تربیت فرزندانخانواده

 تربیت ایمانی نادرست فرزندان !

تربیت ایمانی

نویسنده:دکتر جاسم المطوّع

 مسلمانان دین مدار در تربیت فرزندانشان مسیر تربیتی را بعضی مواقع اشتباه انتخاب می کنند.
برای فهم دقیق این مطلب چند رویداد و داستان واقعی را برای شما والدین و مربّیان دلسوز بازگو خواهم نمود.
داستان اول: یک شخص این گونه ماجرای خود را برایم بازمی گوید:
پدرم هر روز مرا صدا می زد و موبایلم را می گرفت تا آن را کنترل کند، و از من می پرسید که آیا عکس ها وفیلم های ناجور و مبتذل در آن هست یا نه ؟ من هم در جواب،صادقانه می گفتم: چیزی از این عکس ها و فیلم ها مستهجن در آن وجود ندارد؛ امّا او حرف های مرا باور نمی کرد و موبایلم را می گرفت و آن را همواره کنترل می کرد.؛ وقتی دیدم با من چنین رفتار می کند از روی لجبازی به این جور فیلم ها و عکس ها علاقمند شده و روی آوردم؛ البته نه اینکه آنها را دوست داشته باشم؛ رفته رفته وارد مسیر انحراف شدم و هنوز هم در آن مسیر می غلتم !
– داستان دوم: مربوط به دختری است که از طریق تلفن موبایل یا اینترنت با جوانان تبادل عکس و فیلم می کرد.
وقتی علّت این کار او را جویا شدم در جواب گفت : این کار من واکنشی بوده به رفتار مادرم در مقابل خودم…

اگر چه مادرم زنی دیندار است و درس ها و پند و اندرزهای دینی را به دیگران ارائه می دهد.امّا او به من اعتماد نداشت و پیوسته کامپیوتر و موبایل من را کنترل می کرد .
-داستان سوّم: مربوط به مردی است که بیش از سی سال سن داشت و با حسرت به من گفت: من با علاقه شدیدی سیگار می کشم و مقصر سیگاری شدن من فقط پدرم است؛
گفتم: بیشتر توضیح بده !
گفت: بیشتر از دوازده سال عمر نداشتم و بادوستانی سیگاری رفت و آمد داشتم ، خودم سیگاری نبودم ولی در مجلس آنان می نشستم..

هر روز که به خانه بَر می گشتم بوی لباس های سیگاریم  به مشام پدرم می رسید ؛ پس او به شدّت مرا کُتک می زد و بدین گونه مرا از سیگار کشیدن نهی می کرد! من هم اگر چه صادقانه به پدرم می گفتم که سیگاری نیستم و این دوستانم هستند که سیگار می کشند امّا او با وجود اصرار من بر نکشیدن سیگار حرف های مرا باور نمی کرد!

من هم تصمیم گرفتم که سیگار کشیدن را رسماً آغاز کنم و اکنون برخلاف میلم که عمرم از سی سال گذشته هنوز هم سیگار می کشم.
داستان چهارم: یکی دیگر از این عزیزان با حالتی آکنده از حسرت و باچشمانی گریان گفت:آرزو دارم در نمازم خاشع باشم و مانند نمازگزارانی که در شب های رمضان پشت سر امام می گریند بگریم…او سپس به سخنش ادامه داد و گفت : ما در خانه سه برادر بودیم ، من برادر وسطی بودم …پدرم بخاطر نخواندن نماز ما را کتک می زد و بر ما سخت می گرفت، به یاد دارم که با کتک ما را برای خواندن نماز صبح از خواب بیدار می کرد ما هم با ترس و لرز از خواب بیدار می شدیم انگار در یک فیلم وحشتناک بازی می کردیم، بدون اینکه وضو داشته باشیم همراه بابا برای ادای نماز صبح به مسجد می رفتیم.
من تاکنون هم وقتی برای اقامه نماز به مسجد می روم ولی بخاطر کتک های شدیدی که بابت نماز از پدرم خورده ام احساس تنفر می کنم.
-این ها نمونه هایی هستند که با آنها سرو کار داشته ام (و خود دیده ام) و کسی آنها را برای من نگفته است و برای اصلاح و راهنمایی بازیگران این داستان ها به نوبهٔ خود سهیم بوده ام.
-نقطه مشترک در تمامی این داستان ها علاقمندی پدران به تربیت دین مدارانه فرزندانشان است. البته این هدفی بزرگ و زیبا است که همه ما آرزوی رسیدن به آن را داریم ولی مشکل اینجاست که همه این ها از شیوه های تربیتی نادرستی استفاده کرده اند؛ زیرا در زمینه چگونگی تربیت آگاهی ندارند و با فرهنگ گام به گام پیشرفت و در پیش گرفتن رویه انعطاف پذیری و شکیبا بودن به هنگام کاشتن نهال ارزشهای دینی در دل کودکان بیگانه اند.

حال آنکه برنامهٔ تربیتی پیامبر{ص}برمبنای ژرف نگری دین و به آهستگی واردشدن در آن، برعکس این است و ما لزوماً به هنگام کاشتن نهال این مفاهیم در اندرون کودکانمان باید به زیور نرمش ، مهربانی وصبر آراسته باشیم و در این حالت کتک و خشونت و درشت خویی سودی در بَر ندارد.
ما در پی آن نیستیم که کودکانمان فقط بطور شکلی عبادت کنند بلکه می خواهیم با عشق و علاقه آن را انجام دهند.لذا بزرگ ترین چالشی که تربیت دینی را نشانه می گیرد،عبارتست:
از چگونگی ایجاد هماهنگی میان علاقه فرزندانمان به انجام نماز و سایر عبادت ها و دوست داشتن ادای آن ها و محافظت کردن بر آن ها و این هدفی است که به فن و مهارت تربیتی نیاز دارد.
قربانیان چنین تربیت های نادرستی در خانواده ها فراوانند که همه ریشه در تربیت درشت خویانه دارد.
-خداوند پیامبرش را از چنین تربیتی نهی کرده وفرموده :(اگر تو درشت خو و سنگدل می بودی مردم از پیرامون تو پراکنده می شدند)و بهمین خاطر است که فرزندانمان امروزه از ما دور می شوند؛ همه فریاد می زنیم: چه کنیم که فرزندانمان به حرف های ما گوش دهند و تحت امر ما باشند؟!
جواب ساده و این معادله آسان است و آن اینکه : محیطی آکنده از آرامش و امنیّت برای آن ها فراهم آوریم و نسبت به آن ها جاسوسی نکنیم و با مهربانی و احترام با آن ها رفتار کنیم.
چنانچه سخن گفتند، باورشان کنیم و زیبا با آنها سخن بگوییم.در چنین حالتی نه تنها به ما احترام می گذارند بلکه از ما بهتر اطاعت خواهند کرد؛ ولی اگر از طریق کتک و فشار و زور وارد شویم شاید بتوانیم برای مدّت زمان کوتاهی آنها را متعهّد به انجام عبادت ها نگه داریم و خود گمان بریم که آنها برای همیشه اصلاح شده اند.- اما زهی خیال باطل- که علاوه بر شکستن شیشه وجود آن ها، کلبه ی رفتار و ارزش های آنها را هم ناآگاهانه ویران کرده ایم، درحالی که خود می پنداریم کارخوبی انجام داده ایم..

والسلام علیکم و رحمه الله

ترجمه : ابراهیم مهرابیان

نمایش بیشتر

ابراهیم مهرابیان

مترجم. نویسنده. دعوتگر دینی آذربایجان غربی - پیرانشهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا