تاریخ

«اویس القرنی» آن تابعی بزرگواری که من را به گریه انداخت!

او اویس پسر عامرپسر جزء پسر مالک مرادی قرنی مشهور به زهد و تقوا می باشد. در حیات رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) زیسته اما مشرف به دیدار آن حضرت نشده است، اویس ساکن کوفه بوده و – بدون خلاف-  جزء کبار تابعین بوده است.

  امام احمد در باره اویس گفته است : او-اویس القرنی- سعید پسر مسیر است . اما آنچه نزدیک به صواب می باشد آن است که او اویس قرنی است چون در صحیح مسلم آمده که : ان خیر التابعین رجل یقال له :”اویس”بهترین تابعین آن شخصی است که مشهور به اویس می باشد.

بعضی گفته اند : آگاه ترین تابعی ابن مسیب و زاهدترین وعابدترین تابعی اویس می باشد.

اویس در یمن زیسته و بعدا به کوفه نقل مکان کرده است و در جنگ صِفّین همراه امام علی رضی الله عنه بوده و در همان جنگ به درجه شهادت نایل شده است.

اویس از حضرات عمر وعلی (رضی الله عنهما ) احادیثی روایت کرده واز محضر اصحاب علم ودانش فرا گرفته واز علم آنان سیراب شده تا جایی که از لحاظ زهد وتقوا به درجه ائمه تابعین نایل شده است وعده ی کثیری از اویس علم آموخته اند، همچنین جمع کثیری احسان ونیکو کاری نسبت به مادر و تواضع و فرو تنی  نسبت به پروردگار را از او فرا گرفته اند.

در فرموده ی عمر بن خطاب رضی الله عنه در مورد فضل و بزرگواری اویس زیاد بحث شده است و او را در ردیف طبقه اول تابعین اهل کوفه قرار داده اند.

 امام بخاری در باره اویس می گوید : در مورد اینکه کسانی از او حدیث روایت کرده اند اتفاق نظر وجود ندارد.

ابن عدی می گوید : هیچ گونه روایتی از اویس وجود  ندارد؛ امام مالک هم منکر وجود روایات  از اویس القرنی می باشد البته هیچ کس در مورد شهرت او کوچکترین تردیدی ندارد.

        جایگاه ویس القرنی:

اویس دارا ی جایگاه بزرگی بود واصحاب به خاطر شنیدن  فضل و مکانت او از زبان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  او را می شناختند. امام مسلم در صحیحش مطلب جداگانه ای را در مورد فضائل اویس القرنی ذکر کرده است.

امام مسلم از اسیر پسر جابر روایت کرده که گفت :هرگاه اموال و صدقات- زکات- از یمن به خدمت عمر (رضی الله عنه ) می رسید عمر از آنان می پرسید: آیا اویس پسرعامر همراه شما نیست؟تا اینکه بالاخره به خدمت اویس رسید و از او پرسید:شما اویس پسر عامر هستی؟ پاسخ داد: بله. عمر گفت : از طایفه مراد هستی؟ اویس پاسخ داد : بله. دو باره عمر از او پرسید: آیا تو بیماری برص داشته ای؟ اویس پاسخ داد: بله درست است. عمر پرسید: آیا مادرت در قید حیات است؟ دوباره اویس پاسخ داد: بله . عمر به او گفت:از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم ) شنیده ام که می گفت : «اویس پسر عامر همراه اموال زکاتی یمن پیش شما می آید؛ او از طایفه مراد و قرن می باشد او قبلا بیماری برص داشته و بعدا شفا یافته پیدا کرده است؛ مادرش در قید حیات می باشد و خیلی با او مهربان و نیکوکار است؛ اگر او خواست از خداوند برایت طلب آمرزش کند،  قبول کن» پس عمر از او درخواست کرد که برایش طلب آمرزش نماید و اویس برایش از خدا طلب استغفار نمود…

امیر الموءمنین عمر به اویس القرنی گفت : کجا می خواهی بروی؟ اویس گفت : کوفه.  عمر گفت: آیا برای کار گذار- فرماندار- کوفه نامه ای برایت بنویسم؟ اویس گفت : نخیر. بلکه دوست دارم در میان مردم کوفه غریب باشم!

 بعد از سپری شدن یک سال مردی از اشراف کوفه عازم حج شد و خدمت امیر الموءمنین عمر رسید؛ عمر جویای زندگی اویس القرنی در کوفه شد، که آن مرد گفت : اویس دارای مسکن کهنه وکالای ناچیزی است!  عمر گفت : از پیامبر اسلام ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شنیده ام که می گفت : اویس پسرعامر همراه با امدادها و کمک های مالی اهل یمن برشما وارد می شود، او هر گاه از خداوند چیزی طلب کند حتما خداوند خواسته اش را اجابت می کند ؛ اگر موفق شدی از او بخواه که برایت طلب آمرزش کند، پس به نزد اویس رفت و گفت : برایم طلب گذشت کن؛  اویس گفت : شما قبل از من مسلمان شده ای، شما برای من طلب آمرزش گناهان کن. دوباره از اویس طلب آمرزش خواست ، این بار هم اویس گفت : شما قبل از من این سفر مبارک را طی نموده ای؛ پس شما برایم طلب گذشت کن.

از اویس پرسید: آیا قبلا با امیر المومنین عمر دیدار داشته ای؟ پاسخ داد: آری. مردم کوفه به تدریج به شخصیت اویس پی بردند و متوجه شدند که جریان چیست واین که دعایش قبول می شود از چه قرار است؟  

اویس در حالی که عبایی یمنی برتن داشت گفت از اینجا می روم؛ از آن به بعدهرگاه کسی او را می دید می گفت : چه کسی این عبا را به او داده و یا این لباس زیبا را از کجا آورده است؟

درروز صفین  مردی از اهالی شام فریاد کشید: آیا اویس القرنی همراه شما نیست؟ گفتند: بله. آن مرد گفت : از رسول خدا ( ص ) شنیده ام که می گفت : بهترین تابعین من اویس القرنی است.

   عبادات اویس از مهم ترین محاسن شخصیت اوست:

هرکسی برای قربت از خداوند متعال راه ویژه ای را برای این منظور در پیش می گیرد، بعضی ها راه قیام اللیل  و بعضی ها راه استغفار در بامدادان و بعضی هم راه تفکر؛ اویس مثل عامه مردم نبود که فکر و هم  و غمش تنها خوراک و نوشیدنی باشد، بلکه حقیقت و ماهیت دنیا را درک کرده بود، نفس خود را خوار و برای بعد از مرگ و آخرت کار می کرد، اویس با تفکر در مخلوقات به حب پروردگارش نایل گردید.

هرم پسر حیان  که به کوفه رفت جویای احوال اویس شد به او گفتند:در جایی در فرات سکونت گزیده است و اینگونه زندگی می گذراند ؛ هرم بدان جا حرکت نمود؛ درحالی اویس را پیدا کرد  که نشسته بود و داشت با تفکر به آب چشم می دوخت ؛ چون عبادت او بیشتر عبارت بود از تفکر در مخلوقات .

عبادت اویس در اخلاق او منعکس شده بود چون بیشتر مردم از اخلاقش متأثر شده بود ند ؛ نه گفتارش ، اویس نسبت به خداوندش خیلی متواضع بود، خیلی با مادرش نیکو کار بود، با دارا بودن این همه اوصاف همیشه دیگران را نصیحت و توجیه می کرد، هر چند در قضیه امر به معروف و نهی از منکر دچار انواع اذیت و آزار می شد  ولی باز هم دست بردار نمی شد.

روایت شده که مردی از طائفه “مراد” پیش اویس آمد و به اوگفت:سلام خدا بر تو باد. اویس گفت : وعلیک السلام . آن مرد گفت : ای اویس چطور هستی؟ اویس گفت : الحمدلله خوبم. آن مردگفت: زمان چه طور می گذرد؟ اویس گفت : چه می پرسی از کسی که اگر شب را سپری کرد  نمی داند آیا تا روز زنده می ماند و اگر صبح کرد نمی داند که آیا به شب می رسد یا نه؟ ای برادر ، مرگ برای موءمن فرح و شادی را باقی نگذاشته است، ای برادر، شناخت مومن نسبت به حقوق خداوند طلا و جواهرات را باقی نگذاشته است، (یعنی ادای وظیفه بهتر از جواهر ات است).

قسم به خدا ما آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کنیم؛ ولی آنان با ما دشمنی می ورزند و حتی بعضی از فاسقان آنها را کمک می کنند، تا جای که ما را با استخوان رم می کنند، اما قسم به خدا عکس العمل آن ها مرا در این راه منصرف نخواهد کرد .

موعظه و  پند و اندرز:

  هرم پسر حیان از اویس خواست تا او را نصیحت نماید، اویس آخر آیات سوره دخان ” ان یوم الفصل میثاقهم اجمعین”تا آخر سوره را بر او خواند، بعد به هرم گفت : از شبی بترس که صبحگاهش قیامت است و برای این که از دین جدا نشوی هرگز از جماعت مفارقت نکن . (یعنی همرا جماعت مسلمانان شو).

اویس مردم کوفه را این گونه مورد خطاب قرار می داد:ای اهل کوفه هنگام خوابیدن ، مرگ را در زیر بالش(انگار می میرید) فرض کنید و اگر از خواب بیدار شدید مرگ را نصب چشمان خود قرار دهید.

 چشم پوشی اویس از دیگران :

 درحالی که اویس را با سنگ می زدند ولی باز هم او درمیان آنان زندگی می کرد ، با این حال  مردم از اویس به جز نیکی چیزی نمی دیدند، روز به روز بر اذیت وآزار او افزوده می شد اما بازهم آنان را مورد عفو و گذشت قرار می داد  و در حالی که او را با زبان اذیت می دادند باز هم با آنان هم مجلس می شد.

اسیر پسر جابر می گوید : شخصی در کوفه سخنرانی می کرد هرگاه صحبت هایش تمام می شد مردم از اطراف او پراکنده می شدند ؛ اما چند نفری باقی می ماندند که در میان آنان مردی بود که طوری سخن می گفت که تا به حال کسی را این طور ندیده ام؛خیلی از او خوشم آمد؛  لذا دنبالش گشتم  تا او را پیدا کنم ؛ به دوستانم گفتم:آیا کسی را با این نام ونشان می شناسید؟ یکی از دوستان گفت :بله او را می شناسم ؛ او اویس القرنی است . گفتم آیا منزلش را می دانید؟  گفت : بله . با او رفتم تا به در منزلش رسیدم  ، بیرون آمد و از او سوال کردم ؛ای برادر چرا حالا درمجالس ما شرکت نمی کنید؟ گفت : به علت نداشتن لباس! آن مرد می گوید : در حالی که می دانستم مردم اویس را مسخره واذیت می کنند به او گفتم: این لباس را بگیر وبپوش ، اویس گفت : این کار را نکن؛  لباس نمی خواهم چون آنان باز هم مرا اذیت می کنند، در ادامه می گوید من دست بردار نشدم تا اینکه آن لباس را پوشید و بر مردم وارد شد . همه گفتند:چه کسی فریب کاری را در لباس اویس می بیند، اویس لباس را از تن بیرون آورد و گفت : دیدی  مردم چه به من گفتند؟؟

آن مرد به آنان گفت: از جان اویس چه می خواهید؟ چرا او را چه در حالی که لباس برتن دارد و چه در  حالی که بی لباس است،  او را با زبان اذیت می کنید.

وفات اویس القرنی رحمه الله :

  در جنگ صفین اویس همرا با علی کرم الله وجهه برای شرکت در جنگ بیرون رفت، خیلی آرزوی نایل شدن به شهادت می کرد وهمیشه دعا می کرد ومی گفت : خداوندا شهادت را نصیبم گردان .

همراه با علی در جنگ شرکت نمود  تا این که شهید شد ؛اطرافیان او متوجه شدند که بیش از چهل زخم در بدنش دارد ، این واقعه در ۳۷ هجری رخ داده است .

   روحش شادوخرسند باشد.

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.                        

منابع:

اسد الغابه.

الثقات العجلی.

الاصابه فی تمییز الصحابه

الطبقات الکبری.

    تاریخ دمشق.

مسند امام احمد.

صحیح مسلم.

مشاهیرعلماء الابصار. .

مترجم : علی ملازاده .

نقده روستای آرنه.

۹۵/۸/۲۶

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا