اصول

بررسی حدیث نبوی« بیشتر بهشتیان را ابلهان تشکیل می دهند»!

سوال و شبهه

آیا حدیث ” اکثر اهل الجنه البُله “بیشتر اهل بهشت ابلە و کم عقلانند؛ حدیث صحیحی است؟

 ٭ از بعضی خطیبان در نماز جمعه حدیثی را شنیدەام که بسیار برایم جای تفکّر و تأمّل بود و متنش هم چنانکه خطیب بیان می کرد این گونه است: 

” أن النبی – صلى الله علیه وسلم – قال: ” أکثر أهل الجنه البُلە “ بیشتر اهل بهشت را انسان های ابله و کم عقل تشکیل می دهند.

این مسٸله را از بعضی از دوستانم که در حوزه ی دین از من آگاهتر بودند، پرسیدم؛ که آنان این حدیث را تأیید کردند!!

همچنین این حدیث را امام محمد غزالی نیز در کتاب ” احیاءعلوم الدین ” نقل کرده است.

آیا واقعا این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و سلم ثابت شده است؟

در صورت ثبوت و صحت این فرموده، آیا با اهمیت و ارزش ” عقل و علم ” که اسلام  ” انسان ”  را بدان تشویق و ترغیب می نماید، همخوانی خواهد داشت؟ در حالی که اولین آیه ی نازل شده بر پیامبرصلی الله علیه و سلم  آدمی را بر فراگیری علم و دانش فرا می خواند!

 اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق َ/ علق۱ ” – ای محمّد! بخوان چیزی را که به تو وحی می‌شود. آن را بیاغاز و – بخوان به نام پروردگارت آن که – همه‌ی جهان را – آفریده است. “

  لطفا در این مورد حق و راستی را برایمان بیان و روشن کنید؛ خدا توفیقت دهد و عمر طولانی و پر برکت را جهت خدمت به اسلام و مسلمین برایتان خواستاریم.

 ٭ جواب:

آفت بسیاری از خطیبان مساجد ما این است که هر چیزی به ذهنشان خطور کرد و هر گونها حدیث را از هر کتابی که در دستشان باشد و یا هر مقاله ای که می خوانند یا از هر محدثی  شنیدند، را بازگو می کنند! بدون این که به منبع حدیث برگردند و بدانند چه  کسی در کتاب های صحیح این حدیث را روایت نموده است؟!

و یا از کدام یک از اصحاب روایت شده است؟و یا این که آیا حدیث در چه درجه ای از صحت و ضعف و قبول و یا رد قرار دارد؟و آیا شایسته است که در اینجا به این حدیث استناد کرد یا خیر؟ و آیا مناسب است که برای عموم مردم  بیان شود؟ و یا تنها برای گروهی مخصوص شایسته است که بازگو شود؟

نه عده ای از خطیبان، بلکه اکثرشان در سخنرانی و موعظه هایشان به کتاب های موعظه و تصوف اعتماد می کنند، در حالی که – آن کتُب –  احادیث قوی و ضعیف را نقل می نمایند و البته بیشتر کتاب های تفسیر نیز چنین هستند!

بسیاری از خطیبان نماز جمعه در مساجدشان با احادیثی روبرو می شوند که به پیامبرصلی الله علیه و سلم نسبت داده می شود، در حالی که سند و متن و معنیشان مردود است .

علامه ابن حجر هیثمیِ شافعی مذهب ( خدارحمتش کند )، در کتاب ” فتاوی الحدیثیه ” گفته است:  بە خطیبانی کە احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را بدون ذکر کسانی که تخریج کرده اند نقل می کنند ،  باید هشدار داد و بلکه باید مانع آنها از رفتن بە منبر شد تا دین مردم را فاسد نکنند.

بررسی حدیث فوق

حدیث یاد شده ” اکثر اهل الجنه البله” امام غزالی آن را در کتاب ” الاحیاء ” بیان کرده است و در جاهای متعدد به آن استناد نموده است. باید گفت امام غزالی با اینکه در علوم – دینی – متبحر می باشد و شخصیتی بارز است و در فقه شافعی، اصول الفقه، فلسفه و علم کلام و نیز تصوف نمونه بارزی است. اما چنانچه در مورد خود منصفانه می گوید: ” کوله بارش در علوم حدیث کم است “. 

امام غزالی نمونەی بارزی بود در مدرسه فکریی که در آن رشد نموده است.

 بنابر این موسوعه ی ” احیاء علوم الدین ” دارای بسیاری از احادیث موضوع و منکَر و بدون سند می باشد.

نسبت دادن حدیثی به کتابی از کتاب های حدیث – غیر از صحیح بخاری و مسلم – به این معنی نیست که آن حدیث، صحیح یا حسن است ؛ مگر این که امامی معتبر از امامان حدیث آن حدیث را تأیید نموده و یا آن را نقد نکرده باشد  …

در بیشتر کتابهایم- قرضاوی-  مخصوصا در کتاب ” ثقافه الداعیه ” و “کیف نتعامل مع السنّه النّبویّه “و مقدمه ی ” الملتقی من الترغیب والترهیب ” این مطلب را بیان کرده ام .

بعضی از علما در روایت حدیث در امور تشویق و ترهیب و بندگی و فضایل اعمال آسان گیر ی کرده اند، ولی این هم به صورت مطلق نیست و علمای دین شرایطی را برای این امر وضع نموده اند که عبارتند از :

 ۱- آن حدیث ضعیف نباشد.

۲- آن حدیث مشمول اصلی کلی از اصول اسلام نباشد.

۳- آن خطیب در وقت عمل نمودن به آن معتقد به ثابت شدنش نزد علمای محدث نباشد، بلکه به صورت احتیاط به آن عمل  نماید.

۴- در وقت روایت کردن حدیث، به صورت قطعی نگوید: ” پیامبر فرموده است»  بلکه به صورتی بیان کند که حدیث یاد شده ضعف می باشد؛ مثلا به این شیوه که ” روایت شده ” یا ” حکایت شده ” است .

اینجانب – قرضاوی -چند شرط دیگر را به چهار شرط مذکور اضافه کرده ام که در سه کتاب زیر می باشد

–  ثقافه الداعیه، کیف نتعامل مع السنه النبویه و الملتقی من الترغیب و الترهیب ؛ مطالعه این سه کتاب را به خطیبان و دعوتگران توصیه می کنم .

حافظ ز ین الدین عراقی که بهترین محقق در حدیث است در باره تخریج احادیث کتاب ” احیاء علوم الدین ” و بویژه حدیث ” اکثراهل الجنه البله ” می فرماید :

برادر پرسش کننده حق دارد در معنی این حدیث دچار اشکال شود، ز یرا معنای آن تعارض دارد با آنچه کە اسلام در قرآن و سنت به آن فرا می خواند؛و ارزش دادن به عقل و زیرکی و فکر و عقل و اعتنا به صاحبان خرد، یکی از ویژگی های اصلی قرآن و سنت است.

” اولی الالباب ” کسانی هستند که صاحبان عقل و علم و تفکرند و در قرآن شانزده بار آمده است.

قرآن کریم دقیقا بر عکس آنچه در حدیث روایت شده در احیای علوم الدین آمده است در موارد متعد در توصیف بهشتیان فرموده است که که خردمندان و زیرکانند و اهل جهنم فاقد خرد و تفکر هستند همچنانکه خداوند می فرماید :وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ( اعراف ۱۷۹ ).

ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را آفریده و ( در جهان ) پراکنده کرده‌ایم که سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است ( این بدان خاطر است که ) آنان دل هائی دارند که بدان ها (آیات رهنمون به کمالات را) نمی‌فهمند، و چشمهائی دارند که بدانها (نشانه‌های خداشناسی و یکتاپرستی را) نمی‌بینند، و گوشهائی دارند که بدانها (مواعظ و اندرزهای زندگی‌ساز را) نمی‌شنوند. اینان (چون از این اعضاء چنان که باید سود نمی‌جویند و منافع و مضارّ خود را از هم تشخیص نمی‌دهند) همسان چهارپایانند و بلکه سرگشته‌ترند (چرا که چهارپایان از سنن فطرت پا فراتر نمی‌گذارند، ولی اینان راه افراط و تفریط می‌پویند). اینان واقعاً بی‌خبر ( از صلاح دنیاو آخرت خود) هستند.

قرآن کریم افسوس جهنمیان را هنگامی که به آنجا انداخته می شوند این گونه به تصو یر کشیده است :

وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ( ملک ۱۰ ).می‌گویند: اگر ما گوش شنوا می‌داشتیم و یا عقل خود را به کار می‌گرفتیم هرگز از زمره‌ی دوزخیان نمی‌گشتیم. 

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ( ملک ۱۱ ).اینجا است که به گناه خود اعتراف می‌کنند پس دوری (از رحمت خدا) بهره‌ی دوزخیان باد! 

به راستی نادان ترین و جاهل ترین انسانها کسانی هستند که  به خاطر عدم پذیرش  حق و راستی به جهنم بروند، مگر چه ضرری از رفتن به جهنم بزرگتراست ؟!

و زیرک ترین، توانمندترین و عاقل ترین انسان ها به حق کسانی هستند که به وسیله ی درک و فهم آن به بهشت بروند، مگر چه معامله ای از رفتن به بهشت سودمندتراست ؟!

این حدیث علاوه بر ضعف هایی که دارد با احادیث صحیح دیگر هم تعارض دارد مثل حدیث: ” المٶمن کیس فطن ” یعنی: شخص ایماندار عاقل و زیرک است .

هرچند دیلمی و قضاعی از انس روایت کرده اند که حدیث فوق مرفوع و ضعیف است

دلیل بر زیرکی شخص  ایماندار این حدیث صحیح و متفق علیه است که پیامبر فرموده است: ” لا یلدغ المٶمن من جحر مرتین “. یعنی: فرد مٶمن دو بار از یک سوراخ گَزیده نمی شود و مورد آزار قرار نمی گیرد. امام احمد و بخاری این حدیث را از ابو هریره روایت کرده اند. 

البته امام غزالی و موافقینش وقتی این حدیث را بیان می کنند، آن را تاویل می کنند و می گویند که منظور از

( البله) کسانی هستند که به امور دنیا مشغول نمی شوند و دنیا داری را کار مهمی به حساب نمی آورند، پس آنها در امور دنیا ناخردانند؛ ولی در کار آخرت زیرک و هوشیارند.

بعضی از سلف در باره انسان های بهشتی که در امور اخروی سرامدند و در امور دنیوی بی اهتمام  گفته اند: ما کسانی را دیده ایم که اگر شما آن ها را می دیدید، می گفتید دیوانه اند ! و اگر آنها شما را می دیدند که چگونه به دنیا می پردازند می گفتند: شما شیاطینید !

آری اهل جهنم کسانی اند که در امور آخرت کم فهم و نادان هستند ولی در امور دنیا خیلی دست بالا و زیرک هستند!

خداوند مهربان بعضی از انسان ها را چنین توصیف می کند: وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ( روم ۶ ).یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُون َ(روم ۷ ).این وعدّه‌ای است که خدا داده است، و خداوند هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد، ولیکن بیشتر مردم (که کافران و مشرکان و منافقانند، این را) نمی‌دانند (این اکثریّت کوتاه‌بین) تنها ظاهر و نمادی از زندگی دنیا را می‌دانند، و ایشان از آخرت کاملاً بی‌خبرند دانششان به ظاهر زندگی دنیا است نه باطن و عمقش، مثل ( لا علم ) یعنی عدم دانش و این شباهت به جهل و نادانی دارد.

علامه ی مناوی در شر ح این حدیث فرموده است :  (البله ) یا همان نادانان کسانی هستند کە از فر یب و حیله نجات یافته اند، سلامتی دل بر آنها چیره شده است و در واقع آنها خردمندانند. ( التیسیر فی شر ح الجاع الصغیر للمناوی ۱/۱۹۹ ).

لفظ «ابله» در حدیث باعث شده که مسلمانان عوام از روی اشتباه این گونه فکر کنند که بیشتر انسان های ابله و روانی و نیمه روانی که پیرامون قبرها طواف می کنند، دوستان مقرب خدا می باشند و دربارەی آنان به تدوین داستان های افسانه ای و اسطوره می پردازند و کرامت هایی را به آنان نسبت می دهند که بیشتر آن – اگر نگوییم همه – محصول خیال و دروغ هایی است که توسط انسان های دجال ساخته و پرداخته می شود!

آری، آن جهل و نادانیِ که امام غزالی و غیر او در امور دنیا ذکر کردەاند‌ از دید و منظر اسلامی مردود است که بر اصول تبادل میان دین و دنیا و خلط روح و ماده و توافق بین عقل و قلب استوار است و در واقع این وسطیت و میانه روی است که اسلام آورده است همان چیزی که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم و تابعینِ در بهترین دوران بر آن بودند، به راستی اهل دین بودند و از دنیا هم  نبریدند ، زیرا آنها در فکر آبادانیِ دین و دنیایشان بودند.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.

 نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی

ترجمه: رحیم رهرو – قزلقوپی – مهاباد

ویراستاری: سۆزی میحڕاب

نمایش بیشتر

عبدالرحیم رهرو

✅ محل سکونت : آذربایجان غربی - مهاباد ☑ دعوتگر دینی و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا