اندیشه

 عوامل تهدید کننده‌ی سلامتی و آزادی آدمی(۲-۲)

در نهایت از طریق تعیین حدودی، شیوه‌ی کسب ثروت و ورود در عرصه اقتصادی را به فرد مؤمن نشان داده و در راستای دستیابی به مالی مشروع آنها را یاری می‌نماید.

۱)حرام بودن خوردن مال مردم به ناحق و بطالت. ( بقره ۱۸۸،توبه ۳۴٫)

۲)حرام بودن خیانت در ترازو، کیل و پیمانه و غش.( الرحمن۹، مطففین ۱ـ۶، آل عمران ۱۶۱، شعرا ۱۸، ۱۸۲٫)

۳)نهی از رباخواری و حرام بودن آن. (بقره ۲۷۶، ۲۷۸، ۲۸۰٫)

۴)نهی از احتکار « هرکس مواد خوراکی مورد نیاز مردم را به مدت چهل روز احتکار کند، خداوند و پیامبرش از او اعلام برائت می‌نمایند.» امام احمد

۵)نهی از اسراف و اشرافی‌گری.(سباء ۳۴،اسراء ۱۶و۲۶و۲۷و۲۸، مومنون ۶۴و۶۵، انبیاء ۱۱و۱۳)

۶)نوشتن قراردادهای مالی.(بقره ۲۸۲و۲۸۳)

۷)گذاشتن نظام ارث جهت جلوگیری از جمع شدن ثروت در نزد یک عدّه خاص.(نساء ۱۱و۱۲و۱۶)

۸)حرام بودن قمار در اسلام.(مائده ۹۰)

۹)گذاشتن زکات در ثروت و مال ثروتمندان (توبه ۱۰۳، حج ۷۸، توبه۱۱)

۱۰)واجب نمودن بر نزدیکان ثروتمند که مسئولیت نفقه مستمندان خویشاویند را بپردازند.(اسرا۲۹).

۱۱)گذاشتن صدقات مستحب. (بقره ۲۶۸، سبا ۳۹، بقره ۲۷۴).

و بدین ترتیب دین اسلام برای این که انسان بنده‌ی سیم و زر نشده و در قفس دنیا از او سلب آزادی نشود و در سایه‌ی چشم هم چشمی‌ها و تبعیت از دیگران بنده و اسیر کالاها و وسایل مدرن امروزی نگردد، بلکه در نهایت عزّت از اختراعات و دستاوردهای بشری در راستای ایفای نقش خلیفه‌گری استفاده نماید نهایت دقت و دوراندیشی را برای مهار این رذیله اخلاقی در درون آدمیان انجام داده است.

د) تسلّط جهل و نادانی بر افکار آدمیان : یکی دیگر از مهم‌ترین موانع در راه تحقّق آزادی، جهل و نادانی و فقر علمی آدمیان است. به دلیل اینکه همواره آدمیان در حصار اطلاعات وآگاهی‌های خود زندانی‌اند و شعاع حرکتی و میزان دید و تصمیم‌گیری‌شان بر اساس سطح آگاهی‌ها و دانش و معلوماتی است که دارند هر مقدار سطح علمی آدمیان بالا رود و بر دانش و آگاهی‌های افراد جامعه افزوده شود به همان اندازه از محدودیت فکری و اسارت ناشی از آن رهایی می‌یابند. در یک جامعه حتی اگر تعدیل اقتصادی به عمل آید و توزیع قدرت با توزیع ثروت همراه شود، ولی افراد آن جامعه جاهل باشند. ثروت و قدرت متعادل نمی‌تواند آزادی را برای افراد آن جامعه به ارمغان بیاورد. شما فردی را رها در نظر بگیرید و تمامی امکانات را برایش فراهم آورید. اما وقتی که آن فرد جاهل است و نمی‌داند که چه کسی است، جهانی که در آن زندگی می‌کند، چیست؟ راه را از بیراهه تشخیص نمی‌دهد و اصلاً‌ راه را نمی‌شناسد، دیگر آن رهایی و امکانات به چه کار می‌آید؟

آدم جاهل کوچکترین موفقیت او را دچار غرور و تکبّر می‌نماید. انباشت و حس  طمع در او تبدیل به نمادی جهت فساد اقتصادی شده و جاهلانه به دلیل نداشتن استقلال فکری ضمن تبعیت کورکورانه از افکار و اندیشه‌های دیگران دچار نوعی جزم‌اندیشی و تعصّب فکری شده و در باتلاق تقلید مذموم گرفتار می‌آید.حال اگر این جهالت به جای جهل ساده از نوع دوم و جهل مرکب باشد. یعنی ذهن فرد مخزنی از معلومات غلط باشد و این مطالب غلط را دانسته‌ای صحیح تلقّی نماید، اسارت و بندگی فرد بیشتر می‌شود. به همین دلیل افکار و اندیشه‌های فرد که ناشی از معلوماتی است که از طریق حواس‌بینایی و شنوایی دریافت می‌دارد، قفس‌هایی را برای آدمیان ساخته‌اند و آزادی‌های متفاوتی را بر هر فرد ترسیم می‌نمایند. هر اندازه افراد دارای اندیشه‌های باز و افکاری وسیع باشند فراخی و گشادی قفس آنها بیشتر و پر و بال زدن و تحرک آنها نیز در آن قفس افزونتر است. به همین دلیل در شعر شاعران هم انسانیت افراد به اندیشه‌ی آنها وابسته است.

ای برادر تو همان اندیشه‌ای گر گل است اندیشه تو گلشنی  جان نباشد جز خبر در آزمون   جان ما از جان حیـوان  بیشـتــر                                      مابقی خود استخوان و ریشه‌ای   ور بود خاری تو هیمه‌ی گلخنی  هر که را افزون خبر جانش فزون از چه زان رو که فزون دارد خبـر                   ‌

و به دلیل اهمیت آگاهی برای آدمیان است، که خداوند در سوره زمر آیه ۱۸ به آدمیان اجازه داده است به جای برخورد جزمی و تعصبی با افکار و اندیشه‌های متفاوت از طریق مسالمت‌آمیز تمامی افکار و اندیشه‌ها را شنیده و بهترین آن را انتخاب نمایند.

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الألْبَابِ زمر/۱۸

«آن کسانی که به همه‌ی سخنان گوش فرا می‌دهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی می‌کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان بخشیده است و ایشان واقعاً خردمندند.»

خداوند در این آیه ملاک خردمندی و هدایت یافتگی را شنیدن تمامی سخنان و تبعیت از نیکوترین آنها معرفی می نماید. به طور قطع کسانی می‌توانند در این ردیف قرار گیرند که بدور از هرگونه تعصب‌گری، در درون خود احساس نیاز به حقیقت‌ـ طلبی را به وجود آورده باشند و گرنه افرادی که گرفتار آفت مطلق‌گری فکری هستند و غیر از انباشت‌های فکری خود را زشت و حقیر می‌شمارند، در درون خود معیاری را برای تشخیص نیکو و زشت باقی نگذاشته‌اند و نمونه‌ایی از افرادی هستند که خداوند در موردشان می‌فرماید :‌

أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلا فرقان/۴۳ 

«به من بگو ببینم آیا کسی که هوی و هوس خویش را معبود خود می‌کند آیا تو وکیل اوخواهی بود.»

أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ (٢٣)جاثیه/۲۳ 

«هیچ دیده‌ای کسی را که هوی و هوس خود را به خدایی خود گرفته است و با وجود آگاهی (از حق و باطل آرزو پرستی کرده است) و خدا او را گمراه ساخته است و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌ایی انداخته است. پس چه کسی جز خدا می‌تواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید و بیدار نمی‌شوید؟»

پس تبعیت از هوی و هوس، افکار و اندیشه‌های خود را کامل فرض‌کردن و تمامی حق را در خود خلاصه‌نمودن،دیگر مجالی را برای شنیدن حرف‌ها و داشته‌های دیگران  باقی نمی‌گذارد. به همین دلیل چنین افرادی ضمن گرفتار شدن در جهل مرکب از اهل خردی که خداوند در این آیه ترسیم نموده است، خود به خود خارج می‌شوند.

پس شنیدن سخنان و تبعیت از نیکوترین آنها اولین قدم در راه عالم شدن و شرط خردمندی است و آن وقت است که این افراد با کسانی که نمی‌دانند، فاصله پیدا کرده و از آنها جدا می‌شوند.

  خداوند می‌فرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ  زمر/۹

«آیا آنان که می‌دانند و آنهایی که نمی‌دانند یکسانند؟ تنها خردمندان پند و اندرز می‌گیرند.»

آن وقت است که علم سودمند و مفید دید فکری فرد را باز نموده او را از چارچوب محسوسات و مادیات و به طور کلی علوم تجربی خارج کرده و تنگنای دنیای او را به فراخنای آخرت وصل نموده و ضمن تصدیق و ایمان به وحی در ردیف موحدینی قرار می‌گیرد که خداوند در موردشان می‌فرماید:‌

وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ فاطر/۲۸   

«انسانها و جنبندگان و چهارپایان نیز کاملاً دارای رنگهای مختلفی بوده و متفاوتند، تنها اهل دانش‌اند که به راستی خشیت خداوند را در دل دارند بطور قطع خداوند توانا و چیره و بسی آمرزگار است.»

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ آل‌عمران/۱۸

«خداوند گواهی می‌‌دهد که هیچ معبود و مستعانی به جز او مشروعیت ندارد و فرشتگان و اهل علم هم همین گواهی را می‌دهند. خداوندی که کارش بر اساس قسط و عدالت استوار است.»

اهمیت تفکّر، تعقّل، علم و دانش و آزادی ناشی از آنها را می‌توان در بسیاری از آیات قرآن یافت و در تعداد کثیری ازاین آیات پروردگار ضمن ستودن متفکرین و افرادی که عالمانه و عاقلانه با توحید، نبوّت، معادو جهان هستی سروکاردارند در بسیاری موارد تبعیت‌های جاهلانه و کورکورانه را مورد نکوهش قرار می‌دهد.

قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ بقره/۱۱۱ «بگو : اگر راست می‌گویید دلیل‌تان را بیاورید.»

محکم‌ترین آیه در بیان اندیشه آزاد را بایستی در این دانست که مخالفان پیامبرh  صاحب این حق بوده‌اند که اگر دلیل دارند، به ایشان از سوی پروردگار اجازه داده شده است آن دلیل را ارائه نمایند و خداوند با وجودی که از افکار و اندیشه‌های باطل آنها باخبر بوده است ولی حق بیان افکار را برای آنها محفوظ نگه داشته است.

وَلا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا (٣۶)اسراء/۳۶

«چیزی را که در مورد آن آگاهی نداری دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»

و صدها آیه و حدیث دیگر که به شیوه‌های مختلف در وصف‌عالمان و اندیشمندان در قرآن و سیره پیامبر h مشاهده می‌شود به‌گونه‌ایی که تمامی دانشمندان مسلمان در مورد وجوب کسب علم و دانش بر همه‌ی‌ زنان و مردان مسلمان اتقاق نظر دارند و در سایه‌ی همین تربیت قرآنی و دینی بود که مسلمانان قرن‌ها پرچمدار علم و دانش در سراسر جهان بودند و به اقرار بیشتر دانشمندان غربی یکی از دلایل انقلاب صنعتی اروپا و رنسانس علمی در آنجا برخورد مسلمانان با جوامع اروپایی و ترجمه کتاب‌های علمی مسلمانان به زبان کشورهای اروپایی بود. رکود علمی‌کشورهای اسلامی در سال‌های اخیر را نیز بایستی در دورشدن آنها از روح دین و دستورهای قرآنی، دچار جمود فکری شدن و سرگرم شدن به اختلافات فقهی و اجتهادی درون دینی دانست.

و) رشد نامناسب هریک از غرایز آدمی: در کنار عوامل بیگانه‌ای که سلب‌ ـ کننده آزادی انسانی هستند رشد نامناسب و نامتعادل هر یک از غرایز و تمایلات انسانی می‌تواند فرد را در راستای همان غریزه سوق داده و به بهای رهاسازی یکی از غرایز سایر تمایلات فردی را در بند و اسیر کنند. به عنوان مثال امروزه رشد نامناسب غریزه‌جنسی در جنبه‌های بی‌شماری اسارت و بردگی را برای جامعه بشری به ارمغان آورده است. شرکت‌های بزرگ اقتصادی در راستای تهیه‌ی پوشاک و وسایل آرایشی هر روزه میلیون‌ها دلار را از چرخه‌ی اقتصادی جامعه خارج و به خود اختصاص می‌دهند، شرکت‌های فیلم‌سازی در راستای ارضای این غریزه از طریق بازیگران بی‌شماری، شدیدترین اسارتها را برای جامعه انسانی به ارمغان آورده‌اند، از تمام این‌ها خطرناکتر رشد نامناسب غریزه جنسی از طریق آلوده‌کردن میلیون‌ها انسان به ایدز و هپاتیت و سایر بیماری‌های مقاربتی آسایش و آرامش را از جامعه جهانی سلب و بزرگترین عامل تهدیدکننده آزادی انسانی است. مصرف مواد مخدر، سیگار، قرص‌های روان‌گردان و بسیاری دیگر از مواد اعتیادآور که ناشی از تمایلات نابجای انسانی هستند، روزانه نه تنها باعث سلب آزادی شده‌اند، بلکه جان هزاران فرد را گرفته و ندای آزادیخواهی افراد بی‌شماری را سرکوب نموده‌اند. مصرف مشروبات الکلی به عنوان عامل سلب آزادی از فرد و جامعه انسانی هم یکی از تمایلات نامتعادل بشری است. متأسفانه در جامعه امروزی رواج کلیه‌ی این عوامل تهدید کننده‌ی آزادی برای جامعه انسانی تحت لوای شعارهای آزادی خواهی صورت گرفته و شبکه‌های مختلف رسانه‌ای که خود نمونه‌ای از عوامل تهدیدکننده آزادی هستند، دین اسلام را به دلیل محدودیت‌هایی که برای این تمایلات در جهت تعدیل‌شان صورت داده است  مورد هجمه تبلیغی قرار داده و با قضاوت خود و از طریق کارشناسان رشته‌های مختلف، غیر منصافانه بدون شناخت از حکمت‌های دین، حدود الهی را بزرگترین مانع در راه آزادیخواهی جوامع تلقّی می‌کنند.

 عوامل تهدید سلامتی جسمی آدمی

در کنار عواملی که سلب‌کننده‌ی آزادی روحی هستند، عواملی هم به عنوان تهدید کننده سلامت جسمی انسان می‌توانند بعد از متأثر ساختن جسم و ایجاد بیماری در بسیاری موارد در اسارت روحی اوتأثیربگذارند.از جمله این عوامل، می‌توان به بیگانگانی اشاره کرد که جهت دستیابی به منابع تغذیه‌ای بدن، ‌آن را مورد هجوم خود قرار می‌دهند. باکتری ها، ویروس ها، کرم‌ها، انگل‌ها ، تک سلولی ها و بسیاری دیگر از عوامل بیگانه می‌توانند بعد از تسلط بر جسم، روال طبیعی و عادی سلول‌های بدن را مختل نموده و آنها را در اسارت خود قرار دهند. دسته‌ای دیگر از عواملی که می‌تواند تهدیدکننده سلامتی وآزادی جسمی باشند سلول‌های سرطانی هستندکه به دلیل ماهیتشان (جزءسلولهای بدن بوده که تغییر شکل یافته‌اند و آنتی‌ژن های سرطانی را کسب کرده‌اند) از سایر عوامل برای سلامتی جسمی خطرناکترند. در واقع اگر بدن فرد به مثابه‌ی سرزمینی تصوّر شود و عوامل بیگانه، دشمنان آن سرزمین تلقی شوند که در راستای دسترسی به منابع زیرزمینی و طبیعی و ثروت‌های آن کشور در صدد حمله و یورش بر می‌آیند، سلول‌های سرطانی جاسوسان و منافقان اجتماع انسانی هستند که ضمن تعلق به پیکره‌ی فرد با تغییر ماهیت در صدد اقدام به براندازی و نابودی فرد بر می‌آیند. در کنار این دو عامل سلول‌های پیر و فرسوده هم وجود دارند که می‌توانند از تهدیدکننده‌های سلامتی فردی به حساب آیند و از آنجایی که اختلال جسمی در بسیاری موارد بخصوص برای کسانی که اعتقادات دینی ندارند می‌تواند  روح و روان آنها را نیز متأثر سازد، نقش این عوامل به عنوان تهدیدکننده‌های جسمی اهمیت بیشتری می‌یابد.که خداوند با قرار دادن دو نوع ایمنی ذاتی و اکتسابی(۱۰) حافظ سلامتی جسمی است و از سوی دیگر از طریق اعطای تعقّل و راهنمایی‌های وحی و همچنین از طریق به ودیعت نهادن تمایل به اخلاقیات، سلامتی روحی آدمیان را بیمه نموده است. ولی در بسیاری موارد رشد متوازن و متعادل و در نظر گرفتن نیازهای جسمی و روحی فرد با هم، می‌توانند در آزادی همه جانبه او نقش داشته باشند. به عنوان مثال رشد نامناسب غریزه جنسی چه بسا از طریق آلوده نمودن فرد به ایدز با ایجاد اختلال در دستگاه ایمنی فرد، سلامتی جسمی او را به خطر انداخته و بعد از متأثر ساختن روح، می‌تواند آزادی عمل را نیز از او سلب و خطرناکترین اسارت‌ها را برایش به ارمغان بیاورد. پس انسان متعادل و آزاد، فردی است که بعد از شناخت  همه‌ی جنبه‌های جسمی و روحی خود، در صدد تغذیه مناسب آنها برآمده و با کلیه‌ی نمادهایی که جسم و روحش را به اسارت می‌برند، به مبارزه برمی‌خیزد.

 ۱)  تقلید در مسائل اجتهادی از یک مجتهد یاعالم اسلامی برای کسانی که قدرت اجتهاد و استخراج احکام دین را ندارد اشکالی نداشته و جزء رذایل اخلاقی به حساب نمی‌آید.

۲) در این چند سال اخیر مشاهده می کنیم به محض اینکه سریالی مورد اقبال عمومی قرار می‌گیرد بلافاصله پس از چندماه انواع و اقسام پفک‌ها، نوشابه‌ها و چیپس‌ها تحت عنوان بازیگران اصلی آن سریال وارد بازار شده و صاحبان کارخانه‌های غذایی از این طریق میلیون‌ها تومان پول مردم را به جیب می‌زنند از جمله خشایار نمکی، بامشاد نمکی و غیره.

۳) اگر شخصی گفتار و کردار و تصمیمات خودرا برتر پنداشته و گفتار و کردار دیگران را کوچک و بی ارزش شمارد و مورد ریشخند قرار دهد غرور است و چنانچه شخصیت و اعتبار آنها را مورد تجاوز قرار دهد و برای برتری بر آنها سعی کند تکبر یا اوج خودخواهی است.

۴)  نازیسم معتقد به برتری نژاد آریایی و به ویژه نمونه برین آن، مردم آلمان یعنی نژاد سرور بود که می‌بایست بر دیگر نژادها فرمانروایی کند و هیتلر آن را نظم نوین جهانی می‌خواند این حزب در جنگ جهانی دوم به دلیل همین تفکرات جان میلیون ها انسان بیگناه را گرفت و همچنین اعتقادی که یهودیان به برتری خود دارند و خود را قوم برگزیده‌ی خدا می‌خوانند توجیه‌گر بسیاری از کشت و کشتار‌ها و ظلم و جورهای آنها بر علیه ملت‌های مظلوم توسط بوده است.

۵)  چنین ادعایی را فرعون در برابر قوم خود داشت که خداوند در سوره نازعات آیه‌ی ۲۴ بدان اشاره نموده است.

۶)  مسلم، کتاب الایمان و ترمذی

۷)  ادب قدرت، ادب عدالت، عبدالکریم سروش، ص ۱۵۳٫

۸)  همین پناه بردن به دین باعث می‌شود افرادی چون خلفای راشدین کلیه‌ی سرمایه‌های اقتصادی خود را فدای اطرافیان نموده ودر نهایت تنگدستی با دنیا وداع کنند. یا فردی چون مصعب بن عمیر تمام ثروت پدری خود را ترک گفته ودر جنگ احد در حالی که پارچه‌ای نیست که تمام بدنش را بپوشاندشهید شود.

۹) نظام اقتصادی با انقلاب صنعتی نخست در اروپا غربی و آمریکا پدید آمد.در این نظام بخش عمدهِ‌ی فعالیت اقتصادی بویژه مالکیت و سرمایه‌گذاری برای تولید کالا در دست افراد و مؤسسه های خصوصی (غیر دولتی) است که از راه رقابت اقتصادی در جهت کسب سود رهبری می‌شوند.در این نظام که نقش حفاظتی دولت بر بنگاه های اقتصادی به حداقل می‌رسد، سود محوری اساس فعالیت‌های اقتصادی است که ضعیفان دراین نظام زیر پاهای صاحبان قدرت و ثروت له می‌‌شوند. سوسیالیسم یا جامعه باوری هم از واژه سوسیال به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است تعریف معمول آن در واژه‌نامه انگلیسی اکسفورد چنین است تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یانظارت جامعه بر وسائل تولید سرمایه زمینی، اموال و جز آنها به طور کلی، و اداره‌ی آنها به سود همگان است. مهمترین عنصر مشترک آن تکیه برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است.در این نظام هم که مالکیت فردی و خصوصی نادیده گرفته می‌شود در سایه شکل‌گیری دولت‌های قدرتمند می‌تواند آزادی بزرگترین صدمات را متحمل ‌شود چنان چه در شوروی سابق و زیر سایه این نظام حاکمان مستبدی چون استالین جان هزاران نفر را گرفتند.

بدن انسان دارای این قابلیت است که می‌تواند تقریباً در برابر تمام انواع ارگانیسم‌ها یا سمومی که تمایل دارند به بافت‌ها و اندام‌ها آسیب برسانند مقاومت کند این ظرفیت ایمنی (immunity) نامیده می‌شود یک قسمت از آن ناشی از روندهای عمومی است و فرد با تولد آنها را داراست که ایمنی ذاتی بوده و شامل قسمتهای زیر می‌باشد :

۱) فاگوسیتوز و بیگانه‌خواری عوامل بیگانه توسط گلبول سفید ۲) اسید معده و آنزیم‌های گوارشی ۳)سلول‌های شاخی و مرده پوست ۴) وجود برخی ترکیبات شیمیایی در پوست، عرق، خون و بزاق         ۵) پروتئین‌های مکمل ۶) لایه‌های مخاطی۷ )پاسخ دمایی«تب» ۸) پاسخ التهابی

بدن انسان علاوه بر ایمنی ذاتی دارای قدرت تولید ایمنی اختصاص فوق‌العاده قوی بر ضد تک‌تک عوامل مهاجم از قبیل باکتری‌ها، ویروس‌ها، سموم کُشنده، سلول‌های سرطانی و بافت‌ خارجی است این ایمنی که توسط پادتن‌ها و لنفوسیت‌های فعال شده اعمال می‌شود ایمنی اکتسابی ‌نام دارد که به دو بخش ایمنی  هومورال (به وسیله لنفوسیت‌های B و پادتن ها اعمال می‌شود) و ایمنی سلولی (توسط لنفوسیتT ) تقسیم خواهد شد.

۱)  فیزیولوژی پزشکی گایتون، ج۱، ترجمه، دکتر فرخ شادان، تاریخ انتشار،پاییز ۷۶، ص ۶۶۱٫ 

بوسف سلیمان زاده

نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا