اصول

زحمات و خدمات صحابه ( رض) به سنت نبوی (۱۵-۶)

ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد
صحابه ی بزرگوار (رض) جایگاه مطهر و شریف سنت نبوی را فهمیدند و ارزش آن را دانستند و نصوص امر کننده به تبلیغ علم را فراگرفتند و رسول الله (ص) را بسیار دوست داشتند؛ از این رو به پیامبر(ص) بسیار نزدیک شدند و به گوش دادن به احادیث ایشان و اجرای آن افزودند و به بهترین روش ممکن آن را به نسل های پس از خود انتقال دادند.
خوانندگان کتب علم به روشنی می فهمند که صحابه (رض) زحمات و کوشش های فراوانی برای خدمت به حدیث نبوی انجام داده اند و از همین راه توانسته اند که سنت رسول الله (ص) را حفظ نمایند و آن را با همان لطافت و طراوات خود به نسل های بعدی؛ آن چنان که خدای عزَّ و جلَّ خواسته بود؛ انتقال دهند. آنان توانستند که از راه تلاش های فراوان به این نتیجه برسند و همین زحمات و کوشش ها موجب حفظ سنت در دل ها و فهم آن با خردها و تدوین آن در کتاب ها و نشر و پخش آن در بین مردم و اجرا و عملی نمودن آن در تمامی زمینه های زندگی گردید.
در این جا بارزترین زحمات و خدماتی را بیان خواهم کرد که از راه آن ها روشن می شود که اصحاب به خاطر خدمت به سنت، رنج و زحمت کشیده اند و راه و روشی را که در پیش گرفته اند؛ تنها به خاطر صیانت و حفاظت از آن بوده است:
سادساً: فهم هنگام آموختن و سؤال هنگام نفهمیدن حدیث:
هدف نهایی و اصلی از حضور صحابه (رض) در مجالس پیامبر (ص) تنها شنیدن حدیث نبوده ؛ بلکه مقصود فهم و فراگیری کامل و اجرا و نقل آن به دیگران بوده است؛ به همین دلیل، صحابه (رض) در مجالس پیامبر (ص) شرکت می کردند و سخنش را می شنیدند و در باره ی آنچه نمی فهمیدند یا گمان می کردند که با نص دیگری مخالفت دارد؛ از او سؤال می کردند، بنا بر این هیبت و شکوه پیامبر (ص) و محبت شدید آنان نسبت به وی، مانع پرسیدن سؤال و مراجعه ی آنان به او در اموری نمی شد که فهمش برایشان مشکل بود، پس حدیث را می فهمیدند و حفظ می کردند و به آن عمل می کردند سپس آن را به دیگران می رساندند.
صحابه ( رضوان الله علیهم ) از پیامبر (ص) بسیار سؤال می پرسیدند. شکی در این نیست که آنان با سؤالات خود از وی علم زیادی را بدست آوردند؛ چرا که علم مانند گنجینه هایی است که کلیدهایش، سؤال است. بدون شک انسان بیشتر پاسخ سؤالاتش را به خاطر خواهد سپرد تا این که علم را از راه شنیدن بیاموزد. به همین دلیل است که این پرسش ها و پاسخ های پیامبر (ص) بیانگر یک ثروت علمی ارزشمند بود و موجب حفظ بسیاری از علوم و انتقال آن به همه ی امت گردید. مجموعه ای از این نمونه ها را ذکر خواهم کرد تا از راه آن روشن شود که حرص و اشتیاق صحابه در سؤال پرسیدن به خاطرکسب علم و فهم و سپس عمل و تبلیغ چگونه بود:
۱- از ابوهریره (رض) روایت شده که گفت: زمانی که پیامبر(ص) در مجلسی با مردم صحبت می کرد، یک بادیه نشین نزدش آمد و گفت: کی قیامت فرامی رسد؟ پیامبر (ص) به سخنان خود ادامه داد، پس برخی گفتند: رسول خدا (ص) آنچه را که گفته شد، شنید؛ اما از آن خوشش نیامد و بعضی از اصحاب گفتند: نه آن را نشنید، تا این که پیامبر (ص) سخنش به پایان رسید و فرمود: « سوال کننده در باره ی قیامت کجا است؟» صحابی گفت: منم ای رسول الله (ص) پیامبر (ص) فرمود: « هرگاه امانت ضایع شد، منتظر آمدن قیامت باش» صحابی گفت: ضایع شدن امانت چگونه است؟ پیامبر (ص) فرمود: « وقتی که کار به نااهل و نالایقش سپرده شود.»[۱]
در اینجا می بینیم یک بادیه نشین از رسول خدا (ص) سؤال می کند و ایشان پس از پایان سخنش به او پاسخ می دهد و بادیه نشین را فرامی خواند تا پاسخ را بفهمد و پیامبر (ص) پاسخ را برایش توضیح می دهد و ابهام را برایش برطرف می کند و صحابه (رض) آن را می شنوند و حفظ می کنند.
۲- از أنس بن مالک (رض) روایت شده که گفت: هنگامی که ما با پیامبر (ص) در مسجد نشسته بودیم، مردی سوار بر شتر وارد شد و آن را در مسجد بر زانو نشاند، سپس پاهایش را بست، سپس به حاضرین گفت: کدام یک از شما محمد (ص) است؟ در آن هنگام، پیامبر (ص) در میان آنها تکیه زده بود، پس گفتیم: این مرد سفید پوست که تکیه زده، مخمد (ص) است. آن مرد به او گفت: ای ابن عبدالمطلب. پیامبر (ص) به او فرمود:« برای پاسخگویی به تو آماده ام.» مرد به پیامبر (ص) گفت: من از تو سؤالی دارم و برای درخواست خویش از تو جدّی هستم و اصرار دارم، پس در دلت نسبت به من کینه به دل مگیر، پیامبر (ص) فرمود: « هرچه مناسب می دانی، بپرس» مرد گفت: تو را به پروردگارت و پروردگار کسانی که پیش از تو بودند سوگند می دهم که خدا تو را به سوی همه ی مردم فرستاد؟ پیامبر (ص) فرمود: « سوگند به خدا، آری »مرد گفت: تو را به خدا سوگند، خدا به تو فرمان داد که در روز و شب، پنج بار نمازهای پنجگانه را بخوانیم؟ پیامبر (ص) فرمود: « سوگند به خدا، آری » مرد گفت: تو را به خدا، خدا به تو امر فرمود که این ماه از سال را روزه بگیریم؟ پیامبر (ص) فرمود: « سوگند به خدا بله » مرد گفت: تو را به خدا، خداوند به تو دستور داد که صدقه را از ثروتمندان ما بگیری و آن را میان فقیرانمان تقسیم کنی؟ پس پیامبر (ص) فرمود: « سوگند به خدا آری » مرد در خاتمه گفت: ایمان آوردم به آنچه آورده ای و من پیک قومی هستم که پشت سرمن هستند و من ضمام بن ثعلبه، برادر بنی سعد بن بکر هستم.[۲]
این ضمام بن ثعلبه (رض) است که از سرزمینی دور نزد پیامبر (ص) می آید تا از او سوال کند و از او بیاموزد و به شنیدن حدیث از پیک پیامبر به سوی قبیله اش اکتفا نمی کند، بلکه بیابان ها و مناطق خالی از سکنه را می پیماید تا از رسول خدا (ص) سؤال کند و از او بیاموزد.
۳- از عبدالله بن عمر (ص) روایت می شود که رسول خدا (ص) در حجه الوداع در منی در برابر مردم ایستاد در حالی که از او سؤال می کردند. مردی نزد او آمد و گفت: ندانستم، قبل از این که قربانی کنم، موی سرم را تراشیدم؟ پیامبر (ص) فرمود: « قربانی کن، اشکالی ندارد» مردی دیگر آمد و گفت: ندانستم، پیش از این که رمی جمرات کنم قربانی کردم؟ پیامبر (ص) فرمود: « رمی کن، هیچ اشکالی ندارد» هر سوالی که از پیامبر در باره ارکان حج می شد چه آن را پیش انداخته بودند یا به تاخیر، می فرمود: « آن را انجام بده، هیچ اشکالی ندارد»[۳]
صحابه ( رضوان الله علیهم ) در حجه الوداع پیامبر را نگه می داشتند و از او در باره ی آنچه که برایشان رخ داده بود، می پرسیدند و پیامبر (ص) به آنها جواب می داد.
۴- از ابی رفاعه روایت شده که گفت: به پیامبر (ص) رسیدم، در حالی که خطبه می خواند، ابی رفاعه گفت: گفتم ای رسول خدا (ص) مردی غریب، آمده از دینش می پرسد، نمی داند که دینش چیست، ابی رفاعه گفت: پیامبر (ص) به من روی آورد و خطبه اش را ترک کرد تا این که به من رسید، پس یک صندلی آورد، به گمانم پایه هایش آهنی بود، ابی رفاعه گفت: پیامبر (ص) بر آن نشست و آنچه را که خدا به او یاد داده بود، به من آموخت، سپس برای ایراد خطبه اش برگشت و آن را به پایان رساند.[۴]
این صحابی وارد مسجد می شود و رسول خدا (ص) ایستاده، خطبه می خواند، پس منتظر نمی ماند تا پیامبر (ص) خطبه اش را کامل نماید و از پیامبر (ص) سؤال می کند در حالی که بر روی منبر است، پس پیامبر (ص) از منبر پایین می آید و خطبه اش را قطع می کند و به او جواب می دهد و آن را به او یاد می دهد، سپس به سوی خطبه اش بازمی گردد و آن را کامل می کند.
این امر تنها به مردان محدود نمی شود؛ بلکه زنان هم از رسول خدا (ص) در باره ی آنچه به آن نیاز داشتند، می پرسیدند و پیامبر (ص) به آنان جواب می داد.
از ابو سعید خدری (رض) روایت می شود که گفت: رسول خدا (ص) برای نماز عید قربان یا رمضان به سوی مصلی بیرون رفت و گذارش به زنان افتاد، پس به زنان فرمود: « ای جماعت زنان صدقه بدهید؛ زیرا من اغلب شما را اهل جهنم دیدم.» زنان گفتند: چرا ای پیامبر (ص) ؟ پیامبر (ص) فرمود: « زیاد لعنت و نفرین می فرستید و به همنشین توهین می کنید و ازمیان شما که از جهت عقل و دین ناقص هستید کسی را ندیده ام که عقل مرد دوراندیش را از میان ببرد.» زنان در پاسخ گفتند: ای رسول خدا (ص) ناقص بودن دین و عقل ما در چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: « آیا شهادت زن نصف شهادت مرد نیست؟» زنان گفتند: آری، پیامبر (ص) فرمود: « پس این همان نقصان عقل زنان است، آیا مگر نه این است هنگامی که زنان دچار حیض می شود، نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند؟» گفتند: آری، پیامبر (ص) فرمود: « این همان نقصان دین زنان است.»[۵]
زنان در تمام امور دینی خویش که به آن نیاز داشتند از پیامبر (ص) سؤال می کردند و حیا و شرم مانع آنان نمی شد، حتی حضرت عائشه (رض) می فرماید: « زنان انصار ، خوب زنانی بودند؛ حیا مانعشان نمی شد که در دین آگاهی پیدا کنند. [۶]
از ام سلمه (رض) روایت شده که فرمود: ام سلیم (رض) نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا (ص) بی شک خدا از بیان حق شرم ندارد، آیا هنگامی که زن محتلم شد، غسل بر او واجب می شود؟ پیامبر (ص) فرمود:« وقتی منی را ببیند » در این هنگام ام سلمه رویش را پوشاند و گفت: ای رسول خدا! زن محتلم می شود؟ پیامبر (ص) فرمود:« بله، چگونه چنین چیزی ممکن نباشد، پس در چه چیزی فرزند به مادرش شباهت پیدا کند؟»
 گاهی یکی از اصحاب، سوالی را در حضور پیامبر (ص) بیان می کرد و سؤال صحابه ای را که نزدیک پیامبر (ص) بود، کافی نمی دانست؛ بلکه خودش به سوی رسول خدا (ص) سفر می کرد تا آن را از او بپرسد:
از عبدالله بن ابی ملیکه روایت شده که عقبه بن حارث (رض) با دختری از ابی إهاب بن عزیز ازدو.اج کرد، زنی پیش او آمد و گفت: من به عقبه و کسی که با او ازدواج کرده، شیر داده ام، عقبه (رض) به او گفت: نمی دانستم که تو به من شیر داده ای، به من خبر نداده ای، عقبه به مدینه رفت و از پیامبر(ص) پرسید، پیامبر(ص) فرمود: « چگونه با او ازدواج کرده ای؟ در حالی که چنین خبری گفته شده است. » پس عقبه از او جدا شد و با همسر دیگری ازدواج نمود.[۹]
• گاهی صحابه به خاطر موضوعی که نمی فهمیدند به رسول خدا (ص) مراجعه می کردد تا آن را بفهمدد، از حضرت عائشه (رض) حدیث صحیحی روایت شده که چیزی را که نمی دانست به گوش دیگران نمی رساند مگر این که به پیامبر مراجعه می کرد تا آن را بداند، به عنوان مثال پیامبر (ص) فرمود: « هر کس محاسبه شود، عذاب داده می شود.»، ام المؤمنین عائشه (رض) فرمود: مگر خدا نمی فرماید: ( آسان حسابرسی خواهد شد.) [الانشقاق: ۸] پیامبر(ص) در جواب فرمود: « این فقط به صحنه حسابرسی بردن است و گرنه هر کس در محاسبه با او بحث شود، هلاک خواهد شد.»[۱۰]
• این امر تنها به حضرت عائشه (رض) منحصر نمی شود، بلکه یاران دیگر پیامبر (ص) و همسرانش نیز در موضوعاتی که نمی فهمیدند به او مراجعه می کردند تا حقیقت برایشان روشن شود:
ازام مبشر(رض) روایت شده که از پیامبر (ص) شنید که نزد حفصه (رض) می فرماید: « اگر خدا بخواهد هیچ یک از اصحابی که زیر درخت با پیامبر (ص) بیعت نمودند، وارد جهنم نمی شوند.» ام مبشر گفت: آری ای رسول خدا (ص) ، حفصه (رض) ام مبشر را از پیش خود راند و به پیامبر (ص) گفت: خداوند می فرماید: ﴿ وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ﴾ [مریم: ۷۱]،« همه ی شما وارد دوزخ می شوید.» پیامبر (ص) در جواب فرمود:خدای عزّ و جلّ می فرماید: ﴿ ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴾ [مریم: ۷۲]))[۱۱].« سپس پرهیزگاران را نجات می دهیم، و ستمگران را ذلیلانه در آن رها می سازیم.»
• گاهی یکی از یاران گرامی پیامبر (ص) موضوعی را نزد پیامبر (ص) مطرح می کرد و به علتی برایش سخت بود که در مورد آن از پیامبر سؤال کند؛ اما این مانعش نمی شد که فردی را پیش پیامبر (ص) بفرستد تا از پیامبر (ص) بپرسد و جواب را به اطلاع او برساند:
از علی بن ابی طالب (رض) روایت شده که گفت: من مردی بودم که مذی [۱۲] زیاد داشتم و به خاطر دخترش شرم می کردم که از پیامبر(ص) بپرسم، پس به مقداد بن اسود امر کردم تا از پیامبر (ص) بپرسد، پیامبر (ص) فرمود: « مذی موجب وضوی مجدد می شود ( غسل واجب نیست ).»[ ۱۳]
بنا بر این صحابه ( رضوان الله علیهم ) تنها به شنیدن حدیث بسنده نمی کردند؛ بلکه در باره ی آن سؤال می پرسیدند؛ زیرا می دانستند که علم بسان گنجینه هایی است که کلیدهایش، سؤال است و پیامبر (ص) به خاطر سؤال کردن در برابر آنها اخم نمی کرد و آنها را از خود نمی راند؛ بلکه نسبت به آنها نرمش نشان می داد و پاسخی به آنها می داد که برایشان مفید باشد. اصحاب به پیامبر (ص) مراجعه می کردند و از چیزهایی از او پرس و جو می کردند که آن را درک نکرده بودند. سؤال آنها از روی خیره سری و یا پافشاری نبود؛ بلکه بخاطر کسب علم و معرفت بود و با بهترین روش از ایشان سؤال می پرسیدند. به همین دلیل یاران پیامبر (ص) فضل و علم را کسب نمودند، خدا از آنان خشنود باد و آنها را راضی گرداند.
شکی در این نیست که سؤال و مراجعه نقش مهمی در فهم حدیث و کشف ابهام ها و پیچیدگی هایش داشته است.
[۱] بخاری آن را در صحیش، کتاب العلم، باب من سُئِل علمًا وهو مشتغلٌ فی حدیثه، فأتم الحدیث ثم أجاب السائل، ۱/ ۱۷۱، شماره : ۵۹ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۲] بخاری آن را در صحیحش با همین لفظ ، کتاب العلم، باب ما جاء فی العلم، ۱/ ۱۷۹، رقم: ۶۳ با اسناد صحیح بیان کرده است، ومسلم در صحیحش با همین شکل، کتاب الإیمان، باب السؤال عن أرکان الإسلام، ۱/ ۴۱، شماره: ۱۲ بیان کرده است.
[۳] بخاری آن را در صحیحش، کتاب العلم، باب الفتیا وهو واقفٌ على الدابه وغیرها، ۱/ ۲۱۷، شماره: ۸۳، ومسلم آن را در صحیحش، کتاب الحج، باب من حلق قبل النحر، أو نحر قبل الرمی، ۲/ ۹۴۸، شماره: ۱۳۰۶ با همین عبارت با اسناد صحیح بیان کرده اند.
[۴] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الجمعه، باب حدیث التعلیم فی الخطبه، ۲/ ۵۹۷، شماره: ۸۷۶ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۵] بخاری آن را در صحیحش، کتاب الحیض، باب ترک الحائض الصوم، ۱/ ۴۸۳، شماره: ۳۰۴،با همین لفظ ومسلم آن را در صحیحش با کلماتی نزدیک به حدیث بخاری، کتاب الإیمان، باب بیان نقصان الإیمان بنقص الطاعات، وبیان إطلاق لفظ الکفر على غیر الکفر بالله؛ ککفر النعمه والحقوق، ۱/ ۸۶، شماره: ۷۹ با اسناد صحیح بیان کرده اند.
[۶] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الحیض، باب استعمال المغتسله من الحیض فرصه من مسک فی موضع الدم، ۱/ ۲۶۱، شماره: ۳۳۲ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۷] بخاری آن را در صحیحش، کتاب العلم، باب الحیاء فی العلم، ۱/ ۲۷۶،شماره : ۱۳۰ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۸] یعنی از مکه؛ زیرا مکه، محل اقامتش بوده است؛ نگاه کن به: فتح الباری ۱/ ۲۲۳٫
[۹] بخاری آن را در صحیحش، کتاب العلم، باب الرحله فی المسأله النازله وتعلیم أهله، ۱/ ۲۲۲، شماره: ۸۸ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۱۰] بخاری آن را درصحیحش، کتاب العلم، باب من سمع شیئًا فراجع حتى یعرفه، ۱/ ۲۳۷، شماره: ۱۰۳ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۱۱] مسلم آن را در صحیحش، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل أصحاب الشجره، أهل بیعه الرضوان رضی الله عنهم، ۴/ ۱۹۴۲،شماره: ۲۴۹۶ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۱۲] مذَّاءً – یا تشدید ذال و مد – یعنی: دارای مذی فراوان، و آن آبی است که هنگام شوخی با زنان از آلت مرد خارج می شود و به خاطر آن غسل واجب نمی شود. این آب نجس است و باید شسته شود و وضو را باطل می کند، نگاه کن به: النهایه فی غریب الحدیث، ۴/ ۲۶۷٫
[۱۳] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الحیض، باب المذی، ۱/ ۲۴۷، شماره: ۳۰۳، و بخاری آن را در صحیحش به همان شکل، کتاب العلم، باب مَن استحیا فأمر غیره بالسؤال، ۱/ ۲۷۷، شماره: ۱۳۲ با اسناد صحیح روایت کرده اند.

http://www.alukah.net/sharia/0/111933/#ixzz4aHnFUd7a

نمایش بیشتر

حمید محمودپور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا