شکم پرستی در قرن ۲۱
«بَطْن قرن بیست و یکم»
قرن ۲۱م، مشهودانه حکایت از ولع و طمع انسان (Human greed) دارد که به اندک قانع نیست و همواره در پی ارضای شکم است و همچون کرم ابریشم همیشه به خود میتند و عاقبت میان بافتههای خود از بین میرود.
حکایتی که از نظر سعدی، تمرّد و عصیان است:
خدا را ندانست و طاعت نکرد /
که بر بخت و روزی قناعت نکرد
قناعت توانگر کند مرد را /
خبر کن حریص جهانگرد را
حرص و آز! عنصری است که جز خاک گور آن را پُر نمیکند؛ بشر قرن بیست و یک، معدهای بس عظیم دارد، و همواره ندای “هل من مزید” را نیز سر میدهد.
مگر غایت حیات، پیکاری بیامان بین شکم و جیب، خوراک و پوشاک، سیری و جاه است؟!
به گذشته باز میگردیم؛
حاتم طائی شخصی فقیر را که تنها در آرزوی البسه و غذاست، ملامت میکند و میگوید:
لحا الله صعلوکا مناه وهمه
من العیش أن یلق لبوسا ومطعما
یعنی خداوند صعلوک را زشت گرداند که تمام نگرانی و آرزوی وی در زندگانی، رسیدن به لباس و طعام است.
عمر گرانمایه در این صرف شد /
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا!
اگر حاتم، قرن بیست و یکم را میدید چه میگفت؟ که هدف متعالی زندگانی تمام فلاسفه و اشراف و نُجبا و تهیدستان و مساکین و نوابغ و دراویش از حدود شکم سیری و جامه و ملبوس پوشی گذر نمیکند!
تاریخ پرفضیلتِ گذشتگان، خبر از رجالی با قناعت میدهد که هدف زندگی را برتر از ولع و اسراف و حدود بطن و البسههای ابریشمی و دلفریب میدانند و به همین خاطر است که مجاهدتهای دلیر مردان، شاهکارهایی ساخته که هیچ گاه فراموش نخواهند شد و چون برگی زرّین بر دفتر تاریخ پابرجای مانده است.
پیامبر اسلام، نبیّ مشرق و مغرب، مرسل رحمت، وارث انبیاء و امید نسل بشر، همواره در پی این مهم بوده که فریب ظواهر دنیا را نخوریم و به قدر کفاف از آن استخراج نمائیم و بسیار خردمندانه به یک قیاس واقعی از زندگی مؤمن و غیرمؤمن اذعان داشته و میفرماید:
المؤمن یأکل فی معی واحد والکافر یأکل فی سبعه أمعاء [بخاری، کتاب الأطعمه، رقم ۵۳۹۳]
یعنی: شخص مؤمن در یک روده میخورد ولی شخص بیایمان در هفت روده!
و این زهد مؤمن در دنیا و قِلَّت اکل و شرب اوست و شدّت حرص و طمع و تناول دنیای شخص کافر را میرساند.
با تأثیرات غرب در جوامع و ممالک مسلماننشین و به برکت کاذب این ابر شوم که بر سر آنان سایه افکنده است، مسلمانان زیادی به تنآسایی و گرفتار شدن در شهوات و لذائذ پوچ، فخر فروشی و اسراف، ولخرجی و بهرهوری نامشروع از وسائل لوکس و مجلل گرفتار شدهاند.
بر کسی پوشیده و مخفی نیست که قلمروهای مسلماننشین در کنار خوشگذرانی و زندگی باشکوه با ظواهر فریبنده و ولخرجی و مبالغه در اسراف، همچنان فقر کمرشکن و گرسنگی بر طبقات محروم آن مناطق وجود دارد که چشمها از آن اشکبار و دلها بر آن محزون و صور خجل هستند!
این در حالیست که طبقات بالایی از چنان ثروتی برخوردارند که عرصه را بر فقراء تنگ نمودهاند و جهل در مصرف، آنان را به دونگرایی رسانیده است و با سیطرهی اغنیاء، ناگزیر فقراء تن به فحشاء و منکرات داده و یا پدرها و سرپرست خانواده عزّت و کرامت خود را برای تکّه نانی به فروش میگذارند.
چقدر حقیرانه و مضحک است که غالیان جاهل، نهج البلاغهی از جنس طلا میسازند و با افتخار صفحات زرّین و اعلاء آنرا به رخ جهانیان میکشند!
چه حقیرند این افراطیهای بدسگال و پتیاره، همانها که بر منبرها بانگ و خروش بر میآورند، فغانی جاهلانه بقصد ساخت گنبدهای طلایی برای امامان قرنها پیش که آنها خود نان شبشان را به یتیمان میدادند!
ملحد گرسنه در خانهی خالی بر خوان /
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد
چه فاجعهای بس بزرگ است این؛
کارگر، روزش را بخاطر تحصیل روزی برای تهیهی جهیزیهی دختر و دانشگاه پسرش به سکرات مرگ میرساند. دهقان، برای رویش شاخههای درخت زندگیاش، خطرات طبیعت خشن را به جان میخرد. رفتگر، سوز سرما، گرما و مشقّت، رنجوری و بیخوابی میکشد تا کسبی حلال برای اهل و خانوادهاش بیاورد و محتاج سبط و دودمانش نباشد. این چه فاجعهایست که کودکِ یتیم، سقفی بر سر ندارد و از تحصیل محروم است، و از ترس برف و باران بدنش مورمور میشود، در حالی که عمّامه به سران در کاخها هستند و بشّاش و نوشین در سفرههای فراخ اسقاء میکنند و میبلعند.
چه راست گفت انوری شاعر:
درّ و مروارید طوقش اشک اطفال منست /
لعل و یاقوت ستامش خون ایتام شماست
آری! این همان حکایت فوران مادّه و شکم است.
باری، تا این شکمپرستی طبقات بالا که دارای خانههایی سر به فلک کشیده و ماشینهای آخرین مدل هستند، بر کلبههای محقّرانهی طبقات محروم حاکمیّت داشته باشد، دخل و تصرّف و مشارکت فقراء در اجتماع بسته شده و راه بلوا و طغیان برای سرکشان و شکممآبان یاغی و چموش تا ابدالدّهر باز خواهد ماند؛
قطعاً (اغلب) انسانها سرکشی و تمرّد میآغازند. اگر خود را دارا و بینیاز ببینند [علق: ۶-۷]
شاهو سلیمی
۱۳۹۶/۲/۲۰