گفتگو

سلطان صلاح الدین ایوبی .::فاتح قــدس::.

سلطان صلاح الدین ایوبی   فاتح قــدس
بی‌تردیدسلطان صلاح الدین ایوبی یکی ازمعجزات جاودانه‌ی اسلام و(ملت کرد) و یکی از آیات درخشان الهی است. شایدعصری که مادرآن بسرمی‌بریم ازهرعصر دیگری به ابراز محاسن وافتخارات وتبیین جایگاه شامخ سلطان صلاح الدین درتاریخ جهادواحیای اسلامی نیازمند تر باشد.
تولد سلطان صلاح الدین
در سال 532 هجری مصادف با 1137 میلادی در تکریت عراق از پدر و مادری کُرد به دنیا آمد و خانواده ایشان از خانواده های شریف و بزرگ و دارای جایگاه والایی در بین ملت کُرد بودند.خانواده ایشان از شریف ترین خانواده های کرد به حساب می آیند.
نجم الدین ایوب پدر صلاح الدین همراه عمویش شیرکو در سال 1139 میلادی از تکریت تبعید شدند وبعد از اینکه لیاقت خود را نشان دادند به زمامداری دمشق گماشته شد .
صلاح الدین دوران کودکی خود را در آنجا سپری نمود وعلوم اسلامی را فرا گرفت و همچنین در اسب سواری وتیر اندازی مهارت های لازم را کسب نمود.
صلاح الدین در سال 546 هجری خدمات خود را در خدمت عمویش شیرکو آغاز نمود و بعداز اینکه توانایی نظامی و مدیریت او برهمگان روشن شد ،خدمات خود را در دربار اتابک زنگی که از دست نشاندگان سلجوقیان بود در شامات شروع کرد.
صلاح الدین ایوبی سربازی نجیب وازیک خاندانی متوسط کُردبود.قبل ازفتح مصر وجنگ‌هایی که علیه صلیبیان سازمان داد،کسی گمان نمی‌کردکه این جوان نوخاسته‌ی کردتبار روزی فاتح بیت المقدس وپاسدارکیان ومدافع عالم اسلام باشدومجدوعظمت،عزت وکرامت بربادرفته‌ی مسلمانان رابازگرداندوکسی نمی‌پنداشت که برای اوسعادت وافتخاری بس‌عظیم مقدراست که صلحاوعابدان بزرگ واشراف نیک‌نژادبه اورشک خواهند برد،وکسی نمی‌دانست که اوروزی به چنان عمل بزرگی اقدام می‌نمایدکه روح بلندپیامبر(ص )راشادمان ومسرورمی‌گرداند.

«لین پول»می‌گوید:«صلاح الدین نمونه‌ی بارزپرهیزگاری آمیخته باسکوت وآرامش روحی بود،وهمچون دیگرافرادپاک طینت ازتلوث به مفاسدورزایل اخلاقی اجتناب می‌ورزیدوتاآن هنگام هیچ نشانی مبنی براین که اودرآینده یکی ازمردان نام‌آوروقهرمانان تاریخ می‌گردد،وجودنداشت»
اماهنگامی که خداونداورابرای این کارعظیم برگزیدازجانب خویش اسبابش رانیزبرای وی فراهم نمود،و ولی نعمتش سلطان نورالدین بااصراراورابه مصرفرستاد.
پس ازاین که صلاح الدین به مصررسید وزمام حکومت رابه دست گرفت، درزندگیش تحول عظیمی رخ داد ویقین پیدا کردکه خداوندمتعال برای اوکاری بزرگ وارزشمندمقدرساخته است که بارفاه وخوشگذرانی وتن‌پروری سازگاری ندارد.

قاضی ابن شدادمی‌گوید: «بابدست‌گرفتن زمام امورحکومت مصردنیانزدش خواروبی‌ارزش گشت،وسپاس نعمتی راکه خداوندبه اوارزانی داشته بودبه جای آوردوازخوشگذرانی وتن‌آسایی روی برگرفت وجامه‌ی تلاش وسخت‌کوشی رابه تن کردوتاواپسین لحظات زندگی نه تنهاسست نشد،بلکه برعزم واراده اش استوارترگردید.
تاریخ‌نگارمسیحی نیزاین مطلب راتأییدمی‌کندومی‌گوید:«صلاح الدین برای خودزندگی سختی برگزیدوبرپرهیزگاری وزهدخودکه ازقبل جزوصفات بارزوی بودندافزودوخوشگذرانی ولذت‌های دنیاراکنارگذاشت ودرتمام اموربرخودسخت گرفت تابرای دیگران اسوه والگوباشد،اوتمامی تلاش خویش رابه کارگرفت تادولتی اسلامی ومقتدرایجادکندکه توان آن راداشته باشدکه کفاروصلیبیان رابه طورکلی ازسرزمین‌های اسلامی براند،روزی چنین گفت: هنگامی که خداوندمصررابه من دادحدس زدم که فلسطین نیزبه من خواهدرسید،ازآن زمان تنهاهدف زندگیش پیروزی وغلبه‌ی دین اسلام برادیان دیگربودوباخداوندعهدنمودکه تاآخرین لحظه‌ی زندگی باکفاربجنگندودرراه خداجهادنماید»
عشق به جهادوآرزوی شهادت
سلطان صلاح الدین شیفته‌ی جهادبودوبرای آن اهمیت زیادی قایل می‌شد،جهادعبادت ولذت زندگی وغذای روح ومایه‌ی آرامش روانش بود.

قاضی بهاءالدین ابن شدادمی‌گوید:«عشق جهادتمام وجودش رافراگرفته بود،بگونه‌ای که تنهاازجهادسخن می‌گفت وجزبه تجهیزات ومردان جنگی به موضوعی دیگرنمی‌اندیشید،وتنهابه کسی توجه می‌کردکه ازجهادسخن بگویدوبه آن ترغیب نماید،به خاطرعشقی که به جهادفی سبیل الله داشت اهل،اولاد،وطن وخانه اش راترک کرد ه وازدنیاتنهابه سایه‌ی خیمه‌ای که درمعرض بادوطوفان قرارداشت بسنده نمودهرگاه شخصی می‌خواست خودرابه وی نزدیک کندازجهادسخن به میان می‌آوردواوراترغیب می‌نمود.به جرأت می‌توان گفت که پس ازآغازجهادحتی یک درهم درجایی دیگرجزجهاد وتجهیز لشکر هزینه نکرده است»
ابن شدادعشق سلطان به جهادودلسوزی وی نسبت به اسلام رااینگونه توصیف می‌کند:
«درآن روزمیان دولشکر، نبردسختی جریان داشت وسلطان همچون مادری داغدیده که فرزندش راازدست داده بااسبش بی‌قرارازگوشه‌ای به گوشه دیگرمی‌تاخت ومردم رابرای جهادومبارزه برمی‌انگیخت وخودنیزبه تنهایی به صفوف دشمن حمله برد،وبه تنهایی میان صف هامی‌گشت ودرحالی که اشک ازچشمانش سرازیربودبانگ برمی‌آورد با «یاللاسلام!! یاللاسلام» ( به داد اسلام برسید )
نبرد سرنوشت‌سازحطین
سرانجام پس ازجنگ‌هاودرگیری‌های زیادی نبردتاریخی وسرنوشت‌ساز حطین که به سقوط دولت صلیبی و اشغالگرفلسطین انجامید درروز شنبه تاریخ 14 ربیع الآخرسال 583 هـ مصادف با 4 ژانویه سال 1187 م درگرفت وخداوند متعال درآن جنگ فتح مبین وآشکاری را نصیب مسلمانان گردانید وآنان راپیروز ساخت.
اخلاق صلاح الدین
صلاح الدین دارای اخلاق نیکوبوده و از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
شجاعت، بخشندگی، بردباری، عادلت، وفا به عهد و…
زیباست که حکایت اخلاق والای اسلامی وجوانمردی، بزرگمنشی وعفو سلطان را از تاریخ ‌نگار مسیحی بشنویم، اومی‌گوید:«مروت،بلندهمتی وبزرگ منشی سلطان هیچگاه همانند روزی که مسلمانان کلیدهای بیت المقدس رابه دست گرفتند، تجلی نیافت. عمال وسپاهیانش امورشهر را به عهده گرفتند ومردم را ازهرگونه تجاوز ستم واخلالگری باز داشتند، به هیچ یک ازصلیبیان اندک آزار وآسیبی نرسید،گارد سلطان تمامی خیابان‌ها وراه‌های خارجی شهر را زیر نظر داشتند، بردروازه معروف شهر «باب داود»یکی ازعاملان امین و مورد اطمینان، به کسانی که فدیه می‌پرداختند اجازه می‌داد تا از شهرخارج شوند»
فتح بیت المقدس
پس ازنبرد حطین لحظه‌ی مبارکی که سلطان سال‌ها برای رسیدن به آن لحظه شماری می‌کرد و درحسرت آن می‌سوخت فرا رسید، وآن فتح بیت المقدس بود.

قاضی ابن شداد می‌گوید: «سلطان درباره قدس آن چنان غم واندوه عظیمی در دل داشت که حتی کوه‌ها نیزتاب تحمل آن را نداشتند»
سلطان در تاریخ 27 رجب همان سال (583 هـ) فاتحانه وارد بیت المقدس شد وبیت المقدس نخستین قبله مسلمانان، قبله‌ای که حضرت پیامبر (ص) در شب اسراء درآنجا امام و پیشنماز پیامبران شد، به دامان اسلام ومسلمین بازگشت، وازحسن اتفاق ، سلطان دقیقاً درهمان تاریخی وارد بیت المقدس شد که آن حضرت به معراج مشرف شده بودند.
مهم ترین اسباب موفقیت سلطان صلاح الدین :
1)  تقوی
تقوی وپرهیز کاری ایشان وخودداری کردن از نافرمانی خدا و انجام واجبات او زبانزد خاص و عام بود.                                                                                                    صلاح الدین بسیار به بُعد روحی ومعنوی خود توجه می کرد، هم وغم ایشان این بود که عقیده ای داشته باشد موافق با قرآن وسنت ؛ به همین خاطر از( شیخ قطب الدین نیشابوری ) خواست کتابی را در زمینه عقیده اسلامی با استناد به آیات واحادیث برایش بنویسد تا در این زمینه آگاهی لازم پیدا کندو فرزندانش را نیز بر آن تربیت کند.
قاضی ابن شداد،که همراه و همدم شبانه روزی سلطان صلاح الدین بود ایشان را اینگونه توصیف می کند«اهل خشوع ،خضوع بود و بسیار گریه می کرد ، وقتی به قرآن گوش می داد ،اشک از چشمانش جاری می شد، سعی می کرد اوامر خداوند را بجا آورد وهمواره با اهل بدعت مبارزه می کرد ، نمازهای پنجگانه اش را با جماعت – و در مسجد – ادا می کرد وبر سنت های رواتب وتهجد (نماز شب) مواظبت می کرد، وقتی می شنید که دشمنان ، در جایی به مسلمانان حمله کرده اند خود را برای مبارزه ودفاع آماده می کرد وبه سجده می رفت و بسیار دعا می کرد و می فرمود « پروردگارا تمام توان خود را برای پیروزی آیین اسلام بکار می برم وغیر از کمک ویاری تو هیچ چیز دیگری سراغ ندارم پس مارا بر دشمنان پیروز بگردان »
طوری برنامه ریزی می نمود که رویارویی هایش با دشمنان در روز جمعه باشد .

از ابو هریره – رضی الله عنه – روایت شده است که گفته :پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از روز جمعه یاد کرد وفرمودند :« در روز جمعه ساعتی هست که اگر بنده ی مسلمان ، در آن قرار گرفته ودر آن حال ، از خداوند چیزی مسألت نماید ، خداوند حتماً نیازش را بر آورده می کند ».  قراردادن این ساعت ویژه در این روز مبارک به این منظوراست که مسلمانان برای پیروزی سپاه اسلام دعا کنند ودعاهایشان مستجاب شود .
2) اتحاد و همبستگی
اتحاد ویکپارچگی ممالک اسلامی و مسلمانان از اهداف و آرزوهای صلاح الدین بود ، وقتی زمام حکومت مصر را به دست گرفت سعی کرد مصر را در آن هنگام که تقسیم شده بود متحد کند و بعد ازمرگ نورالدین محمود ، ولایت شام ، جزیره وکردستان را به تصرف خود در آورد وبه منظور جلوگیری از تفرقه همیشه وفاداری خود را به خلیفه عباسی اعلام می کرد .

3) اخلاص
سلطان صلاح الدین به جهاد علاقمند بود برای اعلاء کلمه الله وحاکمیت برنامه اسلام وهدفش تنها به دست آوردن رضایت پروردگار بود. اصلاً به مسایل مادی علاقه ای نداشت وقت رحلت ایشان ، سرمایه و ثروت آن چنانی نداشت که کفایت کفن ودفنش کند .
سلطان صلاح الدین درسی به دشمنان اسلام داد که هرگز از یاد نخواهندبرد، به همین خاطر ژنرال النبی در سال 1917 در جنگ جهانی اول به دمشق آمد، بر سر مزار ایشان رفت وبا پایش بر قبرش کوبید و گفت « ای صلاح الدین مافرزندان صلیب- مسیحیانی که از قدس فراری داده بودی – به منطقه  برگشتیم  ، فرزندان و وارثان تو کجا یند ؟»
و همچنین گزارش شده که ناپلئون نیززمانی که – درسال 1799م – سوریه را اشغال نمود بر سر قبر اورفت وخطاب به صلاح الدین گفت .« صلاح الدین ما با بالاخره- بر مسلمانان- پیروز شدیم .

ازکارها و اقدامات مهمی که صلاح الدین  انجام داد می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1) توجه ویژه به کشاورزی و تجارت
2) اهتمام به صنعت.
3) احداث بیمارستان در شهرها.
4)اصلاح ذات البین و حل مشکلات اجتماعی مردم.
5) اهتمام به عمران و آبادانی مملکت.
6) اصلاح امور و سیستم  اداری.

وفات سلطان صلاح الدین ایوبی

او مانند حاکمان وفرمانروایان دیگر پس از مرگش اموال زیاد و دارایی هنگفت از خود به ارث نگذاشت ؛ تمام دارایی ایشان 47 دینار ناصری ویک دینار طلا بود!

شامگاه چهارشنبه ۲۷ رمضان سال ۵۸۸ ه.ق،این اسطوره پارسایی و جهادگری، در حالی که ماههای پایانی عمرش را سپری می کرد،پسرش مَلِک ظاهر را فراخواند و در حضور کاتب فرهیخته خویش، قاضی بهاءالدین ابن شدّاد،سفارش هایی به او کرد که رمز و راز نیرومندی شهپر آن مرغ اوج اندیش را باز می گشاید و برای فرهیختگانی که گوش شهوت را در دست فتوّت و پویش عقل را در پرتو نبوّت می خواهند،درس صعود و رهنمود سلوک است و از آن جا که دریغ داشتن آن از اهل حکمت،تنگ چشمی و جفایی آشکار می نمود،تصمیم به ترجمه و  اهدای آن به خوانندگان فرزانه گرفتم؛ اکنون این شما و این هم مجلس سه نفره صلاح الدین،قاضی ابن شدّاد و ملک ظاهر :

” أوصیک بتقوی الله تعالی فإنّها رأسُ کلّ خیرٍ ؛ و آمُرُکَ بِما أمَرَکَ اللهُ بهِ فإنّهُ سببُ نجاتِکَ؛ و أحَذّرُکَ مِنَ الدّماء و الدّخول فیها و التقلّدِ لها ، فإنّ الدّمَ لاینامُ ؛ و أوصیکَ بحفظِ قلوبِ الرّعیّهِ و النّظر فی أحوالهم ، فأنت أمینی و أمینُ الله علیهم ؛ و أوصیک بحفظِ قلوبِ الأمراءِ و أربابِ الدّولهِ و أکابرها ، فما بلغتُ ما بلغتُ إلّا بمُداراهِ النّاس ؛ و لاتَحقِد علی أحدٍ فإنّ الموتَ لایُبقی أحداً ؛ وَاحذََر ما بینکَ و بینَ النّاس ، فإنّهُ لایُغفَرُ إلّا برضاهم ، و ما بینکَ و بینَ الله یَغفِرُهُ اللهُ بتوبَتِکَ إلیه فإنّهُ کریمٌ “:

” تو را سفارش می کنم به پرهیزکاری و خداترسی که اوج وارستگی و سرچشمه تمام نیکی هاست.آنچه را خدای متعال فرموده است،به جا بیاور که سبب رستگاری توست.هشدار که گِرد قتل و خونریزی نگردی و در آن مشارکت نکنی و خونی را به گردن خود نیندازی که خون،نمی خوابد و گم نمی شود.دل زیردستان و مردم را نگهدار و جویای احوالشان باش که امانت من و امانت خدا نزد تو هستند.دل فرماندهان،مقامات حکومت و بزرگان آن را نگهدار که من بدین پایه که رسیده ام،نرسیده ام مگر به برکت سازگاری با مردم.با هیچ احدی خصومت و کینه مَوَرز که مرگ، کسی را امان نمی دهد!حقّ مردم را مخور که جز با رضایت آنان مورد عفو واقع نمی شود،حال آن که از حق الله هر چه نزد توست،اگر توبه کنی خدای متعال،همه را نادیده می گیرد، که او آمرزنده و بخشایشگر است !

پی نوشت :
فه رهه نگی بانگخوازان: عثمان محمد رشید
صلاح الدین ایوبی :نوشته آلبر شاندور ترجمه محمد قاضی
صلاح الدین ایوبی : الدکتور علی محمد الصلابی

سلیمان رستمی – مهاباد

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا