اندیشه

اخلاق و منش پیامبر(ص) در تعامل با مردم

رسول خدا ( ص ) خوش سیماترین و خوش رفتارترین مردم بود.ایشان ( ص ) بی شرم و ناسزاگو و پرهیاهو در بازارها نبود و بدی را با بدی پاسخ نمی داد، بلکه از دیگران گذشت می کرد وهرگز به خاطر ستمی که به او شده، انتقام نمی گرفت؛ مگر این که چیزی ازحرام های خدا از سوی کسی جایز شمرده شده باشد؛پیامبر ( ص ) در چنین شرایطی از هر زمانی بیشتر خشمگین می شد.

– وی هرگاه بین دو کارمخیرمی گردید در صورتی که گناهی در آن نبود، آسان ترین آن را انتخاب می کرد. رسول الله ( ص ) هیچگاه با دست مبارکش چیزی یا برده ای یا زنی یا خدمتکاری را ( به عنوان تنبیه ) نزده است ؛ مگر زمانی که در راه خدا جهاد کرده باشد.

– أنس (رض ) در این مورد می گوید: « ده سال خدمتکار پیامبر خدا (ص ) بودم، هرگزبه من اُف نگفت و به خاطرهرکاری که انجام می دادم، نفرمود: چرا چنین کردی؟ و یا به خاطری ترک کاری یا چیزی، نفرمود: چرا آن را انجام ندادی؟
وقتی رسول خدا (ص) با کسی دست می داد یا کسی با او دست می داد، دستش را از دست او جدا نمی کرد تا وقتی که آن شخص دست خود را از دست پیامبر برمی داشت و به چهره ی او رو می کرد و با او سخن می گفت تا او گمان کند که نزدش از همه ی مردم محبوب تر است.

– « جریر بن عبدالله ( رض ) می گوید: « از زمانی که مسلمان شدم، پیامبر هر وقت مرا دیده، لبخند بر لبانش وجود داشته است ».

– عبدالله بن حارث ( رض ) می گوید: « کسی را ندیدم که از رسول الله ( ص ) خندان تر باشد»
هنگامی که پیامبر خدا ( ص ) سخن می گفت، هر کسی می خواست کلماتش را بشمارد می توانست آن را بشمارد ، سخنانش شمرده شمرده و جدا از هم بود و هر کسی سخنی را از اومی شنید آن را می فهمید. وی پشت سرهم و سریع صحبت نمی کرد و – گاهاً – کلمات را سه بار تکرار می فرمود تا فهمیده شود و اگر خبری از شخصی به او می رسید، نمی فرمود: منظور فلانی از این حرف چیست یا چرا چنین گفته است؛ بلکه می فرمود: منظور آن گروه ها که چنین و چنان می گویند چیست؟( یعنی می پرسید و داوری نمی کرد) ایشان در هر زمانی دائماً خدا را ذکر می کرد؛ یارانش در یک مجلس، 100 بار « أستغفر الله » را از او شنیده اند.

– پیامبر(ص )  هموارهمی فرمود : (رب اغفر لي وتب علي إنك أنت التواب الرحيم)(پروردگارا مرا ببخش و توبه ی مرا بپذیر، یقیناً تنها تو بسیار توبه پذیر و مهربانی)

او همچنین می فرمود: (والله إني لأستغفر الله وأتوب إليه في اليوم أكثر من سبعين مرة)(سوگند به خدا من در هر روز بیش از 70 بار از خدا آمرزش می خواهم و به درگاه او توبه می کنم)

بیشترین دعایش این بود: (ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب النار)(پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب جهنم محفوظ بدار) و(يا مقلبَ القلوبِ ثَبِّت قَلبي على دينِك)(ای دگرکون کننده ی دل ها قلبم را بر دینت پایدار و استوار بدار)

-آن حضرت مجلسش را با این دعا خاتمه می داد:(سُبحانكَ اللّهُمَّ وَبِحمدِكَ أشهدُ أن لا إلهَ إلا أنتَ أستغفرُكَ وَأتوبُ إليكَ)(خدایا تو از هر عیب و نقصی پاک و منزهی و من مشغول حمد و ستایشت هستم و گواهی می دهم که هیچ معبودی جز تو نیست و از تو آمرزش می خواهم و به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم).

حضرت محمد( علیه الصلاة و السلام ) بسیار باحیا و مؤدب تر از دوشیزه ای بود که در اندرونی و اتاق خلوت خود حضور داشت و هرگاه از چیزی بدش می آمد از چهره اش پیدا بود.

– وی بخشنده ترین مردم بود. امکان نداشت چیزی از او خواسته شود و بگوید: نه. ایشان مانند کسی می بخشید که از فقر نمی ترسید.

– رسول الله ( ص ) می فرمود: «اگر به اندازه ی کوه احد طلا داشته باشم، دوست ندارم که بیش از سه شب آن -را نزد خود نگه دارم مگر به اندازه ی قرض آن را نگه دارم».
او بردبارترین مردم بود؛ کسی پیش ایشان آمد و بشدت عبایش را کشید به طوری که بر گردنش اثر گذاشت و با بی ادبی با او سخن گفت ؛ ولی  پیامبر( ص ) به او عنایت نمود و لبخند زد ودستور داد که خواسته اش را برآورده کنند!
– حضرت محمد ( ص ) شجاع ترین مردم بود. براء بن مالک ( رض ) – که خود نیز شجاع و دلاور بود – می گفت: سوگند به خدا هرگاه جنگ شدت می گرفت ، ما به پیامبر خدا ( ص ) پناه می بردیم و در میان ما کسی شجاع بود که به هنگام جنگ به او نزدیک ترباشد؛ چرا که او خیلی به دشمن نزدیک می شد.
– رسول الله ( علیه الصلاة و السلام ) پناهگاه یاران خویش برای برآوردن نیازهایشان بود؛ برای نمونه قرض برخی از آنان را مانند بلال پرداخت می کرد و زمینه ازداوج را برای افراد مجرد فراهم می نمود و جهت میانجیگری برای جابر نزد یک یهودی،سه بار رفت و آمد کرد تا قرضش را برای او به تاخیر اندازد.

– گاهی زنی نزدش می آمد و از شوهرش شکایت می کرد و به او گوش می داد و گاه مردی از چموشی و سرکشی شترش نزد پیامبر ( ص ) گلایه داشت و ایشان همراه آن شخص نزد شترش می رفت و آن شتر نیز از صاحب خویش به خاطر زیاد کار کشیدن و کم علف دادن به او گلایه می کرد ؛ حتی حیوانات هم شکایت خود را نزد پیامبر ( ص ) می بردند تا با انصاف با آنها برخورد شود.
– پیامبر ( ص ) چنان فروتن بود که از این عار نداشت که با بیوه زنی یا بینوایی راه رود و نیازش را برآورده نماید؛ گویند زنی نزدش آمد و گفت من به تو نیازمندم، فرمود: ( ای ام فلان چند سکه می خواهی بردار تا نیازت را برآورده کنم ؛ پس با او برخاست تا نیازش را رفع کرد. ) …

ایشان زرهی نزد یک یهودی گرو داشت؛ اما تا وقتی که وفات یافت چیزی نداشت که با آن زره را باز پس گیرد.
– رسول الله ( علیه الصلاة و السلام ) با کودکان با مهربانی رفتار می نمود و با آنان بازی می کرد ؛ انس بن مالک( رض ) می گوید: « کسی را مهربان تر از رسول خدا ( ص ) نسبت به زن و فرزند ندیده ام ». -وقتی حضرت ( ص ) از کنار کودکان می گذشت بر آنان سلام می کرد.

ترجمه: حمید محمودپور- مهاباد

نمایش بیشتر

حمید محمود پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا