ادیانتاریخ

شکاف های عمیق و بزرگ در داروینیسم(۲)

داروینیسم

شکاف دوم) تبدیل پروکاریوت به یوکاریوت:

قبل از ورود به اشکالی دوم در جدول بالا نگاهی گذرا داشته ایم به تفاوت های سلول یوکاریوت و پروکاریوت.

داروینیسم ها از آن جایی که فرگشت را به منزله ی یک فکت و واقعیت علمی  گرفته اند و بسیاری از بنیان های فکری خویش را بر آن بنا نهاده اند نهایت تلاش خویش را می کنند تا با ارائه ی شواهد و قرائن خدشه ناپذیر بر درستی دیدگاه خویش صحه بگذارند. نظریه درون همزیستی از جمله تلاش های آنها برای پر نمودن شکاف بین پروکاریوت و یوکاریوت هاست. داروینیست ها شباهت بین دو اندامک داخل سلول یوکاریوت یعنی کلروپلاست و میتوکندری  و باکتری را چاشنی داستان سرایی خویش در مراحل اولیه حیات آغازین می نمایند و از آن جایی که این دو اندامک در ماده ی وراثتی، اندازه، ریبوزم و نوع تقسیم با هم شباهت دارند این شباهت ها را مثل سایر دلایل شان که بر محور شباهت می چرخد دلیلی بر ادعاهای خویش در راستای مسیر تحول موجودات نموده اند.

داستان سرایی در اقیانوس های آغازین به شکلی کاملا تخیلی و با چاشنی احتمالات آغاز می شود.

عناصر سازنده حیات پس از ساخت مواد آلی و تبدیل به کوسروات و میکروسفر و در نهایت ساخت پروکاریوت ها راهی بس طولانی را به سوی شکل گیری یوکاریوت ها شروع می نمایند. شکل گیری هتروتروف های بی هوازی و سپس هوازی و در نهایت سیانوباکتری ها در اقیانوس های آغازین در سایه ی جهش و انتخاب طبیعی چنان به عنوان یک واقعیت علمی پذیرفته شده است که معتقدین فرگشت به هر دلیلی متوسل می شوند تا فقط بر حقانیت آنها صحه بگذارند.

ورود یک پروکاریوت به داخل پروکاریوت دیگر و سپس به درون یک یوکاریوت از طریق آندوسیتوز و به عنوان شکار هضم نشده و همزیستی آنها برای توجیه نظریه ی درون همزیستی نمونه ای از تلاش های معتقدین به فرگشت برای توجیه  هر آن چیزی است که از قبل به عنوان واقعیات علمی خدشه ناپذیر پذیرفته اند. با وجود همه ی تلاش های داروینیست ها برای پر کردن شکاف بین پروکاریوت ها و یوکاریوت ها این شکاف به حدی بزرگ و عمیق است که تنها فاکتور زمان و جو حاکم بر محافل علمی بر آن سرپوش گذاشته است.

کافیست تاملی در تفاوت این دو نوع سلول داشته باشیم تا پی ببریم نظریه ی درون همزیستی یکی تلاش های گزینشی مدافعین فرگشت برای اثبات فرضیه ای( فرگشت) است که اشکالات جدی و اساسی بر تمام مراحل آن وارد است.

وجود هسته در سلول های یوکاریوت با داشتن انواع مولکول اسید نوکلئیک و هستک و هزاران آنزیم و پروتئین های کاملا تخصصی، وجود اندامک های غشادار و بدون غشا در یک سلول یوکاریوت و بسیاری از ساختارهای کاملا تخصصی نمونه های کوچکی از این شکاف بزرگ است که داروینیست ها بایستی در سایه ی همان جهش های تخیلی خویش و انتخاب طبیعی راهکاری مناسب برای رفع آن ارائه نمایند که متاسفانه در بسیاری موارد در لابه لای فاکتور زمان مخفی و مستور می ماند.

بدون شک هیچ کدام از دینداران که در سایه ی متون دینی فهم صحیحی از سنت تکوین و تشریع پیدا کرده باشند نه تنها با واقعیات علمی مخالف نیستند بلکه آن را سند و دلیلی بر حقانیت ادعایشان دانسته و از آن‌جایی که علوم تجربی را کشف سنن این کره خاکی می دانند از هر آن چه فکت علمی است استقبال می نمایند ولی مشکل زمانی آغاز می شود که یک فرضیه و یا نظریه ی علمی در عصر شکاکیت پست مدرن چنان در خدمت یک ایدئولوژی قرار می گیرد که در سایه ی آن سایر افکار و اندیشه ها نفی شده و به اتهام خرافات و واپس گرایی در حاشیه قرار می گیرد.

داروینیست ها چنان مبانی فکری الحادی خویش را بر روی فرگشت بنا نهاده اند که پا را از این هم فراتر نهاده و حتی دانشمندان علمی را که به دیده تردید به فرگشت نگاه می کنند چنان مورد هجمه خویش قرار می دهند و صدای انتقادی انها را چنان در نطفه خفه می نمایند که راهی جز سکوت و تائید برای محافل علمی باقی نگذاشته است.

مستند اخراج شدگان نمونه ای از این استبداد نظری و تنگ نظری علمی است که در آمریکا با دانشمندان علمی صورت می پذیرد.

این فیلم مستند در آن بن استین با جمعی از دانشمندان منتقد فرگشت مصاحبه می کند و دانشمندان در آن به افشای اخراج خویش از محافل علمی و از دست دادن کرسی دانشگاه اشاره می کنند که  با واکنش بسیار منفی رسانه های  آمریکا مواجه شد. (به طوری که به آن جایزه گوجه فاسد داده و عناوینی نظیر پر از ابهام و با استدلال ضعیف دادند، از طرفی روزنامه USAToday  و مجله Scientific America آنرا پروپاگاندا و روزنامه NewYorkTimes آنرا توهم توطئه و بیهوده گویی نامید.

در این مستند، به صراحت تاکید می‌شود که علاوه بر محروم کردن برخی استادان دانشگاه از خدمات شهروندی اجتماعی (مانند سوزاندن کارت‌های اعتباری بانکی‌شان که این امر موجب می‌شود نتوانند نیازهای اولیه زندگی‌شان را رفع نمایند) حتی نام برخی از دانشمندان را برای چاپ در هر نشریه و کتاب یا در فضای اینترنت ممنوع می‌کنند به گونه‌ای که گویا چنین دانشمندی اصلا به دنیا نیامده است. آن‌هم نه دانشمندانی که creationist و خلقت‌گرا باشند بلکه کسانی که صرفا به وجود نوعی Intelligent Design یعنی طرحی هوشمند در ساخت جهان قائلند و عالم را تصادفی نمی‌دانند.

این مستند اشاره دارد که ریچارد استرنبرگ از زمانی که به عنوان سردبیر مجله علمی مربوط به موزه معتبر تاریخ طبیعی «اسمیسونین» انتخاب شد، مسیر فکری خود را در حوزه تخصصی تاریخ طبیعی تغییر داد. «استرنبرگ جرات کرد مقاله ‌ای از دکتر استفان مایر (یک مسیحی شناخته شده) را منتشر کند که یکی از اشخاص کلیدی جنبش «طرح هوشمند هستی» بود. انتشار این مقاله طوفان آتشینی از دعوا به راه انداخت، فقط به صرف اینکه «طرح هوشمند هستی» می ‌تواند چگونگی آغاز زندگی را توضیح دهد؛ در نتیجه دکتر استرنبرگ کارش را از دست داد و عقاید سیاسی و مذهبی او مورد بازجویی و تحت فشار قرار گرفت تا استعفا دهد. از نظر رئیس دپارتمانی که آقای استرنبرگ در آن کار می‌ کرد، استرنبرگ برای اعتبار هر چند ناچیزی که برای «طرح هوشمند» قائل شده و «داروینیسم» را زیر سوال برده، شایسته است که او را یک تروریست فکری نامید.»

کارولین کراکر، میکائیل اگنور، پروفسور مارکز، گویلرمو گنزالز و … افراد دیگری از این دسته هستند که همانند ریچارد استرنبرگ با برخورد دیکتاتورهای علمی مواجه شده اند. جریان داروینیسم حتی  در میان جوامع دانشگاهی ایران نیز نفوذ کرده است به نحوی که در سال های اخیر به طور رسمی و علنی دفاع از مفهوم مخدوش و ضد دینی خود را در رسانه های عمومی منتشر می کنند.

یوسف سلیمان زاده – سقز

                                             ادامه دارد…..

نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا