اندیشه

دعوت حکیمانه و دعوتگر حکیم

آیا می دانی دعوت حکیمانه یعنی چه و دعمتگر حکیم به چه کسی گفته می شود؟
“حکمه” یعنی انجام کار به جا و به حق و بر زبان راندن آن از روی علم و عقل.
بیشتر مفسرین ((حکمت)) را به تفسیر قرآن و اطلاع از احادیث نبوی تفسیرنموده اند .

 (یعلمهم الکتاب والحکمه = ای القرآن و تفسیره و الحدیث الصحیح) یعنی پیامبر امتش را با قرآن و جکمت که غبارت است از تفسیر قرآن و احادیث صحیح آشنا می گرداند.
حکیم یعنی شخص دارای حکمت و یا کسی که حکمرانیش بر مردم را به نحو احسن انجام می دهد.
یکی از شرایط و ضوابط دعوت پیامبر(ص) که از طرف خدا مأمور شده مطابق آن مردم را دعوت کند ، حکمت است ، اُدعُ اِلیَ سَبیلِ رَبّکَ بِالحِکمَهِ … النحل
۲۵ ای محمد؛ مردم را به راه پروردگارت دعوت کن ولی از روی حکمت ….
پیام این آیه این است که حتی پیامبر که از پشتوانه وحی برخوردار بوده موظف و مکلف به برخورد حکیمانه است چه رسد به ما !

 به دیگر تعبیر در صورتی دعوت پیامبر(ص) پربارو مؤثر و مقبول خدا خواهد بود که حکیمانه باشد و مطمئناً دعوت سایر دعوتگران نیز باید چنین باشد.

در این مقاله می خواهیم ویژگی های دعوتگر حکیم را بر شمرده و نیم نگاهی نیز داشته باشیم  به دعوت ناحکیمانه و تأثیرات نامطلوب آن در این فرایند.

 

@دعوت حکیمانه یعنی :
۱) ارائه دلایل عقلی و علمی و روشن بر موضوع قابل طرح.
در اسلام بر این نکته اساسی تأکید شده که هنگام ارائه هرگونه موضوعی باید جهت اثبات آن ، دلیل آورد و همینطور هنگام شنیدن مطلبی از شخصی – هرکس که باشد جز الله و پیامبرش -از او دلیل و برهان بخواهیم.
دلیل منطقی  و قابل قبول عبارت است از استدلال به قرآن و سنت ، قول صحابی و یا قیاس و … علاوه بر دلایل عقلی و علمی که بیشتر در امور دنیوی و مادی کاربرد دارند.

ارائه مطالب بدون دلیل بویژه در عصر حاضر توسط هرکس باشد نمی تواند مفید و مؤثر باشد ؛ چرا که بدخواهان این دین به گونه های مختلف در ذهن جوانان و مردم مسلمان ما نسبت به اسلام شبهه افکنی می نمایند ؛ علاوه بر اینکه تنها مسلمان آگاه و فهمیده است که می تواند در راه دین متحمل رنج و محرومیت شود و دعوت و تبلیغی منطقی ارائه دهند.
۲) دعوت حکیمانه یعنی سخن گفتن در حد فهم و درک مخاطب

مناسب ترین مقوله برای اینکه حکیمانه ارائه شود دعوت اسلامی است؛ چرا که دعوت اسلامی عبارت است از آشنانمودن مردم با خدا و قرآن واسلام.
علی بن ابی طالب (رض) درباره اهمیت این قاعده می گوید : حَدّثو النّاسَ بِما یِعرفونَ و دَعُوا ما یُنکِرونَ اَتُریدونَ اَن یُکَذَّبَ اللهُ و رسولُهُ … رواه البخاری. بامردم در حدود اطلاعات ، قدرت درک و شناختشان سخن بگویید و از سخن درباره آنچه مردم نمی دانند خود داری نمایید ، آیا می خواهید – در اثر ندانمکاری شما – خداوند  و آیین اسلام مورد تکذیب مردم قرار گیرند و شما مسئول و پاسخگوی الهی شناخته شوید؟!
عدم رعایت این اصل دعوتی باعث خواهد شد مردم از دین خدا ، قرآن و سنت که محور دعوتی دعوتگران است متنفر و بیزار شوند و از آن روی برگردانند و صد البته که رعایت این ویژگی و اصل ، هنر مردان بلیغ و مبلغان خردمند و حکیم است و برعکس.

رعایت این اصل در دعوت اسلامی باعث تأثیر بیشتر دعوت و علاقه وافر مخاطبان به دعوتگر و پیامی که ارائه می دهد خواهد  شد.                                                                       در سیره عملی پیامبر(ص) حتی یک مورد هم مخابره نشده که آن حضرت مطلبی را به مردم گفته باشد که آن را نفهمند و یا برنتابند؛ بلکه آن حضرت همواره تلاش می نمود در خور فهم مردم سخن بگوید و اصحابش را راهنمایی می فرمود که : حَدِّثوا النّاسَ عَلی قَدَرِ عقولِهِم = بامردم در حدود عقل و درکشان سخن بگویید
۳) دعوت حکیمانه یعنی سخن گفتن با زبان مخاطب

دعوتگر از آنجا که برخاسته از دل و درون مردم است باید سعی کند زبان مردمش را دانسته و با آن ادبیات کاملاً آشنا برای آنان به دعوت و گفتمان دینی بپردازد.
وَما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِهِ ابراهیم
۴   =همه پیامبران را– در میان و – با زبان ملتشان مبعوث نموده ایم.
حکمت خدا بر این جاری شده که هیچ پیامبری جز به زبان قومش آنان را دعوت ننماید تا بدینگونه تأثیر آن پیامبر در میان قومش ماندگار باشد.
قرآن ، پیامبر اسلام را این گونه معرفی می کند {هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم = خداوندی که برانگیخت در میان عرب های اُمی و بی سواد پیامبری از خودشان را .
شناخت و آشنایی بر زبان – و فرهنگ -هر ملتی یکی از ضروریات اولیه ارتباط و گفتمان دینی به شمار می آید .

 پیامبر(ص) درباره ضرورت اشراف بر زبان ملت ها می گوید : مَن تَعَلَّمَ لُغَهَ قومٍ اَمِنَ مَکرَهُم = هرکس برزبان ملتی اشراف داشته باشد از نیرنگ های احتمالی آن ملت مصون خواهد بود.
علما و مفسرین درباره اینکه منظور از سخن گفتن با “زبان قوم” چیست ، چنین گفته اند:

الف ) یعنی در صورت امکان دعوتگر از لحاظ نژادی با مخاطبانش هم نژاد باشد ؛ بدین معنی که برای مثال مردمانی کورد زبان به زبان کوردی و ملت های آذری زبان به زبان آذری به اسلام فرا خوانده شوند.
ب : سخن گفتن با انسان های تحصیل کرده و یا عوام با ادبیاتی که در خور فهم آنان باشد ؛ بدین معنی که دعوتگر حکیم باید زبان همه اقشار جامعه از جمله کودکان ، زنان ، جوانان ، کهنسالان ، موافقان و مخالفان و … را بداند و مطابق آن به دعوت آنها بپردازد .

رعایت این ویژگی در عصر حاضر از ضروریات دعوتگران می باشد و عدم رعایت آن الی ماشاالله بحران آفرین بوده است.
۴) دعوت حکیمانه یعنی مدارا با مخاطب و تحمل کج فهمی ها و نفهمی های احتمالی او.
دعوتگر حکیم باید خود را طبیبی بپندارد که به مداوای افراد بیمار و با هر گونه ناراحتی و مریضی بپردازد و در مقابل حرکات غیر طبیعی آن عده از بیماران که قدر پزشک و سلامتی را نمی دانند باید صبور بوده و مدارا کند.
خداوند درقرآن به پیامبر اسلام(ص) می گوید :هر چند می دانیم سخنان زننده و باطل مشرکان آزرده خاطرت می کند ؛ولی باید صبور باشی و با آنها مدارا نمایی ؛ شاید نور ایمان بر قلبهایشان پرتو افکند.

در قاموس اسلامی هرگز اتفاق نیفتاده که دعوتگری به خاطر جفاهایی که در جامعه و از طرف مردم نسبت به او روا داشته می شود ، میدان دعوت و دعوتگری را رها کند ؛ چرا که تحمل اینگونه رنج ها دارای فضیلت بوده و بخشی از دعوت اسلامی و گاهاً استراتژی اسلامی محسوب می شود.

 از برخی علمای سلف روایت شده که گفته اند : دعوتی که با نیش و اذیت مخاطبانش همراه نباشد دارای اِشکال می باشد ؛ از جمله اینکه شاید صاحب آن ، به ظاهرسازی و تملق پرداخته و گرنه اینگونه بی دردسر نمی بود.

 دعوت اسلامی آنگونه که شهید سیدقطب می گوید دارای آزارهایی از سوی مردم است که با آن عجین شده است و حتی پیامبراسلام (ص)از آن مصوون نبوده است.

آزار و اذیت فقها و مجتهدان مسلمان و دعوتگران بیدار دل در طول تاریخ ریشه در این اصل مذکور دارد که دعوت اسلامی و تربیت نسل جدید همچون تولد نوزاد برای مادرش آزار و اذیت هایی به دنبال دارد که باید با آن کنار آید تا بالاخره نوزاد به طور طبیعی چشم به دنیا بگشاید.

۵) دعوت حکیمانه یعنی آسان گرفتن بر مردم و سخن گفتن از جاذبه های اسلام و دوری کردن از هر گونه سخت گیری بی مورد و یا سنگین نشان دادن آن.
پیامبر(ص) زمانی که دو نفر از یارانش را به منطقه ای می فرستد که مردم آن تازه با اسلام آشنا شده اند خطاب به آنان می فرماید : بر مردم آسان بگیرید و هرگز برآنان سخت نگیرید…
سخت گیری انسان مسلمان درامور عبادی بر خودش شاید اشکال نداشته باشد ولی کوچکترین سخت گیری بر دیگران مشروعیت ندارد.
رسول خدا(ص) درباره رعایت این اصل درنماز جماعت که یک عبادت گروهی است می فرماید : بر امام جماعت لازم است بر مأمومانش آسان گرفته و نماز را طول ندهد ؛ ولی اگر شخصی به تنهایی نماز می گذارد هر مقدار که دلش می خواهد نمازش را طولانی نماید.(حدیث از امام بخاری)
سخت گیری در نحوه زندگی کردن و محدود نمودن شادی های مردم به بهانه های واهی ، و همچنین گسترش دادن دایره محرمات و تنگ کردن گستره امور حلال و مباح و امثال آن هرگز با دعوت حکیمانه سازگاری ندارد.

دعوتگران حکیم  به منظور رعایت هرچه بیشتر این اصل قرآنی و نبوی باید مقدماتی همچون آموزش و تعلیم رودررو و چهره به چهره را در دستور کار خود قرار دهند.
۶) دعوت حکیمانه یعنی فرا خواندن مردم به آنچه در توانشان است و دوری از طرح هر گونه مسائل که برایشان قابل اجرا نمی باشد(تکلیف بما لایطاق) .

 بدیهی است هر موضوعی که به موقع ارائه نشود و یا بدون مقدمه ارائه شود ، خارج از توان و تحمل محسوب می شود،و البته هر مطلبی که بدون استدلال و توضیح کافی ارائه گردد نیزخارج از توان مخاطبان به نظر می رسد.

پیامبر(ص) همواره سعی می کرد مطالبی را به سمع و نظر مردم برساند که قابلیت اجرایی داشته باشد و هرگز خارج از توان کسی  را به کاری نگمارد و بلکه بر عکس بارها کسانی را بدلیل برخوردار نبودن از شرایط مناسب از تکالیفی معاف می فرمود..

 یکی از دعاهایی که مسلمانان همواره زمزمه می کردند عبارت بود از { رَبَّنا و لا تَحمِل عَلَینا مالا طاقهَ لنا = پروردگارا مسئولیت های طاقت فرسا را بر ما تحمیل نفرما.

 مسلمانانی که به صورت شبانه روز دعای فوق را زمزمه می کنند چگونه ممکن است در ارائه اسلام و دین بر مردم سخت بگیرند و به طرح قضایایی بپردازند که از قابلیت اجرایی برخوردار نباشد ؟!

عده ای از اصحاب دعوت بر این باورند که  چشم دوختن به احیاء خلافت راشده و مدینه فاضله از این زاویه قابل تحلیل بوده و طرح آن با گفتمان حکیمانه چندان سازگار به نظر نمی رسد.

۷) دعوت حکیمانه یعنی شناختن و رعایت اولویت ها.
دعوتگر حکیم طی برنامه ای مدون و مستدل ،اولویت های کاریش را تعیین نموده و به درجه بندی آنها می پردازد و سپس مطابق آن به دعوت اسلامی مبادرت می ورزد.
ابن عباس از پیامبر روایت نموده که هنگام ارسال معاذ بن جبل،  به یمن ، خطاب به او اینگونه اولویت های کاریش را اعلام می فرماید :اِنّکَ تَقدُمُ عَلیَ اَهلِ الکِتابِ = تو به یمن می روی آنجا که مردمانش اهل کتاب – ومسیحی – هستند ، شایسته است از کتاب آسمانی آنان اطلاعات کافی داشته باشی و همچنین بدانی که آنان در گذشته دارای پیامبری بوده اند و سروگردنی بالاتر از دیگران دارند ، علاوه بر ادعا و افاده های احتمالی که دارند.
اولویت و گام نخست : ای معاذ کارهایت را اینگونه آغاز کن ، فَلتُکُن اَوَّلَ ما تَدعُوهُم اِلَیهِ عبادهُ اللهِ – و فی روایه شهاده الا اله الا الله = گام اول در گفتمانت را با فرا خواندن مردم به عبادت و پرستش خدا آغاز کن و در روایتی هم آمده که گام نخست تو باید دعوت مردم به توحید -الوهی – باشد.

نقطه شروع دعوت فرستاده ویژه پیامبر به یمن عبارت است از اصلاح نگرش انسانها نسبت به خدا ؛ چرا که مطمئناً اگر این گام صحیح و محکم بر داشته شود سایر گام ها آسان تر بر داشته خواهد شد.
اولویت و گام دوم : فَاِذا عَرَفُوا الله فَاَخبِرهُم اَنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَیهِم خَمسَ صَلَواتٍ فِی یَومِهِم وَلَیلِهِم = پس اگر مردم آن سامان خدا را شناختند و از لحاظ توحیدی مشکلشان برطرف شد آنان را از تکلیف او نسبت به بندگانش که عبارت است از نماز آگاه کن و به آنان اعلام کن که ((خدا)) در طول شبانه روز پنج نماز بر شما واجب گردانیده است.
پس گام دوم معاذ  عبارت است از آشنا نمودن مردم خداشناس موحد با وظیفه اشان نسبت به خدایشان که نماز به عنوان اساسی ترین وظیفه بندگان نسبت به خدا مطرح است.
اولویت و گام سوم : فَاِذا فَعَلوُا ذَلِکَ، اِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَیهِم زکاتاً فِی اموالِهِم = پس ای معاذ ،اگر دو مرحله پیشین – آشنا کردن با خدا و نماز گزار کردن آنان – را به نحو احسن پشت سر گذاشتی ، به آنان بگو که خدا در اموال و دارائی هایشان سهمی را تحت عنوان زکات برای مستمندان قرار داده است که اگر آن سهم – و درصد ناچیز- را بپردازید یقیناً پاک و پاکیزه خواهید شد .

در کتب اخلاقی و فقهی تقسیماتی به چشم می خورد که بیانگر تفاوت احکام و اخلاقیات می باشد ، در عبادات نیز از تقسیماتی چون ارکان و سُنن و هیآت سخن رانده شده است ؛ البته در گناهان نیز از گناهان کبیره و صغیره بحث شده است ، که باید دعوتگران حکیم در طرح مسائل عبادی و اخلاقی و … در جامعه ابتدا فرایض  و اعتقادات را تثبیت نمایند و سپس سنت ها و فروع را پی گیرند.

بر دعوتگران حکیم مسلمان لازم است با رعایت فقه اولویات به دعوت دیگران بپردازند و بدون در اختیار داشتن برنامه ای که خطوط کاری و اولویت های آن مشخص باشد دعوت ننمایند ؛ چرا که رعایت این اصل یکی از ضروریات عصر حاضر است .

مدعوشناسی و تشخیص مطالبات و نیازشان از ضروریات کاری دعوتگران حکیم به شمار می آید که متاسفانه نزد بیشتر دعوتگران فراموش شده است!
۸) دعوت حکیمانه یعنی عدم بی احترامی به ارزش های حاکم در جامعه.
دعوتگر حکیم با سرلوحه قرار دادن آیه (ولا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعونَ مِن دونِ اللهِ فَیَسُبّوا اللهَ = به خدایان مشرکان فحش ندهید و بی احترامی نکنید مبادا خدایتان را ناسزا گویند) سعی می کند از ایجاد تنش و تحریکات اضافی در جامعه بپرهیزد.
شهید حسن البنا درباره حکمت دعوتگران و رعایت این اصل دعوتی می گوید : نباید با افراد و جریانات دارای نفوذ در جامعه – بی جهت – درگیر شد ، بلکه باید به آرامی و تدریج از نفوذ کاذب آنان در میان مردم کاست .
حکمت در دعوت یعنی واقع نگر بودن و زیستن در ظرف زمان و مکان موجود و گام برداشتن با توجه به هنجارها و عرف های موجود در آن جامعه .

آن دعوتگری که در جامعه ای صوفی مشرب و طرفدار خانقاه و خلیفه علیه تکیه و خانقاه موضع می گیرد از دعوت حکیمانه فاصله گرفته است و همچنین دعوتگری که در جوامع متکثر و چندصدا علیه این و آن سخن می گوید مطمئناً بویی از دعوت حکیمانه نبرده است.

البته رعایت این اصل نباید باعث شود که دعوتگر از ناهنجاری های موجود در جامعه اش انتقاد ننموده و یا از خود سکوت تایید آمیز نشان دهد ؛ بلکه دعوتگر باید با دقت و درایت گام بردارد تا از عکس العمل های شدید و احتمالی افرادی در بین دوستان ناآگاه و یا بدخواهان آگاه جلوگیری نماید .
۹)دعوت حکیمانه یعنی پرهیز از هر گونه فعالیت حماسی و انفعالی در گفتمان دینی
دعوتگر حکیم با عقل و از روی برنامه به تغییر و تحول  در جامعه می پردازد و هرگز با شور و انفعال برخورد نمی کند، دعوت حکیمانه آن دعوتی است که در آن برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت مشخص شده باشد و مطابق آن برنامه ها رفتار می شود و از حرکت های واکنشی و انفعالی خبری نیست

 در سیره پیامبر(ص) می بینیم که طبق برنامه آن حضرت در مکه از جدال و قتال و درگیری خبری نیست ، هرچند مشرکان به آزار و اذیت مسلمانان می پردازند ولی باز پیامبر به اصحاب و یارانش که – عده ای از آنان ظاهراً – به ستوه آمده اند اجازه نمی دهد از برنامه اعلام شده (کُفّوا اَیدِیَکُم = دست نگه دارید و درگیر نشوید)تخطی نمایند ؛ هرچند مشرکان مکه ، زودهنگام به آواره نمودن و شهیدنمودن یاران وفادار پیامبر(ص) ازجمله سمیه و پشوهرش اقدام می کنند باز آن پیامبر حکیم و اهل برنامه اجازه نمی دهد هیچ یک از اصحاب از خود عکس العمل خلاف برنامه نشان دهد ؛ تا بدینگونه مرحله مکه به بهترین شیوه و بدون اشتباه پشت سر گذاشته شود.

عدم برخورد پیامبر (ص) با عموی لَدودش -ابو لهب – و عموزن کینه ایش – اُمّ جمیل – علیرغم این همه بی حرمتی به ایشان و خانواده اش را از این زاویه می توان تحلیل نمود که این دو شخصیت وامثالشان در بین مردم از احترام نسبی برخوردار بودند.

۱۰) دعوت حکیمانه یعنی مهربان بودن با مردم و عدم بدرفتاری با آنان
فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ=   پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست مى‏دارد
اگر برخورد تند پیامبر باعث پراکنده شدن مردم از پیرامون آن حضرت شود ، تند خویی و برخوردخشن ما چی ؟ اگر مردم تحمل تندخویی – کاملاً غیراحتمالی – رسول الله را نداشته باشند که به تعبیر قرآن از مؤمنان نسبت به خودشان دلسوز تر است ، چگونه برخورد تند و افراطی ما را متحمل خواهند شد؟!

لابد داستان آن مردی را که نزد هارون الرشید ،خلیفه وقت اموی رفت و با ادبیاتی خشن و نامحترمانه مطالبی را به او متذکر شد شنیده اید ، هارون پس از پایان تذکرات تند آن مرد ، خطاب به او گفت : آیا داستان حضرت موسی را در قرآن مطالعه نموده ای ؟ آنجا که خداوند او را مامور می کند که برو پیش فرعون و او را با ادبیاتی ملایم و آرام متذکر شو در این صورت امیدوارباش که او پند گرفته و از عاقبت نافرمانی خدا بیم داشته باشد ، و در نهایت به او گفت : آیا من از فرعون هم بدترم و شما نیز از موسی که پیامبری مرسل بود بهتر و کاربلدتری ؟!

ما علاوه براینکه موظفیم دعوتگرباشیم موظفیم که در تعامل با مردم نیز مهربان بوده و از بی حرمتی به آنان بپرهیزیم.

ماموستاناصرسبحانی می فرمایند : اگر چنانچه دعوتگری در اثنای اتمام حجت بر کسی او را مسخره نماید یا طوری رفتار نماید که او را خوش نیاید اتمام حجت او بر آن شخص معیوب خواهد بود

 و دعوت حکیمانه یعنی …..

دعوتگران زیر حکیم به نظر نمی رسند 
* دعوتگری که بیشتر به فروع می پردازد و تمام تلاشش جهت تثبیت آن متمرکز شده است و کمتر به اصول و فرایض می پردازد، آن هم  در جامعه ای که اصول و مبانی دین متروک مانده است.
* دعوتگری که به تبلیغ فضیلت و احکام ریش و سواک در جامعه ای می پردازد که نسبت به اساس دین بدبین است و کاملاً متاثر است از تبلیغات رسانه ها علیه اسلام و مسلمانان در جهان.
*دعوتگری که از فضایل صدقه و انفاق برای کسانی سخن می گوید که با زکات مشکل دارند.
* دعوتگری که از نوافل و اوراد و اذکار پس از نمازها برای کسانی  سخن می گوید که نسبت به انجام فرایض ، هزار و یک مشکل دارند.
*دعوتگری که از اوامر و نواهی و حدود الهی در جامعه ای سخن می گوید که فاقد پایه های اعتقادی است.

دعوتگری که …….

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رسول رسولی کیا

 

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

‫6 نظر

  1. دعوت همراه حکمت چقدر می تواند برای پیش برد اهداف اسلامی و کار مسلمانان مفید و مؤثر باشد، به همان میزان دعوت خالی از حکمت برای اسلام و مسلمانان خطرناک و خالی از خیر است. دستت درد نکند ماموستا رسول مفید و جالب است. امیدوارم همه دوستان این مطلب را بخوانند، مخصوصا آنهایی که در مساجد اخمها را درهم کرده؛ مثل گویا فقط آنها مسلمان هستند و بس، دیگران بویی از اسلام نبرده اند!!

  2. ماموستای حکیم ده ستت خوش بیت به وئا واته که نمونه ی وه ک ئیوه له کومه لگایه که مان دا زور بی ئینشا ء الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا