نویسنده: فتحی ابوالورد
هر دانشی، مردان خودش را دارد و برای هر هنری افراد مخصوصی است. در روزگاری زندگی میکنیم که به تخصص احترام گذاشته میشود و هرگاه کسی در غیرتخصص خودش سخنی بگوید، جلوی وی تابلوی قرمز میگذارند و از او میخواهند پا را از گلیمش فراتر نگذارد. ولی اگر موضوع به شریعت و دین وابسته باشد، همگان در آن متخصص هستند و توانایی فتوادادن را دارند و همانند مشارکت در آب، آتش و گیاه، همگی در آن سهیم و شریکاند.
در این آشفتهبازار چیزهایی عجیب و غریب از برخی از منتسبان به علوم شرعی و گمراهان یا از گروهی از دستدرازکنندگان نادان میشنویم.
یکی فتوا میدهد که اگر برای شوهر خطر مرگ وجود داشت، برایش جایز است که زنش را در برابر فرد غاصب و متجاوز رها کند، در حالی که همین عالم فتوا داد که تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال حرام است، زیرا عورت مردان برهنه است!
دیگری فتوا میدهد که صحنههای رقص، برهنگی و تحریکات جنسی در سینمای مصر، منظرهها و صحنههایی طبیعی، و دیدنش جایز است، بویژه زمانی که هنر و طرح دراماتیک متقاضی و خواستار آن باشد.
خانمی میگوید که حجاب بر زن فرض نیست و گمان میکند که این یک امر اجتهادی است. او با اطمینان و اعتماد کامل چنین چیزی را بر زبان میآورد، گویا دربارهی یک زایمان در زایشگاه گزارش میدهد.
یکی خواهان کشف حجاب است و سخنش را انقلابی نوین برای زن در مقابل عقبماندگی و واپسگرایی قلمداد میکند. او این را انقلابی فرهنگی رویاروی اندیشهی واپسگرا میداند، گویا فضیلت، علامت واپسگرایی، و حیا و شرم نشان عقبماندگی است. پیشینیانشان در گذشته هم گفتند: «اخرجوا آل لوط من قریتکم انهم أناس یتطهرون». (نمل/۵۶). (خاندان لوط را از آبادیتان بیرون کنید که آنان مردمی پاکیزهجو هستند).
گروهی ازدواج موقت را حلال دانستند، پس از اینکه توسط سنت نبوی در روز جنگ خیبر تحریم شد و طبق روایت امام احمد در مسند، در حجه الوداع بر ممنوعیت آن تأکید گردید. آنان این را اجتهاد میدانند و با مذهب شیعه همراهی میکنند.
عدهای پا را فراتر گذاشته و گفتهاند: ارتباط علنی مرد و زن، بیرون از چارچوب ازدواج زنا نیست، تا وقتی که علنی باشد و پنهانی صورت نگیرد، زیرا اصل در ازدواج همان رسمی شدن و علنی بودن است. این را نوگرایی دینی در روزگار هرج و مرج، تنهایی و بی حساب و کتاب بودن میدانند. اما، اگر کسی که این را گفته از سنتهای وضو یا عوامل وجوب غسل بیخبر است، حق با اوست و این یک نوگرایی میباشد! البته نوگرایی به روش ابلیس!
وقتی که یک دروغگو برای خشنودی بندگان، به کلام خدا تهمت میزند و دنبال خشم خداست، به راستی که شگفتی آفریده است. او دربارهی آیهی «لتجدن أشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والذین أشرکوا». (مائده/۸۲) (قطعا سختترین مردم در دشمنی با مؤمنان، یهودیان و مشرکان را مییابی)، گفته است که این تحریک فرقهگرایی است و صلح اجتماعی را تهدید میکند. این را سخنی اجتهادی و نوین قلمداد کرده است، گویا سخن خدای هستی که باطل از پس و پیش به آن راه ندارد، همانند سخنان بشر است و این دجال میتواند بر آن بتازد یا بپندارد که این آیه نژادپرستانه است و با عصر حاضر تناسبی ندارد.
این انقلابی بر ضد متون شرعی و ایجاد نوگرایی در اسلام است. من میگویم: درست است که این، انقلابی بر ضد متون است، اما انقلابی به روشی عبدالله بن ابی بن سلول!
هنگامی که برخی از سخنگویان به نام دین، خواستار تصویب قانون برای ممنوعیت استفاده از نقاب در اماکن عمومی در یک کشور عربی مسلمان میشوند، با این ادعا که نقاب از نظر شرعی حرام است، با وجودی که هیچ کدام از علمای قدیم و جدید که به نظراتشان اهمیت داده میشود، چنین چیزی را نگفتهاند، این برای افراد سادهلوح و کمسواد، به نام اجتهاد مطرح میشود. طبیعی است که این اجتهاد است، ولی اجتهادی شیطانی!
دستهای عذاب قبر را منکر شده و گفتهاند: این از ثوابت و أمور قطعی دین نیست. ایشان آن را از نظرات نوین دینی به شمار آوردهاند. این نظرات در آخرالزمان مطرح شده و گذشتگان چنین چیزهایی را نگفتهاند.
هنگامی که طعنه زدن در دین، اجتهاد نام میگیرد، تحریف متونش، نوگرایی به شمار میآید و زمانی که شکاندن ارکان اسلام را هدف قرار میدهند و میخواهند ریسمانهایش را بدرند، ثوابتش را ویران کنند و به روش مسجد ضرار اراده دارند در أمور قطعی و یقینیاش تشکیک ایجاد نمایند، و موقعی که تحریف کلام از جایگاههای آن، حقیقتی تضمین شده از سوی هر فرد گمراه و گمراه کننده، قلمداد میگردد، در اینجا باید تابلوی قرمز بالا برد و زنگ خطر را به صدا درآورد تا مراکز دینی و دانشگاههای الهیات از انتساب چنین افرادی به خود اعلام بیزاری کنند و برای ممنوعیت ایشان از فتوا و اظهارنظر در دادگاهها بر ضدشان شکایت نمایند تا زیان دفع گردد و از دین مردم پاسداری شود. شریعتهای آسمانی بر پاسداست کلیات پنجگانه اتفاق نظر دارند که در رأس آنها حفظ دین و سپس جان، نسل، عقل و مال است. باید احکام قضایی خاصی صادر شود تا هر کس اهل فتوا نیست از آن دست بکشد و مسؤولان اجرایی نگذارند که چنین کسانی بر منبر بالا رفته یا در رسانهها یا مجامع عمومی سخن بگویند.
ابوحنیفه از دیرباز چنین نظری داشته است. امام سرخسی در کتاب «المبسوط» نقل کرده که ابوحنیفه گفته است: ایجاد ممنوعیت (حَجر) تنها بر سه تن جایز است: مفتی فاسق، پزشک نادان و اجارهدهندهی تهیدست، زیرا اگر این افراد ممنوع نشوند، زیان رساندن فراگیر میگردد.
کاسانی در توضیح میگوید که منظور ابوحنیفه از (حجر) ممنوعیت حسی است، یعنی این سه گروه از کار حسی و عملی بازداشته میشوند، چون ممنوعیت در اینجا از باب امر به معروف و نهی از منکر است؛ مفتی فاسق باعث فساد در دین مسلمانان میشود، پزشک نادان، بدن مسلمانان را تباه می کند و اجارهدهندهی تهیدست، مال مردم را هدر میدهد. منظور از اجارهدهندهی تهیدست (مُکاری مفلس) کسی است که حیوان را کرایه میدهد و دستمزد را میگیرد، اما وقتی که زمان مسافرت و رفتن فرا میرسد، مشخص میشود که أصلا حیوانی نداشته است. جرجانی در کتاب «التعریفات» چنین میگوید.
علمای اصول وجود نیت درست و اعتقاد سالم را در مجتهد شرط دانستهاند، زیرا صحت نیت باعث نابودی هوس میگردد. اگر مجتهد فقط در پی حقیقت بوده و باور درستی داشته باشد، هیچگاه حاضر نیست خدا را خشمگین کند تا خشنودی مخلوق را به دست آورد یا دینش را به دنیای خودش یا دنیای دیگران بفروشد یا فانی را بر باقی برتری دهد. شیخ محمد ابوزهره میگوید: «شریعت نور است و تنها کسی آن را درمییابد که دلش به اخلاص منور گشته باشد».
شاطبی چه درست گفته است که: «به فرد غیرعادل اعتماد نمیشود، گرچه فتوایش بر مبنای دلایل مرتبط با موضوع ارایه شده باشد»!
غزالی در شروط مجتهد گفته است: «باید عادل باشد و از گناهان مخل در عدالت پرهیز نماید».
به فرض صحت اجتهاد غیرعادل، باید دانست که فتوایش پذیرفتنی نیست، زیرا عدالت شرط قبول آن میباشد.
ترجمه: واحد ترجمەی پایگاە اطلاعرسانی اصلاح