تاریخ

غزوه «بنی قریظه» و افسانه قتل عام یهودیان !(۲-۲)

تعداد یهودیان کشته شده توسط پیامبر!!

گزارش‌های تاریخی درباره تعداد کسانی که طبق داوری سعد کشته شدند، بسیار متفاوت است؛ برخی تعداد آنان را ۴۰ نفر، برخی ۶۰۰ نفر و برخی ۹۰۰ تا یک هزار نفر ذکر کرده‌اند که – به زعم اینجانب – این عدم هم ‌خوانی و تفاوت آماری، دلیلی بر نادرستی گزارش‌ها و روایت های واصله است.

از آنجایی که منبع سیره نویسانی چون ابن اسحاق برای مخابره این حادثه نوادگان بازمانده بنی قریظه یهودی بوده است و یهودیان هم در طول تاریخ سعی کرده‌اند که همیشه چهرهای مظلوم از خود به جای بگذارند؛ در آمار کشته‌های خود که توسط مخالفان به قتل رسیده‌اند، مبالغه می‌کنند؛ همچنین چگونگی کشته شدن آنان را به صورتی جلوه می‌دهند که نشان‌گر مظلومیت و مقاومت آنان در راه عقیده و ایمان باشد؛ بر همین اساس درباره کشته شدگان یهود در جنگ جهانی دوم نیز، دیده می‌شود که آمارها بسیار متفاوت و اغراق آمیز است!

لازم به ذکر است ابن اسحاق قدیمی‌ترین منبعی است که با جزئیات به شرح ماجرای بنی قریظه پرداخته‌است و تاریخ نگاران بعدی عموماً از او به عنوان منبع استفاده کرده‌اند.

هرچند ابن اسحاق خود مورخی قابل اعتماد است و در تاریخ دست نبرده و جعل اخبار نیز نکرده است؛ اما منابع او از نظر درجه اعتبار متفاوت هستند و در کتاب او عین متن تورات و انجیل و افسانه های دینی اهل کتاب و قصه های قصاص با روایات از معتبرترین عالمان و راویان عصر، در کنار هم قرار گرفته اند؛ به عبارت دیگر ابن اسحاق یک جمع آوری کننده است و لذا به صِرف قدمت کتاب او نمی توان به آن اعتماد کرد و از طرف دیگر نمی توان دست رد بر همه روایات او زد؛ هر روایت حکم خاص خود را دارد و باید با کمک معیارهای خاص، صحت و سقم آنها ارزیابی شود.

عصر ابن اسحاق نیز عصر اولیه تدوین بود و هنوز عصر برررسی و تحقیق شروع نشده بود؛ در این عصر علاقه وافری به حفظ کلیه منقولات وجود داشت و محدثان و مورخان به ضوابطی که بعدها با دقت بیشتر مراعات شد، پایبند نبودند.مشکل دیگر عصر ابن اسحاق، حضور فراوان داستان سرایان در تمام یا بیشتر عرصه های دینی بود. به احتمال قوی تنها احکام و فقه از دسترس این گروه دور ماند یا کمتر گرفتار آن شد؛ اعتقادات، تفسیر، تاریخ و وعظ دینی را با داستان های پر جاذبه و جعلی و قصص دینی یهودیان و مسیحیان مخلوط می کردند و مدت ها بر جامعه اسلامی حکومت نامرئی داشتند و اطلاعات دینی مردم را مطابق آراء و هوس های حاکمان شکل بخشیدند.

به هر حال منبع واقعی داستان نادرست کشتار بنی قریظه، فرزندان یهود مدینه اند که ابن اسحاق از ایشان دریافت کرده و مورد اعتراض شدید علما و مورخان قرارگرفته است.

بنا براین منابع محمد ابن اسحاق بسیار مشکوک و جزئیات آن با روح اسلام و احکام قرآن ناسازگار است؛ به گونه ای که نمی توان آن را تصدیق کرد؛ چون راویان مورد اعتماد بر آن اشکال گرفته اند و قرآن هم آن را تایید نمی کند؛ به نظر می رسد اساساً تأیید آن غیر ممکن است؛ نه راویان موثقی آن را نقل کرده اند و نه ادله آن را تأیید می کنند.

 نگاهی به داوری سعد بن معاذ

همچنانکه در بالا متذکر شدیم بنی قریظه خود خواهان آن شدند که سعد بن معاذ دربارۀ آنان داوری کند و با اختیار تمام و کمال داوری او را قبل ار آن که دربارۀ خود بدانند چه خواهد بود پذیرفتند.این در حالی است که به موجب آنچه قانون مقرّر می دارد هر کس داوری کسی را بپذیرد تمام اختیارات خود در آن موضوع را به او واگذار کرده و داور با برخورداری از این «حقوق تفویض شده»می تواند آنچه را خود در مورد آنان حکم عدالت می داند مقرّر بدارد.

در این ماجرا بویژه به این نیز باید توجه داشت که داور مورد قبول بنی قریظه یعنی سعد بن معاذ همان کسی بود که قبل از این به میان آن یهودیان رفته، آنان را از شکستن پیمان خود با رسول خدا(ص) برحذر داشته بود و آنان پاسخی شدید اللّحن به او داده بودن و سعد در یافته بود که آنان خواهان از میان رفتن اسلام و کشته شدن مسلمانان هستند! تازه پس از صدور حکم سعد ، همان کسانی که خود توطئه کرده و اکنون محکوم داوری او بودند نیز به داوری او تن در داده و دریافتند که این جزای کردار خود آنهاست، تا آنجا که ابن هشام روایت نموده است: وقتی حیی بن اخطب را برای اعدام حاضر کردند ، او به رسول خدا(ص)گفت:«به خداوند سوگند از این که با تو دشمنی کرده ام خود را سرزنش نمی کنم، اما این حقیقت را دریافته ام که هر کس به خدا پشت کند خدا نیز او را خوار خواهد کرد». وی سپس به مردم رو کرد و گفت:«ای مردم،ایرادی بر حکم خداوند نیست که این تقدیری نوشته شده و حماسه ای است که خداوند آن را مقرّر داشته است».وی پس از این سخنان برای اعدام آماده شد.

سعد با ملاحظه دلایل زیر رأی خود را اعلام و صادر کرد :

۱-یهودیان بنی قریظه با پیامبر (ص) پیمان بسته بودند که علیه او وارد نبرد نشوند[۱].

۲-گروه پیمان شکن ، مدتی شهر مدینه را ناآرام کردند و برای ارعاب مسلمانان به خانه های آنان ریختند و اگر مراقبت پیامبر نبود و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر اعزام نمی کرد ، چه بسا نقشه شوم خود را عملی  می کردند !

۳-سعد بن معاذ با توجه به آنچه در تورات آمده است اقدام  به صدور رأی درباره بنی فریظه نمود ، در تورات آمده است : «هر گاه به قصد نبرد وارد شهری شدی نخست ساکنان آن شهر را به صلح دعوت کن و اگر آنها وارد جنگ شدند،شهر را محاصره کن و همه مردان را از دم تیغ بگذران.[۲]

 ۴-سعد با توجه به  کینه توزی های بنی نضیر پس از تخفیف حکم ، از اعدام به اخراج از شهر ،تصور می کرد اگر حکمی مشابه بنی قینقاع و بنی نضیر در باره  بنی قریظه صادر نماید ، احتمال می رود در آینده ای نه چندان دور آنان جبهه ای چند برابر سپاه احزاب علیه پیامبر و مسلمانان تجهیز بنمایند، به دیگر تعبیر ، تجربه های تلخ گذشته اجازه نمی داد،سعد تسلیم عواطف گردد.

  اعدام یهودیان بنی قریظه افسانه ای بیش نیست

از سویی دیگر و از نگاهی کاملا متفاوت عده ای از محققان با توجه به ایرادهایی که بر روایات تاریخی و تفسیری این حادثه می گیرند به طور کلی این رخداد را انکار می کنند:

ابن حجر عسقلانی این واقعه و گزارش های مربوط به آن را انکار می کند و از آن به حکایات غریبتعبیر می کند (تهذیب التهذیب:۴/۴۵) ( مثل هذه الروایات العجیبه کقصه قریظه و النضیر)

در قرن ۱۴ هجری شمسی هم ولید نجیب عرفات، استاد دانشگاه لانکستر، و سید برکات احمد جزئیات این داستان را رد کرده‌اند.

به گفته ولید عرفات، مورخان و سیره نویسان استانداردهایی که محدثان در ارتباط با احادیث نبوی و امور فقهی رعایت می‌کردند، را رعایت نمی‌کردند و برخوردی بسیار سهل گیرانه تر داشتند. محدثان اصرار داشتند که تمام راویان ثقه باشند و از فرد پیش از خود بدون واسطه روایت کرده باشند.

نامبرده خاطر نشان می کند که مالک ابن انس از همعصران ابن اسحاق و بنیان گذار فقه مالکی، با مقایسه معیارهایی که خود رعایت می‌کند با روش ابن اسحاق،  «کسی که روایاتش را از یهودیان می‌گیرد» تعبیر می‌کند.

ولید عرفات استدلال‌هایی می‌آورد تا نشان دهد که ابن اسحاق داستانش را از نوادگان یهودی بنی قریظه اخذ کرده‌است و سپس با مقایسه جزئیات داستان بنی قریظه با داستان ماسادا (از داستان‌های قدیمی در تاریخ یهود) نتیجه می‌گیرد که بازماندگان یهودی داستان ماسادا را با داستان بنی قریظه آمیخته‌اند.

بگفته سید برکات احمد، با اینکه افرادی مانند مالک و هشام بن عروه ابن اسحاق را قابل اعتماد نمی‌دانستند، اما بسیاری از هم عصران ابن اسحاق به او احترام بسیار میگذاردند. مثلاً از امام شافعی نقل است که گفته هر کس که میخواهد مغازی را عمیقاً مطالعه کند، باید با ابن اسحاق مشورت کند. احمد ابن حنبل هم او را قابل اعتماد می‌دانست.سید برکات احمد معتقد است که ابن اسحاق صادق و راستگو بوده‌است، اما دیدگاه‌های او در مورد ارتباط پیامبر با یهودیان شدیداً تحت تأثیر واکنش او به نحوه زندگی یهودیان در دوران عباسی شده بود.

به گفته ولید عرفات تنها منبع موثق و همعصر واقعه ، قرآن است که در آیه ۲۶ سوره احزاب بسیار کوتاه به حادثه اشاره می‌کند: «[خدا] آن کسانی که از که اهل کتاب به ایشان (یعنی به قریش) کمک کردند را از قلعه هایشان بیرون کرد، و ترس در دلهایشان بیفکند، عده‌ای از ایشان را کشتید، و جمعی دیگر را اسیر کردید.» در این آیه هیچ اشاره‌ای به تعداد کشتگان در این واقعه وجود ندارد؛ در حالی که اگر این تعداد افراد به آن شکل کشته می‌شدند، حتماً می‌بایست اشاره‌ای واضح تر در قرآن به آن می‌شد، و سپس نتیجه‌ای از آن گرفته می‌شد.

به گفته ولید، اشاره قرآن فقط به کسانی است که در جنگ شرکت داشته‌اند، ( مقاتلین که در روایت بخاری هم آمده تَقْتُلُ مُقَاتِلَتَهُمْ وَتَسْبِی ذَرَارِیَّهُمْ) و تنها در صورتی که رهبران گناهکار قبیله اعدام شده باشند، می توانیم انتظار اشاره‌ای خیلی مختصر از این حادثه در قرآن را داشته باشیم.

هیچ منبع یهودی ای این واقعه را ثبت نکرده‌ و این روایت فقط در منابع مسلمانان وجود دار و بسیار غیرمحتمل است که در قرن دوم و سوم پس از اسلام – هنگامی که ابن اسحاق و ابن سعد مشغول جمع کردن منابعشان بودند – خاخام‌های مطلع گائونی و رهبران یهودی در بابل نتوانند روایت یهودی از وقایعی که تأثیر شگرفی بر زندگی یهودیان حجاز در زمان محمد (ص) داشت را کسب کنند، خصوصاً اینکه در بین یهودیان معمول است که داستان‌های بدبختی‌های خود را حتما ثبت می‌کنند.

در اینجا به نقل نقطه نظرات حمید مهدوی یکی از صاحب نظران در این مورد می پردازیم

 حمید مهدوی عمده ترین اشکالات وارد بر این ماجرای ساختگی را به شرح زیر بر می شمارد:

قرآن هرگز مجازات بی گناهان را روا نمی دارد و کشتن هیچ انسانی را به دلیل گناه دیگران نمی پذیرد«لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ» [ انعام/۱۶۴] ( هیچ کس کار[بد]ی جز به زیان خود انجام نمی دهد، و هیچ گناهکاری بارگناه دیگری را بردوش نمی کشد،) پس چگونه ممکن است مردان سالخورده ، جوانان یا نوجوانان دوازده ، سیزده ساله ی بنی قریظه که نقشی در توطئه نداشته اند، به گناه سران خیانتکار کشته شوند؟!

کشتن اسیران بنا بر نص قرآن کریم روا نیست « فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»[محمد/۴]( هنگامی که با کافران [در رزمگاه ] روبرو می شوید ، آنان را از پای درآورید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی ناتوان شوند؛ آنگاه [اسیران را] محکم ببندید ، بعداً یا بر آنان منت می گذارید[و آزادشان می کنید] و یا[در برابر آزادی آنها] فدیه می گیرید تا این که جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین می گذارد و به اتمام می رسد،) در حالی که در این داستان ادعا می شود که حدود ۹۰۰ نفر اسیر که غالباً از عامه یهودیان بودند- ، گردن زده می شوند و مابقی (زنان و کودکان) بدون اخذ فدیه ، فروخته شدند!

مطابق قواعد زبان عرب ، واژه«تأسرون» برای اسارت مردان و به طریق تغلیب برای هردو جنس به کار می رود. برای اسارت زنان از کلمه«سَبْی» استفاده می شود؛از این رو «تأسرونَ فریقاً» بیشتر ناظر بر اسارت مردان است نه زنان و کودکان!

آلوسی معتقد است که تقدم «فریقاً» بر«تقتلون» و تأخیر «فریقاً» دوم از فعل«تأسرون»( فریقاً تقتلون و تأسرون فریقاً) حاکی از آن است که «تقتلون» بر افراد سرشناس و رهبران بنی قریظه دلالت می کند نه عموم مردان! [تفسیرروح المعانی، آیه ۲۶ احزاب]

پیامبر رحمت(ص) پس از پیروزی بر دشمنان ، همواره با رأفت و مهربانی با آنان برخورد کرده است؛ در فتح مقتدرانه مکه که بدون خون ریزی محقق شد، نه تنها مثل فاتحان کینه جو خانه بزرگ ترین و قدیمی ترین دشمنش ، ابوسفیان را که بعداً ایمان آورد- ویران نکرد، بلکه مقرر فرمود : هر کدام از مکیان که به آن پناه برند در امان باشند ! در غزوه بنی مصطلق صدها اسیر و در غزوه حنین شش هزار مرد از قبیله هوازن را پس از اسارت آزاد کرد .

افزون بر این اگر بپذیریم روش و منش پیامبر(ص) در برخورد با یهودی های پیمان شکن متفاوت شده ، کمر به قتل عام مردان یهود بسته بود ، می بایست پس از فتح قلعه های خیبر- که پس از واقعه بنی قریظه اتفاق افتاد و با جنگ و گریزهای خونینی توأم بود ، با شدت و حدّت بیشتری آنان را کیفر می داد! اما به شهادت تمامی متون تاریخی مرتبط با قضیه ، کسی از اُسرای قلعه های خیبر اعدام یا تبعید نشد و حتی اموال و زمین های حاصل خیزشان نیز مصادره نگردید! زیرا هدف پیامر(ص) شکستن هیمنه یهود و از میان بردن احتمال تبدیل شدن آنان به ستون پنجمِ گوش به فرمانِ کسرا یا هِرقل بود نه چیز دیگر!

در سلسله راویان، دو نفر به نام «محمد بن کعب قُرَظی» و« عطیه قرظی» قراردارند که پیوستگی نژادی با یهود بنی قریظه داشته اند !

ابن ندیم ، ابن اسحاق – قدیمی ترین و اصلی ترین مورخ نقل کننده این رویداد -را متهم می کند که شعرهای مفتضح در کتاب سیره خود آورده و در نَسَب نیز اشتباهات زیاد داشته است و از قول صاحبان حدیث ، او را ضعیف می داند.[الفهرست ، ترجمه و تحقیق محمد رضا تجدد، ص۱۵۸-۱۵۷]

قبایل یهود عموماً ثروتمند بودند و طبعاً از حیث تدارکات نظامی نیز چندین برابر شمار سربازان خود ادوات جنگی داشتند؛ در نقل ماجرای مصادره جنگ افزارهای بنی قریظه تعداد آنها با شمار اسرای جنگجویی که ادعای کشته شدن آنان شده، منطقاً سازگار نیست ؛ زیرا چنان که در کتب سیره آمده است:«کانوا قد جمعوا لإبادهِ(کُشتن) المسلمین ألفاً وخمسمائه سیف وألفین من الرماح وثلاثمائه درع، وخمسمائه تُرس، وحَجفَه ، حصل علیها المسلمون بعد فتح دیارهم .» [الرحیق المختوم، ج۱،ص۲۸۰] مسلمانان پس از تسلیم شدن بنی قریظه ، ۱۵۰۰ شمشیر، ۲۰۰۰ نیزه، ۳۰۰ زره و ۵۰۰ سپر فلزی و چرمی به غنیمت گرفتند. نظر به تعداد زره ها و سپرها که برای هر سربازی لازم است و از یک سو اضافی بودن تعداد زیادی از آنها ، باید به این نتیجه رسید که شمار جنگجویان بنی قریظه بسیار کمتر از آن است که نقل می کنند! از طرفی اختلاف در بیان تعداد مردان جنگی این طایفه بین ۴۵۰ ، ۶۰۰ ، ۸۰۰ و ۹۰۰ دلیل دیگری است که ماجرا برای گذشگان نیز در هاله ای از ابهام قرار داشته است!

به گفته ابن اسحاق ، اُسَرا(۹۰۰ نفر) در خانه اسامۀ بن زید زندانی شدند! باید پرسید آیا چنین خانه وسیعی در مدینه ی آن روز وجود داشته است که گنجایش این تعداد انسان را داشته باشد؟!

کندن خندق در میان شهر و دفن آن تعداد زیاد کشته جدا از این که از حیث بهداشتی معقول نمی نماید ، بر فرض صحت واقعه بس مهمی است که می بایست در آثار جغرافیایی مربوط به مدینه به محل آن اشاره می شد، که البته در هیچ کتابی کم ترین سخنی در باره آن به میان نیامده است! ضمناً باید پرسید که چرا برای دفن اعدامی ها از خندق های آماده و به جا مانده از جنگ خندق استفاده نشد؟!

کشتن آن تعداد زیاد تنها به وسیله دو نفر(علی بن ابی طالب و زبیر بن عوام) نه تنها از حیث اجرای کار در یک روز ممکن به نظر نمی رسد ! حتی اگر چنین امری پذیرفته شود ، انتظار طبیعی آن است که بازتاب چنین واقعه مهمی در سخنان این دو تن دیده شود و چه عجیب است که در نهج البلاغه من باب پندآموزی یا شرح دلاوری! یک مورد اشاره به چنین حادثه ای دیده نمی شود!

در تورات آمده است:« و چون یهوه خدایت آن را به دست تو سپارد ، جمیع ذکورانشان را به دَم شمشیر بکُش . لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر یافتند، یعنی تمام غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه ، خدایت به تو دهد بخور.»(سِفر تثنیه تورات باب ۲۰ آیه ۱۷-۱۵) ، نظر به این قانون مندرج در تورات، برخی از دانشمندان مسلمان از جمله عباس محمود عقّاد ، معتقدند که «مجازات ادعایی اِعمال شده در باره یهود بنی قریظه ، برابر قاعده«الزام المرأ بما التزم به» صحیح و مطابق قوانین آیین یهود بوده است !»(تفسیر مِن وحی القرآن، ج۱۸،ص ۱۹۱) با وجود این ، باز می توان پرسید که چرا این قانون در مورد دیگر طوایف یهود اجرا نشد؟! کدامین منطق صحیح می پذیرد که پس از شکست مسلمانان در غزوه احد و شهید شدن ده ها نفر از سپاه اسلام و شهادت اسف بار حمزه، سید الشهدا، و خشم و اندوه فراوان پیامبر و مؤمنین ، بنی نضیرِ عهد شکن و شادکام به شکست آنان ، مشمول عفو و اغماض نبوی قرار گیرند ولی خشک و ترِ بنی قریظه، از دم تیغ گذرانیده شوند!(۱۳)

در خاتمه باید گفت: به هر حال منبع واقعی داستان نادرست کشتار بنی قریظه، فرزندان یهود مدینه اند که ابن اسحاق از ایشان اخذ کرده و از این جهت مورد اعتراض شدید برخی علما و مورخان قرارگرفته است.

بنابرین مصادر قصه بسیار مشکوک و جزئیات آن با روح اسلام و احکام قرآن ناسازگار است؛ به گونه ای که نمی توان آن را تصدیق کرد؛ چون راویان مورد اعتماد بر آن خرده گرفته اند و قرآن هم آن را تایید نمی کند!

 به نظر می رسد اساسا تأیید آن ناممکن باشد؛ چرا که نه راویان موثقی آن را نقل کرده اند و نه ادله و اسناد محکمه پسندی آن را تأیید می کند و این نشان از آن دارد که این داستان واقعا مشکوک است.

 

رسول رسولی کیا- کارشناس ارشد قرآن و سیره نبوی – مهاباد

منابع و مآخذ:

  1. روایت شده زنی از میان بنی قریظه پس از اینکه در محاصره شدید مسلمانان قرار داشتند به سفارش شوهرش سنگ بزرگی از بالای قلعه به میان جمع کثیری از مسلمانان انداخت که سرانجام یکی از اصحاب شهید شد. واقدی ،المغازی ، ص ۳۹۰ .
  2. واقدی ،المغازی ، ص ۳۷۹٫
  3. همان ، ص ۳۸۱٫
  4. همان ،ص ۳۸۲٫
  5. ابن خلدون ،تاریخ خلدون ، ج۲ص ۴۴۳ .
  6. ابن خلدون ،تاریخ خلدون ، ج۲ص ۴۴۳ .
  7. محمد خضری بک ، نور الیقین ،ص ۷۶ .

۸٫واقدی، المغازی ، ص ۳۸۷ ،؛ ابن هشام ،السیرهالنبویه، ص ۵۶۲ ؛ ابن الأثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ، ص ۷۶٫

  1. ابن خلدون ، تاریخ ابن خلدون ، ج ۲ ، ص ۴۴۵ ، ؛ابن هشام ، السیره النبویه ، ص ۵۶۳، ؛ واقدی ، المغازی ، ص ۳۸۷

۱۰٫ابن هشام،السیرهالنبویه ،ص ۵۶۳٫ 

  1. واقدی ، المغاذی ،ص ۳۴۱ .
  2. تهذیب السیره النبویه .

حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زن‌ها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار»

  1. وب سایت حمید مهدوی hamidmahdavikurd.com

 

 برای مشاهده بخش نخست این مقاله   این جا کلیک کنید

 

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا