شبهاتفقه

پاسُخ به یکی از مُنتقدانِ تقسیمات ارثی در اسلام!

ارث در اسلام

چکیده:

در مقاله ی آقای توکلی ،قانون تقسیم ارث، برای خانواده های تک جنسیتی زیر سوال رفته و درخواست راه حل شده است. راه حل های موجود از نظر نامبرده جوابگو نبوده و گفته باید در این مسأله ی فقهی تجدید نظر شود.

در پاسخ به این شبهه آمده که افزایش خانواده های تک جنسیتی معلول عواملی است که خود دین اسلام به مبارزه با آنها برخواسته است. سهم الارث دختران خانواده های تک جنسیتی دختر- به فرض وجود نگرانی- از طریقهایی جبران می شود. ضمنا به جای تلاش در راه رفع این نگرانی موهوم، بهتر است در راه اصلاح کسانی که ارث دختران را از اساس نمی پردازند اقدام کنیم و یا در راستای مشکلات جدی تر جامعه گام برداریم. ضوابط تقسیم ارث در فقه اسلامی بویژه قاعده ی مورد بحث، به دلایلی قابل تجدید نظر نمی باشد، اما راه برای انتقال ثروت به هر کس از جمله دختران، در حال حیات یا برای بعد از مرگ در فقه، باز گذاشته شده است.

اشاره:

اخیرا مقاله ای تحت عنوان: بررسی پیامدهای اجتماعی- حقوقی احکام فقهی ارث اهل سنت در میان خانواده های تک جنسیتی دختر، در سایت ها قرار داده شده که نویسنده در آن به نیابت از این گونه خانواده ها، ابراز نگرانی کرده و قواعدی از علم فرایض (دانش تقسیم ارث) را مورد انتقاد قرار داده است.
در چکیده ی مقاله ی آقای توکلی آمده است:
عوامل کاهش باروری مانند سیاست های کنترل جمعیت، بالا رفتن سن ازدواج، همچنین عوامل اقتصادی فرهنگی، به کاهش بعد خانوار انجامیده که یکی از معانی آن این است که تعداد خانواده های تک فرزند، رو به افزایش است و یکی از پیامد های آن ازدیاد خانواده هایی است که فرزند تک جنسیتی دختر یا پسر دارند.
ترکیب تک جنسیتی فرزندان مخصوصا تک جنسیتی اناث، به لحاظ اجتماعی و حقوقی، در خانواده های جوامع مسلمان سنی مذهب، می تواند مشکل ساز باشد، بدین شیوه که اگر پدر یا مادر متوفی شده، فقط دارای فرزند دختر باشند در این صورت تمام ارث به فرزند دختر، تعلق نخواهد گرفت بلکه کسانی دورتر مانند برادر، برادر زاده، پدر، پدربزرگ و … از ارث برخوردار خواهند شد و این امر نگرانی هایی را برای خانواده هایی که صرفا فرزند دختر دارند، ایجاد کرده است.
نویسنده ی محترم آقای خالد توکلی، راه حل هایی را مانند تغییر مذهب، افزایش تعداد فرزندان و انتقال اموال به فرزندان دختر را پیش کشیده ولی به علت منجر شدن به مسائلی دیگر، آن ها را مفید ندانسته و از خیرشان گذشته است.
حال آقای توکلی به دنبال راه حل قابل قبول و بدون تبعات منفی است یا اینکه می خواهد صورت مسأله را پاک کندو همه را آسوده خاطر نماید، خدا می داند ولی به جاست در حد توان با ایشان همراهی کرده و در کند و کاو مساله و پیدا کردن پاسخ برای این شبهه بذل همت نمود و ابر غمت زدود.
از نگاه دین اسلام،دریافت ارث درکنار منابع دیگری چون کارگری، تجارت، کشاورزی، دامداری، کارمندی و… یکی از منابع درآمد به شمار می رود وقوانین تقسیم ارث در اسلام از جمله قوانینی است که اکثر آن در قرآن حکیم و بعضا در حدیث نبوی بیان شده و جای چندانی برای اجتهاد و ابراز رأی باقی نمانده است. شاید از جمله دلایل این مطلب- همچنانکه آقای توکلی اشاره نموده- تأکید بر احترام به مالکیت فردی و استوار ساختن بنیان خانواده باشد.
به نظر نگارنده احتمال حیف و میل شدن اموال بدست آمده از راه مفت و مجانی و در میان بودن اقشار ذی نفع اما ضعیف و بی دفاعی چون پیران، کودکان، زنان و … می تواند یکی دیگر از این دلایل باشد.
در میدان بودن پای حساب و ریاضیات عامل دیگری است برای بسته شدن راه ابراز نظر و اجتهاد و یک رأی بودن فقها در اکثریت قریب به اتفاق مسائل آن.
در این نوشته سعی بر این است مقاله ی فوق مورد بررسی قرار گرفته وراه حلی برای آن ارائه شود ولی قبل از پرداختن به پاسخ و ورود به مبحث رفع شبهه و ارائه ی راه حل، اشاره به یک مطلب را لازم می دانم وآن اینکه اقسام وُرّاث از نظر دریافت سهم الارث وکیفیت آن سه دسته اند:
۱- ذوی الفروض یا اصحاب الفروض: کسانی که در قرآن و سنت و یا بر اساس اجماع دارای سهم می باشند
۲- عصبه ی نسبی: کسانی از بستگان متوفی که در صورت نبودن اصحاب فروض، کل ترکه یا باقیمانده ی آن را بعد از برداشته شدن سهام، دریافت می نمایند.
۳-ذوی الارحام خویشاوندانی که (نه سهم مقدر دارند و نه به جهت عصبه بودن سهم دریافت می کنند بلکه) در صورت در میان نبودن عصبه و دارندگان فرض (به استثنای زوجین) ونیز به شرط منظم نبودن بیت المال، میراث را به خود اختصاص می دهند.
اصل شبهه ی وارد شده راجع به دسته دوم یعنی میراث عصبه می باشد مبنی بر اینکه چرا در صورتی که میت فقط دختر از خود جا بگذارد، همه ی ما ترک به آنان نمی رسد و یک دختر یک دوم و بیش از آن دو سوم را برداشته و باقیمانده ی آن به ترتیب به پدر ، پدر بزرگ، برادر، برادرزاده، عمو، عمو زاده و …اختصاص داده می شود؟
پاسخ:
اولا: مشکلی که آقای توکلی به نیابت از خانواده های تک جنسیتی از بابت آن ابراز نگرانی کرده اند به قول خودشان معلول عوامل زیر است :۱-کنترل جمعیت ۲- بالا رفتن سن ازدواج ۳- فاصله انداختن در تولد فرزندان ۴- بالا رفتن میزان تجرد ۵- عوامل اقتصادی. و این می رساندکه اگر پای این عوامل که اکثرا موقتی و عارضی هستند در میان نباشد نگرانی مزعوم بر طرف می شود. بنابراین نویسندگان و مصلحین جامعه بهتر است در فکر برطرف کردن چنین عواملی باشند و در این راستا به تبلیغ و قلم فرسایی بپردازند نه اینکه بر مسلمات دین شبهه وارد کنند و راه حل تغییر مذهب را پیشنهاد نمایند.
البته برای نگارنده معلوم نیست که آقای توکلی چه موقعی این نگرانی را احساس کرده ودر راه مقابله با آن دست به قلم برده وقد علم کرده اند وگرنه در حال حاضر سیاست دولت ومجموعه ی حاکمیت، مبتنی بر کنترل جمعیت نیست ومراجع شیعه بر خلاف آن فتوی داده و حتی برخی از آنان کنترل جمعیت را ترویج فرهنگ غرب قلمداد کرده اند.
دوم: اینکه از نویسنده ی مقاله می پرسیم: چه خانواده های تک جنسیتی از بابت این قانون شرعی ابراز نگرانی کرده اند ، چرا امثال این خانواده ها و در واقع آقای توکلی –اگر هدف احقاق حق است-نسبت به خانواده هایی که اصلا ارث اناث را نمی پردازند نگران نیستند؟! در حالی که نگرانی اصلی ما دست اندر کاران تقسیم ارث از این بابت است که بجد می توان گفت اگر خانواده های مورد نگرانی کاک خالد به قول خودش ۱۵% را تشکیل می دهند، بیش از ۴۰% خانواده ها از لحاظ نپرداختن ارث زنان، مورد گلایه هستند و به هر طریق ممکن سعی کنند ارث مادر، و بویژه خواهران را نپردازند و در این راستا کاری می کنند راهشان نه به دادگاه و نه به نزد عالم دینی نیفتد و اگر ناچار باشند تقسیمات را در حرف و نوشته بر اساس شرع یا قانون انجام دهند، در عمل آن را انجام نمی دهند و دختران میت را به هر صورتی که شده وادار می کنند تا از سهم خود صرف نظر نمایند . از جمله حیله هایی که به کار می برند اینکه می گویند: از دختران نظر خواهی کنید ببینیم از سهم خود می گذرند و آماده هستند برادرانشان را از این بابت حلال کنند؟ و نیز از زود هنگام بودن موقع تقسیم ارث یا بد حال بودن دختران برای تصمیم گیری عقلانی سوء استفاده می کنند و حتی سخنی را شایع کرده و به جنس اناث قبولانده اند که: هر خانواده ای که میراث میت در آن راه پیدا کند متلاشی شده و از بین می رود. در حالی که اگر این سخن اصل و اساس داشته باشد، علما و عقلای جامعه آن را به منظوری دیگر ساخته و رواج داده اند و آن اینکه هر خانواده ای که ارث حرام و متعلق به دیگران در آن راه پیدا کند ویا بماند، ویران می شود و قضیه درست برعکس بوده و به هدف دفاع از جنس اناث به کار برده شده است ولی متأسفانه جنس ذکور آن را به نفع خود و به زیان حق جنس مونث استعمال کرده اند.
بنابراین بهتر و عقلانی تر این است ، در اینجا که سهم الارث بیش از چهل درصد از دختران در خطر است، به دفاع از حق اناث بپردازیم تا حق شان ضایع نگردد، نه در موارد نادری که نویسنده مقاله نسبت به آن ابراز نگرانی کرده است. زیرا مورد اخیر مورد توافق قرآن و و سنت بوده و- چنان که بعدا توضیح خواهیم داد- مبارزه با آن به مثابه رد یک قانون فقهی مسلم اسلامی است. ولی دفاع درباره ی مورد اول، در راستای تأیید قرآن و سنت و اجرای صحیح یکی از اوامر خداوند حکیم است و در قرآن مجید راجع به محکوم ساختن ضایع کنندگان حق وراث ،هشدار شدید وارد شده است( آیات ۱۷-۲۰سوره ی مبارکه ی فجر)
سؤال دیگر اینکه چرا نویسنده مقاله در راه برطرف کردن مشکلات دیگر جامعه مانند بیکاری، اعتیاد، تورم و…و…نمی نویسد گویی مشکل را فقط در نارسایی نصوص دین یا استنباطات مجتهدین می بیند؟!
سوم: ناگفته پیداست که ارث باقی مانده از دختر یا دختران متوفی در خانواده های تک جنسیتی، طبق موازین فقهی به برادران و خواهران متوفی یا پسران برادرانش یا به عمو وپسر عموهایش می رسد که همگی به نحوی با متوفی رابطه ی نسبی دارند ولی اگر این باقیمانده از ۲/۱و ۳/۲ دختران به خود دختران داده شود – آنچنان که آقای توکلی آرزو کرده- در واقع به نفع افراد بیگانه که شوهران این دختران باشد، تمام می شود زیرا هزینه زندگی با تمام حواشی اش به عهده ی مرد خانه است؛ حال سوال این است چرا نویسنده ی گرامی با داشتن تخصص در جامعه شناسی به دفاع از کسان بیگانه از متوفی می پردازد و از رسیدن ارث به خویشاوندان متوفی تعجب می کند؟ در حالی که اکثر این خویشان مسئولیت زندگی را به عهده دارند ولی دختران در صورت داشتن شوهر یا پسر مسولیت تامین زندگی حتی شخص خود را به عهده ندارند!
چهارم: بدیهی است که احکام دین مکمل همدیگرند و باید در کنار هم پیاده و سنجبده شوند . مثلا در تقسیم ارث والدین که سهم پسر دو برابر دختر در نظر گرفته شده است ، به این خاطر است که در برنامه ی اجتماعی– اقتصادی دین اسلام زن مسئول نفقه ی خود یا شوهر و فرزندان و تامین هزینه های جاری خانواده و یا تعهدات مالی جامعه نیست و تمامی این هزینه ها بر دوش مرد سنگینی میکند.
همچنین در مسئله ی مورد بحث، اگر از یک طرف بخشی از میراث والدین از دختران گرفته شده و به برادران ،برادر زادگان، عمو و عموزادگان میت داده میشود .از طرف دیگر شوهر این دختر یا دختران نیز بخشی از ما ترک برادر، عمو ، عمو زاده ی فوت شده ی خود را دریافت کرده و نگذاشته به دختر یا دختران او برسد بلکه آن را با خود آورده است. بنابراین اگر هر دو جنبه ی این قضیه را در نظر بگیریم به یک عدالت و تعادل کلی دست پیدا می کنیم و جای سوال باقی نخواهد ماند .و به تعبیری حق الارثی که وارثان دورتر متوفی دریافت کرده و در نتیجه به ضرر دختران تمام می شود به نحوی از راه شوهرانشان به دارائی خانواده دختران برگردانده می شود .
پنجم: همیشه اینطور نیست که دختر یا دختران از تمامی ترکه ی پدر یا مادر بهره مند نگردند، بلکه در صورتی که تنها باشند و دورتر از آنان وارثی موجود نباشد یا فقط نوه ی دختر موجود باشد، تمام ترکه را دریافت می کنند و نصف یا دو سوم را از طریق فرض و باقیمانده را با استفاده از قانون (ردّ) به خود اختصاص می دهند. همچنین در حالتی که وارثان زیادی از طبقه ی دوم (جز اصل و فرع میت) همراه دختر یا دختران باشند از یک دوم یا دو سوم آنان کاسته نمی شود. مثلا اگر دو دختر میت با ده برادر یا برادرزاده یا عمو یا عموزاده با هم جمع شوند، دختران۳/۲ خود را تمامادریافت و باقیمانده ی آن به مقدار یک سوم در میان هر ده نفر از طبقه ی دوم یا سوم یا… تقسیم می شود.
ششم- کاک خالد توکلی در بخشی از مقاله نوشته است: حل آن(مشکل خانواده های تک جنسیتی) با توجه به راهکارهایی که در جامعه برای آن در نظر گرفته اند، ممکن ومیسر نیست، مگر اینکه این قواعد فقهی توسط فقیهان، مورد اجتهاد وبازبینی قرار گیرد.
لذا با صرف نظر از اینکه این مشکل تاچه حدی نگران کننده است واینکه هیچ راه حلی برای آن وجود دارد یا نه، به عرض می رساند که معارف اسلامی دو دسته اند : یک دسته از آنها عبارت است از مفاد و مضمون نصوص قطعی الورود و قطعی الدلاله یعنی نصوصی که شکی در ورود و رسیدن آنها از طرف شارع نداریم؛ مانند تمامی نصوص قرآن و نصوص صحیح از سنت نبوی و از اینها نصوصی که در برگیرنده ی بیش از یک معنی نمی باشند این گونه نصوص را می توان (دین) نامید و از ویژگیهای مهم این بخش از معارف اینکه معصوم بوده و هیچ احدی، حتی مجتهدان هم حق اعتراض و انتقاد برآنها را ندارند و تمامی مجتهدان در مضامین و مقاصد آنها اتفاق نظر دارند.
دسته دوم نصوصی اند که از ورود صد در صدی آنها مطمئن نیستیم و یا اگر به ورود آنها اطمینان کامل هم داریم، احتمال بیش از یک معنی یا معانی مختلف و متفاوت از آنها می رود. معنی و مفهوم این دسته از نصوص را نمی توان دین یعنی منظور بلا منازع و صد درصد خدا دانست بلکه می توان اصطلاح (فکر دینی) بر آنها اطلاق کرد و می توان از روی دلیل و به ویژه با برخوداری از ویژگیهای یک مجتهد که حداقل در زمینه ی موضوع مورد بحث تخصص داشته باشد، به آنها نقد وارد کرد و به تحقیق و تجدید نظر پرداخت.
هدف از بیان این مقدمه این بود اذعان کنیم به اینکه مسئله ی مورد انتقاد جزو دسته ی اول از احکام اسلامی بوده و قابل نقد نمی باشد زیرا همچنانکه یک دوم یک دختر و دو سوم بیش از یک دختر در قرآن تعیین شده است،(آیه ی ۱۱ از سوره ی نساء) باقیمانده ی آن نیز که به ترتیب عبارتست از یک سوم ونصف ، طبق حدیث، به عصبه ی میت می رسد، چنانکه رسول خدا -صلی الله تعالی علیه و آله- فرموده است:« ألحقوا الفرائض بأهلها فما بقی فهو لأولی رجل ذکر» (عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری،ک۸۵، باب۵ و نووی، شرح صحیح مسلم، کتاب الفرائض، باب۱)
ترجمه:«سهام تعیین شده از ما ترک را – برابر قرآن وسنت- به صاحبانش بپردازید و باقیمانده آن را به نزدیکترین خویشاوندان ذکور میت بدهید.»
مثلا اگر شخصی اعم از زن یا مرد فوت کند دو دختر و یک برادر و یک عمو داشته باشد دو سوم آن به دختران و یک سوم نیز به برادر تعلق می گیرد و عمو که دورتر است ،چیزی دریافت نمی کند.
پس بر اساس قوانین اجتهاد نمی توان با اصل این مسئله کاری کرد، زیرا نه نص قرآن و نه نص حدیث که در این رابطه به آنها استدلال می شود قابل رد یا تأویل و یا توجیه نمی باشند و کسی درباره ی آنها نظر مخالفی ندارد. البته به استثنای فقهای شیعه که ظاهرا احادیث مرتبط را با توجه به معیارهایی که دارند نمی پذیرند ویا اینکه قانون رد رابه اینجا هم تعمیم می دهند .
هفتم: بالآخره نویسنده راه حل هایی برای حل معضل پیشنهاد کرده و یا محتمل دانسته است ولی بعد از بررسی، آنها را یکی یکی رد کرده وبه علت منجر شدن به پیامد هایی، قابل قبول تشخیص نداده است.
۱- یکی از راهکارهای نویسنده تغییر دین است که همچنانکه خودشان نوشته اند کسی که به همه یا یکی از مبانی دین یا هر آنچه ارتباطش با دین قطعی باشد، کافر شود، نه تنها ارث طبقه دوم به او باز نمی گردد بلکه به سبب ارتداد و اختلاف دینی با مورث (متوفی) سهم تعیین شده ی خودش را نیز از دست می دهد .زیرا به قول فقها یکی از موانع ارث گرفتن، اختلاف وارث است با مورث، در دین.
تغییر مذهب هم که نویسنده آن را به عنوان یک راه حل احتمالی مطرح نموده و در آخر آن را نپذیرفته و یک امر ننگ آور و در برگیرنده ی پیامد های اجتماعی دانسته است.
در این رابطه توضیحاً باید گفت تغییر مذهب اگر در چهارچوب مذاهب اهل سنت منظور باشد ، طبق بررسی های انجام شده هیچ یک از مذاهب چنین نظریه ای را نداده اند و تمامی مذاهب بر این نظریه متفق اند که باقیمانده از یک دوم یا دو سوم دختر یا دختران به عصبه ی طبقه ی دوم می رسد .
ولی اگر تغییر مذهب به تشیع منظور باشد آن وقت اگر تغییر فقط در ظاهر و صوری و از روی اسناد سجلی باشد ، مال ارث از این طریق و به کار بردن این حیله حلال نمی شود و مسئله فقط راه قانون را هموار خواهد کرد و اشکال شرعی همچنان باقی خواهد ماند ولی اگر شخص در حقیقت و از روی دلایل قرآنی و… مذهب خود را تغییر دهد آن وقت سوال می شود که چرا فقط دختران آن هم دختران خانواده های تک جنسیتی اقدام به تغییر مذهب می کنند و بالاخره معلوم می شود هدف اساسی تغییر مذهب نیست و بلکه هدف رسیدن به مادیات است و نمی توان آن را یک راه حل جالب دانست .
نویسنده افزایش میزان باروری را یک راه حل دانسته و اظهار داشته اند که چون دیر نتیجه خواهد داد تاثیر چندانی در حل معضل نحواهد داشت .
البته به فرض اینکه قضیه ی خانواده های تک جنسیتی یک معضل قابل توجه و مقتضی رسیدگی و راه حل باشد، علاوه بر راه حلهایی که در منابع فقهی ارائه شده، اقدام در راستای مقابله با عوامل بوجود آورنده بهترین و آبرومندانه ترین روش و راه حل به نظر می رسد چون همچنانکه گفته شد مسئله ی ارثی خانواده های تک جنسیتی قابل تجدید نظر نمی باشد .
هشتم: با در نظر گرفتن عوامل افزایش دهنده ی خانواده های تک جنسیتی معلوم می شود که مشکل از قوانین ارث در فقه اسلامی نیست بلکه معضل را خود جامعه بوجود آورده است؛ زیرا از مسائل غیر قابل اینکار اینکه سیستمهای دین مبین اسلام از سیستم عبادی گرفته تا سیستمهای اقصادی، اجتماعی، سیاسی و…مکمل همدیکر بوده ودر کنار هم یک دین کامل وجامع را می سازند. مثلا اگر قانون تقسیم ارث را به شرحی که در کتب فقهی موجود است، تدوین نموده و به ظاهر منشأ نگرانی کسانی چون آقای توکلی می شود، در صورتی است که قضیه را یک جانبه در نظر بگیریم وجوانب دیگر را اهمال کنیم.
توضیح اینکه اگر از یک طرف دختران خانواده های تک جنسیتی قسمتی از میراث والدین متوفی را از دست می دهند واین قسمت به وارثان دیگری از طبقه ی پایین تر داده می شود، از سویی دیگر شوهران این دختران به حکم مذکر بودن بخش بیشتری از ارث متوفای خودرا همچنان که گفته شد، با خود می آورند ودرکنار دارایی این دختران قرار می دهند و بدینسان تعادل حاصل و دارایی از دست رفته واصل می گردد.
همچنین اگر از یک جهت احتمال نگرانی برای خانواده های تک جنسیتی در میان است از سوی دیگر سیاست اجتماعی دین اسلام بر کنترل جمعیت بنا نشده، بلکه سیاست اسلام بر تکثیر جمعیت مبتنی بوده ودر قرآن وسنت نبوی تأکید بسیاری بر تکثیر اولاد آمده است. تا جایی که در منابع مختلف حدیثی آمده که رسول خدا- صلی الله تعالی علیه وعلی آله- خطاب به جوانان فر مود:”یا معشر الشباب من استطاع منکم الباءه فلیتزوج…”نووی، شرح صحیح مسلم،ج۹،کتاب النکاح، ص۱۸۲ وعسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب۳٫ ترجمه: ای گروه جوانان هر یک از شما توان جنسی وهزینه ی ازدواج را دارد، به ازدواج اقدام کند.
از أنس صحابی گرامی رسول خدا – رضی الله عنه- روایت شده که” کان رسول الله – صلی الله تعالی علیه وعلی آله- یأمر بالباءه وینهی عن التبتل نهیا شدیدا ویقول تزوجوا الودود الولود فإنی مکاثر بکم الامم یوم القیامه”بزار، مسند البزار، ج۱۳، ص۹۵، حدیث شماره۶۴۵۶٫ ترجمه: رسول خدا- صلی الله تعالی علیه وعلی آله- به ازدواج دستور می داد واز ترک آن به شدت نهی می کرد ومی فرمود: بازنان مهربان وبسیار زاینده از دواج کنید(تا بدین وسیله بر آمار امت من افزوده گردد) زیرا در روز قیامت به کثرت شما، بر امتها می بالم.
بیگمان این احادیث و امثال آنها به حل مشکلات و رفع عواملی چون بالا رفتن سن ازدواج ومیزان تجردف کاهش جمعیت، باور به بهتر بودن زندگی در صورت کمی فزرندان و…کمک می کند وچنانچه دین اسلام در همه ی ابعادش پیاده گردد، چنین عواملی اصلا بروز نمی کند.
مشکلات اقتصادی هم که به نظر نویسنده مقاله، از عوامل کاهش جمعیت و در نتیجه بوجود آمدن خانواده های تک جنسیتی بشمار رفته است، از این قاعده مستثنی نیست وچنانچه عدالت، مجاهدت وامانت داری که در قرآن وسنت نبوی به آن دستور داده شده، هم در سطح حکومت وهم در سطح جامعه رعایت گردند، نه تنها هیچ گونه مشکل اقتصادی برای کسی پیش نمی آید تا به خاطر آن افراد از ازدواج و تشکیل خانواده یا خانواده ها از به دنیا آوردن فرزند سر باز زنند، بلکه افراد واقشار مختلف جامعه به حدی در رفاهیت خواهند بود که با از دست دادن بخشی از ارث ابوین دچار مشکل نخواهند شد. زیرا در دین اسلام با رعایت اصول ومقرراتی چون تقویت ایمان واعتقاد وآشنایی مردم به دین ومعارف اسلامی، واحترام به مالکیت فردی، توزیع عادلانه ی ثروت، ادای وظایف اجتماعی- عبادی چون پرداخت زکات و…، جلوگیری از فساد مالی و چپاول و رشوه خواری، ایجاد زمینه ی تحصیل برای همه، بالا بردن سطح فرهنگ عمومی در جامعه من جمله فرهنگ کارکردن ، ایجاد زمینه کار واشتغال، حمایت ازبیت المال و بشمار آوردن خیانت به آن به منزله ی گناه کبیره، ، آشنا ساختن هرچه بیشتر مردم به حقوق خود در ابعاد مختلف ومتعلق بودن ثروتهای ملی به عموم ملت به گونه ای که هیأت حاکمه جز یک امانت دار موقتی به حساب نمی آید وموظف است تمامی حقوق مادی ومعنوی را به همه ی افراد جامعه حتی به کسانی که نمی فهمند چه حقی بر گردن دولت دارند، برساند، زمینه ی چنین توسعه ورفاهیتی مهیا خواهد شد.
خداوند متعال فرموده است:” إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى…” نحل/۹۰
ترجمه: خداوند به دادگری، نیکوکاری وبخشش به نزدیکان دستور می دهد.
“إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ…”نساء/۵۸
ترجمه: خداوند به شما دستور می دهد که امانت ها را به امانتداران تحویل دهید( بر اساس شایسته سالاری عمل کنید) ودر زمینه ی حکومت بر مردم وداوری در میان آنها بر اساس دادگری به حکومت وداوری بپردازید.
همچنین از نگاه قرآن یکی از اهداف ارسل رُسُل ایجاد قسط وعدل است در میان مردم:
“لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ…” حدید/۲۵
ترجمه: همانا پیامبران خودرا همراه با معجزات ارسال کردیم و کتاب و معیارهای تشخیص حق از باطل را با آنان فرستادیم برای اینکه مردم در میان خود با عدالت و دادگری رفتار کنند.
در حدیث نبوی نیز آمده است که: «إِنَّ الْمُقْسِطِینَ عِنْدَ اللهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، عَنْ یَمِینِ الرَّحْمَنِ… الَّذِینَ یَعْدِلُونَ فِی حُکْمِهِمْ وَأَهْلِیهِمْ وَمَا وَلُوا»مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۸،حدیث شماره۱۸۲۷٫
ترجمه: همانا دادگران نزد خدا(در آن دنیا) در کنار خداوند رحمن بر منبرهای نور قرارداده می شوند …آن کسانی که در حکومت داری ودر میان خانواده و در هر کاری که به آنان سپرده می شود با عدالت رفتار می کنند.
با توجه به این دلایل ودهها و صدها دلیل دیگر رسیده در قرآن و سنت، معلوم می شود که مشکل خانواده های تک جنسیتی دختر اگر بتوان آن را مشکل نامید، ناشی از نارسایی فقه و مآخذ آن ویا اشتباه مجتهدان ومتخصصان در تفسیر وتوضیح نصوص دینی نیست و به تعبیر امروزی تر ناشی از خلأ قانونی نیست، بلکه اشکال در عدم تطبیق دقیق ابعاد مختلف قرآن وسنت وپیروی نکردن از سیاستها وفرامین آنها است، در بعد حکومتی و اجتماعی و فردی.
آقای توکلی آخرین راه حل را انتقال ثروت والدین به فرزندان دختر مطرح نموده و گفته است مسائلی چون ناسازگاری میان والدین و فرزاندان و تغییر در سبک زندگی و گسست نسلها می تواند مانع از انتقال ثروت به فرزندان شود و آن را به یک ریسک تبدیل نماید. همچنین گفته است انتقال ثروت به دختران ممکن است باعث تنش در میان آنان و شوهرانشان شود؛ بویژه وقتی که دختر قبل از والدینش فوت کند.
راه حل:
با توجه به مباحث پیش گفته راه منحصر به فرد، تن دادن به قرآن و سنت و رضایت دادن به حکم شریعت غرای اسلام است و اگر قرار باشد وجود خانواده های تک جنسیتی را در برخی از شرایط جامعه نگران کننده و دخترانشان را مظلوم قلمداد کنیم، راه حل اخیر نویسنده را می توان در پیش گرفت و از وجود پیامدهای احتمالی نهراسید و می توان گفت این راه حل در فقه اسلامی نیز باز گذاشته شده و والدین با توجه به آزادی که در نوع تصرف در اموال خود دارند می توانند در حال حیات خود اموال خود را به هر کس که بخواهند به صورت تنجیزی یا مقید به زمان فوت واگذار نمایند همچنانکه در منابع فقهی اهل سنت به آن اشاره شده است .
البته این کار نباید به قصد نپذیرفتن قوانین تقسیم ارث یا محروم ساختن کسی عملی شود، بلکه فقط باید با استفاده از حق مالکیت و آزادی در تصرف باشد.
مؤلف «توضیح الاحکام» بعد از بحث از لزوم رعایت عدالت از جانب اصول نسبت به فروع وبالعکس، نوشته است: رعایت عدالت در میان سایر خویشاوندان لازم نیست چون اصل بر این است که انسان در تصرف در اموال خود به صورت دلخواه آزاد است ودر این زمینه غیر اولاد در حکم اولاد نمی باشند واین رأی بر سایر آرا ارجحیت دارد(ابو عبد الرحمن التمیمی،توضیح الاحکام من بلوغ المرام، چاپ پنجم، ج۵، ص۱۱۵)
در منابع فقهی مذهب امام شافعی- رحمه الله- نیز آمده است:والدین می توانند همه ی دارایی خودرا نذر پدر ومادر،یا همه ی اولاد خود یا یکی یا چند نفر از خویشان خود نمایند واین نذر را به یک روز قبل از بیماری ای که در آن متوفی می شوند، معلق کنند ودر این صورت تمام اموال نذر شده یک روز قبل از شروع بیماری به کسی که منظور نذر است تعلق پیدا می کند وکسی دیگر در آن مال حقی نخواهد داشت(إعانه الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین،ابوبکر الدمیاطی الشافعی،ج۲، ص۳۶۳ و ابن حجر الهیتمی، تحفه المحتاج، ج۱۰، ص۷۷)
براین اساس اگر کسی دختران خودرا مستحق ودر خطر دید، به هدف کمک به آنان نه به عنوان انتقاد از احکام شرعی یا در راستای غرض ورزی وضربه زدن به دیگر وارثان، می تواند بخشی یا همه ی دارایی خودرا به شرحی که گذشت وترجیحا با نظارت یک عالم دینی نذر دختر یا دخترانش نماید ودر این صورت می تواند تا یک روز قبل از بیماری ای که در آن فوت می کند از اموالش استفاده کرده و از آن روز به بعد به تملک و تصرف دخترانش در می آید ودراین صورت هیچ کدام از دیگر وارثان نمی تواند به مقام ادعا درآید ودر رابطه با انتقال قانونی به شرط تملیک در روز قبل از بیماری، باید با اهل فن وحقوقدانان مشورت شود.
تذکر: در صفحه ی ۴ مقاله ی آقای توکلی ارث خانواده ای تک جنسیتی با داشتن چند دختر و یک برادر یا برادرزاده، اشتباها بالمناصفه تقسیم شده که صحیح نمی باشد ودر این مسأله ۳/۲ از آن دختران و ۳/۱ از آن برادر یا برادرزاده است و بدین وسیله تصحیح می شود.
سید مصطفی محمودیان – مهاباد

نمایش بیشتر

سید مصطفی محمودیان

@نویسنده و مترجم و شاعر و پژوهشگر @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دعوتگر دینی و خطیب

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا