تاریخ

انسان آرام و زمین بی قرار!(خوانشی عرفانی از رانش زمین)

خداوند علیم حکیم جهان هستی را آفرید و آن را با همه امکاناتش در اختیار آدمی – آن مخلوق مکرم و گل سرسبد هستی و جانشین خویش – قرار داد تا با بهره برداری بهینه از آنها استعدادها و توانایی های بالقوه اش را به حالت بالفعل درآورده و درون و بیرونش را آباد سازد.

بدیهی است وقتی انسان می تواند به این مهم دست یابد که کره زمین طوری آفریده شده باشد که بتوان منابع و ذخایر نهفته در اعماق درونش را استخراج و بکار گیرد: ” هو الذی جعل لکم الأرض ذلولاً فأمشوا فی مناکبها ” ولی نباید از یاد برد که: ” و إلیه النشور ” لذا شایسته نیست غافلانه از آن بهره برد و تمتع جست.

از سویی دیگر جهت تسهیل امر تعمیر ارض و تزکیه نفس، کره خاکی گونه ای است و از چنان استحکام و استقراری برخوردار است که آدمی و سایر جانداران امکان آن را داشته باشند در راستای تامین محل سکونت و  ارتباط گوناگون – اعم از پیوند خانوادگی، سیاسی، فرهنگی، بازرگانی و… – با دیگران به امر خانه سازی و ایجاد راه های مواصلاتی متعدد و متنوع قدم بردارند: ” و من الجبال جددٌ بیض ٌ و حمرٌ مختلف ألوانه و غرابیب سود “.

از این رو خداوند سبحان این گهواره آرام و پر امکانات را به وسیله کوه های عظیم و سر به فلک کشیده میخ کوب و مستحکم کرد: ” و جعلنا فیها رواسی شامخات “. لذا اصل بر این است که زمین آرام و استقرار یافته باشد – جز در موارد استثنایی که خدای علیم به مقتضای علم و حکمت بی منتهای خویش هر از گاهی انرژی های داخل سنگها و طبقات زیرین را تخلیه و زمین را دچار لرزش و رانشی خفیف، متوسط و یا شدید می نماید – و آدمیان پر تحرک و بی قرار.

به بیانی دیگر: باید آدمیان اهل تسبیح و گذار از مرحله نقص و رسیدن به مرحله کمال باشند و در راه انجام مسولیت محوله و رسیدن به معشوق، دلی بی قرار و آرام داشته باشند:

در عشق قرار بی قراری است            بدنامی عشق نام داری است

چون نیست شمار عشق پیدا             مشمر که شمار بی شماری است

در عشق ز اختیار بگذار                 عاشق بودن نه اختیاری است

گر دل داری تو را سزد عشق          ور نه همه زهد و سوگواری است

زاری می کن چو دل ندادی          تا دل ندهند کارزاری است

              عطار – دیوان اشعار – غزلیات

یعنی باید اهل دل بود  و در راه عشق ورزی ارزشمند ترین سرمایه ات که همان دل است بدهید و دلداری کنید، اهل احساس و شعور عمیق باشید نه شعار توخالی و بی مصرف.

راستی هیچ به خود اندیشیده اییم که ما چقدر ساکن و ساکت و آرام هستیم و نزدیک است همچون آب راکد بگندیم و قابلیت شرب و پاک کنندگی را از دست بدهیم؟!!! چرا بجای ناله و خیزش و غرّش ما آدمیان صاحب اختیار زمین بی اختیار می جهد  و می نالد؟!! آیا این زنگ خطر و هشداری به ما ساکنان بی تحرک نیست که هان! بیدار شوید و بروید و برانید و لباس سنگین غفلت را از تن بیرون کرده و همچون ما در راه ادای وظیفه تان قدم بردارید و دریغ نورزید؟!!

مگر نمی بینید که ما مخلوق گهواره گونه و آرام، زیر پایتان به خیزش و حرکت افتاده و نزدیک است خانه و کاشانه و تمام ما یملکتان را با خاک یکسان و نابود نماییم؟! مگر نمی ترسید روزی فرا برسد این حیات موقت برای همیشه پایان پذیرفته و بین یدی حکیم حمید حاضر شوید؟! چرا به روزی افتاده ایید که حرکت و پویایی تان را به سکون و جمود تبدیل کرده و این  مسؤلیت را به ما سپرده ایید؟!

چرا همواره به آواز نَی و نغمه مادیات فانی و زوگذر گوش می دهید و پاره ای از روزهای عمرتان را همنوا با این عارف روشن دل سپری ننموده و بانگ بر نمی دارید که:

مشنو از نی نی نوای بی نواست           بشنو از دل دل حریم کبریاست

نی چو سوزد تلّ خاکستر شود          دل چو سوزد خانه دلبر شود

آیا هیچ فکر کرده ایید که قبل از وقوع رانش عظیم و بی نظیری که کودکان را پیر و مادران باردار را دچار سقط جنین و همه مردم را مست و بی هوش می گرداند به هوش آمده و انقلاب و خیزشی درونی را آغاز کنید، و پیش از آمدن شب یلدا در فکر تهیه چراغی فروزان باشید؟!!!.

آیا اندیشیده ایید که قبل از متلاشی شدن کوههای عظیم و سر به فلک کشیده، کوههای گناه و انحراف را پنبه نمایید و هم و غمتان این باشد که اگر نمی توانید در میان دهک اول جامعه ( سابقین مقربین ) قرار گیرید و از حداکثر بهره های معنوی و مادی برخوردار شوید حداقل در زمره دهک دوم ( اصحاب الیمین ) درآیید چرا که در غیر این صورت ناگزیر در صفوف نامیمون دهک سوم ( اصحاب الشمال ) حرکت نموده و به قعر جدول می افتید و کسی نیز نمی تواند شما را پیش اندازد؟!.

آیا قبل از آمدن مرگی که خیلی آسان و علی رغم میل و رغبت خودتان داشته هایتان را می ستاند، برنامه ریزی کرده ایید که با اختیار و انتخاب خودتان از هرچه دارید – اعم از قدرت مادی، سیاسی، بدنی، و… – انفاق کنید و ذخیره و اندوخته لازم تهیه نمایید؟!!!.

آیا همچون کثیری از غافلان و سرمستان رانش و لرزش من زیر پایتان را خشم طبیعت تلقی می کنید یا هشدار و زنگ خطری که مبادا فرصت سوزی نموده و ساعات و لحظات عمر گرانبهایتان را همچون یخ آب نکنید؟!!.

آیا هیچ می دانید که یکی از عذابهای دردناک قیامت حسرت خوردن است، یعنی منحرفان و کج روان غصه و اندوهی جانکاه دارند که ای کاش چنین و چنان نمی کردیم و مؤمنان و نیکوکاران نیز به نحوی دیگر حسرت این را دارند که کاش تلاش بیشتری به خرج می دادیم و در کنار بزرگان و پیشگامان تاریخ دعوت الهی آرمیده و به این درجه و امتیاز بسنده نمی کردیم؟!.

از خداوند رحمان رحیم یاری می جوییم توفیق بازگشت مخلصانه و نصوحانه را به ما ارزانی فرماید تا از این حادثه دردناک درس عبرتی بگیریم و ضمن دعای مغفرت برای رفتگان و تمنای شفای عاجل برای زخمیان، در راستای یاری برادران و خواهران غم دیده و مصیبت زده گامی برداریم و تنها به غم و اندوه درونی و فعالیت در فضای مجازی بسنده ننماییم بلکه وارد فضای حقیقی شده و هرچه در توان داریم دلسوزانه و خیرخواهانه نثارشان کنیم.

                                احمد عباسی

                                   بانه – بیست و سوم آبان هزار و سیصد و نود و شش    

نمایش بیشتر

احمد عباسی

استان کردستان - بانه نویستده - مترجم - فعال دینی و اجتماعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا