اصول

زحمات و خدمات صحابه ( رضوان الله علیهم) به سنت نبوی( ۱۵-۳ )

زحمات و خدمات صحابه ( رضوان الله علیهم) به سنت نبوی (۳)
ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد
صحابه ی بزرگوار (رض) جایگاه مطهر و شریف سنت نبوی را فهمیدند و ارزش آن را دانستند و نصوص امر کننده به تبلیغ علم را فراگرفتند و رسول الله (ص) را بسیار دوست داشتند؛ از این رو به پیامبر(ص) بسیار نزدیک شدند و به گوش دادن به احادیث ایشان و اجرای آن افزودند و به بهترین روش ممکن آن را به نسل های پس از خود انتقال دادند.
خوانندگان کتب علم به روشنی می فهمند که صحابه (رض) زحمات و کوشش های فراوانی برای خدمت به حدیث نبوی انجام داده اند و از همین راه توانسته اند که سنت رسول الله (ص) را حفظ نمایند و آن را با همان لطافت و طراوات خود به نسل های بعدی؛ آن چنان که خدای عزَّ و جلَّ خواسته بود؛ انتقال دهند. آنان توانستند که از راه تلاش های فراوان به این نتیجه برسند و همین زحمات و کوشش ها موجب حفظ سنت در دل ها و فهم آن با خردها و تدوین آن در کتاب ها و نشر و پخش آن در بین مردم و اجرا و عملی نمودن آن در تمامی زمینه های زندگی گردید.
در این جا بارزترین زحمات و خدماتی را بیان خواهم کرد که از راه آن ها روشن می شود که اصحاب به خاطر خدمت به سنت، رنج و زحمت کشیده اند و راه و روشی را که در پیش گرفته اند؛ تنها به خاطر صیانت و حفاظت از آن بوده است:
ثالثاَ: گوش دادن به حدیثی که از دستشان رفته و سؤال کردن از یکدیگر:
صحابه (رض) تنها به احادیثی که از پیامبر (ص) می شنیدند، بسنده نمی کردند؛ زیرا آنان گاهی به خاطر گرفتاری ها و کارهایشان در مجلس و محضر پیامبر (ص) حضور نمی یافتند و برخی از آنان دیر اسلام آورده بودند؛ از این رو برخی از مقاطع زندگی ایشان را ندیده بودند، به همین خاطر احادیث پیش از اسلام آوردنشان را از پیشکسوتان یا از افرادی که بیشتر با پیامبر (ص) همراهی می کردند یا از کسانی که بیشتر در صحنه های زندگی رسول الله (ص) حضور داشتند، می پرسیدند. این بیانگر آن است که بسیاری از کسانی که روایت بیشتری را نقل نموده اند، از اصحاب دیگر کوچکتر بوده اند؛ افرادی مانند: ابن عباس (رض)، انس ابن مالک (رض) و عبدالله ابن عمر ( رض) یا اصحابی که نتواسته اند وقت زیادی ، پیامبر(ص) را همراهی نمایند، از اصحابی مانند ابوهریره (رض) احادیث را پرسیده اند و از آنها یادگرفته اند و آنچه را از اصحاب پرسیده اند به آنچه، خودشان مستقیماً از رسول خدا(ص) می شنیدند، اضافه نموده اند.
حاکم می گوید: یاران رسول الله (ص) آنچه را از احادیث پیامبر(ص) از دستتشان می رفت از دوستانشان ویا از افرادی که احادیث را بهتر به خاطر سپرده بودند، می پرسیدند.[۱]
براء بن عازب (رض) می گوید: « ما تمام احادیث را مستقیماً از رسول خدا(ص) نشنیده ایم، بلکه اصحاب آن ها را از پیامبر برای ما نقل می کردند؛ چون شترچرانی ما را به خود مشغول می کرد.»
از حُمَید طویل روایت شده که أنس بن مالک (رض) حدیثی را از رسول خدا (ص) روایت نمود، مردی گفت: تو آن را از رسول خدا (ص) شنیدی؟ انس بسیار عصبانی شد و گفت: سوگند به خدا، تمام احادیثی را که برایتان نقل می کنم، خودم آن ها را از رسول الله (ص) نشنیده ام؛ بلکه برخی از ما آن را برای برخی دیگر بازگو می کردند و ما یکدیگر را متّهم نمی کردیم.» [۳]
زبیر بن بکّار می گوید: ابن عمر (رض) هر آنچه از رسول خدا (ص) می شنید، آن را حفظ می کرد و هرگاه غایب می شد ، گفتار و کردار پیامبر(ص) را از کسی که حضور داشت، می پرسید.[۴]
أشعث بن سلیم از پدرش روایت می کند که گفت: « از ابوأیوب أنصاری (رض) شنیدم که از أبوهریره (رض) نقل می کند که وی از پیامبر (ص) حدیث روایت می کرد، پس گفتم: آیا تو صحابی رسول خدا (ص) بودی؟ گفت: قطعاً او حدیث را شنیده بود. اگر من از زبان ابوهریره حدیثی را نقل کنم، برای من پسندیده تر است از این که خودم مستقیماً آن را ازپیامبر (ص) روایت کنم.» [۵]
صحابه (رض) خود را ملزم به ذکر نام راوی حدیث نمی دانستند؛ بلکه حدیث را مستقیماً به رسول الله (ص) نسبت می دادند؛ برای مثال؛ ابن عباس ،حدیث « إنما الرّبا فی النّسیئه » را مستقیماً از پیامبر (ص) روایت می کند، وقتی که از راوی حدیث از او سؤال می شود، می گوید: أسامه بن زید (رض) آن را برایم نقل کرد.[۶]
ابن عباس حدیثی را چنین روایت می کند: « رسول الله (ص) همچنان تلبیه می گفت تا وقتی که به جمره ( سنگ ریزه هایی که به شیطان افکنند) می رسید.» این حدیث از برادرش فضل بن عباس (رض) است.[۷]
أبوهریره (رض) حدیثی را از رسول الله (ص) بازگو می کند که فرمود: « هر کس با حالت جنب یه اذان صبح برسد، نباید روزه بگیرد. خبر این روایت به گوش ام المؤمنین عائشه و أمّ سلمه (رضی الله عنهما ) رسید، پس فرمودند: پیامبر (ص) بی آن که محتلم شده باشد، در حال جنب، صبح می کرد و روزه می گرفت، أبوهریره در جواب گفت: این گفته ی فضل بن عباس است و آن را از پیامبر (ص) نشنیده ام. [۸]
هرکس به کتاب های سنت و شرح حال های راویان مراجعه نماید، بسیاری از روایت های صحابه (رض) را می بیند که از یکدیگر نقل نموده اند و این دلیل واضحی است بر فعالیت علمی که میان آنان وجود داشته است. آنها احادیث را با هم رد و بدل می کردند و به آن ها گوش می دادند و دیگران از اصحاب حدیث می شنیدند و احادیث را روایت می کردند و از زبان آنان روایت می شد. همه این فعالیت ها برای شناخت حق و حفظ سنت مطهر نبوی انجام می گرفت. [۹]
ابن حبان می گوید: ما روایات اصحاب رسول خدا (ص) را که از پیامبر (ص) روایت کرده اند، قبول داریم؛ هرچند که در همه ی روایت هایشان به وضوح بیان نکرده باشند که از چه کسی شنیده اند و با اطمینان خاطر می دانیم که امکان دارد روایت را از یک صحابی دیگر شنیده باشند؛ ولی مستقیماً آن را از پیامبر (ص) بدون این که نامی از روای اصلی ذکر نمایند، روایت می کنند؛ زیرا آنها ، همه پیشوایان و سروران و رهبران بسیار عادلی هستند که خدای عزَّ و جلَّ اصحاب رسول خدا(ص) را منزه داشت از این که سستی به آنان راه یابد.[۱۰]
شما حتماً تعجب خواهی کرد؛ اگر بدانی که صحابی بزرگوار؛ ابوهریره (رض) سال هفتم هجری به مدینه آمد و او اولین راوی اسلام شد؛ اما تعجبتان دیری نمی پاید، وقتی که بدانی ابوهریره (رض) تمام طول سال هایی را که با پیامبر(ص) گذرانید به شنیدن حدیث از وی و بزرگان صحابه اختصاص داد. خود پیامبر (ص) شاهد حرص و اشتیاق شدید ابوهریره به شنیدن حدیث بود؛ وقتی که ابوهریره (رض) از پیامبر (ص) در مورد خوشبخت ترین مردم به هنگام شفاعت ایشان (ص) پرسید، پیامبر (ص) فرمود: «ای ابوهریره گمان می کنم که هیچ کس پیش از تو از من در باره ی این حدیث سوال نکرده است؛ آن هم به دلیل حریص بودن تو به حدیث است، خوشبخت ترین مردم برای شفاعت در روز قیامت کسی است که خالصانه از صمیم قلب یا درونش بگوید: لا إله إلا الله. »[۱۱]
ابوهریره (رض) حدیث را از اصحاب پیامبرهم شنید، و آن ها را با احادیثی که نزد خود داشت جمع نمود و تو می بینی که علما،در میان استادان حدیثش؛ شخصیت های چون ابو بکر (رض) و عمر (رض) و أمّ المؤمنین عائشه (رض) و صحابی های دیگر ( رضوان الله علیهم ) را نام می برند؛ پس نتیجه آن فراغت و تلاش زیاد و پشتکار، گردآوری احادیث زیاد بود. افزون بر این هم دعای پیامبر (ص) برای او حفظ و عدم فراموشی احادیث بود. [ ۱۲]
همان گونه که وی حدیث را از صحابه روایت کرد، بسیاری از صحابه نیز، حدیث از ایشان روایت کرده اند. مطابق آمار« حاکم » تعداد کسانی را که از بزرگان صحابه از وی حدیث روایت کرده اند، به ۲۸ صحابی می رسد. [۱۳]
هرگاه استادان و شیوخ ابن عباس را مورد بررسی قرار دهی در بین آنها افراد زیر را مشاهده خواهی کرد: عمر بن الخطاب رضی الله عنه، وعثمان بن عفان رضی الله عنه، وعلی بن أبی طالب رضی الله عنه، وابن مسعود رضی الله عنه، وعبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، وأُبَی بن کعب رضی الله عنه، وزید بن ثابت رضی الله عنه، وسعد بن أبی وقاص رضی الله عنه، ومعاذ بن جبل رضی الله عنه، وأبا سعید الخدری رضی الله عنه، وسلمان فارسی رضی الله عنه، وأبوهریره رضی الله عنه، وعائشه رضی الله عنها و اصحاب زیاد دیگر. پس ابن عباس رضی الله عنه احادیث این بزرگان و غیر آنان را با آنچه خود از پیامبر (ص) شنیده بود، جمع کرد تا این که از کسانی گردید که بیشترین احادیث را از پیامبر(ص) روایت نموده اند.
یاران کم سن و سال پیامبر (ص) فهمیده بودند که حدیث های زیادی را از دست داده اند، از این رو به صحابی های مسن روی آوردند تا احادیث را از آنان بپرسند و بیاموزند. این موضوع را به روشنی از گفته ی عبدالله بن عباس (رض) می توان فهمید: هنگامی که رسول الله (ص) وفات یافت، به مردی از انصار گفتم: فلانی بیا از اصحاب پیامبر (ص) سؤال کنیم، آنها امروز زیاد هستند، آن مرد انصاری گفت: شگفتا از تو ابن عباس ! آیا گمان می کنی که مردم به تو نیاز دارند؛ در حالی که می بینی در میان آنان، اصحاب پیامبر (ص) زندگی می کنند؟ او این کار را نکرد (یا من نیامد ) و من موضوع را پی گیری نمودم؛ بنا بر این اگر خبر حدیثی از مردی به من برسد، نزد او می روم تا حدیث را برایم بازگو کند و من بر در خانه اش تکیه می زنم و باد گرد و غبار را بر چهره ام می پاشد. در این هنگام مرد از خانه خارج می شود و مرا می بیند و می گوید: ای پسر عموی رسول خدا (ص) چرا خودت اینجا تشریف آوردی؟ چرا کسی را نفرستادی تا من نزدتان بیایم؟ پس من می گویم: من سزاوارترم که پیشتان بیایم؛ سپس من حدیث را از او می پرسم، آن مرد انصاری در صحنه باقی ماند تا این که مرا دید که مردم نزدم جمع شدند، پس گفت: این جوان از من خردمندتر است. [۱۴]
در یکی از گفته هایش می فرماید: در مورد یک موضوع اتفاق افتاده که از ۳۰ نفر از اصحاب پیامبر (ص) پرسیده ام.[۱۵]
« شعبی » می گوید: به ابن عباس (رض) گفته شد: چگونه این علم را کسب نموده ای؟ فرمود: با زبانی پرسؤال و دلی بسیار خردمند.[۱۶]
ابن عباس (رض) می گوید: علم را آموختم و آن را بیشتر در میان انصار یافتم، من گاهی نزد مردی از آنان می رفتم و از احوالش می پرسیدم و به من گفته می شد: خوابیده، پس عبایم را بر زمین می انداختم و بر رویش دراز می کشیدم تا این که برای نماز ظهر خارج می شد. او به هنگام بیرون آمدن می گفت: ای پسر عموی رسول الله (ص) از کی تا حال اینجا هستی؟ پس می گفتم: مدتی طولانی است. او می گفت: بد کاری کردی؛ چرا به من خبر ندادی؟ پس می گفتم: خواستم که در حالی نزدم خارج شوی که کارت تمام شده باشد. [۱۷]
آنچه گذشت، اوضاع و احوال صحابی های کم سن و سال و مسن بود. آنان احادیثی از پیامبر (ص) که از دستشان رفته بود از اصحاب دیگر می پرسیدند.
شواهد بر این موضوع بی شمار است. در این جا به بیان سه مورد از این شواهد بسنده می کنم:
۱- حذیفه (رض) می گوید: در حالی که ما در خدمت عمر (رض) نشسته بودیم، ناگهان فرمود: کدام یک از شما فرمایش پیامبر (ص) را در مورد فتنه به خاطر دارد؟ حذیفه گفت:«آزمایش مرد در خانواده و مال و فرزند و همسایه اش وجود دارد و نماز و صدقه و امر به معروف و نهی از منکر کفاره ی آن است.» عمر (رض) فرمود: در این باره از تو سؤال نمی کنم؛ بلکه در مورد فتنه و آزمایشی که مانند دریا، موج می زند، پس فرمود: ای امیر المؤمنین از این فتنه هیچ آسیبی متوجه شما نیست؛ زیرا میان شما و آن فتنه در بسته شده ای هست، عمر (رض) فرمود: آیا در شکسته می شود یا باز می گردد؟ گفت: نه شکسته می شود، عمر (رض) فرمود: بنا بر این هرگز بسته نمی شود. [ ۱۸]
۲- از عمر بن الخطاب (رض) روایت شده که مردم را سوگند داد که چه کسی از پیامبر (ص) سزای سقط جنین را شنیده است؟ مغیره گفت: من شنیدم که سزای آن آزاد کردن یک برده یا کنیز است. [ ۱۹]
۳- از ابن عباس (رض) روایت شده که گفت: نزد عمر بن الخطاب (رض) در زمان خلافتش نشستم، پس فرمود: ای ابن عباس آیا از رسول خدا (ص) یا یکی از اصحابش چیزی نشنیده ای که بیان کرده باشد که رسول خدا (ص) به هنگام سهو در نماز؛ چه فرمانی داده است؟ گفتم : نه، آیا ای امیر المؤمنین، شما چیزی نشنیده ای؟ فرمود: نه، در این هنگام عبدالرحمن بن عوف (رض) نزد ما آمد و گفت: شما در چه حالی هستید؟ عمر (رض) فرمود: از او پرسیدم: آیا از پیامبر (ص) یا یکی از اصحابش چیزی در مورد فرمان پیامبر (ص) در باره سهوانسان در نماز نشنیده ای؟ عبدالرحمن (رض) فرمود: من چیزی از آن می دانم، عمر (رض) فرمود: بیا که تو عادل و مورد رضایت هستی. پس عبدالرحمن (رض) فرمود: از رسول الله (ص) شنیدم که می فرماید: « هرگاه یکی از شما در نماز شک نمود که دو رکعت نماز خوانده یا نه؟ آن را یک رکعت فرض کند و هرگاه در مورد دو و یا سه رکعت شک نماید، آن را دو رکعت فرض نماید و اگر بین سه و چهار رکعت شک دارد، فرض کند که سه رکعت نماز خوانده، سپس بقیه نمازش را ادامه دهد تا شک در بیشتر کردن رکعات باشد، سپس قبل از سلام دادن و پس از خواندن تحیات، دو سجده ی سهو به جا آورد.» [۲۰]
[۱] معرفه علوم الحدیث ص: ۱۴٫
[۲] امام احمد آن را در مسندش با همان لفظ ۱۴/ ۱۹۰، رقم: ۱۸۴۰۴با إسناد صحیح بیان نموده، وحاکم در المستدرک به همان شکل ، کتاب العلم، باب فضیله مذاکره الحدیث، ۱/ ۹۵ روایت کرده است، و گفته با شرط شیخین صحیح است، و ذهبی با آن موافق است، و هیثمی می گوید که احمد آن را روایت نموده و رجال حدیث، رجال حدیث صحیح است؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ۱/ ۱۵۴، من می گویم: اسنادش صحیح و رجالش مورد اعتماد هستند.
[۳] حاکم آن را با اسناد صحیح در المستدرک کتاب معرفه الصحابه ۳/ ۵۷۵ بیان کرده است، و حاکم و ذهبی در باره ی آن سکوت کرده اند، و هیثمی آن را در مجمع الزوائد ۱/ ۱۵۳بیان نموده، وگفته است: طبرانی آن را در الکبیر روایت کرده است، ورجال آن رجال روایت صحیح است، من می گویم: اسنادش صحیح است، و رجالش مورد اعتماد هستند.
[۴] الإصابه فی تمییز الصحابه؛ از ابن حجر العسقلانی ۴/ ۱۶۰٫
[۵] المستدرک على الصحیحین، کتاب معرفه الصحابه ۳/ ۵۱۲، حاکم و ذهبی در مورد آن سکوت کرده اند، من می گویم إسنادش حسن است، درآن فردی به نام سعید بن سفیان الجحدری وجود دارد که بسیار راستگو است؛ اما اشتباه می کند؛ تقریب التهذیب ۱/ ۲۰۷، شماره ی حدیث: ۲۳۹۶٫
[۶] مسلم آن را در صحیحش، کتاب المساقاه، باب بیع الطعام مثلًا بمثل، ۳/ ۱۲۱۸،شماره: ۱۵۹۶ با إسناد صحیح بیان نموده است.
[۷] بخاری آن را در صحیحش، کتاب الحج، باب النزول بین عرفه وجَمْع، ۳/ ۶۰۷، رقم: ۱۶۷۰، ومسلم آن را در صحیحش، کتاب الحج، باب استحباب إدامه الحاجِّ التلبیه حتى یشرع فی رمی جمره العقبه یوم النحر، ۲/ ۹۳۱، رقم: ۱۲۸۱با إسناد صحیح بیان نموده اند، و هردو با همان لفظ آن را روایت کرده اند.
[۸] مسلم آن را با همان لفظ در صحیحش، کتاب الصیام، باب صحه صوم مَن طلع علیه الفجر وهو جنب، ۲/ ۷۷۹، رقم: ۱۱۰۹، بخاری آن را در صحیح خویش با الفاظ نزدیک به آن، در کتاب الصوم، باب الصائم یصبح جنبًا ۴/ ۱۷۰، رقم: ۱۹۲۵، ۱۹۲۶ با اسناد صحیح بیان نموده اند.
[۹] أصول الحدیث علومه ومصطلحه، ص: ۶۴٫
[۱۰] مقدمه الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان ۱/ ۱۶۱٫
[۱۱] بخاری آن را در صحیحش، کتاب العلم، باب الحرص على الحدیث، ۱/ ۲۳۳، رقم: ۹۹ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۱۲] بخاری آن را در صحیحش از أبی هریره رضی الله عنه با اسناد صحیح این گونه روایت می کند: رسول خدا (ص) در حدیثی می فرماید: « هنوز کسی عبایش را کاملاً بر زمین نگذاشته؛ من سخنم را تمام می کنم؛ سپس لباسش را جمع می کند و آنچه را گفته ام، به خاطر می سپارد.»پس من عبایم را گستراندم تا این که پیامبر سخنش را به پایان رسانید و عبایم را جمع نمودم و هیچ چیزی از سخن پیامبر (ص) را فراموش نکردم؛ کتاب البیوع، باب ما جاء فی قول الله تعالى: {فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ} [الجمعه: ۱۰]؛ ۴/ ۳۳۶ شماره: ۲۰۴۷٫
[۱۳] المستدرک على الصحیحین؛ الحاکم، کتاب معرفه الصحابه، ۳/ ۵۱۳٫
[۱۴] دارمی در مقدمه ی سننش با همان لفظ، باب الرحله فی طلب العلم واحتمال العناء فیه، ۱/ ۱۵۰، شماره:۵۷۰با اسناد صحیح روایت کرده است، وطبرانی به همان گونه در المعجم الکبیر ۱۰/ ۲۴۴، شماره: ۱۰۵۹۲، وحاکم درالمستدرک، کتاب معرفه الصحابه، باب ذکر عبدالله بن عباس، ۳/ ۶۱۹، شماره: ۶۲۹۴ با اسناد صحیح روایت کرده اند، و حاکم می گوید: با شرط بخاری صحیح است، و ذهبی با او موافق است، وهیثمی می گوید: رجالش، رجال حدیث صحیح است؛ مجمع الزوائد ۹/ ۲۷۷، من می گویم: إسنادش صحیح و رجالش مورد اعتماد هستند.
[۱۵] سیر أعلام النبلاء ۳/ ۳۴۴، وذهبی می گوید: إسنادش صحیح است.
[۱۶] البدایه والنهایه ۸/ ۲۸۳٫
[۱۷] دارمی در مقدمه سننش، باب الرحله فی طلب العلم واحتمال العناء فیه، ۱/ ۱۵۰، رقم: ۵۶۶ آن را با اسناد صحیح بیان کرده است، من می گویم: إسنادش ( به خاطر وجود رجال احادیث غیر صحیح) حسن است؛ در آن حصین بن عبدالرحمن وجود دارد که مقبول است، ابوسلمه بن عبدالرحمن در روایت از ابن عباس با الفاظ مختصر به نظر دارمی ۱/ ۱۵۰، رقم: ۵۶۷ – از وی پیروی کرده و او شخصی مورد اعتماد است؛ تقریب التهذیب، ۲/ ۷۲۷، شماره: ۸۴۲۶٫
[۱۸] بخاری آن را در صحیحش، کتاب الفتن، باب الفتنه التی تموج کموج البحر، ۱۳/ ۵۲، شماره: ۷۰۹۶ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۱۹] بخاری آن را در صحیحش، کتاب الدیات، باب جنین المرأه، ۱۲/ ۲۵۷، شماره: ۶۹۰۷، ومسلم در صحیحش به همان گونه، کتاب القسامه والمحاربین والقصاص والدیات، باب دیه الجنین، ۳/ ۱۳۱۱، شماره: ۱۶۸۹با اسناد صحیح روایت کرده اند.
[۲۰] حاکم در المستدرک با همان لفظ، کتاب السهو ۱/ ۳۲۴،با اسناد صحیح بیان کرده ومی گوید: این حدیثٌ به شرط مسلم، صحیح است، و ذهبی با او موافق است، وأحمد در مسندش به همان گونه ۲/ ۳۰۱، شماره: ۱۶۵۶،آن را بیان می کند و شیخ أحمد شاکرمی گوید: إسنادش صحیح است، ترمذی در سننش، کتاب الصلاه، باب ما جاء فی الرجل یصلِّی فیشکُّ فی الزیاده والنقصان، ۱/ ۴۰۷، شماره: ۳۹۸،حدیث مرفوعی از او نقل می کند و می گوید: این حدیثٌ حسن غریب صحیح است و آلبانی آن را صحیح شمرده است؛ نگاه کن به: صحیح سنن الترمذی ۱/ ۱۲۵، شماره: ۳۲۶، وابن ماجه در سننش، کتاب إقامه الصلاه، باب ما جاء فیمن شکَّ فی صلاته فرجع إلى الیقین، ۱/ ۳۸۱، شماره: ۱۲۰۹٫

شبکه الالوکه

        ادامه دارد

بخش اول همین مطلب

بخش دوم همین مطلب

نمایش بیشتر

حمید محمودپور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا