گفتگو

امام شافعی نمونه بارز همزیستی در میان پیشوایان فقهی

 

نویسنده: دکتر سهیل جمیلی

ترجمه: سید رضا اسعدی(کارشناس ارشد مترجمی زبان عربی)

این مقاله تحقیقی است که دکتر سهیل آن را به بخش مدیریت کنفرانس « تئوری و کاربست نحوه‌ی همزیستی و مدارا از دیدگاه اسلامی» ارائه نموده است. این کنفرانس در دانشکد‌ه‌ی امام اعظم برگزار شد.

درآمد:

خدای سبحان را ستایش می‌گویم آنگونه که افراد شکرگذار و آگاه از دینش او را شکر می‌گویند.

درود و سلام می‌فرستم بر پیامبری که به عنوان باران رحمتی برای همه جهانیان و همراه با ارمغان حق و دین راستین مبعوث شد. آن پیامبری که قرآنی بر او نازل شد که اگر به آن تمسک کنیم، سعادتمندانه زندگی خواهیم کرد. و نیز، درود و سلام می‌فرستم بر خاندان پاک سیرت و یاران بزرگوارش.

خدای سبحان اراده فرمود که اسلام خاتمه بخش همه رسالتها باشد. از این رو، می‌بایست تا قیام قیامت، همه‌ی ساکنان کره خاکی را در بر بگیرد، و به عنوان برنامه‌ای متبلور گرددکه شایسته هر زمان و مکانی است و همه امور مردم را سامان دهد، به گونه‌ای که در حیات دنیایی و اخروی آنها مؤثر واقع گردد.

یکی از نشانه‌های شایستگی این رسالت، شایستگی رهبران و علمای آن است که شگفت انگیزترین نمونه‌ها را در زمینه مهرورزی و همزیستی از خود به یادگار گذاشته‌اند.

اگر امروز می‌بینیم که عالم نماها به جان هم افتاده‌اند، به این علت است که از راه و روش این بزرگان پیروی نمی‌کنند.

از این رو، یکی از دانشمندانمان را به عنوان نمونه بارز همزیستی با دانشمندان دیگر، برگزیده‌ام، او کسی نیست جز امام محمد بن ادریس شافعی – خدا او را رحمت کند –.  بنده این نمونه را به عنوان مقاله خود برگزیده‌ام و آن را به بخش مدیریت کنفرانس چهارم ارائه دادم که در دانشکده امام اعظم برگزار می‌شود. عنوان این کنفرانس عبارت بود از:  « فقه التعایش و التعامل فی المنظور الاسلامی بین النظریه و التطبیق = تئوری و کاربست نحو همزیستی و مدارا از دیدگاه اسلام».

با توجه به ماهیت موضوع مقاله، ناگزیر شدم آن را به یک درآمد و پیش زمینه، و چهار مطلب و یک خاتمه تقسیم کنم.

پیش زمینه:

در این قسمت، (واژه‌ی) تعایش [= همزیستی] و امام شافعی تعریف می‌شود.

عنوان مطلب اول « مدارسه‌ی علمی میان پیشوایان مذاهب فقهی» می‌باشد.در این قسمت بیان کرده‌ام که چگونه این بزرگان از یکدیگر کسب دانش کرده‌اند بی آنکه نزاعی میان آنها پیش آمده باشد.

عنوان مطلب دوم « تعریف و ثنا گویی آنها از یکدیگر» است. در این قسمت بیان کرده‌ام که آنها چگونه از یکدیگر احترام گرفته و یکدیگر را ستوده‌اند.

در مطلب سوم نیز در مورد « پایه‌ها و ملاکهای امام شافعی برای همزیستی، سخن رفته است. در این قسمت بیان نموده‌ام که امام شافعی برای همزیستی با بقیه‌ی پیشوایان دینی، چه معیارهایی داشته است.

مطلب چهارم هم به بیان « احترام و توجه به نظرات دیگران» می‌پردازد. در این قسمت توضیح داده‌ام که امام شافعی چگونه به نظرات دیگران احترام می‌گذاشت و از خود محوری دوری می‌کرد.

در خاتمه نیز در مورد نتایج حاصله از این پژوهش سخن گفته‌ام. از خدا می‌خواهم که لغزش و اشتباهاتم را در دنیا و آخرت ببخشاید چرا که او بهترین سرپرست و بهترین یاور است.

تعایش در لغت از (ریشه‌ی) عاش عیشاً و عیشهً و معاشاً است. کسی که دارای زندگی است، به او «عائِشْ» گفته می‌شود. اَعَاشَهُ (بر وزن باب افعال) یعنی به او زندگی داد. گفته می‌شود: اَعَاشَهُ الله عیشهً راضیهً . یعنی: خداوند زندگی رضایت بخشی به او داد. عَایَشَهُ: . یعنی: با او زندگی کرد.

عّیشَهُ. یعنی: به او زندگی داد. تعایشوا . یعنی: آنها بر اساس دوستی و الفت با هم زندگی کردند. التعایش السلمی(۱)  هم از این باب است [= یعنی همزیستی مسالمت آمیز].

معرفی امام شافعی:

نام :

او محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبیده بن عبد یزید بن هاشم بن مطلب بن عبد مناف( جد پیامبر(ص)) است.

شافع بن سائب همان کسی است که شافعی به او منسوب می‌باشد. شافع در دوران کودکی به خدمت پیامبر(ص) رسیده و پدرش، سائب در جنگ بدر مسلمان شد. سائب پرچم‌دار بنی هاشم بود.(۲)

محل و زمان تولد امام شافعی:

شافعی در روستایی از توابع شام به نام «غزه»(۳) دیده به جهان گشود. ابن خلکان و ابن عبدالبر چنین گفته‌اند: البته نویسنده کتاب « التنقیب» بر این باور است که امام شافعی در منای مکه به دنیا آمده است.  ابن بکار هم می‌گوید: امام شافعی در عسقلان به دنیا آمده است. زوزنی هم معتقد است که امام شافعی در یمن متولد شده است. اما در این میان  قول مشهورتر، قول اول است و تولد وی در سال ۱۵۰ هجری قمری بوده است. این همان سالی است که خدا بیامرز امام ابو حنیفه در آن فوت کرده است عده‌ای از(سیره نویسان) هم گفته‌اند که امام شافعی، در روزی متولد شد که امام ابوحنیفه در آن روز دار فانی را وداع گفت. در این زمینه بیهقی می‌گوید: مقید کردن روز ولادت امام شافعی به یک روز خاص تنها در یک روایت آمده است. اما، مقید کردن تولد او به سال ۱۵۰ هجری قمر، امری مشهور در بین تاریخ نویسان است(۴).

 پرورش علمی او:

در سن شش سالگی به مکه آورده شد. در همانجا پرورش یافت. در سن هفت سالگی قرآن را حفظ کرد. سپس پدرش او را به مفتی آن زمان مکه، یعنی مسلم بن خالد سپرد تا در امور دینی آگاه شود. امام شافعی بیشتر از ۱۵ سال نداشت که مسلم بن خالد به او اجازه صدور فتوا داد. پس از آن، امام شافعی به خدمت امام مالک بن انس، در مدینه، رفت و تا زمان فوت وی، همراه آن عالم بزرگ بود.

سپس در سال ۱۹۵ هجری به بغداد آمد و دو سال در آنجا ماندگار شد. علمای بغداد پیرامون او جمع شدند و و از او کسب دانش نمودند . بسیاری از آنها، از مذهب خود دست کشیدند و به دیدگاههای او گرایش پیدا کردند.

امام شافعی در بغداد، کتابهای قدیمی خود را تألیف نمود، سپس بمنظور زیارت خانه خدا عازم مکه شد و در سال ۱۹۸ هجری دوباره به بغداد بازگشت و دو ماه یا کمتر از ماه در بغداد ماندگار شد. وقتی امام موسی کاظم (رض) کشته شد، عازم مصر گردید. او همچنان در مصر ماند و دانش خویش را در میان مردم انتشار می‌داد و کتابهای جدیدش را تألیف نمود.(۵)

وفات امام شافعی:

او در اثنای ماندگاری طولانی مدتش در مصر و تدوین کتابهای جدیدش، دچار ضربه‌ی شدیدی شد و به خاطر این ضربه چند روز بیمار گشت، امام احمد بن حنبل و امام مزنی به عیادتش آمدند و به او گفتند: ای ابوعبدالله ، چگونه شب را به صبح رساندی؟ در جواب گفت: برادرانم! در حالی شب را به صبح رساندم که دارم دنیا را ترک می‌گویم و از برادرانم جدا می‌شوم و شربت مرگ را می‌نوشم، دارم با دیدار به اعمال بدم نزدیک می‌شوم. چیزی نمانده که به خدمت خدای سبحان برسم؛ نمی‌دانم روحم به بهشت می‌رود تا به او تبریک بگویم یا به آتش دوزخ تا به او تسلیت بگویم سپس گریه کنم؟!

سپس امام شافعی این ابیات شعری را خواند:

و لما قسی قلبی و ضاقت مذاهبی   جعلت الرجا منی لعفوک سلما

تعاظمنی ذنبی فلما قرنته بعفوک   ربی کان عفوک اعظما(۶)

ترجمه: وقتی سنگدل شدم و به کوچه های بن بست رسیدم، امیدوار شدن به تو را به مثابه‌ی نردبانی برای رسیدن به بخششت قرار دادم.خدایا! دیدم که گناهم بسیار بزرگ است.

اما وقتی آن را با بخشش تو مقایسه کردم،دیدم که بخشش تو به مراتب از آن بزرگتر است».

آنگاه امام شافعی گریه کرد و اطرافیانش هم گریه کردند و سپس به آنها نگاه کرد و گفت : خداحافظ خداحافظ» یاران من، خداحافظ خداحافظ ای عزیزان من! سپس به قبله رو کرد و شهادتین را بر زبان آورد و به ملکوت اعلی پیوست. انا لله و انا الیه راجعون.

خدایا او را به هدف و علاقه‌اش یعنی رسیدن به دوستانش، برسان.

وفات وی مصادف بود با پایان ماه رجب سال ۲۰۴ هجری قمری . او در همان روز که فوت کرد، در قرافه، بعد از نماز عصر، مدفون شد.(۷)

مدارسه علمی میان پیشوایان مذاهب فقهی

یکی از شگفت انگیزترین مثالها در مورد همزیستی میان پیشوان مذاهب فقهی، مدارسه علمی میان آنها و کسب دانش از یکدیگر می‌باشد. این دلیل بر آن است که منبع و سرچشمه همه آنها، یکی است.

امام شافعی نمودار برجسته‌ی این همزیستی است. او از گلستان دانش علما گلهای دانش را گلچین نمود، و در عین حال از بوستان دانش خود به دیگران ثمره داد، بی آنکه در این راستا نزاعی پیش بیاید. در زیرقسمتی از تصاویر درخشان از حیات امام شافعی را در زمینه مدارسه علمی  مشترک با علمای دیگر مذاهب، بیان می‌کنیم:

دانش اندوزی امام شافعی از محضر استاد محمد بن حسن شیبانی:

بعد از وفات امام ابو حنیفه، امام محمد بن حسن شیبانی پیشوای مذهب حنفی و روای اقوال ابو حنیفه شد. امام شافعی هم در خدمت ایشان زانوی تلمذ زد و کسب دانش نمود. کتاب «الامِ» امام شافعی آکنده از روایتهایی است که از استاد محمد بن حسن نقل شده است.

مثلاً این روایت را می‌بینیم:

أخبر الرَّبِیعُ قال حدثنا الشَّافِعِیُّ إمْلَاءً قال أخبرنی محمد بن الْحَسَنِ أَنَّ أَبَا حَنِیفَهَ رضی اللَّهُ تَعَالَى عنه قال فی الرَّجُلِ یَهْلَکُ وَیَتْرُکُ ابْنَیْنِ وَیَتْرُکُ سِتَّمِائَهِ دِینَارٍ فَیَأْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا ثلاثمائه دِینَارٍ ثُمَّ یَشْهَدُ أَحَدُهُمَا أَنَّ أَبَاهُ الْهَالِکَ أَقَرَّ بِأَنَّ فُلَانًا ابْنُهُ أَنَّهُ لَا یُصَدَّقُ على هذا النَّسَبِ وَلَا یَلْحَقُ بِهِ وَلَکِنَّهُ یُصَدَّقُ على ما وَرِثَ فَیَأْخُذُ منه نِصْفَ ما فی یَدَیْه). (۸)«ربیع می‌گوید: شافعی به ما دیکته کرد و گفت: محمد بن حسن به من خبر داده که ابو حنیفه در مورد مردی که می میرد و دو پسر و ۶۰۰ دینار از خود بر جای می‌گذارد، آنگاه هر یک ۳۰۰ دینار بر می‌دارند و سپس یکی از آن دو گواهی می‌دهد، پدر متوفایش اعتراف نموده که فلانی پسرش است ، گفته است: سخن مذکور این پسر، تأیید نمی‌شود و آن پسر سومی، به عنوان پسر نسبی او پذیرفته نمی‌گردد. اما می‌توانیم در خصوص آنچه به ارث گرفته، او را تأیید کنیم و لذا نیمی از آنچه را که او گرفته است، از او بازپس می‌گیریم».

-فراگیری کتاب حدیث ( الموطأ) در نزد امام مالک:

امام نووی ذکر نموده که امام شافعی موطا را از امام مالک یاد گرفته است. او می‌گوید: « شافعی به نیت کسب دانش از خدمت مالک بن انس رهسپار مدینه شد. وقتی به خدمت مالک رسید، موطا را از حفظ برای او خواند. این کار او، موجب خوشحالی امام مالک شد. لذا او را همراه جدا نشدنی خود ساخت. مالک به او گفت: از خدا بترس و از گناهان دوری کن که آینده‌ی درخشانی در انتظار توست.(۹)

شاگردی امام احمد در محضر امام شافعی:

امام شافعی و امام احمد دو نمونه‌اند که تصویری درخشان از مهرورزی و احترام متقابل ترمیم می‌کنند. هر دو، از یکدیگر، کسب دانش کرده‌اند. امام احمد جزو یاران امام شافعی محسوب می‌شد. زیرا نقل است که: « یکی از یاران بغدادی او، ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل است. قبلاً تاریخ فوت او و بخشی از مناقب او را بیان کردیم. حسن بن محمد بن صباح زعفرانی می‌گوید: هیچ حرفی را درحضور خدا بیامرز امام شافعی نخوانده‌ام مگر اینکه امام احمد در آنجا حضور داشته است و در هر جا که برای نشستن خدمت امام شافعی رفته‌ام، امام احمد را در نزد او دیده‌ام».(۱۰)

امام شافعی از امام احمد کسب دانش میکند:

حنبلی‌ها، در کتابهایشان، نقل کرده‌اند که امام شافعی از محضر امام احمد، و متقابلاً امام احمد از محضر امام شافعی، کسب دانش نموده است. آنها گفته‌اند: « یک روز شافعی پیش احمد بن حنبل آمد. به او گفت: ای ابو عبدالله، امروز با چند نفر از اهل عراق در مورد فلان مسأله بحث داشتم، چه خوب می‌شد اگر، در آن لحظه حدیثی در اختیار داشتم. آنگاه امام احمد، سه حدیث در مورد آن مسأله تقدیم او کرد. امام شافعی هم به او گفت: خدا به تو پاداش خیر دهد».(۱۱)

 حنبلی‌ها هچنین این سخن شافعی به احمد را نقل کرده‌اند که: « شافعی یک روز به امام ما، احمد بن حنبل گفت: شما از هر کس دیگری بیشتر به حدیث و سند حدیث واقف هستید. لذا اگر حدیث صحیح و بلا اشکال بود، مرا از آن مطلع سازید، خواه آن حدیث از روایت کوفی‌ها باشد یا شامی‌ها؛ چون اگر صحیح باشد، من به آن تمسک می‌کنم.این کار امام شافعی، نشانگر دینداری و تقوای او می‌باشد؛ زیرا این علم [= حدیث شناسی]  را به اهلش واگذار نمود [ و خود در آن دخالتی نکرد] ».(۱۲)

                                                                                         ادامه دارد

نمایش بیشتر

سید رضا اسعدی

نویسنده . مترجم و پژوهشگر استان آذربایجان غربی - بوکان مدرس دانشگاه و فعال دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا