آیا عاشق شدن خداوند، ارتباطی با عرفان و تصوف دارد؟

آیا عاشق شدن خداوند، ارتباطی با عرفان و تصوف دارد؟

چگونه می‌توان عاشق راستین خداوند شد؟ آیا عاشق شدن خداوند، ارتباطی با عرفان و تصوف دارد؟

جواب:

مرحله‌ی ابتدایی عشق این است که عاشق، آنچه را از زندگی می‌خواهد، در دست معشوق می‌بیند و عشق مذکور در این حالت، تقریباً وجهه‌ای معاملاتی دارد و این حالت، مشمول همه‌ی انواع عشق می‌شود و همه‌ی عاشقان، عشق خود را به صورت مقدماتی از این کانال می‌گذرانند؛ اما این وضعیت، بسیار ابتدایی است و هنوز عشق کامل حضور نیافته است و پس از طی مراحل و تجارب کاملی، عشق مورد نظر، از حالت معاملاتی به حالت شیدایی و پاکباختگی تبدیل می‌شود و عاشق، از معشوق هیچ گونه چیزی را نمی‌خواهد و تنها به این امر راضی است که معشوقش را دیدار و یاد کند.

البته اگر معشوق از جنس مخلوقات باشد ممکن است در کار عاشق جفا و بی‌وفايی بکند؛ اما اگر معشوق، خداوند دارای کمال مطلق باشد، هرگز بی‌وفایی نمی‌کند و آنچه را که عاشق، از زندگی می‌خواهد برایش فراهم می‌کند؛ زیرا مخلوق هرگز نمی‌تواند به غنا و بی‌نیازی مطلق برسد و تنها خداوند، غنی و بی‌نیاز است؛ لذا در عشق خدایی، جایی برای بی‌نیازی نیست، گرچه در حالات روحی عاشق، پاکباختگی موجود باشد.

بنابراین عاشق در همه‌ی حالات، کمالاتش را در معشوق می‌بیند و در عین پاکباختگی خود، احساس شکست و ناامیدی نمی‌کند.

روند ایجاد عشق خدایی بر اساس سوره‌ی حمد به قرار زیر است:

۱. عاشق در ابتدا به دنبال تأمین نیازمندی‌هایش از لحاظ مادی و معنوی می‌رود و اگر آنها را در نزد خداوند یافت قسمتی از عشقش به خداوند تأمین می‌شود.

۲. در این مرحله به این امر می‌پردازد که موانع موجود در راه زندگیش را برطرف نماید؛ که اگر این حالت نیز از طرف خداوند برایش تأمین شد، بخشی دیگر از عشقش به خداوند ایجاد می‌شود.

۳. در این مرحله عاشق، خواهان سرانجام‌سازی دنیا و آخرت خویش است و در ضمن برای مهار هوا و هوسش (که مانع خوشبختی‌اش می‌باشد) نیازمند کنترل همگانی خداوند در حضور و غیاب زندگیش از طریق ایمان به آخرت می‌باشد که در صورت تأمین این امر نیز قسمتی دیگر از عشق به خداوند حاصل می‌شود.

۴. عاشق در زندگیش با مظاهر رحمت خداوند سرو کار دارد و بایستی درست‌ترین روش بکارگیری آنها را از خالقش دریافت کند تا نعمت‌های مذکور موجب رشد و سعادت انسان در دو جهان شوند؛ در صورت تحقق این امر نیز قسمتی دیگر از عشق خدایی ایجاد می‌شود.

۵. در نهایت عاشق مسلمان این را می‌داند که نتایج اسباب ذاتی نیست و تنها در اختیار خداوند است؛ لذا بعد از بکارگیری آنها از جانب انسان بر طبق فرمان خداوند نتایج آنها را از خداوند رحمان می‌خواهد و با انجام این کار مهم، قسمتی دیگر از عشق خدایی تأمین می‌شود.

در سوره‌ی حمد برای تأمین موارد اول و دوم آیه‌ی (الرحمن الرحیم) بیان شده و برای مورد سوم آیه‌ی (مالک یوم الدین) و برای مورد چهارم آیه‌ی (ایاک نعبد) و برای مورد پنجم آیه‌ی (و ایاک نستعین) بکار رفته است.

با انجام دقیق این مراحل مقطع اولیه و معاملاتی عشق ایجاد می‌شود اما برای تأمین عشق کامل خدایی به حضور دو فاکتور مهم عرفان و تصوف قرآنی یا به تعبیر قرآن، تزکیه، فواد و نفس مطمئنه نیاز پیدا می‌کنیم؛ که از طریق مراحل چهارگانه‌ی ذیل انجام می‌گیرد:

۱. شناخت حق و باطل و همچنین خیر و شر و ایجاد قناعت عقلی نسبت به این که سود مادی و معنوی منحصر به فرد انسان تنها در دین خداوند یافت می‌شود.
۲. تبدیل مفایم ذهنی حاصله به ایمان دینی قلبی و پذیرش آن در زندگی و دادن فرماندهی زندگی به آنها در عمل، زیرا شناخت ذهنی صرف برای ایجاد حرکت در زندگی انسان کافی نیست؛ بلکه نیازمند ایمان قلبی است چون قلب دارای خصوصیت عمل گرایی است و از این طریق مفاهیم دریافتی وارد زندگی روزمره می‌شود.

۳. بکارگیری عملی مفاهیم دریافتی در زندگی روزمره و شروع مبارزه با نفس و شیطان؛ که غالباً با کلف و سختی همراه است. و این مرحله سخت‌ترین مرحله‌ی ایمان دینی است و اکثر مسلمانان در طول تاریخ، در این مرحله باقی می‌مانند و طعم شیرین عشق الهی را حس نمی‌کنند؛ چون تنها بعد از گذر موفقیت آمیز از این مرحله، عشق خدایی ایجاد می‌شود.

۴. بعد از تجربه‌ی عملی مراحل قبل و ترک کامل گناهان، به نفس مطمئنه می‌رسیم و حلاوت و شیرینی ایمان و عشق دینی ایجاد می‌شود که در این مرحله، عشق به خداوند ظهور می‌یابد و باید تا حصول این مقطع، صبر نمود؛ البته این عشق غیر قابل توقف است و تا زمان مرگ در دنیا ادامه می‌یابد و در عالم برزخ و آخرت نیز تا ابد ادامه می‌یابد.

نکته‌ی اساسی در این مورد این است که انسان در هیچ گونه حالتی به بی‌نیازی از خداوند نمی‌رسد و همیشه و در هرحال، مخلوق و نیازمند به خدا باقی می‌ماند.

اما موضوعی که درباره‌ی عرفان و تصوف لازم است بیان شود این است که کار عرفان تبدیل معانی عقلی به لذایذ روحی از طریق تجربه‌ی عملی است. و کار تصوف نیز پالایش روح انسان از رذایل و اتصاف آن به فضایل است که در نهایت، به ایجاد رابطه‌ای عاشقانه با خداوند منجر می‌شود و در یک جمله می‌توان گفت کار عرفان و تصوف قرآنی، ایجاد یقین است که منجر به عشق خدایی می‌شود؛ ضمناً برای ایجاد یقین قرآنی به حضور همزمان دو فاکتور اساسی نیاز داریم:

۱. قناعت علمی و عقلی انسان در مورد برتری دین خدا بر مکاتب ساخته‌ی بشر برای ایجاد خوشبختی بشر در دنیا و آخرت به صورت مقایسه‌ای.

۲. پالایش روح انسان از گناهان و پلیدی‌ها و اتصاف آن به فضایل
همچنین عرفان و تصوف تنها زمانی مورد اعتماد دین خدا قرار می‌گیرند که از صافی قرآن و سنت صحیح نبوی عبور داده شوند و مورد تأیید کامل آنها قرار گیرند، در غیر این صورت نمی‌توان آنها را در راستای تربیت نفس انسان بکار گرفت. زیرا در این صورت انسان، در کار تربیت نفس دچار افراط و تفریط و انحرافات عقیدتی و عملی می‌شود؛ بنابراین ایجاد عشق خدایی به همه‌ی مراحل یازده گانه‌ی مذکور نیازمند است؛ و با حذف هیچ کدام از آنها عشق کامل خدایی میسر نخواهد شد.

در ضمن عرفان و تصوف مورد تأیید قرآن، در هنگام ایجاد حلاوت و شیرینی ایمان در نفس مطمئنه ایجاد می‌شود؛ و برای حصول عشق شیرین خدایی، به شدت به آن دو فاکتور اساسی نیازمندیم.

محمد حامدی

خروج از نسخه موبایل