گفتگو

امام شافعی را بهتر بشناسیم

امام شافعی را بهتر بشناسیم

نسب امام شافعی :

 محمد بن ادریس بن عثمان بن شافع، معروف به امام شافعی در سال 150 هجری در غزه، واقع در فلسطین دیده به جهان گشود.

امام شافعی اصالتاً قریشی بوده و یكی از اجداد او به نام شافع موفق به ملاقات رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شده است، از این رو به امام شافعی معروف شد.

امام شافعی در خانواده ای تنگدست به دنیا آمد و در كودكی پدرش را از دست داد. او در كودكی همراه خانواده اش به مكه مسافرت كرد و در آنجا ماندگار شد. امام شافعی در سال 204 هجری در یكی از سفرهایش به مصر در گذشت و در شهر قاهره به خاك سپرده شد. او در زمان خلافت عباسیان می زیست.

دوران تحصیلی امام شافعی :

 امام شافعی از زمان كودكی به مجالس فقها و علماء و محدثان علاقه نشان می داد. او در سن هفت سالگی قرآن را حفظ كرد.(1)

 پس از آموختن مقدمات علوم زمان خود و ادبیات عرب، نزد «مسلم بن خالد»، فقیه مكه، به فرا گرفتن فقه پرداخت و در مدینه، در سن سیزده سالگی، نزد امام مالك، تحصیل را آغاز كرد و كتاب «الموطأ» او را از حفظ نمود.

 امام شافعی در سن بیست و پنج سالگی، در علم فقه و حدیث به درجه اجتهاد رسید.

امام شافعی در جوانی از شاگردان امام مالك محسوب می شد و از طرفداران فقه و مكتب اهل حدیث به شمار می آمد.

امام مالك نیز توجه خاصی به او داشت و همواره به دیگران می گفت: «شافعی آینده درخشانی در فقاهت خواهد داشت.» (2)

بعد از رحلت امام مالك، امام شافعی در بلاد اسلامی به سیر آفاق و انفس پرداخت، از فقهای مكتب های مختلف فقهی كسب فیض كرد و از آراء و روش های فقهی دو مكتب، یعنی اصحاب رأی و اصحاب حدیث آگاه گشت.

استادان امام شافعی در مكه عبارت بودند از:

 «مسلم بن خالد الزنجی»، «سفیان بن عینیه» و «عبدالرحمن بن عبدالعزیز بن ابی داوود».

در مدینه نیز مهمترین اساتید امام شافعی به این ترتیب بوده اند:

 «مالك بن انس»، «ابراهیم بن سعد الانصاری»، «ابراهیم بن یحیی السامی» و «عبدالله بن نافع الصائغ».

مهمترین استادان امام شافعی در عراق و یمن عبارت بودند از:

 «مطرف بن مازن»، «هشام بن یوسف قاضی صنعاء»، «یحیی بن حسان»، «محمد بن الحسن»، «وكیع بن جراح الكوفی»، «ابو حماد بن اسامه كوفی» و «اسماعیل بن عطیه بصری».

در میان اساتید امام شافعی، نام افرادی با تخصص های مختلف و حتی از شیعه و معتزله هم به چشم می خورد ؛ این نشان می دهد كه امام شافعی در كسب علم هیچ گونه تعصبی نداشته و از دانش همه بهره جسته است.

امام شافعی به احترام استاد هیچ گاه در محضر او مناظره نمی كرد، ولی در غیاب استاد آراء او را نقد می نمود.

 او در نقد آراء ابوحنیفه و اوزاعی كه از بزرگترین فقهای آن عصر محسوب می شدند، پیشگام بود.

 نقدهای امام شافعی در چارچوب علمی صورت می گرفت و او حتی برای مخالفان فكری خود احترام قائل بود.

 

روش فقهی امام شافعی

تا قبل از امام شافعی، رقابت فقهی، میان دو مكتب اهل رأی و حدیث بود ، امام شافعی كه از محضر اساتید هر دو مكتب بهره جسته بود و از مبانی هر دو به خوبی آگاه بود، توانست در فقه خود، یك پل ارتباطی میان این دو مكتب ایجاد كند و فقه مدینه را به فقه كوفه پیوند زند.

او ضمن این كه از هر دو مكتب انتقاد می كرد، نكات برجسته آن ها را با هم جمع نمود و روش جدیدی را در فقه ارائه داد.

امام شافعی در فقه و مذهبش، برای حكم و تشریع نخست از قرآن مدد می جست و می گفت: سنت پیامبر نیز به منزله قرآن است، زیرا مبین و مفسر آن است. امام شافعی حدیث را بسیار گرامی می داشت و به قولی، كتاب حدیثی «الموطأ» را در نه شب حفظ نمود.

احادیثی كه امام شافعی نقل می كرد از جایگاه ویژه ای در میان فقهای آن عصر برخوردار بود.

«محمد بن حسن» می گوید: «اگر اصحاب حدیث صحبت نمایند، با زبان شافعی حرف خواهند زد».

«حسن بن محمد زعفرانی» نیز می گوید : «اصحاب حدیث خواب بودند و امام شافعی آن ها را بیدار كرد».

امام شافعی در میان فقهای عصر خود به «ناصر الحدیث» معروف شده بود. (3)

امام شافعی برای راوی حدیث، تمامی شرایط ممكن را از قبیل راستی، درستی، دیانت و حافظه در نظر می گرفت.

او بعد از قرآن و سنت، به اجماع مسلمانان در مسائل فقهی توجه می نمود.

از بدعت در دین اكراه داشت، لذا دید خوبی به علم كلام نداشت ؛ خصوصا این كه می دید بعضی از اهل كلام، بعضی دیگر را تكفیر می كنند ؛ با این حال، به یادگیری و احاطه بر اصول علم كلام علاقمند بود، هر چند كه امام شافعی مانند امام ابوحنیفه یك متكلم نبود و در اصول دین و الهیات مذاق و مشرب مكتب اشعری داشت.

امام شافعی اولین كسی بود كه برای علم اصول قواعدی وضع كرد.

امام فخر رازی می گوید: « بدان كه نسبت امام شافعی در علم اصول، چون نسبت ارسطو به علم منطق است.»

مردم پیش از شافعی، در مسایل فقه سخن می گفتند و استدلال می كردند و به معارضه می پرداختند، اما دارای قانونی نبودند كه برای دانستن دلایل شریعت، در چگونگی معارضه و ترجیح دلایل بدان رجوع نمایند اما امام شافعی علم اصول را دریافت و آن را چون قانونی كلی، برای مراجعه و شناخت به ادله شرعی و برای استفاده عموم وضع كرد.» (4)

امام شافعی در ابتدا متأثر از مكتب اهل حدیث در مدینه بود اما پس از سفر به عراق با دیدگاه های شاگردان ابوحنیفه آشنا شد ، او اقدام به ارائه روشی تازه در فقه نمود كه تلفیقی از مذهب امام مالك و ابو حنیفه محسوب می شود.

امام شافعی فقیهی میانه رو بود و از آثار هر دو مكتب اهل رأی و اهل حدیث بهره می جست ؛  پس مذهب او نوع تكامل یافته ای از مذهب مالكی و حنفی است.

«ابن خلكان» مورخ بزرگ در مورد امام شافعی می گوید: «او به علم قرآن و سنت پیامبر و سخنان صحابه و آثار و اختلاف آن ها و عقاید و گفتار علماء و فقها بسیار دانا بود». (5)

امام احمد بن حنبل نیز در خصوص امام شافعی می گوید: «من از چگونگی ناسخ و منسوخ حدیث آگاه نبودم ؛ تا این كه با شافعی مجالست كردم و از او آموختم ، شافعی در میان فقهای اسلامی خورشیدی بود در میان ستارگان ، او به سنت پیامبر و قوانین آن بسیار آگاه بود ،  فصیح و شیرین سخن و به انواع استدلال ظاهری توانا بود ، او بسیار موثق و امانت دار و عادل و پارسا بود ، عالمی بود دارای عفت نفس، حسن سیرت و بلند قدر و منزلت». (6)

امام شافعی در عصر خود و در میان فقیهان آن عهد، پر تألیف ترین و پر اثرترین آن ها بوده است.

 او در نوشتن آثار متعدد خود از مایه علمی و ادبی خود سود می جست ؛ زیرا او در فنون ادب و لغت و در فقه و حدیث شناسی، بسیار زبردست بوده و با اصول فصاحت و بلاغت عربی كاملا آشنا بود.

نوشته اند كه او در فقه، حدیث، علوم قرآنی، شعر و لغت به درجه بلندی رسیده ؛  از او آثار و رسالات فراوانی بر جا مانده تا آن جا كه در حدود 110 مجلد كتاب و رساله را به او نسبت داده اند. (7) بیشتر این كتاب ها در زمینه فقه می باشد.

امام شافعی دارای دو كتاب بزرگ و علمی تحت عنوان «الام» و «الرساله» است. «الام» اولین كتاب فقهی مدون در جهان اسلام محسوب می شود و می توان آن را «دایره المعارف فقهی» نامید ، همه مطالب كتاب «الام» در ابواب و مسائل فقه است، این كتاب عظیم، دریایی است از فقه اسلامی و نمادی از عظمت علمی امام شافعی در فقه.(8)

با وجود این، امام شافعی هیچ كس را به پذیرش عقیده اش مجبور نمی ساخت و در مقدمه كتاب «الام» می نویسد: این حاصل زحمات من است و اگر از قول من بهتر را یافتید، آن را رها كنید و به آن چه بهتر است، بچسبید ، یا اگر در كتابم بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) چیزی را یافتید، سخن من را رها كنید و به سنت رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) روی آورید.

از امام شافعی كتاب های مهم دیگری هم چون «المسند» و «السنن» نیز بر جای مانده است.

«عبدالرحمن بن مهدی» در خصوص عظمت یكی از كتاب های امام شافعی، تحت عنوان «الرساله» می گوید: كتاب الرساله را پانصد بار خواندم و هر بار مطلب جدیدی از آن آموختم. (9)

از دیگر كتاب های معروف امام شافعی می توان از «الوصایا الكبیرة» و «جماع العلم» نام برد.

امام شافعی برای مدت زیادی در مسجدالحرام تدریس می كرد و در موسم حج و غیر آن، گروه زیادی به حلقه درسش می پیوستند.

مهمترین شاگردان امام شافعی عبارت بودند از:

«حسن صباح زعفرانی»، «احمد بن محمد اشعری بصری»، «ربیع بن سلیمان جیزی»، «محمد بن عبدالحكیم»، «اسماعیل بن یحیی المزنی» و «یوسف بن یحیی البویطی»

 

شخصیت فردی و اجتماعی امام شافعی

امام شافعی انسانی متواضع و قناعت پیشه بود. او شخصیت تأثیر برانگیزی برای مخاطبان خود داشت. امام شافعی هیأتی زیبا، قامتی بلند و گردنی بر افراشته داشته است و از صدایی گیرا برخوردار بوده، به طوری كه هنگام تلاوت قرآن، شنوندگان را به گریه می انداخته است.

او در طب و تیراندازی مهارت داشته است و از طبع شاعری برخوردار بوده، تا آن جا كه شعر هم می گفته است.

امام شافعی به منظور آشنایی با فن شعر و ادبیات و تاریخ عرب، مدتی را در میان قبایل بدوی عرب گذراند ؛ لذا او در زبان عربی از فصاحت و بلاغت خاصی برخوردار بوده است.

«ابن هشام» از سیرت نویسان بزرگ می گوید: «شافعی در لغت (عرب) حجت بوده است.»

«یونس بن عبدالاعلی» می گفت: «هرگاه شافعی عربی را به كار می برد، گویی در مورد آن از همه عالمتر می باشد ، هرگاه شعر می گفت، گویی از همه شاعرتر می باشد و چنان كه از فقه سخن می گفت، انگار از همه فقیه تر است».

تدریس علوم عربی امام شافعی ، هر روز از بالا آمدن آفتاب تا ظهر ادامه داشت و شاگردان كلاس او تنها افراد عادی نبودند، بلكه همه آن ها از بزرگان اهل شعر و لغت به حساب می آمدند. (10)

امام شافعی در مناظره بسیار قوی بود و از عقل، درك و حاضر جوابی فوق العاده ای برخوردار بود.

«بشرالمریسی» می گوید: «شافعی مردی است كه از نصف عقل دنیا برخوردار است». (11)

 او در بحث بیشتر به كلیات تمایل داشت تا جزئیات. از نیروی بیان، فصاحت، ایمان محكم و قوت قلب برخوردار بود.

امام شافعی با آن كه مرد ثروتمندی نبود، اما هیچ گاه از بخشش غافل نمی شد و آن چه دارایی داشت بین فقرا تقسیم می كرد ، او به خصوصیت جوانمردی معروف بود.

«یحیی بن معین» در این خصوص می گوید: «اگر دروغ مباح بود، مروت شافعی مانع از دروغ گوییش می شد».

با این كه امام شافعی در مناظره از قدرت بالایی برخوردار بود، تا آن جا كه طرف مقابل را به گریه وادار می نمود، اما در عقیده اش تعصب  به خرج نمی داد و اگر رأی صحیح تری از رأی خود می یافت بدان عمل می كرد و از رأی اولیه خود صرف نظر می نمود.

او در خصوص مناظره می گوید: به خدا قسم باكی ندارم كه در مناظره حق با من باشد یا با طرف مقابلم، هر چند كه بیشتر دوست دارم در مناظره حق با طرف مقابلم باشد (تا چیز تازه ای را بیاموزم).این نشان می دهد كه هدف امام شافعی از مناظره تحمیل عقیده اش به دیگران نبوده، بلكه دانستن چیزهای جدید بوده است.

قدرت كلام او در مناظره در مناطقی مثل عراق كه مكاتب مختلف كلامی مثل معتزله، مرجئه و شیعه مشغول به فعالیت بودند و برای مقابله با عقاید خود مبارز می طلیبد، نمود بیشتری می یابد.

امام شافعی برای كسب علم به سرزمین های مختلفی سفر كرد؛ از مكه و مدینه گرفته، تا كوفه و بغداد و مصر و یمن ؛ امام شافعی در این سفرها با اندیشه ها، آراء و مكاتب مختلف فقهی و كلامی آشنا شد.

از تجربیات و اندوخته های آن ها بهره می جست و هر جا لازم بود، آن ها را نقد می كرد، و گاهی با بزرگان این مكاتب به مناظره می پرداخت.

روحیه علمی امام شافعی سبب شده بود كه در عصری كه مناظرات و مجادلات كلامی به حد اعلاء خود رسیده بود، امام شافعی فقه خود را بدور از هر گونه تعصب و كینه ارائه دهد، تا آن جا كه فقه او به میانه روی و آسان گیری در میان عموم معروف شد.

@ به طور كلی، فقه امام شافعی به دو مرحله تقسیم می شود: مرحله قدیم و مرحله جدید.

مرحله قدیم فقه او مربوط به حضورش در عراق است كه متأثر از فضای فقهی و كلامی آن محیط بوده است.

اما مرحله دوم فقه امام شافعی را كه می توان دوران تكاملی فقه او دانست، مربوط به حضور او در مصر است.

با این كه امام شافعی تلاش می كرد كه از اندوخته های علمی دیگر اساتید بهره جوید، ولی او كسی نبود كه از روی تقلید محض و كوركورانه چیزی را بپذیرد. لذا او از نقد اندیشه های مكاتب كلامی مختلف، مثل شیعه و معتزله و حتی آثار اساتید خود غافل نماند ؛ زیرا بر خلاف دیگر شاگردان، به آثار اساتید خود تعصب نمی ورزید.

امام شافعی در خصوص امام مالك می گوید: «مالك هم مانند من انسان است و ممكن است نظرش درست یا غلط باشد» ؛ لذا او كتابی را در نقد اندیشه های امام مالك نوشت ؛ اما به احترام استادش تا مدت یك سال از انتشار كتابش خودداری كرد. (12)

 با این كه امام شافعی بیشتر یك شخصیت علمی محسوب می شد، اما نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه اش بی تفاوت نبود؛ او رفتار خلفاء عباسی را نقد می كرد و آن را بر خلاف سیرت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می دانست. چندین بار به دلیل فتواهایش از جانب حكومت عباسی احضار و توبیخ شد.

او به آل علی بسیار ارادت داشت و همین مسأله در نهایت سبب فشار عباسیان بر او شد.

در زمان امام شافعی منازعات كلامی بین روافض (مخالفان خلفاء راشدین) و نواصب (مخالفان اهل بیت) بسیار بالا بود ؛ اما امام شافعی بی توجه به تهمت هایی كه متوجه او می شد، پاسخ  می داد: «اگر حبّ و دوستی آل محمد (صلی الله علیه وسلم) جرم است و نشانه رافضی بودن است، پس بدانید كه من رافضی هستم». و در یكی از اشعارش می گوید: «اگر علی را برتری دهیم، در نزد بی خردان ، رافضی هستیم  و اگر ابوبكر را برتر شماریم ما را ناصبی می خوانند اگر اینطور باشد من هم رافضی و هم ناصبی هستم (به علی و ابوبكر علاقه دارم)، و این مسلك من است تا روزی كه خاك بالینم گردد». (13)

 امام شافعی بسیار تأكید داشت كه فكر، رفتار و فقه او منبعث از سنت رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) باشد.

معروف است، روزی مردی نزد او آمد و در مورد مسأله ای از او سؤال كرد امام شافعی جواب داد: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) این چنین می گوید. آن شخص گفت : آیا فتوای تو همین است؟ امام شافعی پاسخ داد: می گویم رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) چنین گفت حال می گویی، نظر تو چیست؟

امام شافعی برای مدتی مقام قضاوت در یمن را بر عهده داشته است.

 

گسترش مذهب شافعی

از آن جا كه مذهب امام شافعی، مذهبی میانه رو و آسانگیری بود، این مذهب درزمان خودش در بلاد اسلامی رواج یافت.

یكی دیگر از عوامل گسترش مذهب امام شافعی، تلاش شاگردان او بود، زیرا پس از وفات امام شافعی، شاگردان او با كوشش های فراوان، فتوا و آراء استاد خود را رواج دادند ؛ شاگردان امام شافعی در قبال آراء او راه تعصب را در پیش نگرفتند و ضعف آراء او را اصلاح كرده و قواعد و اصول آن را منظم نمودند. بدین ترتیب در بسیاری از مناطق، مذهب شافعی جایگزین مذهب حنفی و مالكی شد.

گسترش مذهب شافعی از زمان خود او آغاز شد و تا قرن چهارم هجری به اوج خود رسید.

امروزه پیروان مذهب شافعی در اكثر سرزمین های اسلامی وجود دارند ؛ حتی در كشورهایی كه مسلمانان پیرو مذهب مالكی یا حنفی هستند، تجمع پیروان شافعی مذهب بسیار زیاد است ، در كشور عراق، قسمت هایی ازمصر، سوریه، شمال شبه جزیره عربستان، غرب آفریقا، جنوب شرقی آسیا، جنوب و غرب ایران، شرق آفریقا و قسمتی از شمال آفریقا مسلمانان پیرو این مذهب هستند. @این مذهب، بعد از مذهب حنفی، دومین مذهب در میان مذاهب اهل سنت محسوب می شود و در میان سایر مذاهب اسلامی نیز همین مقام را دارد.

در ایران در مناطقی چون كردستان، قسمت هایی از استان فارس و حوزه شمالی خلیج فارس، آذربایجان و قسمتی از استان گیلان مسلمانان از این مذهب پیروی می كنند.

________________________________________

پی نوشت ها:

1 طبقات الشافعیه – ابوبكر حیسنی –چاپ بغداد – ص2

2 مناظرات امام فخر رازی – دكتر یوسف فضایی – ص169

3 چهار امام اهل سنت- محمد رئوف توكلی- ص89

4 الائمه الاربعه – ص135-131

5 مناظرات امام فخر رازی – دكتر یوسف فضایی – ص170

6 الشافعی – ابوزهره- ص 35-25

7 الفرست ابن ندیم – چاپ بیروت – ص 210

8 مناظرات امام فخر رازی – دكتر یوسف فضایی – ص172

9 امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توكلی- ص90

10 امامان چهارگانه اهل سنت- محمد رئوف توكلی- ص93

11 امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توكلی- ص97

12 پژوهشی در امامان اهل سنت – فریدون سپهری- ص68

13 امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توكلی- ص96

14 الائمه الاربعه – ص150-149

 گردآورنده : میلاد یوسفی

برگرفته از كتاب: زندگی نامه ائمه اربعه – تالیف: آبتین امیری

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

‫2 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا