تغییر و تحول و راه های تحقق آن
بسیاری از مردم فکر می کنند اگر مسلمانان در توسعه و تحول و پیشرفت، همگام و پیرو غرب گردند، آنگاه به پیشرفت و تحول خواهند رسید و فکر میکنند که این تحول و توسعه در صورتی تحقق مییابد که مسلمانان با فرهنگ غربی ها عجین شوند تا بر دانش و اخلاق و فرهنگ آنها چیره گردند.
کسانی که چنین میاندیشند چیزی از پیروی کردن نمیدانند؛ زیرا چنانکه میدانیم مسلمانان گروه و جمعیتی پراکنده و اراذل و اوباش نیستند که (چنانچه در اسنادی نوشته شده است) بر این کره خاکی قرار گرفته باشند؛ مسلمانان دارای تاریخ و تمدن و پیشرفت دیرینی هستند؛ اما سنن خداوندی چنین تقاضا مینماید که اکنون چرخه فرهنگ و تمدن دیگر ملل جهان در این دوران بچرخد؛ اکنون که این مطلب را فهمیدیم، میفهمیم که گام نخست تحول و پیشرفت، پیروی و پذیرفتن فرهنگ غرب نیست و شاید سؤالی که ذهن ما را به خود مشغول کرده است همین سؤال باشد که گام نخست این تغییر و تحول چیست؟
نخستین گامی که بسیاری از فرهیختگان و روشنفکران نیز از آن غافل ماندهاند، پذیرفتن میراث فرهنگی اسلامی و رهایی بخشیدن شایستگی های این فرهنگ و تمدن (که تمدن بزرگ غربی بر آن رقم خورده است) میباشد و پس از آن است که باید تمدن غربی را دنبال نمود و آنچه را که با فرهنگ اسلامی همخوانی، تعادل و همسانی دارد، برگرفت تا بتوانیم در راستای آن از فرهنگ اسلامی پاسداری کنیم.
با نگاهی گذرا به کسب نتایج انسانی در این دو قرن اخیر معلوم میگردد که مسلمان تا چه اندازه در علوم و فنون تفوق داشتهاند؛ در ضمن ما تلاش و کوشش دیگران را کم اهمیت جلوه نمیدهیم اما میگوییم: فرهنگ اسلامی خاک حاصل خیز و آمادهای را برای فرهنگ معاصر مهیا نمود و فرهنگ معاصر ریشه تمام علوم و فنون را از فرهنگ اسلامی اخذ نمودند؛ تا جای که هر فن و دانشی در علوم معاصر آثاری از میراث عربی اسلامی در آن مشاهده میگردد که اگر بلایا و بحران پی در پی از سقوط خلافت عباسی در مشرق زمین و دفن فرهنگ اندلوس در غرب نبود، با گذر زمان دانش اسلامی دانشی مستقل و در اوج علوم قرار میگرفت.
روشهای آموزشی بی فایده و بی برنامه ما زمانی آشکار و هویدا میگردد که تاریخ، انقلاب و پیروزیهای غرب را مرور و بررسی کنیم و تاریخ عرب و مسلمانان را نادیده بگیریم که بدون شک از این روش نسلی شکست خورده و بی دانش و فن پرورش میدهیم که چیزی از نیاکان خود را نمییابد تا با آن فرهنگ و دانش خود را ارتقاء و آنچه را که نیاکانش انجام دادهاند، به کمال برساند.
میان جوانان ما چیزهایی مانند ستاره شدن و یکهتازی ژاپن، غرب و اروپا و مقولات دیگری از جمله متمایل به تسلیم در برابر فرهنگ غرب شایع گردیده که میان ما و آنها سالها تفاوت و فاصله هست که این هیچ گونه خوشایندی ندارد
و ناگزیریم بگوییم: ما تلاش و کوشش میکنیم از کارشناسان آنان استفاده نماییم ….. الی آخر.
آیا نمیتوانیم از گذشتگان بیاموزیم ؟ و بیشتر تلاش کنیم؟ و معارف و دانشها را توسعه دهیم؟ و در توان ما نیست ما هم اختراع نوآوری داشته باشیم؟
عامل ناشناخته عقب ماندگی و فقر فرهنگی ما، عدم شناخت گذشته، روی گردانی از میراث فرهنگی اسلام و کم جلوه دادن تلاش و کوشش نیاکان خود (که غرب فرهنگ خود را بر آثار آنان بنا و تمدن مادی جدیدی را بر کاخ آنها پایه گذاری کرد) میباشد.
نکند همین فرهنگ جدید مادی غربی خط مشی و هدف اساسی آنها باشد! زیرا غربی که مدعی صدارت فرهنگی و دانش و شفافیت است، زمانی که علوم و دانش را با مکاتب و گرایشها در تاریخ طبقه بندی میکند، نخست مرحله یونانی، سپس قرون وسطی در اروپا و پس از آن دوران معاصر را میآورد؛ که در ضمن آن به بخشی از صفحات زرین مسلمانان در علوم و دانش اشاره میکند.
و شاید یک نمونه بارز و آشکار در این موضوع که غرب منکر تلاش و کوشش جامعه عربی اسلامی در نگهداری و صیانت از آن است، فلسفه یونانی باشد که بسیار مورد افتخار آنان و در وضعیت انقراض و فروپاشی بود و این مسلمانان بودند که از آن محافظت و نگهداری نمودند؛ و همچنین مناظره و مباحثه و غلبه علمی در علوم جامعه شناسی، با شروط علمی و مباحث فراوان آن در مقدمه ابن خلدون، هنوز پابر جاست.
اما دروس زبانی و لغوی متاسفانه ادارات ذی ربط در آن مداخله و بسیاری را تحریف و تغییر دادند و کسانی که آگاه به تاریخ هستند خوب می دانند که ده قرن برمباحث لغت عرب گذشته و هنوز در اوج درخشندگی است .
باوجود این مشکلات، مشکل اساسی و چشمگیر این است که مسلمانان هنوز به واردات غربی به دیده احترام و تقدیر و بعضی مواقع به دیده تعظیم و تقدیس مینگرند در صورتی که غرب با دید تحقیر به نیاکان ما و تلاش و کوشش سخت و جان فرسای آنان در تحقیق و بررسی فرهنگ ما، مینگرد؛ آنان فراموش کردهاند که مسیر علم و دانش مسیری دائرهایست نه مسیر طرح و برنامه ریزی، از این جهت همیشه علم و دانش به نقطه نخست بر میگردد و خطا و فسادها را بعد از آزمایش و بررسی اصلاح و پاکسازی میکند و دور میاندازد.
غرب یا نمیداند و یا خود را به نادانی میزند که مسلمانان در اکتشافات و نوگرایی گونان در جامعه چه شاهکارهایی انجام دادند؛ به اختراع ابن سینا بنگرید! هنوز کسی از دانشمندان و پژوهشگران دانشگاههای فرانسه و آمریکا و مخترعان ژاپن و آمریکا نتوانستهاند چنین نوگرایی را انجام دهند.
تنها شکست و عقب ماندگی مسلمانان عدم آگاهی از فرهنگ و عدم شناخت تاریخ زرین گذشته خود است و از زمانی که مسلمانان از خلافت عثمانی دور گشته و به لاک خود فرو رفتند و پس از حمله ناپلئون به سر زمینشان، بدون قید و شرط، روی خوش به غربیها نشان دادند، میراث گران بهای فرهنگی خود را مومیایی و زیر خاک دفن کردند که بجز کارشناسان کارکشته کسی یارای شناسای و بررسی آن را ندارند.
بسیاری از مردم چنان فکر میکنند که آنچه اکنون در جهان میگذرد، یک وضعیت گذرا و در واکنش به توسعه دینی و نژاد پرستی و گرایش طایفهای به وجود آمده است و روزی از جهان دور میگردد. ممکن نیست مشکلی که اکنون جهان با آن دست به گریبان است، نزد خردمندان در یک عامل خلاصه شود بلکه عامل اصلی و اساسی آن دور ریختن فرهنگ اصیل خود از طرح و برنامههای مدارس و دانشگاه و محافل ادبی و هنری و فرهنگی است؛ از این جهت تصور میشود که ما جزو افراد ستمکار و خون ریز و غاصب باشیم!؛ اما چنین نیست ما دارای قرآن و سنت هستیم و آنها در خصوص احترام و صیانت یکدیگر و دوری از ریختن خون و کشتن همدیگر به ما توصیههایی ابراز میدارند که در دیگر ادیان و ملتها دیده نمیشود.
از مطالب گذشته نتیجه میگیریم که برای تغییر و تحول و پیشرفت، نیاز مبرم به بازبینی مجدد در فرهنگ، بازسازی نیروهای لازم، جبران کاستیهای گذشته، تقویت روابط میان آحاد مردم و پاسداری از هویت اصیل اسلامی را داریم تا میان دوره گذشته و حال و همچنین حرکت در آینده، مسیر و مقارنهای جدای ناپذیر برقرار کنیم.
به نظر میرسد که بازگشت مسلمانان به رهبری و هدایت، امیدوار کننده باشد، به خصوص امروز که راههای راهنمای و ارزیابی هموار و ورود جوانان برومند ما به موقعتهای مخاطره آمیز، حکایت از آگاهی و حرکت در مسیر تغییر و تحولِ ایجابی دارد.
والله ولی التوفیق
استاد ابراهیم یوسفی
برگردان: احمد حسن زاده- پیرانشهر