اصولعقاید

درس چهارم از قرآن

در این درس از قرآن به بررسی حقوق اخلاق دردو حوزه ذیل می پردازیم:

۱- حوزه ایمان داران :

گویندگان لا اله الا الله که مصدر تشریع آن فطرت الله التی فطر الناس علیها است.

۲-  حوزه امانیسم ها :

یعنی انسان محوری که مصدر تشریع وطراح اصلی آن خود انسان و نظریه های متفاوت و محدودش باشد نه خالق او که خداوند است.

لا إله إلا الله شعار توحیدی و پیام همه ی پیامبران ( علیهم الصلاه والسلام) در تونل زمان از آدم(ع) تا خاتم(ص) است.
در صدد بیان این هستیم که بگوییم این جمله در برگیرنده تمام جوانب زندگی کوچک ، بزرگ، نهان و آشکار می باشد. ما اگرچه دارای اعتقاد صحیحی باشیم و از شرک در عبادت درامان بوده و دوائر و مرکز ما براساس شریعت و اوامر خداوند حکم کنند اما اگر همچنان در زمینه های علمی، اقتصادی،سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی دچار انحراف باشیم ودر مقابل آن سکوت کنیم وهیچ تلاش و کوششی در جهت از بین بردن آنها از خود نشان ندهیم نمی توانیم بگوییم که حق لا اله الا الله را ادا کرده ایم چرا که همه ی این امور از مقتضیات (لا إله إلا الله ) می باشند.
به استناد آیه شریفه:
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏
‏ ترجمه : ‏
‏خداوند ( با نشان دادن جهان هستی به گونه یک واحد بهم پیوسته و یک نظام یگانه و ناگسسته ، عملاً ) گواهی می‌دهد این که معبودی جز او نیست ، و این که او ( در کارهای آفریدگان خود ) دادگری می‌کند ، و فرشتگان و صاحبان دانش ( هر یک به گونه‌ای در این باره ) گواهی می‌دهند . جز او معبودی نیست که هم توانا است و هم حکیم .‏

-توضیحی مختصر بر توحید والوهیت

یُعتبرُ التَوحیدُ مَعرِفه اللهِ تبارکَ وتعالی ، الحجرُ الاساسُ فی دَعودهِ جمیعِ الأنبیاء والمرسین (علیهم الصلاه والسلام)
فما من رسولٍ أرسل من عنداللهِ إلی الامهٍ مِن الأُمَمِ إلاّ ونادی قبلَ کلَّ شیءٍ بِمعرفهِ الباری عزَ وجلَّ حَق المعرفهِ وامتثالِ اَوامرِه ِ وتعلیماتِه و شرعِهِ وحُکمِهِ واجتنابِ وابتعادِ ماینهی عَنهُ . ویقولُ القرآنُ العظیمُ فی ذالک: ( ولَقد بَعثنا فی کُلِّ أمّهٍ رسولا اَنِ اعبَد اللهَ وَ اجتنبوا الطاغوت)
وعندما أرسل سیّدنا محمد(ص) أعلنَ رسالتَهُ بالتوحیدِ وَمعرفهِ الله فقال : (قولوا لا إله إلا الله تفلحوا ) لهذا فانَّ التوحیدَ الرّکن الاساسی والاصل الاول فی الاسلام، و یقول قائدنا الاعظم فی شأن التوحید : ( بُنیَ الاسلام علی خمس شهاده ان لا اله الا الله و اَنّ محمد الرسول الله و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه وحج البیبت و صوم رمضان

-تعریف توحید والوهیت از دیدگاه علامه شهید احمد مفتی زاده و ذکر قصیده توحیدیه شهید استاد محمد ربیعی

۱- دیدگاه شهید مفتی زاده درمورد توحیدِ الوهیت:

توحید در لغت به معنی یکی کردن است و *إله* با توجه به استعمالات لغت عربی و کاربردهای قرآنی به کسی گفته می شود که انسان اورا مالک و متسلط بر جلب منافع و دفع و رفع مضار خویش و دیگران بداند وبا تصور علو و بلندی او بر خود و دیگران بسوی او اشتیاق و تمایل داشته باشد و بسوی او سکونت و آرامش بیابد، در نتیجه به هنگام نیاز به جلب نفعی یا دفع ضرری در ماورای عالم شهادت اورا به کمک و یاری بخواند و با اطمینان کاملی که او به توان و قدرت وتسلط وی دارد و او را فریادرس خود بداند و از امرو نهی اش بی قید وشرط تبعییت کند، ودر مقابل او خود را فرمانبرداری خاضعی بیش نداند.
چنین موجودی را حق یا باطل ( إله) گویند؛ حق بدین معنا که آن موجود در حقیقت دارای چنین سلطه ای باشد و باطل به زعم و پندار انسان چنین سلطه و مالکی را داشته باشد.
اگر بخواهیم مطلب بالا را در کلماتی خلاصه کنیم که مدلول آنها بسیار واضع و روشن باشد به طوریکه با شنیدن آنها محدوده ی کلمه ی (إله) بی هیچ ابهامی کاملا تصور شود، چنین می گوییم که إله یعنی فرمانروا و فریادرس؛ فرمانروا است یعنی حق امر و نهی دارد ، قانون میگذارد و قانون و برنامه اش بایستی پیروی شود، فریادرس است یعنی بر جلب منافع و دفع و رفع مضار و مفاسد قادر است و در هر حال می توان به وی پناه برد و از وی کمک ویاری خواست، و او را به فریاد طلبید.
*توحید و الوهیت* یعنی یکی کردن فرمانروا و فریادرس! یعنی از قانون و برنامه ی یک قانون گذار اطاعت کردن ، فقط یک مالک نفع و ضرر داشتن، و جز او را به کمک و یاری نخواستن.
دعوت پیامبران(علیهم الصلاه والسلام) وزیر بنای حیات فکری و دینی همیشه این بوده که مردم فرمانبردار و فرمانروای حق باشند و قانون و برنامه زندگی را از امر و نهی وی اخذ کنند، تن به فرمانبرداری فرمان ناروایان ندهند. عزت انسانی خود را در برده شدن همنوعان خود پایمال نکنند، حاکمیت بشر بر بشر را ذلت و ننگ بدانند، وبرای رفع نیازمندی ها جز به سوی او استغاثه نکنند و جز او را به فریاد نطلبند.
زیرا در حقیقت (لا إله الا الله) یعنی: هیچ فرمانروا و فریاد رسی به جز ( الله) وجود ندارد.

۲- قصیده توحیدیه ی استاد محمد ربیعی (رحمه االله)  ، ربیع قلبمان و شمع گداخته ی همیشه ی تاریخ را ذکر می کنیم:
به نام جانِ جانان داور ِدادار انس جان
کفیل رزق جانداران بدیع جان و بی جانان
مدیر عالم هستی مرید رفعت و پستی
به تدبیر و زیر دستی همه در نزد او آسان
سحاب از جود او ریزان نبات از نور او خیزان
از آن افتان و زین خیزان نمایان گشته است احسان
هوَ البَرّ الذی اَعطی هو المُحیی الذی اَحیا
یُقّر العالمُ طُرّاً عَلَی التوحیدِ بالإیقان
خداوند دل و دانش بری از شبیه و آلایش
نه در عقل است گنجایش عطاء حضرت رحمان
همه عالم گواه او زبان ها عذز خواه او
روانها در پناه او طریق معرفت پویان
اگر دانش ز مَه برتر بتازد بر همه اختر
همانا ذره ای کمتر بود ز آن مخزن تابان
هرآنچه بر تو پنهان است بالاتر ز کیوان است
ولی چون درک نقصان است باید تاخت بر کیوان
با آن طیرانِ جانان کو نبیند غیر از یزدان
همین آپولوی گردان نتازد برتراز انسان ( آپولو : سفینه )
تو را جایی است بالا ای همایِ همّت والا
مگر پروانه ای حالا بِگردِ مشعلِ سوزان
نزیبد رفتنت برماه و جمعی سوختن در آه
دلی دریاب ای آگاه دردی را بکن درمان

ثمره و بهره ی اخلاق زیر سایه ( لا إله الا الله ) برای گویندگان آن در زمینه های مختلف چنین بهره برداری نمایند که در زمینه های مختلف مورد قبول معبودشان ( الله) باشد . قبل از این که به بحث اخلاقی بپردازیم که ثمره دینداری می باشد باید شالوده و پایه آن را بررسی نماییم, طبق تعریف های قدیم و جدید اندیشمندان علم کلام از اصول دین( یعنی عقاید دینی) وفروع دین ( یعنی اعمال و رفتارهای دینی).
در عصر پیامبر واصحاب این دو اصطلاح متداول نبودند به جای آنها کلمه ی *ایمان و اسلام* استعمال می گردید طبق حدیث مسلم و بخاری که محدث حضرت عمر ابن خطاب (رض) آنرا روایت کرده است: نخستین بارپیامبر در محفل اصحاب در جواب سوال های جبرئیل گفت: یا محمدُ‌اَخبرنی عن الاسلام؟ فقال رسول الله(ص): الاسلام ان تشهدَ اَن لا اله الا الله و إنّ محمد الرسول الله و تقیم الصلاه وتؤتی الزکاه وتصوم رمضان وتحج البیت اِن استطعتَ إلیه سبیلا قال صدقت
جبرئیل به پیامبر عرض کرد فَأخبرنی عَن الایمان؟ قال(ص) اَن تؤمن بالله و ملائکته وَ کُتُبه و رُسلِهِ الیَومِ الآخرو بالقَدرِ خیرهّ وَ شرهِ
اما از آغاز قرن دوم به بعد که علوم اسلامی تدریجا تدوین گردید به منظور سهولت بحث و تحقیق مسائل دینی را دسته بندی می کردند و مجموعه مطالبی را که موضوع یکسانی داشتند؛ به نام یک علم مستقل و جداگانه مورد بحث قرار می دادند که یکی از این علوم ، علم کلام بود که از اعتقادات دینی ودلایل حقانیت آن بحث می کرد و یکی دیگر از این علوم علم فقه بود که از عبادات اسلامی و عقود وایقاعات احکام ودعوی و بینات اسلامی بحث می کرد چنانچه کتاب شرح عقائد نسفی تفتازانی در صفحات ۶ و ۷ چنین میگویید :
اعلم اَن الاحکام الشرعیه منها تتعلق بکیفیه العمل و تسمی فرعیه و عملیه ، ومنها ماتتعلق بالاعتقاد و تسمی أصلیه واعتقادیه ,‌ والعلم المتعلق بالأولی یسمی علم الشرائع والاحکلام الشرعیّه والاحکامُ لَها اَنها لَاستَفادَ إلاّ مِن جهه الشرع ولا یسبق الفهم عندالاطلاق الاحکام إلاّ إلیها, و بالثّانیهِ علمُ التوحیدِ والصفاتِ
لَمّا اَنّ ذالک اَشهرُ مباحثِه و أشرفُ مقاصده و قد کانت الاوائل، الصحابه و التابعین رضوان الله علیهم اجمعین. لِصَفاءِ عقائدهم ببرکه صُحبَهِ النّبی(ص) وقُربِ العهدِ بزمانهِ ولقلّهِ الوَقایع والاختلافاتِ وتَمَکُّنِهم مِن المُراجعه إلی الثِقات. مُستغنینَ عن تدوین العِلمَینِ وَترتبیها اَبواباً و فُصولاَ و تقریرُ مَقاصدهما فروعاً وَ أصولاً إلی اَن حَدّثتِ الفِتنُ بینَ المسلمینَ وغلبت البغی علی أئِمّهِ الدّین وظهرَ اختلافُ الآراءِ….
ترجمه:
بدان که از دستورهای دینی برخی وابسته به چگونگی رفتار است که آنرا فرعی و عملی گویند وبعضی نیز وابسته به باور داشتن است که آنرا؛ اصلی و اعتقادی می نامند، دانش وابسته به اولی را، دانش دین ها و دستور ها گویند زیرا که آن، جز از راه دین دریافت نمی شود و ادراک وفهم انسان به هنگام به کار بردن احکام جز به سوی آن نمی رود. ودانش وابسته به دومی را نیز علم یکتا پرستی و صفات خدا می نامند زیرا که این موضوع، معروف ترین بحث های کلام و بزرگترین خواسته های آن است.

علت پیداش علم کلام:

در زمان های آغازین، یاران پیامبر و تابعین, خداوند از همه ی آنان خشنود باد, به علت پاکیزگی باورهایشان و به خجستگی هم نشینی با پیامبر(ص) ویا نزدیکی دوره ی آنان به روزگار پیامبر(ص) و نیز به علت کمی رویدادها وناسازگاری ها و فراهم بودن فرصت برای مراجعه ی آنان به بزرگان مورد اعتماد، از گرد آوردن این دو دانش وسامان دهی به بابها و بخش هایی وبیان خواسته های این دو ، به فرع ها و اصل هایی؛ بی نیاز بودند تا اینکه فتنه ها در میان مسلمانان پدیدار گشت، ستم گری بر پیشوایان دین چیره، و ناسازگاری در نظرها و گرایش به بدعت ها وآرزو های نفسانی آشکارشد.
وبعد از بیداری کشورهای اروپایی و تجدید حیات علمی وفرهنگی (رُنساس) وبحث های دقیق در باره ی مکاتب سماوی و زمینی و مکاتب مادی ومعنوی غالب نویسندگان و مؤافان چه در شرق و چه در غرب به هنگام تشریع مکاتب، به جای اصطلاحات اصول و فروع، از اصطلاحاتی نظیر ( زیر بنا، روبنای مکتب) و (جهان بینی و ایولوژی مکتب) استفاده میکردنند، وگویا این اصطلاحات از طرف غربی ها بازگشتی بوده به زمان های قبل از اسلام و اَعصار فلاسفه ی یونان که حکمت را به دو بخش زیربنایی و رو بنایی تقسیم کرده و اولی را (حکمت نظری) و دومی را ( حکمت عملی) می نامیدند. نویسندگان و مؤلفان به تبعیت از از اصطلاحات غربیان؛ بخش اعتقادات اسلامی را ( زیربنا و جهان بینی مکتب اسلام) وبخش عبادات و اخلاق و اعمال و روابط اسلامی را( روبنا و ایدلوژی مکتب اسلام) نامیده اند. تصویر زیر نشان دهنده ی تبدیل و تحول همان اصطلاحات می باشد:
اسلام فروع دین = روبنای مکتب = ایدولوژی = حکمت عملی
ایمان اصول دین = زیر بنای مکتب = جهان بینی = حکمت نظری

واما اصول و فروع دین از دیدگاه قرآن به تمثیل آیه ی شریفه ی
‏ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء ‏
‏ ترجمه : ‏
بنگر که خدا چگونه مثل می‌زند : سخن خوب به درخت خوبی می‌ماند که تنه آن ( در زمین ) استوار و شاخه‌هایش در فضا ( پراکنده ) باشد . سوره ابراهیم/۲۴

در این ایه خداوندمنان به صورت تشبیهی و تصویری برای بندگان بیان فرموده اند *اَصلُها ثابتٌ* یعنی پایه واصول دین ایمان به موارد زیر می باشد:
اَن تؤمن بالله و ملائکته وَ کُتُبه و رُسلِهِ و الیَومِ الآخر وبالقدر خیره و شره
*وَ فرعُها فی السّماء * شامل فروع دین می شود همانند شهادتین، نماز؛ روزه، اخلاق نیکو و حسنه و … یعنی کردار وگفتار نیک که همان اخلاق فرد مسلمان می باشد.
در آیه مذکور شکل و هیئت فرد مسلمان معتقد به کلمه ی طبیه ( لا إله الا الله) به درخت پاک و نظیفی تشبیه شده که این درخت برای جامعه دارای ثمر و سایه باشد و ریشه های این درخت که بخش اصلی درخت هستند اگر در دل خاکی پاک و مساعدی کاشته شوند وبه موقع خود به آب پاک آبیاری شود در نتیجه این درخت روز به روز بهتر وبلند تر می شود و حالت شادابی و تنومندی را از خود نشان می دهد وشاخه ها ، برگ ها و گل مثمرتری از خود جلوه می دهد.
در این آیه پروردگار بندگان خود را طوری راهنما می کند تا سیر تکامل بندگی خود را همچون درختی پاک، شاداب و مثمر ثمر است کامل نمایند ؛ که این درخت درمیان بقیه ی درختان به خاطر محکم بودن ریشه هایش در دل خاک و آبیاری به موقع از این سرای پاک( خاک) به آسمان صاف صعود کرده و از برگ وشاخه هایش سایه ی خود را گسترش داده و میوه هایش را به ثمر رسانده تا گرسنگان و تشنه گان را زیر سایه ی خود قرار بدهد و مدتی زیر آن بیاسایند.
وحالا متوجه این تشبه می شویم که خداوند دراین آیه بنده نیکوکار، خدادوست و بنده دوست را با این درخت پاک و نظیف مقایسه کرده است.
صورت تشبیه این است که: ایمان در قلب پاکی همانند ریشه ی درخت در خاک پاکی نهفته شده باشد در عبارت فوق قلب پاک منظوراین است که فرد ایماندار دارای مسکن مخصوص به خود و نه(مغصوبه) باشد و از غذای پاک وحلال تغذیه کند نه از غذاهای حرام و آلوده همانند این درخت که ریشه هایش در دل خاکی پاک و مسعادی نه خاکِ هرزه ونامساعدی رسوخ کرده وبه وسیله ی آب پاک و نه آلوده ای آبیاری شده است.
پس درمیابیم بنده ی مخلصی که خواهان طی کردن سیر تکامل و صعود خودش می باشد و می خواهد راست قامت تاریخ و رادمرد جامعه خود شود؛ باید همانند این درخت که در خاک پاکی رویده شده و از آب پاک و تمیزی تغذیه کرده و میان همه ی درختان دیگر ممتاز و تاک واقع شده ودارای میوه شیرین تر و گواراتری است ودر نهایت مورد تمجید باغبان و صاحبش قرار می گیرد، وآن موقع است که شخصیت و هویت وی ( انسان) میان بندگان دیگر ممتاز و الگو واقع میگردد و مورد پذیرش خالق خود (الله) و جامعه ی خود واقع میشود.
به تعبیر مجدد قرن امام شهید حسن البنا (رحمه الله) که می فرماید:
کونوا مَع الناسِ کشَجَرٍ یَرمونَهُم بالحَجَرِ فیرمیهِم بالثَمَرِ
(ببن له گه ل خه لکی وه ک داری به ری ئه گه ر به ردیان پی دادان میوه تان لی هه ل وه ری)
باتوجه به آیه ی مذکور که حاکی تشبیه ایمان به درخت پاک و نظیف است متوجه می شویم که خدواند بندگان خویش را متذکر می نماید که ایمان یک واژه ی گفتاری نیست که یکبار گفته شود و تمام ، یا جمله ی مکتوبی نیست که آنرا رنگ آمیزی کنیم و به جای آویزان کنیم ویا ابزار و وسیله ای نیست که خریداری شوده و در منزل نگه داری شود؛ بلکه ایمان همان ایمان فطری است که آیه ی ( فِطرَتَ اللهِ التی فَطَرَ النّاس عَلَیها ) آنرا ذکر می کند و مبین لفظی آن هم همان جمله ی ( لا إله إلاّ ألله) است که شعار *توحیدی* تمام سفیران وحی (پیامبران) علیهم الصلاه و السلام و بیانگر وحدت خالق هستی از ما سوی ( مخلوقات) است که فقط او را ستایش نمایند وبه عنوان واحد مدبر از او فرمانبرداری کنند.
مؤمن با ایمان آوردن به کلمه ی طبیه: کسی است که زندگی خویش را با آن مرتب و منظم می سازد و همه ی نیروی زمین و آسمان از دنیا گرفته تا آخرت مرتباً با او همکاری می کنند واین انسان ترقی و تعالی می کند هیچ وقت ناکامی و ناامیدی حتی برای لحظه ای هم به او روی نمی آورد، آن وقت است که فرد مسلمان با همه ی هستی موافق می شود و همراه کاروان هستی که دائما در حال حرکت و انجام وظیفه ی محوله ی خود هستند او ( مؤمنِ به لا إله الا الله) نیز گام به گام با قافله ی هستی به سیر تکامل خود ادامه می دهد از این قافله ی همیشه ساری و وقف ناپذیر هستی جا نمی ماند ( یُسَبِّحُ لِله مافی السّمَاواتِ وَما فی الاَرضِ)
و سپس در پیشگاه خالق ، سربلندانه سر خود را بلند می کند و مورد پذیرش معبودش واقع می گردد. خداوند هم در آیه مذکور همین را بیان می کند که مؤمن به کلمه طیبه، شبیه این درخت است که در داخل زمین محکم ریشه گرفته وشاخه های آن تا اوج آسمان کشیده شده اند و همواره به دستور خداوند برگ و میوه به ثمر می رساند و با سایه و میوه ی لذیذ و شیرین خود مشتقان به ( میوه و سایه ی) خود را سیر می کند و خستگان را زیر سایه ی خنکِ شاخه هایش می یاساید, وفرد معتقد به کلمه ی طیبه ( لاإله إلا الله) نیز با انجام وظیفه ی بندگی مانند : نماز، روزه، احسان ، دادو ستد ، تجارت، محاورات و گفتمانی و صداقت در میادین مختلف خود در شبانه روز که برگرفته از این شعار توحیدی می باشد باید همچون درخت مذکور برگ و شاخه های خود را گسترش دهد و میوه ی شیرین ولذیذ به بار آورد؛ یعنی اخلاقش نیکو شود، گفتارش صدق و نیک شود و رفتارش خداپسندانه وانسان دوستانه شود، و مأمن و ملجأ محرومان و مظلومان و تهی دستان و درماندگان جامعه شود و همانند این شجره ی طیبه میوه پخش و سایه گستر شود, و مستمندان را سیر کند و بی پناهان را پناه دهد. واین است تفسیر و تعبیر حقانیت کلمه طیبه که از درون فرد فرد ما نشو ونما میکند و از هویت ما منعکس می گردد و به قشنگ ترین رنگ میان رنگها نمایان شویم که همان رنگ خدایی می باشد
صِبْغَهَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ‏
‏ ترجمه : ‏
‏( خداوند ما را با آئین توحیدی و ایمان راستین زینت داده است و ) این رنگ و زینت خدا است و چه کسی از خدا ( می‌تواند ) زیباتر بیاراید و بپیراید ؟ و ما تنها او را می‌پرستیم .‏
تا درمیان تمام جامعه ها همانند رهبر بشریت محمد مصطفی(ص) که خالق هستی از بالای هفت آسمان مورد خطابش قرار می دهند و می فرمایند: اِنّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ
ترجمه: وتو دارای خوی سترگ ( یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده ) هستی.
و همچنین در مورد یارانش که رنگ خدایی داشته اند می فرمایند:
‏ مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَهً وَأَجْراً عَظِیماً ‏
‏ ترجمه : ‏
‏محمد فرستاده خدا است ، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت ، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند . ایشان را در حال رکوع و سجود می‌بینی . آنان همواره فضل خدای را می‌جویند و رضای او را می‌طلبند . نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است . این ، توصیف آنان در تورات است ، و اما توصیف ایشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانه‌های ( خوشه‌های ) خود را بیرون زده ، و آنها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقه‌های خویش راست ایستاده باشد ، بگونه‌ای که برزگران را به شگفت می‌آورد . ( مؤمنان نیز همین گونه‌اند . آنی از حرکت بازنمی‌ایستند ، و همواره جوانه می‌زنند ، و جوانه‌ها پرورش می‌یابند و بارور می‌شوند ، و باغبانانِ بشریت را بشگفت می‌آورند . این پیشرفت و قوّت و قدرت را خدا نصیب مؤمنان می‌کند ) تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند . خداوند به کسانی از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده می‌دهد .‏

ما هم ممتاز و اسوه و نمونه عصر خود واقع شویم.

{ و این است تحقّقِ صدقِ تشابه مؤمن به شجره ی طیبه و معتقد به لاإله إلا الله }.

إن شاء الله به ادامه (بحث اخلاق) در دو حوزه ی دینداران و امانیسم به زودی خواهیم پرداخت.

یوسف عزیزپور / پیرانشهر – ۱۳/۱۱/۹۷

منابع:
۱- قرآن کریم
۲- تفسیر نور ( دکترمصطفی خرم دل)
۳- توحید و الوهیت ( علامه مفتی زاده رحمه الله /ص۱)
۴- آینه اسلام( استاد محمد ربیعی رحمه الله ص۳۵ و ۳۶)
۵- سیر تحلیلی کلامی اهل سنت ( استاد عبدالله احمدیان ص۲۵۵)
۶- شرح عقاید تفتازنی و نسفی (ص ۶و۷)

از طريق
یوسف عزیزپور
منبع
سوزی میحراب
نمایش بیشتر

یوسف عزیزپور

@ استان آذربایجان غربی- پیرانشهر @@ نویسنده و مترجم @ فعال اجتماعی و دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا