اصول

توسل در پرتو قرآن و سنت(۲-۱)

یکی از معضلاتی که اکثر مردم بر اثر جهل و ناآگاهی، آن را در هم آمیخته اند و در نتیجه به شرک و همتا قرار دادن برای خدای بزرگ مبتلا گشته اند، مساله توسل است. بنابراین لازم است که در اینجا به کاوشی در این باره پراخته و با لحظه ای تأمل در پرتو این امر مهم، حقیقت آن را روشن و آشکار سازیم.

توسل چیست؟

الف) معنای لغوی توسل: توسل عبارت است از تلاش برای رسیدن به منظوری.

اما در اصطلاح شرعی عبارت است از: تلاش برای رسیدن به رضایت الهی و بهشت پهناور خداوند، آن هم با انجام اعمالی که مطابق شرع خداوند باشد و پرهیز از اموراتی که خداوند آن را حرام شمرده است.

ب) معنای توسل در قرآن کریم:

کلمه وسیله (توسل) در دو جای قرآن بدان اشاره شده است:

۱. خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابتَغُوا إِلیهِ الوَسِیلَهَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ» (مائده/۳۵) یعنی: «ای مؤمنان از خدا بترسید (و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب ورزید) و برای تقرّب به خدا وسیله بجوئید (که عبارت است از طاعت و عبادت و اعمال شایسته و بایسته) و در راه او جهاد کنید، تا اینکه رستگار شوید».

۲. همچنین می فرماید: «أُولئِکَ الَّذِینَ یَدعُونَ یَبتَغُونَ إلَی رَبِّهِمُ الوَسِیلَهَ أَیُّهُم أَقرَبُ وَ یَرجُونَ رَحمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحذُوراً» (اسراء/۵۷) یعنی: «آن کسانی را که به فریاد می خوانند (و خدا گونه هایشان می دانند) آنان که از همه مقرّبترند (به درگاه یزدان، همچون عیسی و عزیر و فرشتگان) برای تقرب به پروردگارشان وسیله می جویند (که طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسانند. چرا که عذاب پروردگارت (چنان شدید است که) باید از آن خویشتن را دور و بر حذر داشت».

منظور از آن وسیله ای که در آیه اول آمده است، نزدیک شدن و تقرب به خدا از راه اعمالی است که موجب رضایت پروردگار است.

ابن کثیر(رحمه الله علیه) در تفسیر خود، از ابن عباس(رضی الله عنه) نقل می کند که در معنای وسیله، تقرب به خداوند نهفته است. مجاهد، ابووائل، حسن بصری، سدی و ابن زید(رضی الله عنهم) نیز همان نظر را دارند.

اما در مورد آیه دوم، صحابی عالی قدر، عبدالله بن مسعود(رضی الله عنه) در مورد سبب نزول این آیه می فرماید: این آیه در مورد چند کس از مشرکان که چند نفری از جن را پرستش می کردند، نازل شد. در حالیکه آن جن ها مسلمان بودند. اما با این حال آن افراد، همچنان بر پرستش جن ها باقی ماندند، تا اینکه این آیه نازل شد. (صحیح مسلم /۳۰۳۰ و صحیح بخاری/۴۷۱۴)

بنابراین روشن شد که وسیله تقرب به خدا، تنها ایمان و اعمال صالح می باشد، نه توسل به اشخاص و…

ج) اقسام توسل:

توسل به دو نوع تقسیم می شود که عبارتند از: توسل شرعی و مباح و توسل ممنوعه و غیر مباح.

(۱) توسل شرعی و مباح: یعنی متوسل شدن به خداوند متعال از طریق اعمال صالح، که تنها از راه قرآن و سنت می توان راه های توسل شرعی را به صورت کامل و صحیح شناخت. تمام آنچه در قرآن و سنت آمده است و بندگان را به انجام آن تشویق می کند، توسل شرعی گفته می شود. غیر از آن هرچه باشد، توسل غیر شرعی و نهی شده می باشد.

توسل شرعی خود چهار قسمت می باشد:

۱) متوسل شدن به خدا و به نام خدا از طریق یکی از صفات خدا: آنگونه که مسلمان در دعایش می گوید: «اللهم إنِّی أَسألکَ بأنک الرحمن الرحیم أن تعافینی» یعنی: «خدایا از تو می خواهم که خودت با صفت رحم و مهربانی خویش، سلامتی را به من عطا کنی». یا اینکه می گوید: «أسألک برحمتک التی وسعت کل شیء أن تغفر لی و ترحمنی» یعنی: «خدایا به رحم و مهر خویش که همه چیز را در بر می گیرد، از من درگذر و مرا ببخش».

دلیل آن نیز این آیه می باشد: «وَ للهُ الأسمآءُ الحُسنَی فَادعُوهُ بِهَا» (اعراف/۱۸۰) یعنی: «تمام نام های خدا نیکو هستند، پس شما نیز با همان نام ها او را بخوانید».

روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) دعای زیبایی را از شخصی که در عین بر زبان آوردن شهادتین می گفت، شنید که می گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسألُکُ یَا اللهُ الوَاحِدُ الصَّمَدُ الِّذِی لَم یَلِد وَ لَم یُلَد وَ لَم یَکُن لَهُ کَفَواً أَحَدٌ، أَن تَغفِرَ لِی ذُنُوبِی، إِنَّکَ أَنتَ الغَفُورُ الرَّحِیمِ» یعنی: «ای خدایا من از تو می طلبم، ای خدایی که یکتا بوده و نه زاده شده و نه کسی از او زاده شده است. خدایی که هیچ همتایی ندارد، از گناهانم درگذر، که تنها تو بخشنده و مهربان هستی». پیامبر(صلی الله علیه و سلم) نیز فرمودند: «قَد غُفِرَ لَهُ ” ثلاثاً» یعنی: «بی گمان خداوند او را بخشید (سه بار تکرار کرد)». یکی از دعاهای پیامبر(صلی الله علیه و سلم) این بود که می فرمود: «یا حیّ یا قیّوم برحمتک أستغیث». یعنی: «ای خدای همیشه زنده و پایدار، ای گرداننده جهان، با رحم و مهرت، از تو یاری و استعانت می طلبم».

۲) متوسل شدن به خدای متعال از طریق اعمال نیک: همانند شخصی که می گوید: پروردگارا؛ بخاطر ایمانی که به تو دارم و ارزشی که نزد تو دارم، بخاطر آنچه از پیامبرت پیروی کرده ام، خدایا از گناهانم درگذر و مورد عفو قرار بده. یا اینکه می گوید: خدایا بخاطر آن حبی که به تو و پیامبرت دارم، درگاه خیرت را به رویم بگشای. یا اینکه شخصی، کاری را خالصانه برای خدا انجام داده و می گوید: خدایا اگر برای خشنودی ات انجام داده ام، درگاه رحمتت را به رویم بگشای. همانند داستان آن سه نفری که در غار گیر کرده بودند و اعمالشان را عرضه کردند، آنگاه پس از سنجش اخلاص کارهایشان که برای خدا انجام داده بودند، درِ غار به رویشان گشوده شد و از آن مهلکه نجات یافتند. دلیل آن این آیه مبارک است که می فرماید: «الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إنَّنَا آمَنَّا فَاغفِر لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّار» (آل عمران/۱۶) یعنی: «همان کسانی که (ایمان، دل آنان را لبریز می سازد و فریاد بر می آورند و) می گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش دوزخ به دور دار». یا اینکه می فرماید: «رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنزَلَت وَاتَّبَعنَا الرَّسُولَ فَاکتُبنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (آل عمران/۵۳) یعنی: «پروردگارا! ما بدانچه نازل فرموده ای ایمان آورده ایم و از پیغمبر پیروی نموده ایم، پس ما را از زمره گواهان بنویس».

داستان آن سه نفری که در غار گیر کرده بودند، بدین قرار است: از عبدالله بن عمر(رضی الله عنهما) روایت است که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرمودند: روزی سه نفر از راهی گذر می کردند و به علت باران زیاد به یک غار در کوه پناه می برند و ناگهان سنگی بزرگ از بالای کوه لغزیده و به پایین آمده و درِ غار را می بندد و آنها نیز درون غار اسیر می شوند. آنها به همدیگر می گویند: فکر کنید که پیشتر چه عمل صالحی را خالصانه برای خدا انجام داده اید، با آن خدای بزرگ را به فریاد بخوانیم، تا شاید خدای بزرگ در را به رویمان بگشاید. یکی از آنان گفت: خدایا خودت می دانی که پدر و مادری پیر و سالخورده داشتم به همراه همسر و بچه هایم که برایشان چوپانی می کردم. غروب ها که به خانه برمی گشتم و شیر گوسفندان را می دوشیدم، قبل از زن و بچه هایم، ابتدا شیر را به پدر و مادر می نوشاندم. یکی از روزها به دلیل اینکه گله را برای چریدن به منطقه ای دور برده بودم، دیر به خانه برگشتم و زمانی که برگشتم دیدم که هردوتاشون خوابیده اند، منم همچون روزهای گذشته، گوسفندان را دوشیدم و با کاسه پر از شیر بالای سرشان ایستادم و دوست نداشتم که از خواب بیدارشان کنم و نمی خواستم که قبل از آنها نیز، شیر را به فرزندانم بدهم. در حالیکه بچه ها نیز از گرسنگی زیر دست و پایم، گریه و زاری می کردند، با این حال خودم و بچه هایم تا صبح که آنها از خواب بیدار شدند، همانطور منتظر ماندیم. حال خدایا اگر من این کار را برای رضایت تو انجام داده ام، در را به روی ما بگشایی، به اندازه ای که آسمان دیده شود. خداوند سنگ را کمی جابجا کرده و کنار زد تا اینکه کرانه های آسمان به چشم می خورد. یکی دیگر از آنان گفت: خدایا خودت می دانی که من دختر عمویی داشتم و بسیار به او علاقمند بودم، از او خواستم که ارتباط ناشروع با من داشته باشد، اما قبول نکرد به شرط آنکه صد دینار به او بدهم. تلاش نمودم تا آن صد دینار را جمع کرده و به او دادم و خواسته ام را طلبیدم و به پاش افتادم تا با او زنا کنم. گفت: ای بنده خدا، از خدا بترس و پرده عفاف و نجابتم را پاره مکن، مگر به حق شرعی اش. منم او را رها کردم. بار خدایا اگر من این کار را به خاطر تو انجام دادم، شکافی دیگر برایمان ایجاد کن. سنگ به فرمان خدا تکانی خورد و اندکی دیگر کنار رفت. شخص سومی گفت: خدایا می دانی که کارگری را با کرایه هفت دینار، به کار گرفته بودم. زمانی که کارش را تمام کرد، گفت: کرایه ام را بدهید. من نیز هفت دینار را به او دادم، اما راضی نشد و رفت. منم حقش را افزودم، تا اینکه چند گاو و چوپانی برایش تهیه کردم (مرد کرایه اش را به خاطر اینکه راکد نماند، با خرید گاو سرمایه گذاری کرده بود و بعد از مدتی آن گاوها، افزایش یافته تا اینکه به گله ای تبدیل شدند و چوپانی برای آنها گرفت (مترجم)). بعد از مدتی آن کارگر برگشت و گفت: از خدا بترس و حق مرا نخور. گفتم این گله به همراه چوپانش برای توست. گفت: از خدا بترس و مرا به تمسخر نگیر. گفتم: مسخره نمی کنم، برو و آن گله به همراه چوپانش برای توست. او نیز آنها را برداشت و برد. حال خدایا اگر این کار را برای تو انجام دادم، در رحمتت را به رویمان بگشای. این چنین خدای بزرگ در رحمت را به رویشان گشود و نجات یافتند. این دلیلی روشن برای صحت توسل بر اعمال صالح می باشد.

۳) متوسل شدن به خدا از طریق عمل فرد صالحی، که گمان می رود دعاهایش مستجاب می شود: مانند کسی که به نزد شخصی که او را مردی متقی و خداشناس دانسته، می رود و از او می خواهد که برایش دعا کند تا خدای بزرگ خواسته اش را اجابت نموده و درِ خیر را بر او بگشاید.

دلیل آن نیز این می باشد که صحابی بزرگوار به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) می رفتند و از ایشان می خواستند که برایشان دعا کند. ایشان نیز برای آنها دعا می کرد.

همچنین در هر دو کتب صحیح (بخاری و مسلم) آمده است که از انس بن مالک(رضی الله عنه) روایت است که می فرماید: «أَصَابَتِ النَّاسَ سَنَهٌ عَلَی عَهدِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و سلم) فَبَینَا رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و سلم) یَخطُبُ عَلَی المِنبَرِ یَومَ الجُمُعَهِ قَامَ أَعرَابِیُّ، فَقَالَ: «یَا رَسُولَ اللهِ هَلَکَ المَالُ وَ جَاعَ العِیَالُ فَادعُ اللهَ لَنَا أَن یَسقِیَنَا، قَالَ: فَرَفَعَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و سلم) یَدَیهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ حَوَالَینَا وَ لَا عَلَینَا، قَالَ: فَمَا جَعَلَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و سلم) یَشِیرُ بِیَدِهِ إِلیَ نَاحِیَهٍ مِنَ السَّمآءِ إِلَّا تَفَرَّجَت حَتَّی صَارَت المَدِینَهُ فِی مِثلِ الجَوبَهِ حَتَّی سَالَ الوَادِی وَادِی قَنَاهَ شَهرًا». قَالَ: فَلَم یَجِئ أَوحَدٌ مِن نَاحِیَهٍ إِلَّا حَدَّثَ بِالجَودِ».(صحیح بخاری) یعنی: «در زمان پیامبر(صلی الله علیه و سلم) مردم مدینه دچار بحران و خشکسالی شدند. روز جمعه بود و پیامبر(صلی الله علیه و سلم) مشغول گفتن خطبه جمعه بود. در این میان عربی بادیه نشین بلند شد و گفت: ای پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم): حیوانات و گله هایمان تلف شدند، خانواده هایمان در این خشکسالی گرسنه ماندند. بفرمایید از خداوند بخواهید که برایمان باران بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) نیز دستانش را بلند کرده و فرمود: (ای خدایا! برایمان باران ببارانید! ای خدایا! برایمان باران بفرستید! ای خدایا! برایمان باران ببارانید). أنس می گوید: قسم به کسی که جانم در دست اوست، آسمان همچون شیشه صاف بود و تکه ابری در آن به چشم نمی خورد. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) دستانش را پایین نیاورد تا اینکه به برکت دعایش، بادی وزید و ابری همچون کوه درست و کم کم تکه های ابر در کنار هم قرار گرفتند و همچون شیر آب، باران باریدن گرفت و آسمان همچون کوزه پر آبِ سرنگون، شد. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) از منبر خویش پایین نیامد، تا اینکه باران کاملا شروع به باریدن کرد، سقف مسجد چیکه کرد و باران قطره قطره بر ریش مبارک ایشان سرازیر شد. تا آخر آن هفته و جمعه ای دیگر، باران بارید. در جمعه بعد، همان شخص یا شخص دیگری، در زمان خواندن خطبه، بلند شده به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! خانه هایمان ویران، راههایمان بسته و مال و ثروت و گله هایمان را سیلاب برد، با آن همه بارانی که بارید. دعا کنید و از خدا بخواهید که باران را قطع کند. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) تبسمی کردند و دستانشان را بلند کرده و فرمودند: خدایا بر اطرافمان ببارانید، نه بر سرمان. انس(رضی الله عنه) فرمود: دقت کرده بودم که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) دستان مبارکشان را به هر جهتی که اشاره می دادند، ابرهای آنجا کنار می رفت تا اینکه ابرها از روی شهر مدینه کنار رفته و همچون حلقه بر اطراف مدینه می باریدند. وادی قنات نیز که یکی ار وادی های مدینه می باشد، یک ماه تمام در آن سیلاب جاری شد و هرکسی که از اطراف به مدینه می آمد، خبر سیلاب را برای همکیشانش تعریف می کرد». (مختصر صحیح بخاری-ترجمه استاد نوری فارس حمه خان. جلد ۱ چاپ ۲۰۱۰)

همچنین در هر دو صحیح آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) روزی از آن هفتاد هزار کسی که بدون حساب وارد بهشت می شوند تعریف می کرد و فرمودند: «هُمُ الَّذِینَ لا یَستَرقُونَ وَ لا یَکتَوُونَ وَ لا یَتَطَیَّرُونَ وَ علَی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ» (صحیح بخاری/۵۷۰۵، صحیح مسلم/ ۲۱۸ عن عمران بن حُصَین(رضی الله عنه)). یعنی: «یعنی کسانی هستند که دعا نمی نویسند، بدنشان را خالکوبی نمی کنند، بدبین نیستند و به خداوند توکل می کنند». در این هنگام عکاشه پسر محصین، بلند شد و گفت: ای پیامبر خدا برایم دعا کنید که من نیز یکی از آنها باشم. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرمودند: تو یکی از آنها هستی.

همچنین در مورد اویس القرنی، پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرمودند: «فَمَن لَقِیَهُ مِنکُم فَلیَستَغفِر لَکُم» (صحیح مسلم عن أسَیرِ بن جابر(رضی الله عنه)) یعنی: «هرکسی که به او رسید، از او بخواهد که برایش طلب عفو و بخشش کند».

روشن است که همه اینها التماس و طلب دعا و تنها از افراد زنده می باشد. ولی از مردگان صحیح و درست نیست. زیرا مرده قدرت انجام هیچ کاری را ندارد.

۴) متوسل شدن به دعای صالحان: همانند آن دعایی که عمر بن خطاب در هنگام خشکسالی و محرومیت، درخواست می کرد که از عباس؛ عموی پیامبر(صل الله علیه و سلم) می خواست که دعا کند و باران را از خدای بزرگ طلب نماید. همانطور که در حدیثی از انس آمده است که می گوید: «أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطَّابِ رَضِی اللهُ عَنهُ کَانَ إِذَا قَحَطُوا استَسقَی بِالعَبَّاسِ بنِ عَبدِ المُطَلَّبِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیکَ بِنَبِیِّنَا فَتَسقِینَا وَ إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسقِنَا، قَالَ: فَیُسقَونَ» (صحیح بخاری) یعنی: «عمر بن خطاب(رضی الله عنه) هرگاه که خشکسالی می شد، از عباس بن عبدالمطلب(رضی الله عنه) می خواست که طلب باران نماید، می گفت: خدایا ما در زمان حیات پیامبر(صل الله علیه و سلم) از طریق ایشان از تو طلب باران نمودیم، حالا از طریق عموی ایشان باران طلب می کنیم، انس می گوید: مردم نیز از این طریق طلب باران می کردند».

کنار زدن گرد و غباری ناصحیح:

بیشتر کسانی که متوسل شدن به شأن و منزلت بندگان را صحیح می دانند، این رویداد عمر بن خطاب(رضی الله عنه) را ملاک خویش قرار می دهند. آنها طوری این رویداد را فهمیده و درک نموده اند که به باور آنها عمر بن خطاب «به خاطر و منزلت» عباس، طلب باران کرده است.

به همین خاطر لازم می دانم که این اشتباه را تصحیح نمایم، تا روشن شود که متوسل شدن به مقام بندگان تا چه اندازه کاری نادرست و ناپسند می باشد.

روایت می کنند: در قید حیات پیامبر(صل الله علیه و سلم) از ایشان خواستند که دعا و نیایش نماید که خداوند آنها را از این خشکسالی و نابسامانی نجات دهد و برایشان باران بباراند. بنابراین اگر دقت کنیم، درخواست مردم، تنها طلب دعا بوده است که پیامبر(صل الله علیه و سلم) برایشان دعا نماید، همانگونه که قبلاً به صورت مفصل به این حدیث اشاره نمودیم. نه اینکه درخواستشان به خاطر پیامبر(صل الله علیه و سلم) بوده باشد. زمانی هم که پیامبر(صل الله علیه و سلم) وفات نمودند، از عمویشان عباس درخواست دعا می کردند که از خدا بخواهد برایشان باران بباراند. عمر(رضی الله عنه) که فرمودند: «وَ إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسقِنَا» یعنی: ما پس از وفات پیامبر(صل الله علیه و سلم) به نزد عمویشان عباس(رضی الله عنه) آمدیم و از ایشان خواستیم که دعا نماید و از خداوند بخواهد که برایمان باران بباراند.

در اینجا این سوال مطرح است که چرا عمر، از پیامبر(صل الله علیه و سلم) گذر کرده و مستقیما از عمویشان عباس خواست که برایشان دعا نماید؟ با آن همه شأن و مقامی که عباس داشتند، اما آیا پیامبر(صل الله علیه و سلم) بهتر بود که به وی پناه برده شود یا عباس؟ روشن است که پیامبر(صل الله علیه و سلم).

در جواب این سوال باید گفت: زیرا پیامبر(صل الله علیه و سلم) وفات کرده بودند. این نیز دلیل بر آن است که درست نیست شخصی را که مرده باشد، به فریاد خواند. باز این به معنای آن نیست که به شأن و منزلت عباس پناه برده باشند. زیرا تا دیروز نیز که پیامبر(صل الله علیه و سلم) در قید حیات بودند، به شأن ایشان پناه نمی بردند، بلکه تنها از ایشان می خواستند که برایشان دعا کند و حالا نیز همان اتفاق دوباره شده است. می گویند تا دیروز پیامبر(صل الله علیه و سلم) زنده بودند و از ایشان می خواستیم که برایمان دعا کند و حالا نیز ایشان فوت کرده اند و عمویشان عباس که زنده هستند می رویم و از ایشان می خواهیم که برایمان دعا کند. قبلاً نیز اشاره کردیم که یکی از توسل های صحیح این است که از کسی بخواهی که برایت دعا کند.

منبع: التوسل و أحکامه، أبو یاسر (المدرس بالجماعه الإسلامییه).

نویسنده: أبو یاسر
مترجمان: محمد امین کرمی و کلثوم حسن زاده

ادامه دارد

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا