اصول فقهفقه

نگاهی به ژرفای مفهوم و معنای فقه

کلمه ی فقه ، در لغت بمعنی دانستن و فهمیدن و درک کردن و عمقِ مطلب را دریافتن است و در اصطلاح ، آشنائی بعلوم شرعیه را فقه می گویند و فقیه به کسی گفته می شود که با توجّه به تسلط و تبحری که در علوم اسلامی و متون دینی دارد ، توانائی استخراج احکام شرعی را از دلائل جزئی داشته باشد .

شایان ذکر است ، با توجّه به اینکه فقیه باید خود توانائی استخراج احکام را داشته باشد و این امر ، جز از مجتهدِ واجد شرایط برنمی آید ، پس غیر مجتهد را نمی توان فقیه نامید ، بنا براین ، صِرفِ آشنائی با دیدگاه های فقهیِ فقها ، بدونِ داشتنِ نیروی تعمّق در دلائل و کشف و استخراجِ احکام شرعی ، متناسب با شرائطِ روز را نمی توان فقه نامید و چنین کسی فقیه نیست و لو اینکه ده ها کتاب فقهی را حفظ باشد !

به تعبیر دیگر فقیه به کسی گفته می شود که اولاً بر متون دینی یعنی کتاب و سنّت تسلط کافی داشته باشد ، ثانیاً توانایی تجزیه و تحلیل و کشفِ حکم را در حد اعلی داشته باشد ، ثالثاً ، عالم به مقاصد شرع باشد ، رابعاً ، درکِ لازم در تشخیصِ مقتضیات و مصالحِ روز جامعه را در حدّ عالی داشته باشد و انگهی با تعمّق و تعقل و بکارگیری فهم و خرد و ذکاوت و اندیشه ی خویش آخرین و به روزترین دستورالعمل های فقهی را فرا روی جامعه ی اسلامی قرار دهد ..

بنا بر این ، تفقّه ، نه تنها امری مبارک و فرخنده است بلکه واجب و ضروری است و از ضروریات جامعه ی اسلامی در هر عصر و زمانی است و هیچ گاه امّت اسلامی از فقه و فقها بی نیاز نخواهد شد ، قابل اشاره است که فقه و اجتهاد لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد ؛ پس هر فقیهی مجتهد است و هر مجتهدی فقیه و هر مجتهدی باید تازه ترین دستاوردهای فقهی خود را در اختیار جامعه ی اسلامی قرار دهد و هیچ مجتهدی حق ندارد بدون دلیل دنباله رو اجتهادات فقهی مجتهدینِ ادوار گذشته باشد و با اتکا به زحمات آنها از اجتهاد و کشف احکام جدید فرو گذاری نماید.


با توجه به مطالب فوق ، کارِ فقها و مجتهدین ، احیاگری دینی است و باید در هر عصر و زمانی مجتهدینِ امت ، به روزترین و تازه ترین مکاشفات فقهی خود را فراروی مسلمانان و امت اسلامی قرار دهند .

و این ، دقیقا همان چیزی است که خداوند عظیم در آیه ی ۱۲۲ سوره ی توبه ، با ترغیب و تشویق مسلمانان را به آن فرا می خواند آنجا که می فرماید: ( فلولا نفر من کلّ فرقةٍ طائفة لیتفقّهوا فی الدین )
چرا از هر قوم و قبیله ای ، گروهی کوچ نمی کنند تا دین و علوم دینی را فراگیرند؟ ) بر اساس صراحت ِ این آیه ی شریفه ، تفقّه در دین ، امری الزامی است و نباید از آن غفلت نمود.

باوجود این حقیقت روشن ، حیرت آور است که محافل روشنفکری دینی ، بی رحمانه فقه و فقها را مورد تاخت و تاز قرار می دهند و نوک تیز حملاتِ خود را متوجّه آن ها نموده اند! واقعا من مانده ام که نواندیشان و روشنفکران دینی ، چه چیزی را مورد تهاجم قرار می دهند ؟؟

اگر چه نمی شود انکار کرد که رویکردِ بعضی از فقها کاملا سطحی و قشری ست و احتمالا هدف را به خطا رفته باشند ؛ امّا نمی شود به جرم خطای بعضی ، کلّ سیستم را هدف گرفت و به صورت افسار گسیخته مجموعه ی فقه و فقها را مورد تاخت و تاز قرار داد!

تکیه کلام آقایان این است که نباید نگاه فقیهانه به دین داشته باشیم ، !!

نقطه مقابل این نوع نگاه ، چه نگاهی است ؟ پس دین را چگونه باید نگاه کنیم؟
واقعا معلوم نیست که محافل نو اندیشی دینی چه نوع تلقیی از فقه دارند که این گونه بی رحمانه آن را مورد تاخت و تاز قرار می دهند؟
قدر مسلّم این است که قرآن ، تفقه در دین را الزامی می داند ، حالا اگر آقایان به این رویکرد قرآنی راضی نیستند خود دانند!

عبدالرحمن سبحانی – اشنویه

از طريق
عبدالرحمان سبحانی
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

عبدالرحمان سبحانی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ فعال دینی و دعوتگر اسلامی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا