شخصیت هاگفتگو

به بهانه روز معلم ، گفتگویی صمیمی با معلم پیشکسوت احمد ابراهیمی – سردشت

بجای مقدمه

امروز دهم اردیبهشت ماه است و روز معلم یا همان  دوازدهم اردیبهشت در راهست .

پاسداشت این روز و تجلیل از معلمان دلسوز و خدوم ایران زمین وظیفه کلیه کسانی است که روزی پشت نیمکت های کلاس مدرسه نشسته و درس اخلاق و اندیشه و زندگی و دینداری آموخته اند ..

و از آنجا که در زیر این آسمان کبود کسی نیست که روزی شاگردی نکرده باشد و مدیون معلمی نباشد مجموعه سوزی میحراب نیز که خود را شاگرد معلمانی می داند که پیامبر گونه وظیفه سنگین تعلیم و تزکیه را بر دوش کشیده و تحت هر شرایطی صحنه را ترک نگفته اند و به تدریس الفبای زندگی در پرتو دین و آموزه های ربانی می پردازند ، تصمیم گرفت به این مناسبت متفاوت با یکی از معلمان گرامی که به اعتراف دور و نزدیک قبل از اینکه معلم درسی باشد معلم اخلاق و زندگی است گفتگویی صمیمی ترتیب دهد تا ضمن تبریک این روز فرخنده به او و سایر معلمان میهن عزیزمان ، دوستداران سوزی میحراب را از نزدیک با این استاد فرزانه آشنا نماید.

مصاحبه حاوی نکات و هنرها و مهارت های متعدد زندگی است ؛ توصیه می کنم پای سخنان استاد احمد ابراهیمی بنشینید و از زبان خودش که تواضع و فروتنی در او موج می زند و این امر باعث شده که گوشه هایی از زندگی اش برای ما همچنان ناشناخته بماند ، او را بشناسید..

این شما و این هم گفتگوی سوزی میحراب با استاد احمد ابراهیمی

۱) با سلام و احترام. لطفا مختصری از بیوگرافی خودتان شامل( نام و نام خانوادگی، سال و محل تولّد ، سال ازدواج و تعداد فرزندان و محل سکونت) را برای خوانندگان «سوزی محراب» بیان فرمایید.

پاسخ : به نام خداوند مهر گستر

رب اغفر وارحم وانت خیرالرحمین. رب زدنی علما.

الهم یا رب لک الحمد کما ینبغی لجلال وجهک وعظیم سلطانک.

اللهم اغفرلی ولوالدی وللمسلمین والمسلمات والمومنین والمومنات.

اللهم انصر الاسلام و المسلمین وانصر اخواننا فی کل مکان.

ضمن عرض سلام به شما برادر بزرگوار و گرامی و با تشکر از زحمات شما سرور گرامی در جهت انجام خدمات فرهنگی وهنری و با آرزوی برقراری عدالت اسلامی در سراسر جهان و رفع تمامی فتنه ها و جنگ و دعوا در دنیا وخصوصا ممالک  اسلامی و کشورهای جهان سوم و در حال پیشرفت و با آرزوی توفیق تمامی خدمتگزاران و دلسوزان و دعوتگران واقعی و مبارزان همیشه در صحنه نبرد با نفس و شیاطین انس وجن و دشمنان آگاه ودوستان نآگاه و با سلام و درود به دست اندر کاران سایت وزین سوزی میحراب.

این حقیر احمد ابراهیمی فرزند علی و نصرت در تاریخ ۴/۱۲/۱۳۴۰  در زمستانی سخت و در روستای مرزی و کوهستانی بیوران بالا  بدنیا آمده ام  و دراصل دهمین فرزند خانواده هستم .

 خدا را بسیار شاکرم که درخانواده ای دیندار ودین دوست و پیرو پیامبر اسلام چشم به جهان فانی بازکرده ام واگر فضل بی انتهای خداوند نبود قطعا اکنون نمی توانستم این کلمات و جملات را ردیف نمایم و برایتان بنویسم ؛ پس بجاست که با قلبی سرشار ازاعتماد بگوییم: الحمدلله رب العالمین .

بله این حقیر در سال ۱۳۶۶یعنی سال بمباران شیمیای شهرستان سردشت بنا به پیروی از سنت رسول الله (صلی الله علیه و سلم )ازدواج نموده ام و دارای چهار فرزند به نام های محمدـ حسیبه ـ نسیبه و مهسا هستم .

اکنون در شهرک فرهنگیان شهرستان سردشت از توابع استان آذربایجان غربی سکونت دارم و زندگی روزمره را سپری می نمایم.

خداوند را برای همه چیز شاکرم هرچند که نمی توانم و رو ندارم که خود را بنده ی واقعی الله بدانم اما با توکل واعتماد امیدوارم در زمره ی بندگان صالح حق تعالی قرارگیرم.

۲)  در خصوص چگونگی تحصیل در مقاطع تحصیلی و مقاطعی که در آنها تدریس نموده اید و محل تحصیل و مدرک یا مدارکی که اخذ نموده اید، برای ما توضیح بفرمایید.

پاسخ : اساسا داشتن مدرک آن هم دروضع کنونی خود جای تامل بسیاری دارد وچیزی قراردادی می باشد واما درخصوص تحصیلاتم.

من هم مانند سایر بچه های محروم روستایی بعد از تمام کردن سن هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی روستا شدم که آن زمان یعنی سال ۱۳۴۷ معلمان روستایی اغلب سپاه دانش وغیر بومی بودند واز سایر شهرهای ایران می آمدند.

ناگفته نماند که آن آموزگاران سپاه دانش بسیار هم سخت گیر بودند وانتظارات زیادی از دانش آموزان و اولیا داشتند و دراصل ما بچه ها ضمن درس خواندن با امکانات بسیار کم می بایست تمام کارهای مدرسه ومنزل معلممان را نیز نوبتی انجام می دادیم واین مسله به نوعی ما را رنج می داد ؛ ولی چاره ای نبود و چرا که این شرایط همه گیر و اجباری بود.

تکالیف زیاد صرفا حفظ کردن تمامی  دروس از مشخصه ی آن زمان مدارس ما بود… به هرحال من موظف بودم قبل ازرفتن  به مدرسه کارهای منزل را نیزانجام دهم ؛ از جمله تمییزکردن آغل حیوانات وآوردن علف برای گوساله ها در فصل بهار و ….

بنده تا پایه چهارم ابتدایی در روستای بیوران بودم و پایه پنجم را نیز- که آن زمان امتحانات به صورت نهایی برگزار می شد – در سردشت گذراندم و سه سال دوره ی راهنمایی را با پوشیدن  یونفورم اجباری آن زمان سپری کردم و دوران دبیرستان را نیز که همگام با شروع انقلاب اسلامی بود در دبیرستان شریف زاده سردشت و در رشته اقتصاد اجتماعی و با معدل بالایی به پایان رساندم  .

در سال ۱۳۶۰ همراه با شش نفر دیگر برای مرکز  تربیت معلم  شهید کوچری شهرستان خوی قبول شدم و چون آن زمان دولت برهمه ی مناطق تسلط نداشت و بعضی ازراه های مواصلاتی در کنتر ل احزاب دمکرات و کومله و چر یک های  فدایی و …بود ما مجبور شدیم از راه بانه و سقز و بوکان و مهاباد و ارومیه خود را به خوی برسانیم که همه اش برای من و دوستانم خاطره بود . نکته ی جالب این بود که نیروهای دولتی آن زمان در دژبانی روستای کوخان از توابع بانه با ما برخورد ناشایست و افراطی داشتند و در یکی از روزها که می خواستیم به دانشگاه برویم یک دستگاه رادیو و یک کیلو چایی را که همراه داشتم  را به عنوان قاچاق از من ضبط کردند و سپس این جانب را تحویل دادسرای بانه دادند …. بعد ازچندین بار مراجعه حضوری متاسفانه موفق به پس گرفتن اموال ضبط شده ام نشدم …. این برخورد افراطی دژبانی های بی عاطفه من جوان ودوستانم را بسیار رنج داد ؛ ولی چاره ای نبود!

درهرحال ما چون دیرتر به شهرستان خوی رسیدیم ومدتی از ترم اول گدشته بود ترم اول را بدون اینکه در کلاس ها شرکت نمایم  و فقط  در مدت ده روز سپری کردیم و نمرات ترم دوم ما را به عنوان نمره ترم اول محاسبه کردند…

 به علت نیاز شدید آموزش و پرورش به معلم در مهر ماه ۱۳۶۱ به عنوان دانشجو معلم در روستای پسوه (پیرانشهر) و با حقوق ۲۵۰۰ تومان به استخدام پیمانی آموزش و پرورش درآمدم. متاسفانه به علت مشکلات خاص منطقه وهمچنین بر اثر مشکلات خانوادگی و فوت برادر بزرگم کاک محمد نتواستم ادامه تحصیل دهم و ناگزیر شدم باهمان مدرک فوق دیپلم  به استخدام آموزش و پرورش درآمده و در دوره ی ابتدایی وراهنمایی تدریس کردم ..

الحمدلله در مدت سی سال و هشت ماه خدمت مقدس معلمی لحظه ای از وظیفه ام غافل نشدم وبا عشق و علاقه به تدریس  و خدمت به فرزندان میهن عزیزم پرداخته ام ..

سعی کرده ام  اطلاعاتم را روز به روز افزایش دهم و کوشیده ام همواره جهت قرار گرفتن در شرایط و وضعیت جدید به روز باشم و به قول مشهور تلاشم بر این بوده که از قافله کاروان ترقی و توسعه و پیشرفت عقب نمانم.

 عاشقانه سعی کرده ام در طول این مدت خودم را وقف تعلیم و تربیت نمایم وبه هیچ کار دیگری نپردازم ؛ چون معلمی را از ته دل دوست داشتم و هرگز به عنوان شغل به آن ننگریسته ام ؛ هرچند که دراین راه ازلحاظ مادی و برخورداری از امکانات رفاهی و تفریحی و..از دیگران جا مانده ام ؛ ولی قناعت را پیشه کرده و زندگی را با عزت ادامه داده ام.

هیچ وقت تنها داشتن مدارک بالا را بدون تعهد وعشق و بدون داشتن روحیه ی خدمت را مایه ی مباهات و خود برتربینی به حساب نیاورده ام و اصلا اعتقادی به آن نداشته و ندارم ؛ چون بسیارند کسانی که مدارک بالایی دارند ولی متاسفانه درک و فهم و معلومات و مهارت لازم برای خدمت را ندارند!!

۳) در زمانی که جنابعالی در حال تحصیل بودید، روابط ما بین عوامل آموزشی( شاگرد – معلّم، اولیاء و سایر مسئولان) چگونه بود؟ گویا آن روزها دانش آموزان بیشتر از معلمانشان حساب و قدر می بردند .

پاسخ : البته در خصوص وضعیت تحصیل و روابط بین شاگردان ومعلمان وعوامل آموزشی و تاثیر پذیری متقابل باید بدون تعارف بگویم که روابط بین مربی و متربی کاملا یک طرفه بود و دانش آموزان حق اظهار نظر و حتی سوال کردن و یا انجام هیچ حرکت و عملکردی را در سر کلاس نداشتند و تقریبا جوی ترسناک و خشک برکلاس ها حاکم بود .

ولی در هر حال انگیزه ی دانش آموزان برای یادگیری و انجام وظایف محوله و پشت گرمی به پدر مادر و عوامل بیرونی بیشتر بود و نه تنها فراگیران بلکه مردم و اولیای دانش آموزان هم از معلم حساب خاص می بردند و ارزش و مقام معلم و محصل از حالا به مراتب بالاتر و مهم تر بود ؛ تا جایی که در هر مجلسی معلم جایگاه ویژه ی خود را داشت .

البته همه ی معلمان این شایستگی را نداشتند و در واقع می توان گفت: از آنجا که شخصیت انسان ها متفاوت و در عین حال متغییر می باشد و قابلیت معلمان نیز با توجه به شرایط محیط خانوادگی و اجتماعی و محل خدمت بسیار فرق داشته و دارد و ابن امری است بدیهی و معلوم و مشخص ، پس جایگاه و قدر معلمان نیز آن زمان کاملا متفاوت بود.

۴ – از اینکه معلّم بوده ای چه احساسی داری؟آیا اگر اکنون استخدام می شدی ، باز معلم می شدی یا مثل عده ای به هر هزینه ای می خواستی پزشک یا جراح و تاجر شوی؟

پاسخ: بنده در دوران دبیرستان ازـ چند معلم دلسوزبسیار متاثر شدم واز همان وقت به معلمی و درس و تدریس علاقه پیدا کردم وحتی یادم هست درخواب هم جایگاه معلم را تمرین وتکرار می کردم . دراصل من عاشق صدردرصد معلمی بودم وهمیشه از یاد دادن ویاد گرفتن احساس نوعی سربلندی و شادی می کردم و معلمی را بر هر حرفه ای و هر هنری ترجیح داده ام و اکنون نیز این حس را دارم واز معلم بودنم پشیمان نیستم واصلا هنر وفن معلمی قابل مقایسه با دیگر هنرها و یا شغل ها نیست و اصلا نمی شود این ها را با هم مقایسه کرد!!

۵- آیا شما به معلّمی به عنوان شغل و وسیله ی ارتزاق می نگرید؟ اگر نه چه دیدگاهی در این خصوص دارید؟

پاسخ : البته باید اذعان کرد که زندگی هر فردی به امور مادی ومعنوی بستگی داشته و این ،غیر قابل انکار است ؛ ولی من معلمی را نه فقط به عنوان وسیله امرار معاش وارتزاق ؛  بلکه به عنوان وظیفه ای دینی و حساس نگریسته ام و این را هم باور دارم که در هر کشوری وظیفه دولتمردان است که برای پاسخگویی به دغدغه های معلمان آستین همت را بالا بزنند و برنامه ریزی ها را طوری انجام دهند که معلم به فکر درس وافزایش معلومات و دانستنی هایش باشد نه شغل دوم وسوم !

 ۶ – مطالعه ی روزانه و تحقیق و پژوهش را تا چه اندازه برای معلّمان لازم می دانید؟ آیا خودت نیز اهل مطالعه هستی یا فقط اهل مطالعه را دوست داری؟!

پاسخ: مطالعه و پژوهش و دانش افزایی جزء ضروریات هر فردی است و برای یک معلم امری اجتناب ناپذیر ودر حد یک واجب الهی است و غفلت ازآن باعث متضررشدن کل جامعه خواهد بود. این امر در قرآن و احادیث رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  مورد تاکید است وانسان باید امروزش از دیروزش بهتر و کامل تر باشد واگر چنانچه وقتش را به بـطالت بگذراند باید در روز قیامت و در محضر خداوند جوابگو باشد و باید منتظر عواقب بد غفلت و دوری جستن ازعلم وتعلیم و یادگیری باشد.

۷  – گویا معلّمانِ امروزی اهمّیّت چندانی به مطالعه ی روزانه و تحقیق و پژوهش و به روز شدن نمی دهند! این ادعا را تایید می کنید یا خیر؟، علّت یا علل این پدیده را در چه می دانید؟

پاسخ : این امر را نه کاملا رد می کنم ونه کاملا تایید می نمایم، ولی آنچه مشهود وغیرقابل انکار است تغییرات و عملکردهایی است که همه آثارش را در اجتماع می بینیم و خیلی از تحقیقات و پژوهش ها یا کپی برداری است ویا به جهت اخذ امتیاز وپاداش مادی است واین نوع تحقیق و پژوهش بدون علاقه ارزش چندانی ندارد و پسندیده نیست و لازم است برای حل این معضل فکری اساسی بشود و چاره اندیشی گردد.

۸- از آنجا که معلمان عزیز با کتاب و دانش سر و کار دارند انتظار این است که این قشر موثر، علاوه بر مطالعات و پژوهش های لازم به تالیف کتاب نیز مبادرت بورزند، آیا در این باب کار شده ؟ چند درصد از همکارانت را نویسنده و مترجم می یابی؟خودتان چی؟

پاسخ : البته انتظار داشتن ازاین قشر برای نوشتن ونویسندگی برحق بوده ؛ ولی باید عوامل لازم و زمینه های آن نیز از هرجهت در نظر گرفته شود … صد البته هستند معلمانی که قلمی توانا دارند ؛ ولی امکاناتش را ندارند و از خیلی جهات نه تنها پشتیبانی نمی شوند بلکه خیلی اوقات  با موانع  و مزاحمت های  ناروا نیز روبرو می شوند .

من خودم شخصا نتوانسته ام تالیفی داشته باشم و فقط وقتم به تدریس و تشکیل کلاس های  مورد تخصصم اختصاص یافته و از این جهت خودم را مقصر می دانم چون لااقل می بایست تجارب خود را به رشته تحریر در می آورم واز قدیم گفته اند: هر کاری سختی خود را دارد ولی خواستن  توانستن است.

۹- مؤثّرترین معلّم یا معلّمان در زندگی شما چه کس یا کسانی بوده اند؟در باره ویژگی های این بزرگواران توضیح دهید.

پاسخ : من خودم شخصا ازآقایان حسین قادرزاده (مرحوم) وآقای صباغی در آموزش وپرورش و از ماموستایان آیینی در مساجد و حجره های سنتی بسیار متاثر بوده ام واز ویژگی های بارز  این افراد می توان قناعت و تواضع و دلسوزی و تقوارا نام برد.

۱۰- امروزه گویا اغلب معلمان به بهانه اینکه امرار معاش برایشان دشوار شده در فکر شغل دوم هستند و گاهاً در پُست های نامناسب هم به کسب درآمد می پردازند… این امر را چگونه تحلیل می کنید؟ آیا مشکل از حقوق اندک است یا نبودن قناعت و مناعت طبع هم نقش دارد؟

پاسخ: شکی نیست که فرهنگ چشم و هم چشمی یا به قول مشهور تقلید از سایر فرهنگ ها در افراد موثر بوده و داشتن شغل دوم روی حیثیت و آبرو و شخصیت بارز معلمان و در نهایت پایین آمدن توازن وهم خوانی با تعلیم و تربیت  واقعی تاثیر به سزای دارد و گاها خانوادها و بچه ها مناعت طبع نداشته و قناعت را پیشه ی خود نمی کنند واختلافات فاحش طبقاتی در جامعه ی کنونی ضربات سنگینی را بر پیکره خانواده ها و اجتماع گداشته واین چیزی است عیان و قابل انکار نیست.

رسیدگی به وضعیت معیشتی معلمان چهار  دهه است  از آن بحث می شود ولی کار اساسی واقدام جدی برایس انجام نگرفته است و در اصل امور فرهنگی و تربیتی با بی مهری روبرو بوده و جایگاه خود را از دست داده است.

۱۱- تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ی دوران تدریس یا تحصیلتان را برایمان تعریف می کنید?

پاسخ : البته تلخ ترین و شیرین ترین خاطرات معلمی من در این مصاحبه نمی گنجد ؛ ولی من باب درخواست شما برادر عزیز اعلام می کنم:

تلخ ترین خاطره :در دوران دبیرستان بودم که از روستا می آمدم  و در یکی از روزها تقریبا ده دقیقه تاخیر داشتم و آن زمان به مقررات و زمان ورود و خروج دانش آموزان بسیار اهمیت داده می شد و من چون دانش آموز زرنگی بودم از مدیر ومعاون وقت که نمی خواهم اسمشان را ببرم انتظار داشتم مرا بابت تاخیر ببخشنند و تنبیه نکنند ولی مرا به سختی تنبیه بدنی کردند وهنوز هم این تنبیه بدنی یادم هست وبه هیچ عنوان از ذهنم پاک نمی شود!

دیگر خاطره تلخ دوران زندگی ام این است که  در پایه ی سوم ابتدایی تدریس می کردم واز بچه ها خواستم با کلمه ی پدر جمله ای مناسب بسازند وهرکدام از بچه ها جملات خود را خواندند تا نوبت به یک دانش آموز رسید و این جمله را با حالتی گریان خواند: آموزگار اجازه ، من پدر م را ندیده ام و مادرم می گوید: او با کشیدن مواد خطرناک مرده است! این جمله در من خیلی اثر کرد و بالاجبار اشک هایم جاری شد و از آن روز به بعد به این دانش آموز بیشتر توجه کردم.

اما شیرین ترین خاطره ی من : روزی بود که دانش آموزانم در سالن فرهنگ ارشاد اسلامی دکلمه ” من رفتگرم” را با هیجان و از حفظ خواندند وتنی چند از حاضران را به گریه انداختند و جایزه هم گرفتند!

۱۲- رابطه اتان با خانواده و فرزندانت چگونه است … گویا معلم ها بیشتر به آموزش و تربیت فرزندان دیگران می پردازند و از توجه به فرزندانشان باز مانده اند !! موقعیت تحصیلی و اجتماعی فرزندانت را برای سوزی میحرابی ها تشریح بفرمایید

پاسخ : البته حرف شما به نوعی درست است وبچه ها هم بیشتر از افراد دیگر تاثیر می پدیرند تا پدر ومادر ومن در این خصوص سعی خودم را کرده ام و از لحاط مدرک ، فرزند بزرگم دارای مدرک کارسناسی معماری و بی کار است و یکی هم دیپلم خیاطی گرفته و خانه دار است و یکی هم کار شناسی بهداشت عمومی را گرفته و در حال گذراندن طرح در درمانگاه شماره سه شهری است و دختر کوچکم نیز در حا ل تحصیل در پایه  هفتم است.

الحمدلله از لحاظ اخلاقی همگی خوب و مورد رضایت هستند و آرزو دارم همیشه و روز به روز بهتر باشند.

۱۳- اگر با دانش آموزان و دانشجویان جوان که روزی در محضز شما بوده اند هم سخن شوی خطاب به آنان چه خواهی گفت و با چه ادبیاتی به نصیحتشان خواهی پرداخت؟

پاسخ : به همه عزیزان توصیه می کنم که از قرآن و سیره ی پیامبرصلی الله علیه و سلم  دور نشوند وهیچ وقت دنبال مد و مدگرایی و تقلید نباشند و خود را در محضر دوربین های الله متعال بدانند وبا تقوا و ایمان و عمل صالح توشه ای سترگ وعظیم برای روز واپسین و آخرت آماده کنند و فریب دنیا وما فیهای آن را نخورند؛ چون زندگی کوتاه است و خواهد گذشت و دنیا هدف نیست بلکه گذرگاهی برای عبور وانتقال است وبس!

۱۴- واپسین سخن شما را می شنویم

پاسخ : البته نمی شود هیچ سخنی را وهیچ حرفی را واپسین سخن به حساب آورد چون به نظر من معلمی مانند رود جاریست و تا آب جریان داشته باشد رودخانه هم  خروشان است و آبش نمی گندد ولی با راکد ماندن و دور شدن از برنامه ها و اوامر الهی  بشر به سوی گندیدن تدریجی می رود و طبق فرمایش قرآن خودش متوجه نیست و خود را تزکیه شده و عالم و پا ک  مبرا می داند ولی این تصور خودش است  و واقعیت امر چیری دیگر است..

البته با توجه به نزدیک شدن  روز معلم لازم است نکته ای را یادآوری نمایم  و آن اینکه :

روز معلم که ۱۲اردیبهشت است برای من همیشه ناراحت کننده بوده و به نظر من هر لحظه ای که انسان در تلاش و تکاپوست و هر لحظه ای که غافل نباشد آن روز روز معلم است و اختصاص یک روز خاص نوعی بی مهری و بی توجهی به شان و مقام والای معلمی ست و جا دارد متفکران  و دلسوزان فرهنگی  وعلمی تغییری مناسب و مطلوب در این زمینه بوجود آورند و پیشنهاد دهند و به تصویب برسانند..

آخرین کلام اینکه : وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین و سلام علی المرسلین اجمعین و سلام الله علی عبادالله الصالحین المتقین.

۱۵- از اینکه وقت گران بهایتان را در اختیار سوزی میحراب قرار دادید ممنون و متشکریم

پاسخ : من هم به نوبه ی خود از شما و تمامی دست اندرکاران سایت سوزی میحراب سپاسگزارم و برای همگی آرزوی شاد کامی و سربلندی وعزت واقعی هردو سرا را از درگاه الله مهر گستر  خواهانم  امید است همه ی ما در پناه خداوند منان و سبحان به وظایف فردی و خانوادگی و اجتماعی  خود عمل نموده و رضایت خالق هستی را کسب نماییم.

مصاحبه کننده : رسول رسولی کیا

از طريق
رسول رسولی کیا
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا