حسن پینجوینی
در واقع یکی از خطرناکترین شبهههایی که مخالفان اسلام برای تضعیف عقیدهی جوانان مسلمان مطرح میکنند این است که میگویند: اگر ـ طبق پندار مسلمانان ـ اسلام برای تمام زمانها شایسته میبود، بردهداری را تجویز نمیکرد؟!!
عدم تحریم بردهداری در اسلام قویترین دلیل است بر اینکه دین اسلام برای مدتی معلوم برنامه داشته و در آن مدت نقش خود را ایفا کرده و در گاو صندوق تاریخ بایگانی شده است!
جوان مسلمان نیز دچار شک و تردید میشود و چندین سؤال به ذهن و قلبش خطور میکند که چرا اسلام بردهداری را جایز شمرده است؟ اسلام که بدون تردید از جانب خداوند متعال آمده و سعادت دنیوی و اخروی بشریت را در بر دارد، چگونه بردهداری را حرام نکرده است؟
برنامهای که بر برابری و مساوات بنیاد نهاده شده و تمام انسانها را از یک ریشه و اصل میداند و بر اساس این برابری با آنها تعامل میکند، چگونه بردهداری را به عنوان بخشی از سیستم خود قرار داده و قاعده و قانون برای آن وضع کرده است؟!
آیا خداوند میخواهد که انسانها برای همیشه به دو دستهی آقا و رعیّت تقسیم شوند؟ آیا ارداهی خداوند برای اهل زمین چنین است؟ آیا خداوند راضی است که عدهای از این آفریدهی خود، این موجود دارای احترام ، همان طور که میفرماید: « لَقَد کَرَّمنا بَنِی آدَم » مانند کالا خرید و فروش شوند؟!
اگر خداوند به این مسئله راضی نیست، چرا در قرآن همان طور که ربا و زنا و قمار و شراب را حرام کرده، با نص صریح آن را حرام نکرده است؟[i]
بسیاری از مردم میپرسند: شما میگویید اسلام دینی است که ادّعای برابری میکند و هیچ کس را بر دیگری برتری نداده است؛ اگر چنین است، چرا بردهداری را قبول کرده است؟ کجا ارزش انسانیت برای برده لحاظ میشود؟
در پاسخ از سؤال کننده میپرسیم: آیا موقعی که اسلام آمد، نظام بردهداری وجود داشت یا نه؟
اگر ذرهای دانش و علم و مطالعه و انصاف داشته باشد، میگوید: بله، وجود داشت. چون نظام بردهداری در آیین یهود مقبول است، همان طور که در کتاب مقدس عهد قدیم در سفر تثنیه و در اصحاح بیستم در آیهی شماره دهم میگوید: هر گاه برای جنگ به شهری نزدیک شدی، مردم آن شهر را به صلح و سازش دعوت کن، اگر با تو سازش کردند و شهر را فتح کردی، میتوانی تمام مردم آن شهر را بکار بگیری و تمام آنها را زیردست و بردهی خود بگردانی.
در آیین مسیحیت نیز برده داری مقبول است. در عهد جدید در اصحاح ششم، آیهی ۵ و ۶ چنین وارد شده: ای بردهها بر طبق توانایی جسمی، با خشیت و خوف، مطیع بزرگان خود باشید. بنابر اظهار نظر راهبان مسیحی، برده شدن به سبب گناه است.
موضوع بردهداری در ادیان پیشین چنین است. برده داری در شبه جزیرهی عربستان بسیار مرسوم بوده است. اسلام در ابتدای ظهور، با این معضل بزرگ روبرو شد. راه حل چیست؟ چگونه این نظام را حذف کند؟ با توجّه به اینکه اسلام برنامهی خدا پسند است و خداوند به طبیعت بشر دانا است، در تمام احکام تدریج را مراعات کرده است. نظام برده داری نیز از این قاعده مستثنی نیست و روش تدریج در تعدیل و تنظیم و تعطیل آن بکار گرفته شده است.
اسباب برده شدن
اکنون باید بدانیم اسباب برده شدن در جاهلیّت چی بوده و چگونه به وجود آمده است؟ اگر خوب توجّه کنیم پیخواهیم برد که اسباب برده شدن عبارت بودند از:
۱ـ قبیله یا طائفهای مشخص، رسم بوده که برده شوند.
۲ـ به علّت فقر، پدری فرزندش را فروخته و او برده شده است.
۳ـ برخی برای دستیابی به مقداری ثروت و پول، یا به هر سببی دیگر، آزادی را از خود سلب کرده، خود را فروخته و برده شده است.
۴ـ بدهکار، هنگامی که نتوانسته سر موعد، بدهی را پرداخت کند، او را به برده گرفتهاند.
۵ـ به سبب راهزنی، که هر وقت راهزنان کسی را گیر آوردهاند، ثروت و دارایی او به غارت بردهاند و و او را با خود به مکانی دور دست بردهاند و او را فروختهاند و او از این طریق برده شده است.
۶ـ کسی که مرتکب قتل میشد، یا دزدی میکرد، یا با همسر شخصی اشرافی مرتکب زنا میشد، او را به برده میگرفتند.
۷ـ اسیر جنگی، عاقبتی بجز کشته شدن یا برده شدن نداشت.
۸ـ فرزند کنیز، هر گاه کنیزی را به عقد کسی درمیآورند، بچهی آن کنیز را برده میکردند. شوهرش همان سیّدش بود، یا هر کس دیگری؛ فرزندش را برده میکردند.
از طریق این روشها، روزی صدها و یا هزاران نفر برده میشدند.
اسلام، هر چند که با صراحت و قاطعیّت، بردهداری را نفی نکرد؛ امّا چندین روش برای ابطال نظام برده داری طی کرد. از جمله:
از این هشت منبع و مصدر، شش تای اوّلی را به طور کلّی ممنوع کرد. فقط اسیر جنگی و فرزند کنیز باقی ماند که آنها را نیز اصلاح و قانونمند کرد. فرزند کنیز اگر از خود سید کنیز میبود، آزاد قلمداد کرد و بعد از مرگ سیّد، خود کنیز نیز آزاد میشد. این کنیز به امّ الولد مشهور است.
برای مسئلهی اسیر جنگی هم اگر جنگ در بین دو طائفهی مسلمان رخ میداد، برده گیری را ممنوع کرد و در جنگ با کفّار اسیر را مجاز دانست؛ امّا آزاد کردن را بیشتر میپسندد.
آری اسلام این چنین نود درصد سرچشمههای بردهگیری را خشک کرد و چندین وسیلهی دیگر برای از بین بردن ده درصد باقیمانده قرار داد که به بیان چند نوع آن میپردازیم.
۱ـ آزاد کردن به عنوان کفّاره
شریعت اسلام، آزاد کردن برده را به عنوان کفّاره که نوعی مجازات مالی است، بر کسانی که مرتکب جرمی میشوند، مقرّر کرد. مانند نمونههای زیر:
۱ـ۱ـ شکستن قسم و به تعبیر دیگر حانث شدن. کسی که سوگند بخورد و خلاف آن عمل کند باید کفّاره بپردازد که عبارت است از آزاد کردن برده، یا طعام ده نفر فقیر یا لباس ده نفر فقیر و اگر این ها را نداشت باید سه روز روزه بگیرد. خداوند متعال میفرماید: «لَا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَهِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَهُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»[المائده: ۸۹] خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده و بیاراده مؤاخذه نمیکند، ولی شما را در برابر سوگندهائی که از روی قصد و اراده خوردهاید مؤاخذه میکند. کفّارهی این گونه سوگندها عبارت است از: خوراکدادن به ده نفر مستمند از غذاهای معمولی و متوسّطی که به خانوادهی خود میدهید، یا جامهدادن به ده نفر از مستمندان، و یا آزادکردن بردهای. (میان هر یک از این سهکار مخیَّر هستید) امّا اگر کسی (هیچ یک از این سهکار را نتوانست و توانائی انجام آنها را) نیافت، (او میتواند) سه روز روزه (بگیرد). این کفّارهی سوگندهائی است که میخورید. سوگندهای خود را حفظ کنید (و سعی کنید سوگند نخورید و اگر خوردید بدانها عمل کنید و اگر هم سوگندها را شکستید کفّاره را فراموش نکنید). خداوند این چنین (روشن) آیات (احکام) خود را برای شما بیان میکند تا (بر اثر آشنائی با احکام الهی) شکر (نعمتهای او را) به جای آورید.
۲ـ۱ـ مباشرت جنسی با همسر هنگام روزه بودن واجب. کسی که روزه است و عمداً اقدام به مباشرت جنسی با همسرش کند، در کفّارهی این عمل، باید بردهای آزاد کند و اگر توان آزاد کردن برده نداشت، مجازات او تخفیف داده میشود، همچنان که در این حدیث آمده است:« أَنَّ أَبَا هُرَیْرَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ بَیْنَمَا نَحْنُ جُلُوسٌ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَکْتُ قَالَ مَا لَکَ قَالَ وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِی وَأَنَا صَائِمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَلْ تَجِدُ رَقَبَهً تُعْتِقُهَا قَالَ لَا قَالَ فَهَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ قَالَ لَا فَقَالَ فَهَلْ تَجِدُ إِطْعَامَ سِتِّینَ مِسْکِینًا قَالَ لَا قَالَ فَمَکَثَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَبَیْنَا نَحْنُ عَلَى ذَلِکَ أُتِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِعَرَقٍ فِیهَا تَمْرٌ وَالْعَرَقُ الْمِکْتَلُ قَالَ أَیْنَ السَّائِلُ فَقَالَ أَنَا قَالَ خُذْهَا فَتَصَدَّقْ بِهِ فَقَالَ الرَّجُلُ أَعَلَى أَفْقَرَ مِنِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَوَاللَّهِ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا یُرِیدُ الْحَرَّتَیْنِ أَهْلُ بَیْتٍ أَفْقَرُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى بَدَتْ أَنْیَابُهُ ثُمَّ قَالَ أَطْعِمْهُ أَهْلَکَ»[ii] ابوهریره(رضی الله عنه) میگوید: در خدمت پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای رسول خدا نابود شدم! پیامبر فرمود: چی شده؟ گفت: در حالی که روزه بودم، با همسرم همبستر شدم. پیامبر(ص) فرمود: آیا میتوانی بردهای را آزاد کنی؟ گفت: نه، فرمود: آیا میتوانی دو ماه پشت سر هم روزه بگیری؟ گفت: نه، فرمود: آیا میتوانی شصت نفر مسکین را نان بدهی؟ گفت: نه، پیامبر(ص) منتظر ماند، در همین حال بودیم که پیمانهای را که در آن خرما بود، نزد پیامبر(ص) آوردند، پیامبر فرمود: شخص پرسشگر کجاست؟ گفت: در خدمتم، فرمود: این خرما را بگیر و آن را صدقه بده، گفت: ای پیامبر خدا، به فقیرتر از خودم؟! به خدا قسم که در این شهر خانوادهای از خانوادهی من فقیرتر نمییابی، پیامبر خندید تا اینکه دندانهایش نمایان شد، سپس فرمود: این خرما را به خانوادهی خودت بده.
۳ـ۱ـ ظهار. یعنی اینکه همسرش را به مادر و خواهرش تشبیه کند مثلاً به همسرش بگوید: همبستری با تو بر من حرام باشد همان طور که همبستری با مادرم بر من حرام است. در این صورت اگر پشیمان شد باید کفّاره پرداخت کند که یکی از آنها عبارت است از آزاد کردن برده. خداوند متعال میفرماید:« وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذَلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» [المجادله: ۳] کسانی که زنان خود را ظهار میکنند، سپس از آنچه گفتهاند پشیمان میشوند، باید بندهای را آزاد کنند، پیش از آنکه با یکدیگر نزدیکی و آمیزش انجام دهند. این درس و پندی است که به شما داده میشود، و خدا آگاه از آن چیزی است که میکنید.
۴ـ۱ـ قتل خطأ؛ مثلاً در تصادف رانندگی کسی را کشت. در این موقع راننده قصاص نمیشود امّا اگر اولیای مقتول او را عفو نکنند باید دیه پرداخت کند همچنان باید کفاره پرداخت کند. خداوند میفرماید:« وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا»[النساء: ۹۲] هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا. کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که بردهی مؤمنی را آزاد کند و خونبهائی هم به کسان کشته بپردازد مگر این که آنان درگذرند ( و از دریافت خونبها که صد شتر است، چشمپوشی کنند).
سید قطب علیهالرحمه در کتاب «عدالت اجتماعی» در شرح این آیه زیبا میگوید: کسی که به خطأ کشته شده، آدمیزاد است و خانواده و خویشاوندان او را از دست دادهاند و جامعه هم از وجود و حضور آن کس بیبهره گشته است. بنابراین اسلام حکم کرده که نبود آن شخص در هر دو موقعیّت، جبران شود. یکی برای خانواده و خویشاوندان او، از طریق پرداخت دیهی کامل جبران شود و دیگری، برای جامعه نیز از طریق آزاد کردن بردهای ایماندار جبران شود.
انگار که آزاد کردن برده، به مثابهی زنده کردن یک نفس است. تا نفس از دست رفته از این طریق جبران شود. از دیدگاه اسلام، با وجود همه حقوقی که برای برده لحاظ کرده است، برده شدن مرگ یا شبیه مرگ است. بنابراین از تمام فرصتها استفاده میکند تا از طریق آزاد کردن، این ثروتهای انسانی مرده را زنده کند.[iii]
۵ـ۱ـ کفّارهی زدن و اذیت و آزار. ابن عمر میگوید: از رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که فرمود: «مَنْ لَطَمَ مَمْلُوکَهُ أَوْ ضَرَبَهُ فَکَفَّارَتُهُ أَنْ یُعْتِقَهُ»[iv]هر کس سیلی به بردهی خود بزند یا او را کتک بزند، کفّارهاش، آزاد کردن آن برده است.
[i] ـ محمّد قطب، شبهات حول الاسلام.
[ii] ـ صحیح البخاری (۷/ ۲۴)، سنن أبی داود (۶/ ۳۵۶)، موطأ مالک (۲/ ۳۷۳).
[iii] ـ سید قطب، عدالت اجتماعی.
[iv] ـ صحیح مسلم (۸/ ۴۶۸).
مترجم: رحمان جعفری
ادامه دارد