آیا پیامبر اسلام(ص) تجلیل از نوروز را ناروا شمرده است؟
تحقیقی پیرامون احادیث روایت شده پیرامون نوروز
آنچه از نظرتان می گذرد مقاله ای است از استاد خواجه بشیر احمد انصاری تحت عنوان ” نوروز در اسارت زمستان اندیشه” که دربرگیرنده مطالب و نکات ارزنده و مفیدی است پیرامون نوروز و اینکه آیا حدیث روایت شده از پیامبر در این مورد صحیح می باشد و یا خیر ؟ علاوه بر نکات جالب و جدید دیگر.
نوروز دشمنان گوناگونی دارد، گروهی درد دین دارند و هدفشان پاسداری از مرزهای اعتقاد در برابر یورش سنتهای آتشپرستانه است. دستهای با تمامی سنن فرهنگی این خطهی باستانی سر دشمنی داشته و به بهانه دین ، با نوروز مخالفت ورزیده و هر آنچه را كه از آن بوی تمدن كهن این سرزمین به مشام آید میكوبند. جمعی دیگر خصلت و سرشتشان زمستانی است و همین كه عمامهای بر سر گذاشته، چشمان خویش را سرمه نموده و با جبینی تُرش و چهرهای گرفته بر صدر مجلسی تند نشستند، تصور مینمایند كه گویا به خدا نزدیك شده و صلاحیت دارند تا هر امری را كه دلشان خواست حرام و یا حلال اعلام نمایند!!!
اگر نوروز را از گذشتههای دور، روزِ اعتدالِ بهاری نامیدهاند، كه در آن ، شب و روز برابر میشوند و هم هوا معتدل میگردد، طرفداران تجلیل از آن را میتوان رهروان خط اعتدال نامید، همانطوری كه مخالفانش را میتوان در قطار افراطگرایان زمستان طینت ، قرار داد. اگر نوروز را سمبل زندگی و زایش و رویش دانست ، دشمنان آن را باید سپاهیان انتحار و مرگ و تباهی خواند. اگرنوروز را روز تجلیل از درخشش آفتاب و چیرهشدن نور پنداشت، مخالفان آن را باید ساكنان زیرزمین ها و تاریكخانههایی تصور نمود كه از دیدن آفتاب، روبرو شدن با جامعه و بالأخره از نشان دادن چهرههای عبوس خود به مردم هراس دارند.
در چند سالی كه گذشت و با توجه به انقلاب رسانهها، رسالهها، مقالهها و سخنرانیهای زیادی در مخالفت با جشن نوروز نشر شد كه زیر بنای تمامی آنها حدیثی بوده كه از انس بن مالك-رضیالله عنه- روایت شده است. در این مقاله ما سعی خواهیم کرد تا نگاهی دوباره به همین حدیث افکنده و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار دهیم.
متن این حدیث در كتاب «الصلاة» باب «صلاة العیدین» سنن ابوداود چنین آمده است: «حدثنا موسی بن إسمعیل حدثنا حماد عن حمید عَنْ أَنَسٍ-رَضِی اللَّهُ عَنْهُ- قَالَ: قَدِمَ النَّبِی-صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ- الْمَدِینَةَ، وَلَهُمْ یوْمَانِ یلْعَبُونَ فِیهِمَا، فَقَالَ: (مَا هَذَانِ الْیوْمَانِ)؟ قَالُوا: كُنَّا نَلْعَبُ فِیهِمَا فِی الْجَاهِلِیةِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ-صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ- قَدْ أَبْدَلَكُمُ اللَّهُ بِهِمَا خَیرًا مِنْهُمَا: یوْمَ الْأَضْحَی، وَیوْمَ الْفِطْرِ.»(1) یعنی: موسی فرزند اسماعیل از حماد و حماد از حمید و حمید از انس رضی الله عنه روایت میكنند كه گفت: زمانی كه پیامبر-صلی الله علیه وسلم- وارد مدینه شد متوجه شد كه مردم آنجا دو روزمشخصی دارند كه در آن دو مناسبت به بازی و شادی میپرداختند. پیامبر فرمودند: «این چه روزهایی است؟» گفتند: ما در دوران جاهلیت – قبل از اسلام – در این دو روز به بازی و سرگرمی میپرداختیم. پیامبر خدا در پاسخ فرمودند: «خداوند دو روز بهتری را برایتان جایگزین آنها كرده است؛عید قربان و عید فطر.
محمد شمس الحق عظیمآبادی مؤلف عون المعبود كه از معروفترین شارحان سنن أبوداود بوده و صد سال پیش در هندوستان میزیسته، در شرح این حدیث مینویسد: «زمانی كه پیامبر اسلام از مكه به مدینه هجرت نمود، در مدینه مردم از دو روز تجلیل به عمل میآورند – كه به باور شارحان حدیث – یكی نوروز بوده و دیگرش مهرگان. در قاموس آمده است كه نوروز نخستین روز سال است و در روز مشهور نوروز كه سال خورشیدی با آن آغاز میگردد، -همانطوری كه در اول محرم سال قمری شروع میشود- آفتاب به برج حمل میرسد ، اما مهرگان در اول برج میزان میآید – و بدینصورت – در مقابل نوروز قرار میگیرد. هوا در نوروز و مهرگان معتدل میشود و شب و روز با هم مساوی میگردند و چنین برمیآید كه دانشمندان پیشین علم فلك در زمان خویش این دو روز را از همین جهت برای بازی و سرگرمی برگزیده و سپس معاصرانشان به تقلید از حكیمان پرداخته اند؛ و چون معمولاً مردم ، آن گروه را صاحبان عقل كامل میدانستند و هرآنچه را که از زبان آنان جاری می شد راستی و حقیقت می پنداشتند ، سپس پیامبران آمدند و آنچه را كه حكیمان بنا كرده بودند، باطل اعلام نمودند- تا از این شائبه جلوگیری نموده باشند -.
شارح سنن ابوداود اضافه میكند كه اسلام این دو جشن را به دو عیدی تبدیل نمود كه هم در دنیا و هم در آخرت برتری دارند. عظیمآبادی باز از طیبی نقل مینماید كه خوشی و سرور در این دو روز جایز نیست و سپس از ابوحفص كبیر نقل مینماید كه گفتهاست : هرگاه كسی در این روز تخم مرغی را به مشركی به رسم تعظیم این روز تقدیم دارد به خدا كفر ورزیده و عملش ضایع خواهد بود». پایان سخن عظیمآبادی شارح سنن ابوداود.
حال توجه خواننده را به چند نكته جلب مینماییم:
نكته اول
اگر به اسناد و شلسله راویان این حدیث نگاهی افکنیم ، به راویان ذیل برمیخوریم: موسی، حماد، حمید، و انس بن مالك. در جمع این چهار راوی ، دانشمندان رشته جرح و تعدیل در مورد حمید – راوی اصلی حدیث – سخنانی گفتهاند كه باید بدان توجه نمود.
گروه بزرگی از محدثان و دانشمندان رشته حدیث ، حمید را مُدَلِّس خواندهاند. مدلس به آن راوی حدیث گفته میشود كه حدیثی را در حالی كه از كسی نشنیده ، ولی آن را طوری روایت میكند كه شنونده یا خواننده تصور مینماید كه گویا آن را از او شنیده است – براین اساس نامبرده بدون اینکه حدیث مذکور را از انس بن مالک شنیده باشد به روایت آن از او مبادرت ورزیده است –
ابنحجر در «هدی الساری» مینویسد كه حمید در قسمت احادیثی كه از انس روایت نموده است تدلیس مینمود.ابنحجر همچنان در «طبقات المدلسین» میگوید كه حمید كثیر التدلیس بود و حتی گفته میشود كه بیشتر روایات او از ثابت و قتاده بوده است – نه از انس بن مالک – و نباید فراموش كرد كه قتاده خود نیز نزد گروهی از محدثان مدلس بوده است. علاوه بر اینکه گروهی از دانشمندان همانگونه كه ابنحجر نیز نقل میكند حمید را به خاطر نزدیكیاش با دربار خلفا و سلاطین نقد نموده و عدالت و صلاحیتش را در امر روایت حدیث ، زیر سوال بردهاند.
نكته دوم
در متن این حدیث و در سخن پیامبر اسلام (ص)ذكری از نوروز و مهرگان نشده است بلكه همانطوری كه مرحوم عظیمآبادی مینویسد این شارحان حدیث بودهاند كه اشاره پیامبر را به نوروز و مهرگان معطوف دانستهاند. هدف عظیمآبادی از شارحان ، شاید ملا علی قاری باشد، در حالی كه ملا علی قاری روایت دیگری نیز دارد كه میتوان در امر جواز نوروز به آن استناد نمود!
حال پرسش اینست كه آیا برداشت و تصور شارحی – همچون ملاعلی قاری – از یك حدیث میتواند اساس تحریم و تحلیل امری قرار گیرد؟!
نكته سوم
اگر برفرض ، این حدیث در مورد نوروز و مهرگان هم بوده باشد باز ما به یك مشكل دیگر برمیخوریم. در اصول حدیث احناف – حنفی ها- اصطلاحی وجود دارد كه آن را (عموم بلوا) مینامند. عموم بلوا به مسایلی گفته می شود كه عموم مردم یك جامعه با آن در ارتباطند. به این مفهوم كه اگر در شهری تنها یك نفر گواهی دهد كه گویا هلال عید را دیده است شهادتش قابل قبول نیست یا اگر فردی در نماز جمعه بیاید و درباره امام جمعه بگوید كه او به جای دو ركعت نماز یك ركعت خواند، طوری که او یگانه نمازگزاری در جمع تمامی نمازگزاران باشد كه چنین ادعایی كرده است، هرچند كه انسانی بسیار صادق و پرهیزگار هم باشد باز هم سخنش اعتبار ندارد. در چنین حالاتی امامان فقه حنفی معتقدند كه اگر چنین حدیثی ، شهرت حاصل نكند و به تواتر نرسد، نمیتواند تا مرحله ثبوت یك حكمی ارتقا یابد كه آن حكم عمومی را تحلیل و یا تحریم نماید . حنفیها میگویند كه در همچون مواردی حدیثی كه به زندگی و عملكرد تمامی و یا بخش اعظم مكلفان جامعه ارتباط داشته ولی به شهرت و یا تواتر نرسیده است؛ این عدم شهرت و عدم تواتر، بنیان آن روایت را سست میسازد؛ زیرا به عملی مربوط می شود كه در سطح گستردهای به وقوع میپیوندد؛ در چنین مواردی اگر حدیث از سوی یك صحابی – همچون انس – روایت شود هرچندكه سند آن قوی هم باشد، باز هم نمیتواند اساس حرمت و یا وجوب امری قرار گیرد.
امام جصاص و كمال بنالهمام و گروه دیگری از بزرگان معتقدند كه خبر واحد مربوط به مسایل “عموم بلوا” تنها در مورد اباحت و استحباب قابل تطبیق بوده و نمیتواند امری را حرام و یا واجب قرار دهد. – نکته مهم اینکه – زمانی كه پیامبر اسلام به مدینه هجرت نمودند، راوی این حدیث ،انس بن مالك كودكی ده ساله بود. پرسش اینست كه چرا در جمع هزاران صحابی پیامبر اسلام تنها یك نفر- انس ده ساله – این حدیث را شنید و روایت نمود؟ و باز از جمع تابعین چرا حمید طویل یگانه شخصی است كه این حدیث را روایت نموده است ؟! سخن بر سر عدالت انس نیست، آن صحابی بزرگواری كه ده سال تمام در خدمت پیامبر اسلام بوده و بخش بزرگ میراث ادبی پیامبر را نیز روایت نموده است، بلكه سخن بر سر اینست كه تجلیل سالانه و پیوسته یك جامعه از یك مناسبت ، كاری است كه به زندگی فرد فرد آنها و تمامی جامعه مربوط می شود و احادیث مربوط به همچون مسایلی باید از سوی جمعی -از کبار اصحاب – روایت شود نه یك فرد، همانگونه كه اصولیها در بحث بلوای عام مطرح نمودهاند.
ناگفته نماند كه یاران پیامبر در روایت احادیثی كه به احكام – حلال و حرام و … – مربوط بوده حرص شدیدی از خود نشان میدادند كه كتابهای فقه و احادیث احكام شاهد این ادعا است.
نكته چهارم
اگر از مسأله بلوای عام هم بگذریم بازهم اشكال دیگری مطرح میشود؛در حدیث دیگری كه امام احمد بن حنبل از انس بن مالك روایت نموده است که ایشان روزه گرفتن به مناسبت نوروز را مكروه دانستهاند، در حالی كه روزه امری تعبدی است و تخصیص دادن آن به روزی معین بدون آنكه شارع به آن اشاره نموده باشد، امری است خطرناك. پرسش این است كه چطور میتوان ادعا نمود كه انس بن مالك روزه گرفتن در نوروز را مكروه میدانست ولی تجلیل از آن را حرام میپنداشت؟!حدیث یاد شده در مسند احمد و کتاب «اقتضاء الصراط المستقیم» نوشته احمد ابنتیمیه آمده است.
نكته پنجم
عظیمآبادی و شاید ایشان اززبان شارحان پیشین این حدیث علت گزینش روزهای نوروز و مهرگان را به خاطر معتدل بودن هوا و برابر بودن شب و روز برای بازی و سرگرمی دانسته و آن را به حكیمان نسبت میدهد و باز مینویسد كه پیامبران آمدند تا آنچه را كه حكیمان بنا كرده بودند، باطل اعلام نمایند. شارح گرامی نگفتهاند كه چرا پیامبران سخن حكیمان را در همچون مواردی باطل اعلام نمودهاند و علت این بطلان چه بوده است؟ آیا علت همین است كه در موسمی معتدل بازی صورت نگیرد؟ آیا میتوان گفت كه حكمت و نبوت در برابر هم قرار دارند؟!
نكته ششم
در حدیثِ روایت شده از انس بن مالك ، نكته دیگری نیز جلب توجه مینماید كه با نادیده گرفتن آن نمیتوان برداشت درستی از حدیث داشت ، و آن واژه عید میباشد. برای فهم درست واژهی عید باید به سخنان دیگر پیامبر اسلام رجوع نمود ؛ در حدیثی كه ابو داود از ابوهریره روایت نموده پیامبر میفرماید: «لا تجعلوا بیوتكم قبورا ولا تجعلوا قبری عیدا وصلوا علی فإن صلاتكم تبلغنی حیث كنتم» یعنی: از خانههایتان قبرستان و از قبر من عید نسازید و بر من درود بفرستید؛ زیرا درود شما هر جایی كه باشید به من خواهد رسید.
شارحان گفتهاند كه هدف بخش نخست این حدیث – لاتجعلوا بیوتکم قبوراً- اینست كه در خانههایتان نماز برپا دارید و دعا كنید و قرآن بخوانید؛ زیرا خانهی خالی از عبادت به قبر شباهت دارد.
آنچه هر سه بخش این حدیث را به هم پیوند میدهد، “عبادت” است؛ به این معنی كه پیامبر میفرماید: «در خانههایتان نماز برپا دارید و قبر مرا عبادت نكنید و بر من درود بفرستید؛ زیرا درود شما در هر جایی كه باشید به من خواهد رسید.» اینكه واژه عید به قبر نسبت داده شده است به مفهوم اینست كه قبر پیامبر (ص) به معبدی مبدل نشود. همانطوری كه در احادیث دیگر میفرماید: «قبر مرا چون بتی عبادت نكنید» و یا «همچون بنیاسراییل كه گور پیامبرانشان را سجدهگاهی برای خویش ساختند قبر مرا نیز معبدی نسازید.»
آنچه از این حدیث می توان استنباط نمود اینست كه عید به مفهوم دینی آن پیوندی ناگسستنی با عبادت و نیایش دارد، یعنی اگر كسی معتقد به دینی بودن جشن نوروز بوده و این مناسبت را از لحاظ دینی چون عید فطر و عید قربان بداند، در آن حال میتوان فتوا داد و آن را تحریم نمود.
در حدیث انس بن مالك همچنان دیدیم كه پیامبر میفرماید: «قَدْ أَبْدَلَكُمُ اللَّهُ» یعنی اینكه خداوند عید فطر و قربان را جایگزین دو عید قبلی نموده است. در اینجا باید متوجه بود كه تعیین امری از سوی خداوند دارای مفهومی عبادی است. خلاصه سخن اینكه هرگاه مناسبتی دارای صبغهی عبادتی نباشد، نمیتوان آن را تحریم نمود، اگر چنین باشد پس باید مناسبتهای زیادی در زندگی روزمره ما الغا شوند كه هیچكسی چنین نگفته است. اگر چنین میبود پس مسافرت اعضای خانواده در تابستان به اینسو و آنسو هم باید حرام میبود؛ چرا كه مردم هر سال و بهصورت دستهجمعی به این و آن سو سفر می کنند و در ایام معینی خوشی و سرورشان را ابراز می دارند.
نكته هفتم
اگر – دشمنان نوروز – دو پا را در یك كفش گذاشته و بر تحریم این مناسبت – غیر عبادی – تأكید نموده و ما نیز تمامی نکات یاد شده را نادیده انگاریم باز هم میبینیم كه اشكالی دیگر مطرح میشود. بر مبنای این حدیث پیامبر فرمودهاند: «خداوند دو روز بهتری را جایگزین آن دو روز اولی كرده است: عید قربان و عید فطر». تمامی كسانی كه پیرامون تحریم تجلیل از نوروز چیزی نوشته و یا سخنی گفتهاند بیشتر از همه بر اصل جایگزینی در متن حدیث تأكید نمودهاند. اما اگر به نصوص قرآن و حدیث رجوع شود، مشاهده خواهد شد كه كاربرد «خیریت» و یا «بهتر بودن» در یك متن نمیتواند دلیلی بر تحریم یك مسأله باشد.
بیایید برای فهم صحیحتر «خیراً منهما» به قرآن مراجعه نماییم. قرآن كریم در آیهی 61 سورهی البقره میفرماید: (وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَی لَن نَّصْبِرَ عَلَی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ یخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَی بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ)؛ یعنی: و چون گفتید: ای موسی هرگز بر یك [نوع] خوراك تاب نمیآوریم از خدای خود برای ما بخواه تا از آنچه زمین میرویاند از [قبیل] سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برای ما برویاند [موسی] گفت آیا به جای چیز بهتر، خواهان چیز پستترید)؟
این آیه اشاره دارد به همان خواستهی بنیاسراییل ، كه اشتهای سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز به سرشان زده بود و آن را بر (مَنّ) و (سَلوی) ترجیح میدادند. از متن این آیه هیچ مفسری چنین استنباط نكرده است كه سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز بر آنها حرام گردیده است ، بلكه آنچه فهمیده میشود برتری(مَنّ) و (سَلوی) بر مواد غذایی یاد شده است. در احادیث پیامبر هم واژه «خیراً منها» مفهوم تحریم را نمیرساند؛ حدیثی داریم كه پیامبر اسلام همین واژه را در مقام مقایسه میان همسران خویش «خدیجه» و «عایشه»رضی الله عنهما بكار بردهاند. عایشهی صدیقه روایت میكند كه پیامبر اسلام عادت داشت که ازخدیجه به خوبی یاد می نمود، روزی از خدیجه به نیكی یاد نمود و من در پاسخ ایشان گفتم: «هل كانت إلا عجوزاً قد أبدلك الله خیراً منها»، یعنی: آیا غیر از این است که او پیرهزنی بود و خداوند زن بهتری نصیبتان نموده است، پیامبر با شنیدن این پاسخ به خشم آمد و گفت: «لا والله ما أبدلنی الله خیراً منها» یعنی: نه، سوگند به خدا كسی را كه جایگزین او نموده از او بهتر نیست. در این حدیث ، هدف پیامبر و هم هدف عایشه همسر ایشان ، اثبات فضیلت یكی بر دیگری بوده است نه خط بطلان كشیدن بریكی از آن دو همسر بزرگوار پیامبر اسلام.
نكته هشتم
هنگام شرح این حدیث به فتوایی منسوب به ابوحفص كبیر برمیخوریم. ابوحفص كبیر شخصیت بزرگی است كه محدثی چون امام بخاری در دامان او پرورش یافته و او مؤسس نخستین مدرسه و نخستین كتابخانه در تاریخ مسلمانها میباشد. ولی جای تعجب ، اینجاست كه آنچه از ابوحفص برای ما مانده و آنرا بارها تكرار میكنیم همین فتوای اوست. اگر اسم ابوحفص را از طریق گوگل جستجو نماییم، در تمامی نتایجی كه بدست خواهیم آورد اسم او را تنها در پیوند به همین فتوایی خواهیم یافت كه اهدای تخممرغ را در روز نوروز مساوی با كفر میداند. پرسش این است كه آیا ابوحفص در تمامی عمر خویش همین یك فتوا را صادر نموده و سپس دست از كار کشیده بود؟
یكی از كارهایی كه فرزند ابوحفص – كه او نیز امام و ادامهدهندهی راه پدرش بود- انجام داد، پشتیبانی از بنیانگذار سلسلهی سامانی امیر اسماعیل و ایستادن در كنار او بود و از سوی دیگر میخوانیم كه امیر اسماعیل سامانی در سال 892میلادی ریاضیدانان خراسان را خواست تا تقویم كشور را بازنویسی نموده و نوروز را در نقطهای قرار دهند كه همزمان با گذر آفتاب از خط استوا باشد. چنانچه پادشاهان سامانی نوروز را از آغاز تا انجام دولتشان با شوكت خاصی تجلیل مینمودند. پرسش در این است كه اگر تجلیل از نوروز معادل با كفر بوده، پس چرا بنیانگذار این سلسله كه به نیروی ابوحفص صغیر فرزند ابوحفص كبیر روی كار آمده بود، آن را تجلیل مینمود؟ و در این زمینه تاریخ شاهد هیچگونه واكنشی از سوی او نبوده است.
ابوحفص كبیر حنفی بود و امام ابوحنیفه هم در عصر منصور عباسی میزیست در حالی كه خلیفه مذكور هم نوروز و هم مهرگان را تجلیل مینمود. ابوحنیفه و یاران او كه نه تنها احكام قضایای خُرد و بزرگ زمان خودشان را بیان نموده بلكه احكام قضایای فرضی را هم جستجو نموده وبرای آیندگان به میراث گذاشتهاند؛ چرا در زمینهی بزرگداشت از نوروز فتوایی از امام و یا شاگردانش «محمد» و «ابویوسف» و «زفر» به یادگار نمانده است؟ آنها در آن زمان – كه بیشتر از هزار سال از آن میگذرد و چیزی بنام طیاره «هواپیما» وجود نداشت – از همدیگر میپرسیدند كه اگر فردی بر پشت پرندهای سوار شده و جهت ادای حج و یا عمره به سوی مكه پرواز نماید، احرامش را در كجا بر تن نماید؟ در آن زمان برخی بر این افتراضات فقهی آن دانشمندان میخندیدند، بیخبر از آنكه روزی مردم به وسیلهی پرندههایی آهنین به سوی حج پرواز مینمایند. حال پرسش اینست كه اگر تجلیل از نوروز این قدر حرام میبود؛ چرا فتوایی از آنها در دایرةالمعارفهای ضخیم فقهیشان درج نشده است؟ اگر گفته شود كه آنهایی كه معتقد به جایز بودن این مناسبتاند آنها نیز در این زمینه فتوایی صادر ننموده اند ، در پاسخ خواهیم گفت كه در اصول فقه و بر مبنای تمامی مذاهب اسلامی «الاصل فی الاشیاء الاباحة»؛ یعنی: اصل در اشیاء جایز بودن آنها است، از همین لحاظ ابراز دلیل ، وظیفهی كسی است كه اعتقاد به حرمت چیزی داشته باشد نه به جواز آن.
نكته نهم
اما اینكه چرا خواجه ابوحفص كبیر اهدای تخممرغ را در روز نوروز مساوی باكفر دانسته ، علت دیگری داشته است. علتی كه بیشتر به تخممرغ مربوط است تا به نوروز. به این مفهوم كه هدیه دادن تخممرغ ریشه در باورهای بتپرستانه دارد كه از هزاران سال پیش رواج داشته است ؛در پندارهای دینی فینیقیها، یونانیها، مصریهای باستان و هندیها رابطهای میان خدا و آفرینش و تخممرغ موجود بوده است. به عبارت دیگر آنها خدا را در تخممرغ میدیدند. یكی از این پندارها این بود كه شب آبستن شد و از او تخم مرغی به دنیا آمد و همان تخم هستهی نظام آفرینش قرار گرفت.
مصریهای قدیم تخممرغ را رنگ می نموده و تقدیم خدایانشان مینمودند. یكی از نظریات بسیار رایج در میان مصریهای عصر فرعونی این بود كه خدای آفتاب از دل نخستین تخم مرغ در جهان بیرون آمد و سپس به آسمان عروج نمود.
از دورههای بسیار پیش تا عصر ابوحفص كبیر و تا امروز، همزمان با جشن نوروز دو مناسبت دینی دیگر تجلیل میشود كه یكی مربوط به مسیحیها میشود و دیگرش به یهودیها تعلق دارد ، مسیحیها عید خود را «عید الفصح» مینامند كه در غرب به نام «ایستر» شهرت یافته است ، مسیحیها را باور بر اینست كه در این روز عیسی-علیهالسلام- از گور برخاست و از همین لحاظ آن را «عید قیامت» نیز خوانند. همزمان با همین مناسبت یهودیها عید دیگری دارند كه آن را «پساك» خوانند. یهودیها معتقدند كه در این روز خداوند قبیله «بنیاسراییل» را از دست مصریها نجات داد. یكی از آداب و رسوم این جشن در میان پیروان هر دو دین رنگ كردن تخممرغ و اهدای آن به همدیگر است كه مفهومی نمادین داشته و همین امروز در تمامی جوامع مسیحی و یهودی رایج است. برخی تخمهای پلاستیكی را از بازار میخرند و به همدیگر تحفه میدهند. نویسنده این سطور معتقد است كه سخن ابوحفص و فتوای او در زمینهی همین اعتقاد دینی به تخم مرغ و آداب و رسوم این دو عید یهودیان و مسیحیان بیان شده است.
علامه محمد اقبال لاهوری در رسالهی گرانسنگ «احیای فكر دینی در اسلام» مینویسد كه امام ابوحنیفه آمد و فقه رأی و درایت را اساس گذاشت تا به ما بفهماند كه هنگام مطالعهی سخن خدا و پیامبر باید عقل ما نیز حضور داشته باشد، ولی برخی از پیروان آن امام بزرگ آمدند تا سخنان خود آن امام را در غیاب عقل مطالعه نمایند.
نکته دهم
در پایان یك نكته مهم را نباید فراموش نمود و آن اینست كه پیروان ادیان مختلفی در امتداد تاریخشان نوروز را با خرافات آلوده ساخته و با افسانه و اسطوره عجین ساختهاند. هم زردشتیها این كار را كردهاند ، هم مسیحیها و هم مسلمانان، بیخبر از اینكه نوروز به هیچ دینی مربوط نبوده و به هیچ مذهبی پیوند ندارد. نوروز را خداوند در صبحدم هستی آفرید و تا زمانی كه زمین به دور خورشید میچرخد نوروز هم وجود خواهد داشت. انتخاب نوروز نه به خاطر تختنشینی یك شاه و پیروزی شاه دیگری بوده است، طوری كه دانشمندان بزرگی چون ابوریحان بیرونی و فردوسی و دیگران بدون هیچ سند معتبر تاریخی، افسانه بافتهاند. جشن نوروز دست كم پنجهزار سال میشود كه بر پایهی علوم ریاضی، دانش فلك و تجربه و بر مبنای نیازهای طبیعی برخاسته از اوضاع و شرایط كشاورزی و دامپروری از سوی ملل مختلف و تمدنهای گوناگونی تجلیل میشود. در شرایطی كه كشور ما به سر میبرد، گروهی آمدند و زخم دیگری بر سینهی نوروز گذاشتند و آن سیاسی ساختن این مناسبت غیر سیاسی است كه با نوروز و فلسفه وجودی آن سازگاری ندارد. نوروز را باید از دست افسانه و اسطوره و خرافه و سیاست و تحجر نجات داد.
در رابطه با نوروز سخنان زیادی گفته شده و ما با كوهی از سوء فهم روبرو هستیم، اگر حیات باقی بود رسالهی مفصلی را بر آن تخصیص داده و به اندازهی فهم متواضعی كه از دین و رابطهاش با نوروز داریم برداشت خویش را در پیشگاه خواننده عزیز قرار خواهیم داد چه قبول افتد و چه نه.
(1) [عون المعبود شرح سنن أبیداؤد، نگارش ابوالطیب محمد شمس الدین عظیمآبادی، چاپ دوم، جزء سوم، صفحه 485-486، المكتبة السلفیة، المدینة المنورة، المملكة العریة السعودیة، 1968]؛
سایت نویسنده: www.bashiransari.com
جالب بوو نورز پی روز
قالبو ساغ بیت ،وه خواجه زای نوسه ریش داته وه، رون کردنه وه یه کی جالب بوو.