خبرهای سوزی میحرابشخصیت ها

در سوگ ماموستا محمد امامی

چهار شنبه شب مورخه ششم شهریورماه سال 1398 شمسی بود کە از طریق یکی از دوستان – حدیثی – مطلع شدم مامۆستا محمد امامی در شهرستان سقز دار فانی را بدرود گفتە است..

بلافاصلە رحلت جانگداز این عالم فرزانە را بە اطلاع دوستداران سۆزی میحڕاب رساندیم و از دوستان خواستیم در صورت امکان در تشییع و تدفین جنازە آن عالم ربانی مشارکت نمودە و گزارش و عکس هایی از آن مراسم معنوی و ربانی را برایمان ارسال نمایند…

از مهاباد به سوی بوکان و از آنجا به اتفاق آقای حدیثی به سوی سقز راه افتادیم تا در تشییع و تدفین جنازه ماموستا امامی شرکت کنیم..

از دور انبوه جمعیت و پارک ماشین های فراوان در کنار خیابان و کوچه های پیرامون هر رهروی را به مسجد دارالاحسان – مکان برگزاری تشییع – راهنمایی می کرد …

ساعت یازده یه مسجد رسیدیم ؛ اوضاع را که جویا شدیم گفتند : جنازه مطهر ماموستا در منزل شخصی آن فقید در حال شستن و غسل است … مقداری منتظر ماندیم و با تعدادی از مهمانان آشنا احوالپرسی نمودیم و سپس راهی مسجد شدیم تا وضو گرفته و منتظر جنازه باشیم و نماز میت را بر روح پرفتوح ماموستا بخوانیم که دیدیم داخل کوچه مسجد داربست هایی خیمه دار نصب شده و فرش هایی پهن شده و جمعیت زیادی آنجا نشسته اند !! وقتی خواستیم جهت وضو گرفتن راهی مسجد شویم گفتند: مسجد مملو از جمعیت است !!

با فشار از رهروهای مسجد عبور کردیم و خودمان را به صحن مسجد دارالاحسان رساندیم که جای یک سر سوزن نبود ..

سکوت عجیبی بر مسجد سایه افکنده بود ؛ همه نگاه ها به دروازه ورودی بود که قرار بود جنازه ماموستا از آن به محراب مسجد انتقال پیدا کند تا برای آخرین بار با مشتاقانش ملاقات داشته باشد ..

بالاخره جنازه بر شانه های مردم داغدار وارد مسجد شد و به سختی از میان جمعیت فشره عبور داده شد .. همه گریه می کردند و برای از دست دادن این عالم ربانی داد می کشیدند .. از مردم خواسته شد جهت اقامه نماز میت در صف های به هم فشره بایستند …

نماز میت در حالی که هنوز صدای گریه ها در صحن مسجد به گوش می رسید به امامت یکی از علمای نامی آن شهرستان برگزار شد..

مجری برنامه پس از اقامه نماز میت از مردم خواست مسجد را ترک کنند تا جا را برای کسانی که نتوانسته اند بر جسد ساکت ماموستا نماز بخوانند باز شود و آنان نیز برای استادشان دعا کنند ..

اعلام شد که جنازه مطهر با پای پیاده و  بر شانه های مردم خداجو به گورستان حمل می شود تا در آنجا تدفین گردد…

ساعت دوازده ظهر جنازه ماموستا از مسجد دارالاحسان خارج شد و در حالی که عده ای جوان با چشمانی گریان جنازه را بر شانه هایشان حمل کرده بودند به اتفاق جمعیت انبوه گردآمده در پیرامون مسجد راهی گورستان شدند ..

جمعیت بدرقه کننده جنازه ماموستا امامی به قدری فراوان بود که خیابان های در مسیر گورستان را پوشانده بود …

باگذر از خیابان ها و کوچه هایی از شهرستان سقز و بالاخره پس از چهل دقیقه پیاده روی به مقبره الشهدای این شهر رسیدیم …

یکی از زیبایی های تشییع جنازه ماموستا امامی این بود که وقتی از کوچه ای می گذشتیم ساکنان آن خانه با اندوه و نگرانی خاص که حاکی از آشنایی توام با علاقه اشان به ماموستا امامی بود ، ما را بدرقه می کردند !

دیگر منظره زیبای راهپیمایی همراهان جنازه مطهر این بود که جوانانی تنومند بر حمل جنازه بر شانه هایشان در حال مسابقه بودند..

سومین منظره زیبای این همایش معنوی این بود حضور علمای دینی  با سنین مختلف و البته عده ای کهنسال بود که پا به پای مردم گام های استواری فراسوی منزگاه ماموستا امامی بر می داشتند..

اگر چه هوا بسیار گرم و سوزان بود ولی حضور جمعیت چند هزار نفری مردم در کنار ماموستا امامی حکایتگر این بود که این مردم در هر شرایطی حامی علمای امام گونه اشانند !

مامۆستا عبداللە ایرانی کە از سنندج جهت تشییع جنازە مطهر مرحوم مامۆستا امامی بە شهرستان سقز آمدە بود مسئولیت تلقین آن عالم فقید را برعهدە داشت.

ماموستا ایرانی با صوتی گرفته و گریه گونه پس از حمد خدا و صلوات بر پیامبر بزرگوار اسلام گفت: آیا به نظر شما گذاشتن شهرت امامی بر مرحوم ماموستا امامی یک امر تصادفی بوده یا یک تقدیر الهی ؟! که در پاسخ سوالش خاطرنشان کرد : شک نکنید ، این یک تدبیر و تقدیر ربانی بوده است ؛ چرا که الحق او امام و پیشوا بود ؛ او خود همواره ایستاده و استوار بود و مردم پیرامونش را هم استوار نگهداشته بود …

ماموستا ایرانی در باره ویژگی منحصر به فرد مرحوم ماموستا امامی افزود : او در عرصه ملی و مذهبی به صورت توامان فعالیت می کرد و یکی از رازهای محبوبیت این مرد خدایی توجه به این دو مولفه بود …

ماموستا ایرانی که با زبان شیرین کوردی سخن می گفت با اشاره به عزت ماموستا امامی خاطرنشان کرد : او با عزت زندگی کرد و الان همه شاهدیم که با عزت به بارگاه خداوندش عروج می کند …

ایشان در باره الگوبرداری از این عالم ربانی خطاب به جمعیت حاضر در گورستان گفت : بیایید همانگونه که در حال حیات از ماموستا امامی الگوبرداری می نمودیم بعد از مرگ این امام همام نیز نحوه زندگی وی را سرمشق خود قرار دهیم و مانند او زندگی کنیم ..

ماموستا عبدالله در باره تاثیر فراوان ماموستا امامی در جامعه کوردستان گفت : آری ؛ امروز به سوگ عالمی نشسته ایم که حیات مبارکش سراپا برکت بود برای مردم ؛ امیدواریم مرگ این بزرگوار نیز برکت و خیر باشد برای این مردم عزیز ..

ماموستا ایرانی ضمن ابراز تاسف بابت رحلت این عالم ربانی خاطرنشان کرد : پیام این رادمرد به ملتش همواره این بود که ای جوانان عزیز درس بخوانید و مدارج عالی – دانشگاهی و حوزوی – طی کنید  که این تنها راه پیشرفت و ترقی شماست ..

وی با بزرگ توصیف نمودن فوت ماموستا امامی یادآور شد : وظیفه آحاد ملت است که برای تربیت و آموزش امامی های دیگر بپاخیزد و با چاشنی ملیت و دین فرزندانش را امامی آسا پرورش دهد …

ماموستا عبدالله با ابراز قدردانی از زحمات و خدمات چند دهه ماموستا امامی افزود : متاسفانه ما – ملت کورد – آنگونه که شاید و باید است تا علمای مان زنده اند و در میان ما زندگی می کنند قدردانشان نیستیم..

ماموستا عبدالله ایرانی در بخش دیگری از سخنانش گفت : نگرانی بزرگانی چون مرحوم ماموستا امامی این است که پس از مرگشان راهشان بی راهرو بماند ؛ که ما به آن امام ربانی تعهد می دهیم که نخواهیم گذاشت راه و منش این بزرگوار متروک بماند …

ماموستا ایرانی با قرائت این شعر عربی ” اولئک آبائی فجئنی بمثلهم اذا جمعتنا یا جریر المجامع ” به تبیین یکی از ویژگی ها و امتیازات منحصر یه فرد مردم کورد پرداخت و افزود : دانشمندان در میان دیگر ملت ها بابت مدارج عالیه ای که بدست آورده اند مدیون و وامدار مرمشان هستند ولی مردم کورد تمام پیشرفت و ترقی های گذشته اش را مرهون فداکاری های علمایش می داند … آری مردم ما نسبت به بزرگ عالمانی چون ابن حجر و ابن تیمیه و علمای معاصرش احساس دین می کند ..

استاد عبدالله ایرانی در پایان سخنانش با لحنی حزین گفت : من چگونه به خودم اجازه دهم که ماموستا امامی را تلقین کنم ؟ چگونه به خودم اجازه دهم مانند سایر مردگان این ملت خطاب به ماموستا امامی بگویم : اگر دو فرشته جهت پرس و جو نزدت آمدند اینگونه بگو و این گونه با آنان رفتار کن ؟!

مگر او در سن 94 ساله اش جز تبیین این موارد که در تلقین به مردگانمان می گوییم چه چیزی را به ما آموخت ؟

ماموستا ایرانی بار دیگر ضمن ابراز این نکته که دلیل نخواندن تلقین بر جنازه مرحوم ماموستا امامی این است که که از این کار خجالت می کشد عنوان کرد : با اطمینان قاطع می گویم او بابت این کار ، از من گلایه نخواهد کرد ؛ چرا که او امام من و شما بوده است و در طول زندگی بارها ما را به امور دین مان تلقین کرده است و اکنون در محضر رفقای سابق خودش کاک احمد و کاک ناصر و … به سر می برد …

ماموستا ایرانی با این جملات قرآنی و عربی سخنان شیرینش را پایان داد :

سلام علیه یوم ولد و سلام علیه یوم ان مات و سلام علیه یوم یبعث حیا

سلام بر ماموستا امامی روزی که در میان ما بود و سلام بر او روزی که از میان ما رفت و سلام بر او روزی که زنده می شود ..

تهیه و تنظیم :  ساجدی

از طريق
یوسف ساجدی
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف ساجدی

نویسنده و مترجم و مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا