اندیشهدعوت اسلامی

صداقت و راستگویی (۳-۲)

صداقت

انواع صداقت 

مقصود از صداقت، صداقت و راستگویی در همه زمینه­ها می­باشد، از جمله انواع صداقت که در مورد آنها سخن خواهیم گفت چهار مورد زیر می­باشند:

  1. صداقت در نــیت
  2. صداقت در ایــمان
  3. صداقت در عــمل
  4. صداقت در زبـــان

در روشنایی این مسایل ما می­توانیم اندازه ومقدار صداقت خویش را بررسی نماییم و به این نتیجه برسیم که آیا ما راستگو هستیم یا نه ؟

برای این­که مقصد وهدف را بهتر بفهمیم، انواع مختلف صداقت را جداگانه مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد و در این رابطه از خداوند توفیق می­طلبیم.

۱- صداقت در نیت

نیت همان قصد است، به عبارتی دیگر: اراده­ای درونی است که انسان را به انجام عملی معین وادار می­نماید، صداقت در نیت با اخلاص در عمل تحقق می­یابد، یعنی این­که انجام عمل فقط به خاطر جلب رضایت خدا و انجام فرمان او باشد.

 هنگامی که عملی به خاطر خدا و بدون انتظار تشکر و قدردانی از مردم انجام شود، آن عمل خالصانه بوده است.

زمانی عمل به خاطر رضای خداست که ما با قطع نظر از رضایت شخصی که با او در ارتباط هستیم، آن را انجام دهیم. پس ما عمل مورد نظر را تنها به خاطر خدا انجام دهیم نه به خاطر کسی دیگر.

خداوند ما را به صداقت در نیت دستور داده و می­فرماید: «فَإِذَا عَزَمَ الأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ» ((هنگامی که کار جدی می شود اگر با خدا راست باشند، برای ایشان بهتر خواهد بود.)) (محمد : ۲۱)

یعنی اگر آنها هنگام جهاد در راه خدا نیتشان را صادقانه می­نمودند آن برایشان بهتر می­بود و جزایشان همان خواهد بود که خداوند در قرآن آن را تعیین می­نماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» ((بی­گمان خداوند (کالای) جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری می­کند.)) (توبه : ۱۱۱)                            

بنابراین زمانی که نیت صادقانه و شوق و علاقه به فدای جان در راه خدا خالصانه باشد، پاداش آن بهشت خواهد بود. اما اگر قصد و نیت ریاکاری و شهرت طلبی باشد مانند این­که دوست داشته باشد، در میان مردم شهرت کسب کند، تا گفته شود فلانی شجاع و با جرأت است، چنین جهادی فاقد ارزش بوده و جایگاهی در دین ندارد.                                     

پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ ارزش صداقت در نیت و این­که چگونه صاحبش را به بالاترین درجات می­رساند، بیان نموده و می­فرماید: ((مَن سَأَلَ اللهَ تَعالی الشَّهادَهَ بِصِدقٍ بَلَغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهداءِ و إِن ماتَ عَلی فِراشِهِ)): هر کس با صدق نیت شهادت را از خدا بخواهد، خداوند او را به درجه و مقام شهدا می­رساند هر چند که در بستر خوابش بمیرد.[i]                       

یعنی اگر از خداوند بخواهد که در راه او شهید شود و با صدق نیت آرزوی آن را داشته باشد، پاداش شهیدان نصیب او می­گردد و در روز قیامت با آنان محشور می­شود هر چند که به جهاد نرفته باشد، تنها با صدق نیتش به این درجه می­رسد.

در غزوه تبوک که در ماه رجب سال نهم هجری به وقوع پیوست و پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ با یارانش در آن شرکت داشتند به آنها فرمود: ((إنَّ بِالمَدینَهِ لَرِجالاً ما سِرتُم مَسِیراً ولا قَطَعتُم وادیًا،اِلاَّ شَرَکُوکُم فِی الاَجرِ حَبَسَهُمُ العُذرُ))[ii] ((همانا در مدینه کسانی هستند که شما هیچ مسیری را نرفته­اید و از هیچ دره­ای نگذشته­اید مگر این­که آنان در پاداش و ثواب با شما شریک بوده­اند، آنها کسانی هستند که عذر و مشکلات مانع آمدنشان با ما شده است.

بدون شک آنها تنها با نیت صادقانه­ ای که داشته ­اند به این مقام رسیدند.

خداوند نیت صادقانه ­ی آنان را برای ما به تصویر کشیده و می ­فرماید: «وَلا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنْ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ» ((هم چنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که وقتی نزد تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی (وبه جهاد روانه سازی) تو گفتی: مرکبی ندارم که شما را برآن سوار کنم. ایشان برگشتند، در حالی که چشمانشان از غم (فوت افتخار حضور در جهاد) پر از اشک بود، چون چیزی نداشتند که آن را صرف جهاد کنند.)) (توبه۹۲)

چه تعبیر رسایی از صدق! هنگامی که به خاطر عدم امکان بیرون رفتن با پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ به گریه می ­افتادند.

نیت صادقانه این گونه است، صداقت درنیت تنها آرزوی انجام دادن امری معین نیست، صداقت در نیت زمانی تحقق می­ یابد که تصمیمی استوار داشته باشی که هرگاه وسایل کار برایت فراهم باشد، آن را انجام دهی وخداوند بداند که نیتت صادقانه بوده و در قلبت اخلاص داشته­ای، در این صورت همانند کسی که این عمل را انجام داده است، پاداش کامل کسب دریافت خواهی نمود و چیزی از آن کاسته نمی­شود.

ابن عباس رضی الله عنه فرمود: پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ از پروردگارش روایت نموده­ است (حدیث قدسی) که خداوند می­ فرماید: «بدون تردید، خداوند خوبی ­ها و بدی ­ها را نوشته و سپس آن را تبیین کرده است: پس، کسی که تصمیم به انجام کار نیکی گرفت و سپس آن را انجام نداد، خداوند نزد خود برای او یک نیکی می ­نویسد و اگر کسی تصمیم به انجام کار نیکی گرفت و سپس آن را عملاً انجام داد، خداوند نزد خود آن را از ده تا هفتصد، تا چندین برابر بیشتر می ­نویسد، و اگر تصمیم به انجام کار بدی گرفت و سپس آن را انجام نداد، (باز هم) خداوند نزد خود، آن را یک نیکی کامل می­نویسد و اگر تصمیم گرفت و سپس آن را انجام داد، خداوند (تنها) یک بدی برای او می­نویسد. [iii]

به این ترتیب، با داشتن نیت صادقانه نیکی ­های زیادی برای ما نوشته می ­شوند.

از خداوند مسئلت می­ نماییم که همیشه صداقت و راستی در نیت ­ها را نصیب ما بگرداند.

۲- صداقت در ایمان

ما باید ازخود بپرسیم:

آیا ما به خدا ایمان داریم؟ و آیا در ایمان خویش راستگو هستیم؟ برای جواب این سؤال ­ها ابتدا باید دانست که ایمان چیست ونمونه ­های از انسان­ هایی که دارای ایمانی درست بوده­ اند، چگونه انسانی ­هایی بوده­ اند تا آنان را سرمشق و الگویی نیک برای خود قرار دهیم.

ایمان: ایمان به خدا تصدیقی است که هیچ گونه شک وتردیدی به آن راه نیافته باشد، (به عبارتی دیگر) ایمان عبارت است از تصدیق قلبی و اقرار به زبان و عمل به ارکان واعمال دینی.

آنچه حقیقت ایمان صادقانه را روشن می ­سازد، مورد آزمایش قرارگرفتن بندگان ازطرف خداوند است.

کسانی که در ایمانشان صادق هستند، بر ابتلا وآزمایش صبرکرده وبی­تابی نمی ­کنند و بر خداوند اعتراض نمی­ نمایند، چرا که می­دانند آفرینش، حکم، اراده و مشیت در دست خدا است. پس بر آنچه که فوت شده، محزون وناراحت نمی ­گردد و به آنچه که پیش می ­آید مغرور نمی ­شود چون که می­ داند آزمایش سنت طبیعی است.

خداوند می ­فرماید: «الم*أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ*وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» ((الف،لام، میم، آیا مردمان گمان برده ­اند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می ­شوند وایشان آزمایش نمی ­شوند. ما کسانی را که قبل از ایشان بوده ­اند آزمایش کرده­ ایم،آخر باید خداوند بداند چه کسانی راست می ­گویند، وچه کسانی دروغ می­ گویند.)) (عنکبوت:۱-۳)

در این ­جا مقصود از علم خداوند آشکارساختن قضیه برای ما می ­باشد.

تا این ­که راستگو از دروغ گو تشخیص داده شود، زیرا خداوند دانای غیب و عیان است و همه چیز را می ­داند و هدف، آشکار ساختن آن برای ما است.

خداوند فرموده است: «مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنْ الطَّیِّبِ» ((اراده ­ی خدا برآن نبوده است که مؤمنان را بر همان صورتی که شما هستید، (ومؤمن با منافق آمیزه­ی یکدیگرشده است) به حال خود واگذارد، بلکه خداوند ناپاک را از پاک جدا می­سازد.)) (ال عمران:۱۷۹)

لذا همه ما در زندگی مورد امتحان و آزمایش قرارمی­ گیریم؛ گاهی با از دست دادن همسر، فرزندان ویا صحت و سلامتی جسمی یا والدین آزمایش می ­شویم.   

خداوند می ­فرماید: « وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» ((قطعاً شما را با برخی از (امورهم­چون) ترس وگرسنگی و زیان مالی و جانی وکمبود میوه ها، آزمایش می­ کنیم، مژده بده به بردباران)) (بقره:۱۵۵) .

با امتحان وآزمایش، راستگویان شناخته می­شوند، همانطور که خداوند عز وجل درکتابش آنها را ستوده و می­فرماید: ] مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوامَاعَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا[ ((درمیان مؤمنان کسانی هستند که با خدا راست بوده ­اند در پیمانی که با اوبسته ­اند، برخی پیمان خود را بسته ­اند (وشربت شهادت برکشیده­ اند) وبرخی نیزدرانتظارند، آنان هیچ­گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده ­اند.)) (احزاب:۲۳) .                                     

نمونه­ هایی که بر ایمان صادقانه دلالت دارند

مثال ونمونه ­های فراونی وجود دارد که میزان صداقت در ایمان و این­که ایمان چگونه در وقت سختی، آشکار می ­شود را برای ما روشن می­سازد.

درغزوه بدر پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ مسلمانان را به جنگ با دشمن تشویق می­ نمود و می ­فرمود: به خدایی که جان محمد در دست اوست سوگند هرکس امروز با آنان بجنگد در حالی که به پاداش آن امید داشته باشد، به دشمن روی آورد و به آنان پشت نکند تا این­که کشته شود، خداوند او را به بهشت وارد می ­سازد.

این­جا بود که پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فرمود: ((برخیزید به سوی بهشتی که پهنای آن به اندازه ­ی آسمان ­ها وزمین است.))

حضرت عمیر بن حمام انصاری در همین اثنا برخواست وگفت: به! به! یا رسول الله! حضرت فرمود: چه چیزی تو را واداشت که به به بگویی؟ گفت: ای پیامبر خدا! قسم به خدا جز این نبود، مگر این که آرزو نمودم از اهل همین بهشت باشم، پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فرمود: ((شما از اهل همین بهشت هستی.))

عمیر در حالی این کلمه را از زبان مبارک پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ شنید که مقداری خرما از خورجین خود در آورده، و شروع به خوردن نمود وگفت: اگر من زنده بمانم تا این خرما را بخورم، خیلی طول می­کشد. پس آنها را انداخت ومشغول نبرد گردید وآن­قدر جنگید تا این­که سرانجام شهید شد.

نمونه ­ای دیگر مانند آن صحابی گرانقدر درغزوه­ی مؤته که درماه جمادی الاولی سال هشتم هجری اتفاق افتاد، بعد از زید بن حارث فرماندهی لشکر را او به عهده گرفت. با شدت مبارزه کرد، هنگامی ­که شدت مبارزات بر او فشار آورد، از اسبش پیاده شد، و دست و پای آن را قطع کرده، و مجدداً به مبارزه پرداخت، تا این­که دست راستش قطع شد، پرچم را با دست چپ گرفت، وقتی که آن هم قطع شد، پرچم را در میان دو بازوی خود گذاشت، تا این­که یک سرباز رومی ضربه­ای به او زد و او را به شهادت رساند، خداوند درمقابل دو بازویش، به او دو بال در بهشت داد که هرجا بخواهد با آنها به پرواز در بیاید، این صحابی جلیل القدر جعفربن ابی­طالب بود که به جعفر طیار (پرنده) یا ذوالجناحین (صاحب دوبال) ملقب گشت.

بخاری از نافع روایت کرده که ابن عمر به او خبرداد روزی جعفر به شهادت رسید، بالای سرش ایستادم وپنجاه زخم برپیکرش را شمردم، هیچ یک از ضربات بر پشتش نبود. بلکه همه ­ی از جلو به اواصابت کرده بودند.[iv]

ابن عمر هرگاه به یکی ازفرزندان جعفر(یعنی محمدیاعبدالله) سلام می­کرد، می­گفت: ((السلام علیک یا ابن ذی الجناحین)): سلام برتوای فرزند صاحب دو بال . [v]

[i] – به روایت مسلم، به دلیل الفالحین ج۴ ص ۱۲۹ مراجعه شود.

[ii] مسلم و بخاری این حدیث را روایت کرده­اند لفظ آن از مسلم است که از انس روایت کرده است. (دلیل الفالحین۴/۱۴۴) .

[iii] – حدیث صحیح است و امام مسلم آن را روایت کرده است. مراجعه شود به جامع الاحادیث القدسیه، ج ۲ شماره: ۵۱۷ .

[iv] – رحیق المختوم .

[v] – صحیح بخاری غزوه مؤته .

ترجمه : خالد ایوبی نیا

 ادامه دارد

نمایش بیشتر

خالد ایوبی نیا

استان آذربایجان غربی - ارومیه مترجم - نویسنده فعال دینی و حافظ قرآن

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا