر الله هستند بایستی رجوع به اهل ذکر را در تشخیص این امور سرلوحه ی خویش قرار دهند.

پس از تشخیص صددرصدی امر پروردگار نوبت تطبیق این امور در بستر واقعیات زندگی انسانی است که این امور بایستی در شرایط خاص اجتماعی و انسانی در حیات انسان ها استقرار یابد و بی شک استفاده از امر الله در شرایطی که بستر برای تحقق ان فراهم نباشد فساد می افریند. نگاهی به سیره ی رسول الله و همچنین دیگر انبیای الهی بیانگر این حقیقت است که تحقق امر الله در حیات انسان ها نیازمند در نظر گرفتن واقعیاتی است که در حیات انسان ها روی می دهد. تحریم شراب در چندین نوبت، مبارزه و مقابله ی غیرمستقیم اسلام با برده داری و تشریع برخی احکام در جامعه ی مدنی و‌حتی عدم قطع دست دزد توسط حضرت عمر رض  همگی بیانگر این حقیقت است که برای  تحقق امر پروردگار بایستی واقعیات زندگی در نظر گرفته شود.

بی شک این نیازمندی حقیقت به بستر واقعیت با تاریخمندی احکام و قوانین الهی هیچ گونه سنخیتی ندارد که گاه گاهی برخی افراد در این راستا بدان استناد می کنند. در تاریخمندی احکام و‌قوانین الهی یا همان امر تشریعی پروردگار فقط مختص عصر نزول بوده و برای عصر معاصر غیر عادلانه و غیر عقلانی است که بشر مدرن بی نیاز از چنین اموری است در حالی که در این نگاه به احکام و قوانین الهی این احکام فرازمانی و فرامکانی نگریسته می شوند منتها احکام و قوانین الهی وابسته به شرایط دعوت در زندگی عملی انسان ها تطبیق می یابد و این تناسب میان حقیقت و‌ واقعیت همان است که ماموستا ناصر سبحانی بر ان صحه می گذارد و ایشان بر این باور است که در شرایط حاضر( عصر ماموستا) اکثریت احکام شرایط تحقق ان برای جامعه اسلامی فراهم بوده منتها قلیلی از احکام که نیازمند حاکمیت اسلامی و جمع مومنین است شرایط تحقق ان فراهم نیست بنابراین از نظر ماموستا ناصر ما مسلمانان مکلف به تطبیق اکثریت احکام و قوانین الهی در زندگی عملی خویش هستیم و برای بقیه هم بایستی مقدمه ی تحقق ان را فراهم نموده و در جهت تحقق انها در زندگی خویش بکوشیم.

متاسفانه اشتباهی هم که بسیاری از مسلمانان دچار ان می شوند و دامی که در ان می افتند همین تشخیص امر پروردگار و سپس تطبیق ان در زندگی عملی است به گونه ای که در یک جامعه ی جاهلی که هنوز افراد در اصل توحید مشکل دارند گاهی چنان اذهان را به مسایل فقهی و اختلافی مشغول می کنند و‌حق و باطل را با هم خلط می نمایند که بیشترین لطمه را متوجه اصل دین و خدا و رسولش می نمایند.

به عنوان مثال در آیه ی زیر

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌفرستادن رسول با بینات و کتاب و‌میزان در دعوتگری مقدم بر هر چیزی است و از ان جایی که بسط و اشاعه ی عدالت در بین مردم واکنش هایی را از سوی مترفین و‌مستکبرین سبب می شود

توسل به زور و قوه ی قهریه به صورت فرع و به تبع ان بایستی همراه با رسولان ان هم در وقت و‌زمان مناسب ان باشد به گونه ای که گاهی برخی رسولان پس از سال ها تبلیغ و دعوتگری در میان قوم خویش از ان استفاده نکرده اند و حتی رسول الله ص هم با وجود همه ازارها و شکنجه  هایی که در مکه از قریش دید چون زمان تحقق استفاده از قوه قهریه فراهم نیامده بود از ان بهره نگرفت( در واقع حتی به داعی در مقاطعی از مسیر دعوت برای دفاع هم اجازه توسل به اسلحه داده نمی شود زیرا دعوتگری و‌تحقق امر الله در اینده مقدم بر داعی است)  ولی متاسفانه عده ای از افراد که خویش را داعیه دار تبعیت از رسول الله می دانند در حالی که هنوز در تشخیص امر الله مشکل دارند امور الهی را به دلخواه و بر طبق خواست شخصی و حتی گاهی به جهت ارضای هوی و‌هوس و اطفای حقد و کینه ی شخصی مصادره نموده و در حالی که در میدان فکر و اندیشه به جهت دفاع از مبانی دین کالایی برای عرضه ندارند شمشیر بران حقیقت را در غیر بستر ان به دست گرفته و با ان گردن مخالفان فکری را از دم تیغ می گذارنند غافل از این،  آن  شمشیری که در غیر از بسترش از نیام خارج شود بی شک دین خداوند را قربانی نموده و خون آن را بر زمین می ریزد.

بر این اساس کسانی که قدرت تشخیص امر الله را ندارند و همچنین در تطبیق این امور بر واقعیات زندگی انسانی و اجتماعی دچار خطا و‌ اشتباه می شوند اگر سکوت اختیار کنند و در حد توان به خویش و ایمان خویش مشغول شوند به مراتب بهتر از ان است که برای خدا و رسولش هزینه فراهم نمایند و چهره ی دین خداوند را مخدوش گردانند.

زنان در دام تئوری های مردانه؛

شبهات پیرامون متون دینی مسلمانان فراوان است و تازگی هم ندارد منتها این روزها به دلیل همین فضای مجازی متاسفانه اذهان افراد با شبهات فراوان بمباران اطلاعاتی می شود.

ما مسلمانان هم به جهت دفاع از ارامش خویش و برای این که متهم به ارامش کاذب نشویم و برچسب تقلید صرف را از روی پیشانی خویش برداریم در حد توان به جهت رفع ان ها کمر همت بسته ایم.

پیش از ورود به بحث اصلی می خواهم اشاره ی کوتاهی داشته باشم به ایرادات وارده بر متون دینی؛

یک) قران حاصل تجربه نبوی است، تجربه ای قابل تکرار در عالم انسانی

دو) تاریخی بودن احکام و قوانین دینی

سه) نشاندن معرفت دینی به جای دین و نصوص و محکمات جهت قداست زدایی از متون دینی

چهار) نفی کلیت دین در سایه ی افکار ناسیونالیستی

پنجم) بشری بودن متون به دلیل داشتن تناقضات و گزاره های غیر علمی و عقلی و ضد حقوق بشری

یکی از ایرادت و انتقادات وارده بر گزاره ها و اموزه های قرانی که سبب شده جمعی از روشنفکران درانها بازنگری کنند غیر عقلی  و غیر علمی بودن شان می باشد.به گونه ای که این روشنفکران جهت وجیه نمودن متون دینی یا به تاریخی بودن اموزه های دینی پناه می برند و یا با مطرح نمودن معرفت دینی به جای دین درصدد هستند فشار را از روی دین بردارند. قبلا هم بیان شد معیار و‌میزان در این مقوله عقل معاش و علم پوزیتویستی است نه عقل معاد و علم به معنای عام ان. ان وقت که عقل مادی سودجو و منفعت طلب به همراه علم مشاهده گر معیار و میزان گردد، نه تنها وحی راه ساز نخواهد بود، بلکه نقش مکملیت خویش را نیز از دست می دهد و وحی تابع و پیرو سایر معرفت های بشری قرار می گیرد. شکی در ان نیست که در قران گزاره هایی است که به وسیله ی اصل علیت مادی غیرقابل توجیه اند و تحت قانون علیت عام قرار می گیرند، در برخورد علمی و عقلی با این گزاره ها یا بایستی در حقانیت عقل و علم شک کرد یا این گزاره های وحیانی؛ زیرا خالق تکوین و تشریع یکی هستند.

یا وحی الهی نیست، یا علم منتج به کشف یکی از سنت های الهی نگشته است. البته در این بین راه سوم و چهارمی هم‌گشوده است و ان این که یا بایستی به تاویل پناه برد و به حل تعارض پرداخت و یا علم و عقل به ان‌جایگاه اصلی خویش بازگشته، حریم و حدود خویش را شناخته و از سرک کشیدن در همه ی امور دست بردارند.

نتیجه گیری حاصل این که در قرآن آموزه ها و گزاره های فراعقلی و فرا علمی وجود دارند ولی غیرعلمی و غیر عقلی به هیچ وجه وجود ندارد.

یوسف سلیمان زاده – سقز

از طريق
یوسف سلیمان زاده
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا