اندیشهدعوت اسلامی

پروژەی دعوت حضرت نوح و تراژدی غمناک آن روز…!

فاروق رحمت پور

تصوّر کنید که تمام عمر برای یک شرکت، درست کار می‌کنید و کار شرکت چنین است که، مستغرق تمام اوقات و لحظات زنده شماست و در طول خدمت مخلصانه مصائب و مشقات فراوانی متحمل شدەاید، انواع تهمت و افترا به جان خریدەاید و از هرگونه جانفشانی و ایثار دریغ نکردەاید، در آخر عمر هنگام پایان کار و بازنشستگی تنها یک درخواست از مدیر یا کارفرمای شرکت داشته باشید، ولی با جواب قطعی “نه” روبرو شوید؛ چه احساسی خواهید داشت؟

نوح علیه السلام پس از نهصد و پنجاه سال مٲموریت سخت و طاقت فرسا، آخرین درخواست و دعایش با جواب تند و قاطع “نه”ی خداوند روبرو شد، شاید آنروز که نوح علیه السلام برای نابودی کفار، بصورت مطلق دعا می‌کرد، فکر نمی‌کرد که روزی جگرگوشه‌ی خودش را نیز پوشش دهد! و یا فکر نمی‌کرد تا این حد قوانین این باب تخلف ناپذیر باشند!

[وَ قٰالَ نُوحٌ رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْكٰافِرِينَ دَيّٰاراً] ﴿نوح:۲۶﴾
ایشان قبلا عهدی را از خداوند گرفته بود، ولی سرپیچی از دعوت توحید و ایمان ناقض هر عهد وثیقی است. نکته دقیق و باریکی که شاید با غلبه احساسات و عطوفت حتی از ذهن کارگزاران با تجربه این وادی نیز مغفول بماند! جواب تند و کوبنده خداوند به نوح علیه السلام، مو بەتن هر پندگیری سیخ می‌کند. انگار قضیه جدّی تر از چیزیست که ما فکرمی‌کنیم…

[وَ نٰادىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقٰالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ اَلْحٰاكِمِينَ] یعنی: و نوح پروردگار خود را ندا داد و گفت: «پروردگارا، پسرم از کسان من است و قطعاً وعده‌ی تو راست است و تو بهترین داورانى.» ﴿۴۵﴾

[قٰالَ يٰا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صٰالِحٍ فَلاٰ تَسْئَلْنِ مٰا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِينَ] ﴿۴۶﴾ یعنی: فرمود: «اى نوح، او در حقیقت از کسان تو نیست، او[داراى ] کردارى ناشایسته است. پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مى دهم که مبادا از نادانان باشی.

نوح علیه السلام در ابتدای امر نمی‌دانست که کفر نسبت پدر، فرزندی را که قویترین صله است، قطع می‌کند. خداوند به ایشان یاد داد که پیوند و صله دینی و روحی، قویتر از پیوند نسبی است و اگر این پیوند قطع گردد؛ بصورت خودکار پیوند نسب و خونی پاره خواهد شد. به ایشان فهماند پسرش عقائد و کار و بارش صالح و درست نبود، پس از اهل بیت او نیست که وعده نجات آنان را داده بود. [ٳنّه لیس من ٲهلک ٳنّه عمل غیرصالح]

نوح علیه السلام که عمر مبارک خویش را در راه دعوت به توحید خداوند صرف کرده بود، شایستەترین کس بود که به این نکته متفطن شود، وقتی بر اثر عاطفه و مهر پدرانه برای چند لحظه از این نکته دقیق، غافل ماند، پس از تذکّر فوراً به درگاه خداوند پناه برد و از درخواستی که مبتنی بر علم و آگاهی نبود، طلب مغفرت و بخشش کرد تا در زمره متضرران در نیاید!
پروژه دعوت نوح علیه السلام پس از نهصدوپنجاه سال درنگی، در میان قومی کافر و سرکش بصورت عجیبی رقم خورد. آن روز تراژدی غمناکی رُخ داد؛ مؤمنان همراه نوح سوار کشتی می‌شوند، آخرین التماس پدر پیر مشفق، عناد فرزند دلبند و جگرگوشه برکفر، شمارش معکوس حرکت کشتی، نجات و نهایتا کالبد بی جانی که در میان امواج متلاطم طوفان غرق می‌شود…

فاروق رحمت پور
سوزی میحراب

نمایش بیشتر

فاروق رحمت پور

نویسنده و مترجم و دعوتگر دینی و فعال اجتماعی * آذربایجان غربی - پیرانشهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا