تاریخمذاهب

تفاوت شب قدر در اعتقادات شیعه وسنی

موضوع و اهمیت شب قدر، همان‌طور که در ادبیات فکرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آیین‏ها و مناسک ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى‏دارند.

شاید اختلاف ‏هاى روایی و موضوعى که در این نوشتار به عمده ‏ترین آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهم ‏تر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارى‌ای که خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مى ‏فرستد.

سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن کریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشت‌ها از این آیات، که در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است.

در نوشتار حاضر، فارغ از بحث تشیع، موضوعات و وجوهی از موارد مرتبط با شب قدر را، با تعاریف و گفتارهاى عالمان و مستند به کتب روایى و شروح تفسیری اهل سنت تقریرخواهیم نمود؛ بدان امید که این باب گشوده شده، در پى‌آمد خود تحقیقات و مباحث جامع‏تر را نیز به دنبال آورد.

بحث نخست: زمان شب قدر
از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمیت مى ‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است.

شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى ‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى کردن جایگاه این شب در ماه مبارک رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دسته ‏اى از روایات، همچون روایت مشهور «ابوحنیفه» در «شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاکید مى ‏کند که شب قدر به طور قطعى و یقینى نمى ‏تواند در این دهه باشد و بلکه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذکور، که در ضمن مسئله ‏اى فقهى وارد شده، چنین است: «شب قدر، در میان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه کسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یکسال کامل، طلاق واقع نشده است»(ج۱ـ ص۵۷).

این حکم‌وارده و در واقع روایت مستند، اشاره به این معنا دارد که جایگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قریب به یقین نیز نیست تا بتوان بر مبناى آن، به شکوک فروع و احتمالات نیز توجه کرد. در حقیقت، این روایت و روایات مشابه، چون روایت «عبدالله بن مسعود» با این مضمون که: «تنها کسى مى ‏تواند شب قدر را درک کند که یکسال تمام شب زنده دارى کرده باشد» (درالمنثور، ج۶ـ ص۳۷۶)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جایگاه زمانى تاکید دارد و این بدان معناست که احتمال قرار داشتن شب قدر در یکى از شب‌هاى دهه آخر ماه مبارک منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شب‌هاى دیگر سال است.

این دسته از روایات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دسته‌ای دیگر از روایات معتبرتر، که در نهایت به اجماع بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجامیده است، مورد تردید و انکار قرار گرفته است.

اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضیله (فضل) لیلهالقدر» ملازم و در کنار ابواب «صوم» و «صیام» در منابع روایى اهل سنت نشانه و اشاره ‏اى نزدیک به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صیام پنداشته نشود، روایات معتبر چندانى در این خصوص وجود دارد که بر موضوع فوق تاکید دارد.

از «ماوردى» در «الحاوى الکبیر» روایتى سراغ داریم با این مضمون که: «در این که شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، تردیدى بین عالمان نباید باشد، چه، ابوذر از رسول الله روایت کرده است که این شب در دهه پایانى ماه رمضان است» (ص۴۸۳). نیز روایت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) که فرموده است: «شب قدر را در دهه پایانى رمضان بجویید» (درالمنثور، ج۶ـ ص۳۷۲).

شاید روایت «عایشه» از احوال رسول مکرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاکیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه که دهه آخر رمضان فرا مى ‏رسید، رسول خدا شب‌ها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مى ‏داشت و از زنان دوری می‌جست»(المغنى، ج ۳ـ ص ۱۷۹) و نیز روایت »ابن عمر« از اعتکاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارک رمضان را که در »صحیح مسلم« آمده است: «پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتکاف بودند» (شرح نووی، ج۸ ـ‌ص ۶۶).

گفته شد که با وجود تعدد روایات دسته دوم، یعنى روایات مؤید قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارک رمضان و به خصوص در دهه سوم این ماه، روایات و احکام و تفاسیر دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در لیالى مجموع سال تضعیف مى ‏شود؛ اما باب اختلاف بر سر تعیین جایگاه واقعى این شب در میان شب‌هاى دهه آخر رمضان هم‌چنان در میان راویان و مفسران حدیث اهل تسنن مفتوح است.

روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است که در یک طبقه بندى کلى به سه دسته روایات تاکیده کننده بر شب بیست و یکم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مى ‏شوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلهالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج۶ـ ص۳۷۶).

عمده ‏ترین و بیشترین تاکید در روایات منابع سنى، بر شب بیست و سوم حکایت دارد و البته این تنها در منابع منعکس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روایات مربوط به شب بیست و هفتم، این احتمال قوى ‏تر از سایرین دانسته شده و بر آن تأکید مى ‏شود و اعمال ویژه و مؤکد شب قدر نیز در میان اهل سنت، به طور خاص در این شب صورت مى‏ پذیرد. برخى روایات وارده در منابع اهل سنت در این زمینه را مرور مى ‏نماییم:

در «صحیح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج۸ ـ ص ۵۸)

و در روایتى از »ابن عمر» منقول است که «فردى نزد پیامبر عرض کرد که در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خواب‌هاى شما که بر بیست و سوم توافق دارند صحیح‌اند و هر کس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درک کند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج۱۰ـ ص) و نیز روایت منقول از «سعید بن جبیر» در «درالمنثور»(ج۶ـ ص ۳۷۳) که مؤید همین نظر است. 

داستان معروف «عبدالله بن انیس جُهنى» و «شب جهنى» نیز که به تکرار در روایات و منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است، نیز، تاکیدى بر شب بیست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چکیده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنین است: عبدالله بن انیس از تیره جهنیه که رمه‌دارى بادیه نشین بود، به دلیل دورى از مدینه، امکان حضور دایم در مدینه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسید و احوال خویش عرضه داشت که به دلیل بعد مسافت امکان حضور دایم در شب‏ هاى رمضان و احیاء نگهداشتن را در مدینه ندارد و از پیامبر خواست تا شب قدر را براى او معین کند تا در آن شب در مدینه حضور یابد و به عبادت بپردازد. پیامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بیست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج۶ـ ص ۳۷۳) و از آن پس، شب بیست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.

در کنار این روایات، دسته ‏اى دیگر از روایات و تفاسیر اهل سنت، حکایت از «لیله القدر» بودن شب ‏هاى بیست و یکم و بیست و هفتم دارند و قول دوم از روایات این دسته، یعنى شب قدر بودن بیست و هفتم، تقریباً پذیرفته ‏تر از قول اول است؛ اگر چه با قول لیله القدر بودن شب بیست و سوم نیز به لحاظ تعدد روایات و تفاسیر سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شایع ‏تر از دیدگاه دیگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است که بزرگ شمرده مى ‏شود. البته شب هاى بیست و سوم و بیست و یکم نیز مانند آنچه در بین شیعیان متداول است، در بین اهل سنت محل اهتمام و توجه ‏اند.

اما روایات متعددى نیز در خصوص لیله القدر بودن شب بیست و هفتم وجود دارد که مى ‏توان با مراجعه به کتب روایى بعضی تفاسیر آنها را مشاهده کرد. اجمالاً تاکید و یقینى منقول از «ابىّ بن کعب» در ضمن روایت منقول از وى در صحیح مسلم از «زرّ بن حبیش» که می‌گوید «ابی قسم یاد کرده است شب قدر شب بیست و هفتم است، زیرا به روایت پیامبر در بامداد شب قدر خورشید کم‌رونق و کم‌رمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مى ‏کند» (ج۸ ـ ص۶۵) را اگر ضمیمه کنیم به روایات دیگر مثل روایتى منقول از پیامبر(ص) توسط «عایشه» که: «شب قدر را در شب بیست و هفتم بجویید» و روایت‌هاى مشابه دیگر، تقریباً احتمالى که براى روایات شب بیست و سوم به دست مى‏ آمد، براى این شب نیز قابل تصور است و البته تاکید بر این شب از سوى اهل سنت بدون دلیل دیگرى و شاید در پى‌آمد عرف رایج بین عالمان و عامیان، ترجیح بلامرجحی است که یافتن دلیل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آن‌هم بدون اعتماد به رسیدن به نتیجه قطعى مى ‏طلبد.

به‌هرحال بین شب بیست و سوم (که روایات معروف اهل سنت و شیعه به صورت مشترک بدان اشاره دارند) و شب بیست و هفتم، تاکید و تردیدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى که بدان اشاره شد.

در مجموع، به نظر مى ‏رسد حاصل جمع روایات و وجه غالب آن‌ها و دیگر تفاسیر اهل سنت، نخست بر مسئله جایگاه زمانى شب قدر در ماه مبارک رمضان و سپس در قرار داشتن این شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه دیگر با وجود تعدد و کثرت سندى و اقبال به آن‌ها، به لحاظ ضعف در برابر این دسته روایات و تفاسیر منقول، معتبر نباشند.

بحث دوم: عمومیت شب قدر
از جمله مباحث دیگرى که در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دوره‏ اى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دوره‌هاست. از موضوعاتى که تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دوره‏ ها و زمان‌هاست؛ اما پاره ‏اى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، که گاه به آن‌ها استدلال مى ‏شود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند که شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دوره ‏اى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تکرار نیست.

دسته ‏اى دیگر از روایات که در بین روایات شیعه نیز مشابه آن یافت مى ‏شود، برعکس، نه تنها دایره عمومیت شب قدر را از دوران پیامبر تا روزگار ما وسعت مى‏ دهد، بلکه آن را به قبل از آن دوره نیز سرایت مى ‏دهد و این اعتقاد را که شب قدر از ابتداى خلقت آدم وجود داشته و بابى وسیع از ابواب رحمت الهى بوده مسلم مى ‏پندارد و بر آن ابرام مى ‏ورزد.
اکنون روایات مؤید هر سه نظر را مرور مى ‏کنیم. 

گفتیم آن‌چه مسلم است، وجود «شب قدر» به عنوان شبى متفاوت از سایر لیالى سال است؛ شبى که اهمیت آن براى همه مشخص و تأیید شده است. دسته ‏اى از روایات، از جمله روایت منقول در «صحیح بخارى» و «فتح البارى» بر این موضوع حکایت دارد که »شب قدر از میان رفته» و «شب مخصوصی بوده که در زمان پیامبر وجود داشته است»(تفسیر القاسمی‌،ج۱۷ـ ص ۲۱۷).

روایت دیگرى نیز در «صحیح بخارى» از قول «عباده بن صامت» نقل شده با این مضمون که «پیامبر تصمیم داشتند ما را از شب قدر به طور دقیق آگاه کنند، اما در راه دو نفر را در حال نزاع دیدند و وقتى به جمع ما وارد شدند، فرمودند به دلیل همین (نزاع‌ها) شب قدر از میان شما برداشته شد»(کتاب فضل لیله‌القدر ـ باب ۳۲). البته عده ‏اى اعتقاد دارند که این برداشتن، قطعى نیست و تنها آگاهى از ظرف زمانى شب قدر را از بین برده است.

اما این دسته از روایات با پاره ‏اى از روایات و شروح دیگر در مورد اختصاصى بودن شب قدر در تضاد است. روایات دسته دوم نیز در جمع روایات اهل سنت دیده مى ‏شود و حتى بر دسته اول به لحاظ تعداد و اهمیت رجحان دارد. از جمله این روایات،‌نقل «اباهریره» است از قول «عبدالله بن مکانس» که به «اباهریره» گفته بود:« گمان مى ‏کنند شب قدر از بین رفته» و وى در پاسخ گفته بود: «دروغ است و در همه ماه ‏هاى رمضانى که در پیش روست، شب قدر قرار دارد» (درالمنثور،ج۶ـ ص۳۷۲).
از «عبدالله بن عمر» نیز روایت است که: «درباره شب قدر از پیامبر(ص) سؤال شد که آیا همیشگى است یا اختصاص به زمان خاصى دارد؟(و) حضرت فرمود: همه ماههاى رمضان داراى شب قدر است»(همان).
از جمله روایات شیعه نیز در این خصوص روایات «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) است که آن حضرت فرمودند: «شب قدر در تمام سال‌ها موجود است» (وسایل الشیعه، ج۱۰ـ ص ۳۵۹).

پس در مجموع در مى ‏یابیم که آنچه به طور اجماع مورد پذیرش است، این است که شب قدر اختصاص به دوره ‏اى خاص از تاریخ یعنى زمان پیامبر نداشته و تاکنون ادامه دارد و تا ابد نیز چنین خواهد بود.

پاره ‏اى دیگر از روایات، بر ممتاز بودن امت محمد(ص) به این امتیاز و فقدان آن براى سایر امت‏ هاى قبل از اسلام اشاره دارند و بر این عقیده استوارند که شب قدر امتیازی اختصاصی براى مسلمین است و در امت‌های گذشته سابقه نداشته است. به خصوص، در میان روایات اهل سنت، این نظر طرفداران بسیار دارد که شب قدر وجهى اختصاصى براى امت اسلامى است ؛ در تعلیل این استناد نیز گفته‌می‌شود چون پیامبر اعمال امت ‏هاى پیشین را نگریست، دریافت اعمال صالح آنان به دلیل عمر طولانى‌شان بسیار بیشتر از امت خودش است و به همین دلیل از خداوند خواست شب قدر را به مسلمانان اختصاص دهد تا این کاستى جبران شود و آنها با داشتن اعمال نیک بیش از پیشینیان، ممتاز شوند(درالمنثور،ج۶ـ ص۳۷۱) و نیز روایات دیگرى از این دست، که اشاره به ممتاز بودن امت پیامبر به واسطه جعل شب قدر براى آنان دارند (همان).

در کنار این دسته روایات پرطرفدار، پاره ‏اى روایات دیگر، این موضوع را تایید نمی‌کنند و این اختصاص و امتیاز را به قبل نیز سرایت مى ‏دهند. اگر چه تعداد این دسته روایات بین اهل سنت کم تر است، اما در منابع شیعه روایات زیادى یافت مى ‏شود که ضمن آن‌ها، شب قدر براى قبل از امت پیامبر نیز دانسته شده است.

از این دسته روایات، از جمله مى ‏توان به روایت «درالمنثور» منقول از ابوذر اشاره کنیم که از پیامبر پرسید: «آیا شب قدرى که در امت ‏هاى پیشین بوده و براى امت تو هم هست تا ابد ادامه خواهد داشت» و پیامبر نیز فرمودند: «آرى» (و مخالفتى با بیان ابوذر نکردند).( همان، ص۳۷۳). از روایات شیعه نیز روایت منقول از حضرت امام جواد را می‌توان ذکر کرد که در ضمن حدیثى مفصل فرمودند: »به خدا سوگند… امرى که بر تمام انبیاء تا حضرت محمد در شب قدر نازل مى ‏شد، وصیت کردن بود و قرار دادن شخص به عنوان وصى» (اصول کافی، ج۱ـ ص۲۵۰).

در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت: شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلت ‏هاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا کرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر که تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امت‌هاست؛ اگر چه روایاتى اندک شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد که شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مى‏ داند.

بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر
به استناد سه آیه از قرآن کریم، شارحان و مفسران شیعه و سنى معتقدند قرآن کریم در شب قدر نازل شده است:

نخست، آیه اول سوره «قدر» (انا انزلناه فى لیله القدر)، و دوم، آیه سوم سوره «دخان» (انا انزلناه فى لیله مبارکه) و سوم، آیه ۱۸۵ سوره «بقره» (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن). اگر تواتر عالمان و مفسران در خصوص تأیید مرجع ضمیر بودن قرآن در دو آیه اول هم نبود، بى تردید آیه سوم اشاره به نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان داشت. اما جمع این سه آیه، تردیدى باقى نمى ‏گذارد که نزول قرآن در شب قدر بوده است و یک باره صورت گرفته است.

اما اختلاف نظر ناشى از موضوع، از آن‌جاست که عالمان و مفسرانی از اهل سنت، معتقدند ظرف مکانى نزول قرآن، «بیت المعمور» بوده در آسمان ‏ها و قلب مبارک پیامبر نبوده و در ضمن شروع نزول قرآن نیز در این شب بوده است. مفسران زیادى چون «رشیدرضا» در «المنار»، «سید قطب» در «فى ظلال القرآن»، «جواهری طنطاوى» در«جواهر القرآن» و «المراغى» در تفسیر خود، اعتقاد به آغاز نزول قرآن در شب قدر دارند (تفسیرالمراغی، ج۲۵، ص۱۱۹).

نظر اول تایید شده توسط این دسته شارحان در مورد آغاز نزول در شب قدر، سخن درستى نیست؛ چون در مورد مسئله آغاز نزول در صبحگاه بیست و هفتم رجب و غار حرا اتفاق نظر کلى وجود دارد و غیر از آن مورد پذیرش نمى‏ تواند باشد؛ الا اینکه آغاز بعثت را غار حرا بدانیم و بیست و هفتم رجب و آغاز نزول قرآن را شب قدر در ماه رمضان، که فرض درستى نیست. 

در خصوص نزول قرآن بر قلب پیامبر یا نزول بر «بیت المعمور» که دومى قول مورد اتفاق اهل سنت است، نیز باید گفت که روایاتى از منابع اهل سنت که در این خصوص تایید و تاکید دارند، نمى ‏توانند نافى روایات انزال قرآن بر سینه مبارک پیامبر باشند؛ چرا که جایگاه، مرتبه و مکانت حضرت پیامبر از همه آسمان‌ها و عوالم فراتر است و بیت المعمور در رتبه بالاترى از مکانت ایشان قرار ندارد که امتیازى دانسته شود.

علاوه بر این، نزول دفعى و نزول تدریجى دو مقوله جداست. در نزول دفعى، نیاز به نزول آیه آیه و قرائت و مرور آن نیست و روح و کلیت قرآن نازل مى ‏شود در نزول تدریجى به مناسبت ‏ها و اسباب نزول مختلف آیات تناسب آن نازل، قرائت، حفظ و به یاد سپرده مى ‏شود و شیوع مى ‏یابد. اضافه مى‏ کنیم که آنچه ذات معصوم و حضرت کردگار در مى ‏یابد نیز چیزى جز آن است که ما درمى ‏یابیم و بنابراین آنچه در ارتباط با بندگان مطرح است، نزول تدریجى است که در آن شبهه ‏اى نیست و در واقع نحوه، مکان و زمان نزول دفعى قرآن، تغییری در نزول تدریجى ایجاد نمى‏ کند.

اما روایات مربوطه. روایت «ابن عباس» که در جمع این موضوع مستند اهل سنت قرار گرفته، چنین است: »پس از نزول قرآن در شب قدر، فرشته وحى نزول تدریجى قرآن را از غار حرا آغاز کرد و به مرور زمان و در پاسخ به نیازمندى ‏ها و سئوالات بندگان بر محمد فرود آورد». این روایت با روایت دیگرى از »مقاتل« تکمیل مى ‏شود که مى ‏گوید: خداوند متعال قرآن را در شب قدر از لوح محفوظ بر فرشتگان امین وحى نازل فرمود و همه ساله خداى سبحان به اندازه یک سال تا سال آینده وحى را نازل مى ‏فرماید و جبرئیل آن را اندک اندک بر پیامبر فرود مى ‏آورد« (مجمع البیان، ج۱۰ـ ص ۵۱۸).

روایات متعدد دیگر نیز در این خصوص ذکر شده است که جمع آن‌ها، در نهایت ما را به این نتیجه می‌رساند که در مورد نزول کلی قرآن در شب قدر اختلاف نظر وجود ندارد و ظرف زمانی آن در همین شب مبارک است؛ اگر چه در مورد جایگاه نزول نیز، حتی اگر به قول اهل سنت معتقد باشیم و نزول بر بیت المعمور را بپذیریم، باز با روایات و معتقدات شیعه در این خصوص و در تایید نزول بر سینه مبارک پیامبر در تنافی نخواهد بود.

منابع:
۱ـ سیوطی، جلال الدین: الدر المنثور، کتابخانه بزرگ آیت‌الله مرعشی نجفی، قم. 
۲ـ رازی، امام فخر: تفسیر الکبیر، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
۳ـ القاسمی، محمد جمال‌الدین: تفسیر القاسمی، بیروت. 
۴ـ المراغی، مصطفی: تفسیر المراغی، داراحیاءالتراث العربی،‌بیروت.
۵ـ ابن المفتاح، عبدالله: شرح الازهار، الحجاز، قاهره. 
۶ـ طبرسی، امین الاسلام: مجمع البیان، اسلامیه، تهران.

برگرفته از سایت بازتاب

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا