ترجمه: سردار شمامـی
ای واحد بی مثال معبود غنی
وی رازق پادشاه و درویش و غنی
یا قرض من از خزانه غیب رسان
یا از کرم خودت مرا ساز غنی
بخاری در صحیح خود گزارش دادە کە ابوهریرە گفت: پیامبر ص راجع بە مردی بنی اسرائیلی سخن گشودند کە نزد بنی اسرائیلیها رفت تا هزار دینار را بە او قرض دهند.
یکی در پاسخ وی گفت: گواه و شاهدی بیاور تا بر بدهی ما گواه باشد.
گفت: گواهی خداوند متعال ما را بس است.
درخواست کرد: کفیل و ضامنی بیاور.
گفت: کفالت و ضمانت خداوندگار ما را بس است.
پاسخ داد: راست است.
لذا برای مدت زمانی مشخص، بدهی را بە وی پرداخت نمود.
آن مرد از طریق دریا راهی سفر شد و پس از برآوردە کردن نیازش، بر آن شد وسیلەای سواری بیابد و در موعد مقرر بدهی را بپردازد؛ اما وسیلەای نیافت.
پس چوبی برداشت و آن را سوراخ کردە و هزار دینار را همراە با نوشتەای در آن گذاشت.
سپس سوراخ را درست و هموار کرد و بە کنار دریا آورد و گفت: خداوندا شما آگاهی دارید کە من هزار دینار را از فلانی قرض گرفتم؛ ایشان از من خواستند تا کفیلی بیاورم. گفتم: ضمانت خداوند ما را بس است. پس بە کفالت شما رضایت داد. سپس گواە و شاهدی طلبید. گفتم: گواهی خداوند متعال ما را بس است. او بە گواهی شما تن داد. اینک من تلاش کردم تا از طریق وسیلەای سواری، بدهی را در موعد مقرر بە دست وی برسانم، اما چون نتوانستم وسیلەای بیابم، آن را بە شما امانت میسپارم.
پس آن را در دریا پرتاب کرد تا در آن فرو افتاد، سپس بازگشت.
مردی هم کە وجه نقدی را قرض دادە بود، بیرون آمدە تا نگاهی اندازد، باشد کە سوارەای وجه او را بیاورد.
ناگهان با چوبی مواجە شد کە حاوی دینارها بود. آن را همچون چوبی عادی برای منزل برداشت، اما چون آن را بشکاند، دینار و نوشتە را در آن یافت.
پس از مدتی مرد بدهکار همراە با هزار دینار از راە رسید و گفت: بە خدا سوگند، مدام و پیوستە در جستجوی وسیلەای سواری بودم تا بە موقع، مال را پس بدهم، اما تا بە امروز نتوانستم وسیلەای بیابم.
گفت: آیا چیزی را برای من فرستادەاید؟
جواب داد: عرض کردم تا امروز کە حضور یافتەام هیچگونە وسیلەای سواری نیافتم.
گفت: اما خداوند عزوجل بە دستم رسانید آنچە را کە در چوب فرستادە بودید. پس این هزار دینار را پس بگیر، خداوند بر سرمایەات بیافزاید.
آموزەی نخست:
انسان موجودی اجتماعی است و در کنار هم میتوانند نیازهایشان را برطرف سازند.
عمربن خطاب رض شخصی را دید کە چنین دعا میکرد: خداوندا! مرا محتاج و نیازمند هیچ احدی مگردان.
عمر گفت: میبینم مرگ را برای خود میطلبید! بدان کە مردم پیوستە نیازمند یکدیگر هستند و اگر کسی به شما مراجعە میکند، لابد نشانەهای خیر و برکتی در شما مشاهدە کردە است.
چقدر واراستە و کامل است آن شخصی کە دیگران با نگاهی مثبت و خیرخواهانە بە او مینگرند.
همانا بخشش و عطایا تنها در اموال و دارایی منحصر نمیشود، اگر چە بیشترین نیاز مردم در این راستا است؛ اما باید دانست کە هر چیزی دربرگیرندەی زکات است:
زکات ثروت عبارت است از پوشش خانوادەای مستمند.
زکات علم و دانش عبارت است از انتقال آن بە علاقەمندان و بی علاقگان.
زکات عقل یعنی اینکە سرگردان و گمراهی را پند و اندرز دهید.
زکات جسم یعنی مردی ماندە و فلج را یاری رسانید و نابینایی را بە مقصود برسانید.
آموزەی دوم:
کسی کە قرض گیرد و بنا بر بازپرداخت آن گزارد، خداوند یاری رسانش میشود و بە موقع قرض را پس میدهد؛ اما کسی کە ارادەی بازپرداخت ندارد، خداوند دارایی وی را بە نابودی میکشاند و هرگز یارای تهیەی بدهی نمیشود.
همانا پستتر از کسی کە نیکی را نادیدە میگیرد و بدان اعتراف نمینماید، نمییابم جز شخصی کە نیکویی را با بدرفتاری پاسخ میدهد.
کاری نکن کە مردم از رفتار جوانمردانە هراسناک شوند؛ چرا امروز کسی نمیخواهد، دست نیازمندی را بگیرد؟ زیرا نیازمندان زیادی رویی از نیکوکار برتافتە و حق او را پایمال نمودەاند.
چرا کسی حاضر نیست دخترش را بدون مهریە به عقد درآورد؟ زیرا افراد زیادی با چشم حقارت بدان عروس نگریستند و او را بیبها پنداشتند.
چرا بسیاری از مردم نمیخواهند بە رهگذر و درماندەای التفات ورزد؟ زیرا رهگذرهای زیادی خائن از آب درآمدە و بە نیکوکار خیانت ورزیدەاند.
چقدر جملەی زیبایی است که از گذشتگان نقل میشود:
هر آن کس که بە شما اعتماد ورزید، هرگز بە او خیانت نکن، اگرچە خیانتکاری پیشەی شما هم باشد.
آموزەی سوم:
بسترسازی برای ایجاد روحیەای کە خداوند را بر تمامی اعمال و رفتار فردی و جمعی حاضر و ناظر بداند.
این داستان را از هر زاویەای مورد توجە قرار دهید، شگفت انگیز و تعجب آور بە نظر میآید:
بدان مرد نظر کن کە بە شهادت و کفالت خداوند متعال قناعت کردە و رضایت میدهد!
و آن دیگری کە اموالش را بە دریا میسپارد مبادا کە خُلفِ وعدە نمودە باشد!
داد و ستد میان شریفزادگان چقدر تصویر زیبا و دلربایی را بە نمایش میگذارد.
مرد شریفی بدون شاهد و ضامن مالش را قرض میدهد.
والامقامی هم قرضش را از طریق چوبی بازمیگرداند.
آموزەی چهارم:
نتیجە و حاصل زندگی بستگی بە نوع بینش و تفکر خود ما دارد؛ اگر مثبتاندیش باشیم و خوشبین بیاندیشیم، لابد با محصولی نیک و سرانجامی عالی مواجە خواهیم شد.
وقتی قرض گیرندە تصمیم میگیرد قرض را پس بدهد، چوبی خشک و بی جان پیک او میشود و دریا نامەرسان وی میگردد!
پس کافی است تصمیم بر آن گیرید که شوهری خوش رفتار شوید، لابد همسری خوش اخلاق سوی شما پا میگشاید.
آهنگِ آموزش کن کە آموزگار از راه میرسد.
ارادە کن کە شخصیتی امین و امانتدار سر برآورید، خواهید دید کە دیگران به امین بودن شما اعتماد میورزند.
خداوند متعال خیر و نیکی را در قلب و درون هر انسانی مشاهدە نماید، حتما بدان میافزاید و آن را گسترش میدهد.
آموزەی پنجم:
همانا حذف خداوند در امورات زندگی و معاملات اجتماعی، جامعە را سوی اضمحلال و انحطاط اخلاقی میکشاند و نامهربانی و رفتارهای غیر انسانی را فراهم میآورد؛ لذا لازم است کە خدا را در زندگانی روزمرە راه دهیم و نقش اساسی را بە او واگذار نهیم.
پس اگر کسی خداوند را شفیع قرار داد و به او پناه برد، پناهندگی خدا را بزرگ بشمار و خواستەاش را برآورده کن.
و اگر درخواست کرد کە محض رضای خدا او را کمک کنید، دستانش را بگیر.
رسم و آئین مردم چنین است کە شفاعت افراد شریف و ارجمند را بزرگ میانگارند و آنرا ارج مینهند؛ حال وقتی خداوند متعال به عنوان شفیع قرار داده میشود، چگونە باید عظمت وی را پاس نداریم؟
همانا درخواستِ احضار شهود و گرفتن امضای دریافتکنندەی وجە، جزو ضروریات عصر است و نباید نسبت بدان غفلت ورزید، زیرا مرگ و زندگی، خیانت و پیمان شکنی هر لحظه در کمین است و کسی یارای مواجهە با آن نیست.
لذا وقتی چنین درخواستی (کتابت قرض) مطرح میشود، نباید حمل بر بی اعتمادی گردد و واکنش منفی گرفتە شود، زیرا طولانیترین آیەی قرآن مربوط بە مسالەی بدهی و قرض است کە خداوند بە یادداشت کردن آن و احضار شهود تشویق مینماید.
مهمتر از همە اینکە خداوند متعال چنین مسالەای را بە تعهدات اخلاقی گره داده و مزین گردانیدەاست:
فان امن بعضکم بعضا فلیود الذین أُتمن امانته