اندیشه

قدس در نگاه قرآن

خلیل منصوری

سرزمین» براى همه ملت ها، یک نقش بنیادین دارد. گاه این نقش تا آن جا افزایش مى یابد که جزو هویت فرهنگى آن ملّت به شمار مى آید; چنانچه آن جامعه را از «سرزمین» جدا کنیم، هویّت تاریخى فرهنگى خویش را از دست مى دهد.
بسیارى از تمدّنها و فرهنگها به زمینى شناخته مى شود که در آن شکل گرفته و به تکامل و شکوفایى دست یافته اند. تمدنها از این رو به سرزمین ها نسبت داده مى شود تا «هویت» پیدا کند. چنانچه مى گویم تمدّن بابلى یا تمدن بین النهرین.
چگونگى پیوند اقوام و تمدّنها به سرزمینها و نسبت این وابستگى موجب مى شود که تفاوت هاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى اى در میان مردمى پدید آید. برخى از مکانها، فضاها، زمانها و سرزمینها قداست مى یابد و به شکل «تابو» و محرمات خود را نشان مى دهد، به گونه اى که ورود به محدود و حریم آن گناه بزرگ و بزه نابخشودنى به حساب آمده، مرتکب هتک حرمت را به سخت ترین کیفرها عذاب مى دهند و یا جانش را مى ستانند.
سرزمین «قدس» و «بیت المقدس» از جمله سرزمین و اماکنى است که از قداست دینى و ملّى خاصّى برخوردار است; همه پیروان ادیان ابراهیمى آن را به دیده احترام مى نگرند و براى او ارزش و قداستى ویژه قائل مى شوند; تا آنجا که نام سرزمین را به «قدس» همراه مى سازند تا همواره احترام و ارزش آن را در اذهان زنده دارند. این احترام از نظر قوم «یهودا» از یک ویژگى دیگرى نیز برخوردار است; آنان این سرزمین را یک «سرزمین ملّى» خویش نیز به حساب مى آورند و از این رو «هویت قومى و دینى» خویش را با این سرزمین آمیخته اند.
در این نوشتار کوشش بر این است تا نگرش قرآن را به این سرزمین شناخته و پیرامون چگونگى، درستى و نادرستى ادعاى ادیان الهى پیرامون قداست سرزمین و به ادعاى ویژه قوم یهود به پژوهش بنشینیم.
خداوند در قرآن مى فرماید: «واِذ قالَ موسى لِقَومِهِ یـقَومِ اذکُروا نِعمَهَ اللّهِ عَلَیکُم… * یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَهَ الَّتى کَتَبَ اللّهُ لَکُم ولا تَرتَدُّوا عَلَى اَدبارِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرینَ * قالوا یـموسَى اِنَّ فیها قَومًا جَبّارینَ واِنّا لَن نَدخُلَها حَتَّى یَخرُجوا مِنها فَاِن یَخرُجوا مِنهَا فَاِنّا دخِلونَ»[۱]
زمانى که موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید… اى قوم من! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید و به عقب باز نگردید که زیانکار خواهید شد، گفتند: اى موسى! در آنجا مردمى زورمند هستند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نشویم. پس اگر از آن جا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد.
در این آیه خداوند، سرزمین فلسطین را سرزمین مقدس نامیده است، با آنکه در آنجا مردمان زورمند و جبّار زندگى مى کردند و قوم موسى را که از مصر کوچ کرده بودند به آن سرزمین راه نمى دادند. این آیه به این نکته اشاره دارد که این سرزمین از نظر «موسى و قوم او» مقدس بوده است و براى آن ارزش و اعتبار ویژه اى در حدّ حرمت و احترام قائل بودند.
پرسش این است که این قداست و احترام براى این سرزمین در اندیشه یهودیان از کجا آمده و ریشه در چه چیزى دارد؟ با آن که این قوم براى بار نخست به این سرزمین وارد شده اند. و به ظاهر هیچ عُلقه و پیوندى میان ایشان و سرزمینى که مى خواهند به آن وارد و به اشغال خود درآورند نیست.
اما با نگاهى به پیشینه تاریخى قوم موسى(ع) درمى یابیم که میان ایشان و سرزمین قدس نوعى پیوند ملى ـ دینى برقرار است. مى دانیم که قوم موسى و اسباط دوازده گانه آن فرزندان یعقوب (اسرائیل(ع)) است و یعقوب فرزند اسحاق فرزند خلیل (ابوا الانبیاء) (ع) است. و مى دانیم که حضرت ابراهیم پس از آن که از ظلم و بیداد نمرود از شهر «اور» در بین النهرین مهاجرت و کوچ مى کند; به همراه سارا همسر و لوط پسر خاله اش به سوى سرزمین هاى پیرامون دریاى مدیترانه حرکت مى کنند و آن حضرت در سرزمین فلسطین ساکن مى گردد.
خداوند براى نخستین بار، سرزمینى که حضرت ابراهیم به آن جا هجرت مى کند به عنوان سرزمین مبارک مى ستاید و مى فرماید: وَنَجَّینـهُ ولوطًا اِلَى الاَرضِ الَّتى بـرَکنا فیها لِلعــلَمین[۲].
ما ابراهیم و لوط را نجات دادیم به سوى سرزمینى که آن را براى جهانیان مبارک گردانیده بودیم.
نکته جالب توجه در این آیه آن است که خداوند سرزمین را به عنوان مکانى که براى جهانیان مبارک قرار داده شده، توصیف و مى ستاید; بنابراین آیه نمى پذیرد که برکت زمین قدس ویژه یهودیان است. بلکه سرزمینى است که براى همه انسانها بلکه جهانیان برکت و خیر است.
علت و سبب برکت این سرزمین براى عموم جهانیان جز به این نیست که این سرزمین جایگاه پیامبران و مرکز دعوت به توحید و یکتاپرستى است. بنابراین قداست سرزمین قدس به جهت بُعد دینى آن است نه ملّى آن.
از دیدگاه قرآن قومیت و اعتبارات ملى و قومى ارزشى ندارد و آنچه موجب ارزش است دین، تقوا، توحید و یکتاپرستى است: «یـاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر واُنثى وجَعَلنـکُم شُعوبًا وقَبائلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقَیکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر»[۳]
اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیم تا با یک دیگر شناسایى متقابل داشته باشید. در حقیقت معیار ارجمندى شما در نزد خدا تقواست. پس ارجمندترین شما پرهیزگارترین شماست، بى گمان خداوند داناى آگاه است.
بنابراین آن چه از دیدگاه خداوند موجب قداست و احترام مى شود ابعاد دینى قضیه است نه ابعاد قومى و ملى آن به چنان چه یهود پنداشته اند; یهود بیشتر بر ابعاد ملى و قومى قضیه تکیه دارند و به ابعاد دینى آن توجه ندارند; چون اگر با معیار قداست دینى بنگریم، سرزمین قدس، قداست خاصى براى همه مؤمنان و دینداران جهان وارد و خاص قوم و دینى نیست; از سوى دیگر براى دانستن ارزش و قداست یک چیز در نزد دینى باید به میزان پایبندى آنان به ارزش هاى دینى و چگونگى برخورد اهل آن دین نسبت به موضوع نگاه شود.
با نگاهى به تاریخ و چگونگى برخورد یهودیان در مى یابیم که آنان هیچ قداستى واقعى براى قدس قایل نیستند; خداوند در سوره اسرا به یک سنت و قانون الهى توجه مى دهد و بیان مى دارد که میزان در این امور، نحوه و چگونگى برخورد اهل یک دین به ارزش ها و باورهاى دینى است به یهودیان در طول تاریخ نه تنها براى آن سرزمین ارزش واقعى قایل نشدند بلکه در رفتارهاى ناهنجار خود موجبات هتک حرمت آن سرزمین را بارها و بارها فراهم آورند.
در بینش یهودى، سرزمین قدس، ارض موعود است که در تورات بدان اشاره شده است و آنان در پى این مقصود همواره از هیچ کوششى دریغ و فرو گذار نکرده اند، با این همه هرگاه به آن مکان مقدس و مبارک درآمدند از هیچ کوششى در هتک حرمت و شکستن تابو و حرمت هاى آن نیز خوددارى نورزیده اند. و در آن سرزمین مقدس به سرکشى، نافرمانى و گناه پرداخته و حرمت هاى دینى را نقض نموده اند.
قرآن با توجه به نمونه اسرائیلى و یهودى شیوه برخورد با مقدسات به یک سنت الهى اشاره مى کند که بیان آن ما را به حقایق پیرامون جایگاه «قدس» در قرآن و نیز در باورهاى یهودى و اسلامى رهنمون مى سازد. پیش از ورود در این بحث به این نکته اشاره مى شود که قدس از دیدگاه مسلمانان از جایگاه ویژه دینى، ملّى و قومى برخوردار است. به نظر قرآن و مسلمانان، قدس سرزمینى است که درى از درهاى آسمان از آنجا باز مى شود و معراج از آن مکان براى پیامبر امکان پذیر شده است. از دیدگاه قرآن «معبد قدس» یک «مسجد» است و بُعد خضوع و خشوع در برابر حق در آنجا حدّى است که به وجود آن مکان پاک و مسجد شریف اقصى، سرزمینهاى پیرامونى آن نیز مبارک و برکت یافته است; خداوند، مى فرماید: «سُبحـنَ الَّذِى اَسرى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بـرَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایـتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر»[۴]
پاک و منزّه آن خدایى است که شبى بنده اش را از مسجد حرام به مسجد اقصى که پیرامونش را مبارک قرار داده سیر داد تا به او از آیات خود بنمایانیم، چون خداوند شنوا و بینا است.
در این آیه، خداوند نام دو مکان را با تقدیس، تبرک و احترام یاد مى کند ذکر این دو مکان شریف در کنار هم از یک راز و رمز الهى خبر مى دهد. خداوند بر معبد مقدس قدس نام مسجد مى نهد و آن را قرین مسجد الحرام قرار مى دهد. این نشان از تقدّس و ارزش آن از نظر خداوند تبارک و تعالى دارد. خداوند ابراهیم و لوط را به این سرزمین مبارک رهنمون مى سازد تا عقیده توحیدى را از آن جا به همه جهان گسترش دهد. حضرت ابراهیم پس از سکونت در سرزمین مبارک قدس، به سوى حجاز حرکت مى کند و در آن جا بیت الله الحرام و خانه کعبه را بنا مى گذارد تا یک حلقه اتصال قدسى میان این دو مکان پدید آورد.
شگفت آن که روزى حضرت ابراهیم(ع) از قدس به حجاز سیر مى کند و دیگر روز پیامبر خدا فرزند آن فریادگر توحید و یکتا پرستى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سیر داده مى شود. از این جا معلوم مى شود که ارتباط تنگاتنگ و استوارى میان این دو مکان مقدس برقرار است.

پی نوشت ها:

[۱] ـ مائده، آیه ۲۰ تا ۲۲ .
[۲] ـ انبیاء / آیه ۲۱ .
[۳] ـ حجرات، آیه ۱۳٫
[۴] ـ اسراء، آیه ۱ .

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا