تاریخ

رفتار پیامبر(ص) با انسان های گناهکار و خاطی !!

پیامبر (ص) اینگونه به اصلاح اشتباهات دیگران می پرداخت

برما پوشیده نیست که خطا کردن جزءطبیعت وسرشت انسان است،پیامبر(ص)می فرماید:هرانسانی ممکن الخطاست ،اما بهترین وخوب ترین خطاکاران توبه کنندگانند.

آیاحال ووضع پیامبرباجاهلان وخطاکاران چگونه بوده،چگونه آنان را تحمل وباآنان زیسته است؟!

جواب دادن این سوال ازچند جهت

*پیامبر(ص) با انسان هایی که گناه و خطا می کردند همنشین بوده است *

@ انس (رضای خدا براوباد)می فرماید:روزی همراه بارسول خدا درمسجد بودیم،مردی صحرانشین به مسجدآمد و درگوشه ای ازمسجد ادرار کرد،یاران رسول خدا به طرف  او شتافته تا او را تنبیه کنند و از این کار باز دارند، ولی پیامبر فرمود: او را به حال خود رها کنید و باعث حبس ادرارش نشوید، وقتی از ادرارش تمام شد، پیامبر(ص) او را صدا زد و به او گفت: اینجا مسجداست ومساجد مکانی برای اینگونه کارها نیست ، بلکه مکان ذکرویاد خداوند،نماز،قرائت قرآن و…..می باشد،سپس – بدون اینکه با آن شخص برخورد کند – دستورداد یک سطل آب آوردند وآب را به جای ادرار پاشیدند و مکان را پاک نمودند.

علمای حدیث همچنین آورده اند که مرد صحرانشین در واکنش به رفتار پیامبرگفت: خداوندا تنها من ومحمد را مشمول رحمتت قرار بده وهیچ کس دیگر را دراین رحمت وارد مکن ، و هنگامی که پیامبرازنماز تمام شد وسلام نمازرا داد ، خطاب به آن حضرت گفت: موضوع پیچیده ای را به بهترین شیوه حل نمودی .

پیامبر(ص) دستوردادند که ازمرد بادیه نشین دورشده و و او را به حال خود رها کنند و سپس فرمود:ما آمده ایم تا بر مردم آسان گیرباشیم نه سخت گیر.

 و با دستان مبارکش یک سطل آب برجای آن ادرار ریخت و به غائله پایان داد.

-اگرپیامبر(ص) مردم را از آن بادیه نشین دور نمی کرد پیامد ها و آثار شوم زیر قابل پیش بینی بود

-امکان داشت اشتباهات و برخوردهای ناشایسنی با او بشود!

-متضررشدن احتمالی صحرانشین بوسیله جلوگیری از ادرار کردنش.

– متنفرشدن اوازدین به سبب برخورد و تعامل نادرست.

-ظاهرونمایان گشتن عورت او هنگام برخواستن، وتمام نشدن ادرارش.

این تعامل حکیمانه ، ناشی از دانش بالای رسول الله(ص)بوده است .

@معاویه پسرحکم سلمی (خدا ازاو خشنود باد)می گوید:روزی همراه پیامبر(ص)نمازمی خواندیم،مردی درنمازعطسه ای کرد،من هم درجواب عطسه اش گفتم:خدا به تورحم کند (یرحمک الله) ، همه ی مردم به من خیره شدند و به نشانه اعتراض به کارم ، من را نگاه می کردند، خطاب به آنان گفتم: چیه؟! مادرتان به عزایتان بنشیند(اصطلاحی که عرب ها در این مواقع به کار می برند)،چرااین جوری به من نگاه می کنید؟

همه بادستانشان به رانهای خود می زدند،متعجب بودم که چه کرده ام ! مدتی ساکت ماندم ،هنگامی که رسول خدا ،(پدرومادرم فدایش)از نماز تمام شد طوری با من رفتار کرد که هیچ معلمی را تاکنون ندیده بودم،که به این صورت وشیوه با انسان هایی که اشتباه می کنند تعامل نموده و اینگونه آموزش و تعلیم دهد…

قسم به خدا ؛ آن حضرت هنگام مشاهده شخصی که اشتباهی از او سر می زد ، هرگزچهره اش تغیرنمی کرد، و هرگز به هیچ کس دشنام نمی داد وهیچ کس را تنبیه نمی کرد…

رسول الله (ص) در واکنش به سخن گفتن من در نماز تنها فرمود: درنماز شایسته نیست که نمازگزار حرف بزند ؛ بلکه باید درآن تسبیح وتکبیر و قرآن بخوانیم!

@ابو امامه (رض)می فرماید:جوانی نزد پیامبر(ص)آمد وگفت: ای رسول خدا به من اجازه دهید که زنا کنم! جمعی از حاضران بر او حمله ورشده و او را سرزنش کردند و خطاب به او گفتند:نه نه!؟  چنینین چیزی نگو …

پیامبر(ص) به آن جوان فرمود: بیا جلو و به من نزدیک شو! جوان هم به آن حضرت نزدیک شد و کنارش نشست …

سپس پیامبر(ص) بدون اینکه برخورد تند و خشنی با آن جوان بکند از او پرسید:  آیا این کاررا برای مادرت می پسندی و آیا دوست داری کسی با مادرت زنا کند؟ پاسخ داد :نه فدایت گردم ..

رسول الله  فرمود:مردم هم این کار را برای مادرانشان نمی پسندند …

پیامبر(ص) برای بار دوم از او پرسید :آیا این کار زشت را برای دخترت می پسندی و اجازه می دهی شخصی با دخترت رابطه نامشروع داشته باشد؟ گفت: نه ، هرگز ؛ فدایت گردم ، پس رسول الله فرمود:مردم هم دوست ندارند این کار ناشایست با دخترانشان نمی پسندند..

رسول الله بار دیگر از آن جوان پرسید:آیا این کارناپسند را برای خواهرت می پسندی و قبول می کنی کسی اینگونه با خواهرت رفتار کند ؟؟ پاسخ داد : نه فدایت گردم..

 پس فرمود:مردم هم این کار را برای خواهرانشان نمی پسندند…

پیامبر بار دیگر جوان را مخاطب قرار داده و پرسید: آیا ناراحت نمی شوی اگر شخصی این کار زشت را با عمه ات انجام دهد آن را تایید می کنی؟ پاسخ داد :نه فدایت گردم، ای رسول خدا …پس آن حضرت فرمود: مردم هم اجازه نمی دهند تو با عمه هایشان زنا کنی …..

رسول خدا بز از آن جوان پرسید :آیا این کار را برای خاله ات می پسندی و اگر بدانی شخصی رابطه نامشروع با او دارد چیزی نمی گویی؟ پاسخ داد : هرگز اجازه نخواهم داد و با چنین اشخاصی برخورد خواهم نمود…

 پیامبر(ص)فرمود:مردم هم دوست ندارند این کارزشت و ناپسند با خاله هایشان شود..

بعد ازاین پرسش و پاسخی که بین پیامبر و آن جوان عملی شد ، رسول خدا (ص) دست مبارکش را برسینه ی جوان گذاشت و دعا کرد: خداوندا از او درگذر و گناهنش را ببخش، دلش را پاک گردان و شرمگاهش را از کار زشت محفوظ بدار..

برخورد حکیمانه پیامبر باعث شد که بعد ازآن روز دیگرهیچ وقت آن جوان به طرف هیچ کارزشتی نرفت و برای همیشه توبه نمود و بازگشت.

دعوتگر عزیز ؛ ببین که چگونه این جوان به پیامبر نزدیک شده ومجذوبش شد؟ و  چگونه آن حضرت دستش را برسینه اش گذاشت و برایش دعا کرد که خدا او را ببخشاید، چگونه مردم خشمگین را ازاو دورکرد و خودش با او صحبت کرد و بالاخره عیبهایش رامی پوشاند

@مادرمومنان عایشه صدیقه (رض)می فرماید: روزی بریره – نام جاریه ای که با اسلام عزت یافت ،زنی عاقل وباهوش بود که به عنوان کنیز به خدمت گزاری جمعی ازانصار مشغول بود – نزدم آمد و در مورد مکاتبه و بازخرید خودش که برده بود با من مشورت کرد و ازمن درباره ی مشکلش یاری خواست ، عایشه(رض) می گوید :به هرقیمتی که شده خودم تو را از بردگی می رهانم… پس بریره گفت :مشکل من فقط مشکل مالی نیست،بلکه علاوه براین،ارباب هایم شرط کرده اند درصورتی من را می فروشند که همچنان صاحب اختیارم باشند، عایشه (رض)مشکل او را نزد رسول خدا مطرح نمود و ازایشان خواست تا او را مساعدت نماید،آن حضرت فرمود: ای عایشه ، تو او را آزاد کن و شروط آنها را نادیده بگیر و به آن توجه نکن ، بگذار هرچه می خواهند شرط کنند ، سپس فرمود : ولایت وسرپرستی بریره،حق همان کسی است که او را آزاد کرده است وهرگونه تبصره و قید براین قاعده کلی باطل است و اگر صد بارهم شرط کنند، شرط آنها نافذ نیست .

بعد از این قضیه،رسول خدا(ص) بر منبر رفته و فرمود:چه شده است گروهی را که برخلاف کتاب خداوند(قرآن)به وضع  شرط وشروط می پردازند؟! بدانید هرشرط یا تبصره ای که مستند به کتاب الهی نباشد، اگرصد مرتبه هم تکرارشده باشد،بازباطلاست  و ارزش ندارد ،همانا شروط خداوندی مطمئن تر وبه صواب نزدیک تر است، سپس فرمود: ولایت وسرپرستی برده،حق همان کسی است که او را بازخرید و آزاد کرده است.

@انس(رض) می فرماید:چند نفرازاصحاب پیامبر(ص)درباره ی میزان عبادت پیامبر از همسران آن حضرت سوال کردند ، وقتی که زنان پیغمبرمقدارعبادت ایشان را به آنان گفتند،چنین پیدا بود که این افراد این میزان عباد ت رسول الله در مقایسه با عبادت خود اندک می دیدند، پس گفتند : ما کجا و پیامبرکجا؟! خداوند گناهان اول و آخراو را بخشیده است، دیگری گفت: من از زنم دوری می کنم و برای همیشه ترک ازدواج می نمایم و اصلاً ازدواج نمی کنم ، یکی دیگر ازآنان گفت:من هم ازخوردن گوشت و طعام و غذا خود داری می کنم وهمیشه و درتمام سال روزه می گیرم ، یکی دیگرازآنان گفت : من هم به رخت خواب نمی روم و در طول شب نمازمی خوانم …..

پیامبر(ص) در واکنش به اظهار نظر آنان فرمود: شنیده ام کسانی این سخنان را گفته اند…

اما باید بدانید قسم به خدا من ازهمه ی شما بیشترازخدامی ترسم وازهمه ی شما پرهیرگارترم ، ولی با این حال ماه رمضان را روزه می گیرم ، ومدتی هم روزه نمی گیرم ، شب ها هم مدتی نمازمی خوانم ومدتی هم می خوابم ، ازدواج می کنم ، کسی که از شیوه رفتار و سنت من دوری کند (و به آن عقیده نداشته باشد)ازامت من نیست.

مادر موءمنان عایشه صدیقه(رض) روایت می کند که پیامبر(ص) کاری را انجام داد و به دیگران هم اجازه داد تا آن را انجام دهند،ولی عده ای ازانجام آن پرهیزنمودند،وقتی ازجریان آگاه شد،خطبه ای خواند و خداوند را سپاس کرد وگفت : به چه دلیل عده ای از کاری پرهیز می نمایند که من آن را انجام می دهم؟!

قسم به خدا من ازهمه ی آنها به خدا عالم ترهستم و خدا را بهتر ازایشان می شناسم، و ازهمه ی شما بیشتر ازخدا می ترسم.

 ….

نویسنده: دکترمهران ماهر عثمان

مترجم:محمدمحمودی

نمایش بیشتر

محمد محمودی

نویسنده و مترجم آذربایجان غربی- سردشت فعال دینی

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا